❥‌‌༻ٖؒ﷽‌ڪٖؒاٖؒ؋ٖؒـٖؒہٖؒ شٖؒعٖؒࢪٖؒ وٖؒ غٖؒزٖؒلٖٖؒؒ﷽‌❥‌‌༻

Description
https://t.me/caffee_deltangi

#سࢪم_بالاست_چون_بالا_سࢪم_خداست

#ڪانالی_پࢪ_از_عشق_و_احساس



#نذࢪ_ڪࢪدم_تا_بیایے_هࢪ_چہ_داࢪم_مال_تو
#چشـــــم_هـاے_خستہ_پࢪ_انتظاࢪم_مال_تو

#یڪ_دل_دیــوانہ_داࢪم_بـا_هـــــزاࢪان_آࢪزو
#آࢪزویـــم_هیــچ_قلب_بی_قـــــࢪارم_مال_تو
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 6 days ago

1 month ago

[***طوطی آمد با دهان پر شکر
در لباس فُستُقی با طوق زر

پشه گشته باشه‌ای از فَرِ او
هر کجا سرسبزیی از پَرِ او

در سخن گفتن شکرریز آمده
در شکر خوردن پِگَه خیز آمده

گفت هر سنگین دل و هر هیچکس
چون منی را آهنین سازد قفس

من در این زندان آهن مانده باز
زآرزوی آب خضرم در گداز

خضر مرغانم از آنم سبزپوش
بوک دانم کردن آب خضر نوش

من نیارم در بر سیمرغ تاب
بس بود از چشمهٔ خضرم یک آب

سر نهم در راه چون سوداییی
می‌روم هر جای چون هر جاییی

چون نشان یابم ز آب زندگی
سلطنت دستم دهد در بندگی

هدهدش گفت ای ز دولت بی‌نشان
مَرد نَبْوَد هرک نَبْوَد جان فشان

جان ز بهر این به کار آید تو را
تا دمی در خُورْدْ یار آید تو را

آب حیوان خواهی و جان‌دوستی
رو که تو مغزی نداری پوستی

جان چه خواهی کرد، بر جانان فشان
در ره جانان چو مردان جان فشان

#منطق_الطیر_عطار***](https://t.me/caffee_deltangi)

1 month, 1 week ago

[**🖋#نامہ_نوشتن_مجنون_بہ_لیلی*

در كَفَش بگرفت مجنون خامه ای        
تا نويسد بهرِ لیلی نـامه ای

بر نوشت از جانبِ مجنون، سلام         
بر تو باد ای همدمِ ابن الـسلام

ای دگر با ديگران هـمدم شده 
بـا من سرگشته نامحرم شده

ای نبرده بویی از مهر و وفا  
ای شده با غير مجنون آشنا

دفترِ عشقم تو بر هم می زنی؟ 
از وفاداری خود دم می زنی؟

بی وفا، دامانِ وصلم هـشته ای
 بهرم اينک، نـامه ای بنوشته ای

پرس و جو كردی تو از احوال من؟   
پس بخوان در نامه شرح حال من!

من كیم دلداده ای، درمانده ای 
عـاشقِ از کوی، دلبر رانده ای

من كيم از وصلِ دلبر بی نصيب           
من كيم بازيچه دست رقيب

من كيم از عشق، مجنون گشته ای      
از ديار يار، بیرون گشته ای

در بدر گردیده، در صحرا منم                      
در بیابانها تک و تنها منم

بهرِ هجران، چاره سازی می کنم        
با خيالت، عشق بازی می كنم

ای سرا پا غرقه در بحرِطرب    
گـفته ای چون، آورم روزم به شب؟

هر كه در تاب و تبِ هجران بود        
روز و شب در ديده اش يكسان بود

كارِ من پيوسته يارب يارب است 
شب سيه روزم، سيه تر از شب است

در بیابان جدایی، خفته ام 
دردِ دل با ريگِ، سوزان گفته ام

ناله می داند مرا، همراز کیست 
گريه می داند مرا، دمساز كيست

اشک می داند كی باشد، همدمم        
آه می داند كی باشد، محرمم

باد می داند، مرا منزل کجاست 
دشت می داند، كی با من آشناست

غصّه دارد آگهی، از جانِ من            
 مرگ می داند، ره درمانِ من

من كجا و دوری از جانان کجا
 من كجا و آتش هجران كجا!

بی تو در دشت جنون سر می کنم 
سرگذشت عشق، از بر می كنم

من شده از آشنای خود جدا    
تو شده بيگانگان را آشنا

من به هامون، يكه و تنها غریب 
تو به خلوت، اندر آغوش رقيب

من به صحرای جنون، شوريده حال 
تو به شادی كنجِ خلوت بی خیال!

دردِ هجران را، علاج و چاره نيست
هيچ كس مانندِ، من بيچاره نيست

جرم من غير از وفاداری، چه بود  
قصد تو از عاشق آزاری، چه بود

اوّلم ازعشق، مجنون کرده ای      
بعد ازآن از شهر، بـيرون کرده ای

آشنا دور از ديارم می کند
هر كه آيد سنگسارم می کند

می زنندم عاقلان سنگ جفا
بیوفا بهر تماشایم بیا!

