من آدم صبوری نیستم لطفا باهام از این شوخیا نکنین.

یعنی چی که باید سه روز کامل صبر کنم تا نتایج کوفتی بیان؟

میخوای رابطت با intj تموم شه؟
پس همش بهش گیر بده و سعی کن کنترلش کنی.

باهم می‌ریم بیرون و یه ساعت تمام یه کله براش حرف می‌زنم و بهش توضیح می‌دم که چرا. بهش می‌گم قلبم دوباره می‌شکنه اما بهتر از اینه که یکی دوماه دیگه قلب دوتامون له بشه و از هم متنفرشیم؛ قبول می‌کنه. بهم می‌گه دلم برات تنگ می‌شه، بغلش می‌کنم و می‌گم منم همینطور. دستم رو می‌کشه و می‌بره توی یه کوچه‌ی خلوت و سرش رو میاره جلو و به اینکه می‌گم “نکن سرما می‌خوری” توجه نمی‌کنه. بوسه‌مون که تموم می‌شه می‌گه “فکر کردی به خاطر یه سرماخوردگی آخرین بوسه رو از دست می‌دم؟”
صدای شکستن قلبم رو همونجا می‌شنوم. چشای دوتامون اشکیه. بهش می‌گم نری محو بشیا! بمون بذار از حالت خبر داشته باشم. می‌خنده و اشکش از گوشه‌ی لبش سر می‌خوره و می‌ره تو دهنش. نگاهش می‌کنم و برمی‌گردم طرف خیابون. پشت سرم رو نگاه نمی‌کنم. اشکام بیشتر و درشت‌تر می‌شن. صدای تو سرم فریاد می‌زنه “از همه‌ی زمانای اشتباه متنفرم”.

I tried to write your name in the rain
But the rain never came??

ایندفعه نمیخوام غمم رو انکار کنم میخوام بغلش کنم.

اگه می‌دونستی همه‌ی این دردا با یه ساعت تو بغلت خوابیدن از تنم می‌رن، بازم ازم دریغش می‌کردی؟ :)

جای رژت مونده هنوز روی بادیِ کِرِمَم.

کم‌کم باید قلبم و معده‌ام رو مرخص کنم، دیگه بازنشسته شدن.

هاله‌ام داره از خاکستری بودن درمیاد و دوباره آبی و نارنجی خیلی روشن می‌شه^^