پيشِ من، دم از وفاداری مزن
بر سرم روزی تو هم، سنگی بزن

گر زنی سنگ جفا را بر سرم 
می کنی ای بیوفا، عاشقترم

رحم بر حال من بيچاره کن                       
نامه را بستان، نخوانده پاره کن

زیرِ آن، با خون نوشتم، نامِ خويش
تا دهم بر لیلیم پیغامِ خويش

#استاد_محمدباقر_محب_زاده***](https://t.me/caffee_deltangi)

1 month, 1 week ago

[**🖋#رفتن_پدر_مجنون_بہ_خواستگارے_لیلی*

چون راه دیار دوست بستند
بر جوی بریده پل شکستند

مجنون ز مشقت جدایی
کردی همه شب غزل‌سرایی

هر دم ز دیار خویش پویان
بر نجد شدی سرودگویان

یاری دو سه از پس اوفتاده
چون او همه عور و سرگشاده

سودا زدهٔ زمانه گشته
در رسوایی، فسانه گشته

خویشان همه در شکایت او
غمگین پدر از حکایت او

پندش دادند و پند نشنید
گفتند فسانه چند نشنید

پند ار چه هزار سودمند است
چون عشق آمد چه جای پند است‌؟

مسکین پدرش بمانده در بند
رنجور دل از برای فرزند

در پردهٔ آن خیال‌بازی
بیچاره شده ز چاره‌سازی

پرسید ز محرمان خانه
گفتند یکایک این فسانه

کاو دل به فلان عروس داده‌ست
کز پرده چنین به در فتاده‌ست

چون قصه شنید قصد آن کرد
کز چهرهٔ گل فشانَد آن گرد

آن دُر که جهان بدو فروزد
بر تاج مراد خود بدوزد

وآن زینت قوم را به صد زین
خواهد ز برای قره‌العین

پیران قبیله نیز یک‌سر
بستند برآن مراد محضر

کآن دُر نسفته را در آن سُفت
با گوهر طاق خود کند جفت

یک‌رویه شد آن گروه را رای
کآهنگ سفر کنند از آن جای

از راه نکاح اگر توانند
آن شیفته را به مه رسانند

چون سیّد عامری چنان دید
از گریه گذشت و باز خندید

با انجمنی بزرگ برخاست
کرد از همه روی برگ ره راست

آراسته با چنان گروهی
می‌رفت به بهترین شکوهی

چون اهل قبیلهٔ دل‌آرام
آگاه شدند خاص تا عام

رفتند برون به میزبانی
از راه وفا و مهربانی

در منزل مهر پی فشردند
وآن نُزل که بود پیش بردند

با سید عامری به یک بار
گفتند چه حاجت است پیش‌آر

مقصود بگو‌، که پاس داریم
در دادن آن سپاس داریم

گفتا که مرادم آشنایی است
آنهم ز پی دو روشنایی است

وآن گه پدر عروس را گفت
کآراسته باد جفت با جفت

خواهم به طریق مهر و پیوند
فرزند تو را ز بهر فرزند

کاین تشنه‌جگر که ریگ‌زاده است
بر چشمهٔ تو نظر نهاده است

هر چشمه که آب لطف دارد
چون تشنه خورد به جان گوارد

زین‌سان که من این مراد جویم
خجلت نبَرَم بر آن چه گویم

معروف‌ترین این زمانه
دانی که منم در این میانه؟

هم حشمت و هم خزینه دارم
هم آلت مهر و کینه دارم

من دُر خرم و تو دُر فروشی
بفروش متاع اگر بهوشی

چندان که بها کنی پدیدار
هستم به زیادتی خریدار

هر نقد که آن بود بهایی
بفروش چو آمدش روایی

چون گفته شد این حدیث فرخ
دادش پدر عروس پاسخ

کاین گفته نه برقرار خویش است
می‌گو تو فلک به کار خویش است

گر چه سخن آب‌دار بینم
با آتش‌ِ تیز کی نشینم‌؟

گر دوستی‌یی دراین شمار است
دشمن کامیش صدهزار است

فرزند تو گرچه هست پدرام
فرخ نبوَد‌، چو هست خودکام

دیوانگی‌یی همی نماید
دیوانه حریف ما نشاید

اول به دعا عنایتی کن
وآن گه ز وفا حکایتی کن

تا او نشود درست‌گوهر
این قصه نگفتنی است دیگر

گوهر به خلل خرید نتوان
در رشته خلل کشید نتوان

دانی که عرب چه عیب جویند‌؟
این کار کنم مرا چه گویند‌؟‌‌

با من بکن این سخن فراموش
ختم است بر این و گشت خاموش

چون عامریان سخن شنیدند
جز باز شدن دری ندیدند

نومید شده ز پیش رفتند
آزرده به جای خویش رفتند

هر یک چو غریبِ غم‌رسیده
از راه زبان ستم‌رسیده

مشغول بدان که گنج بازند
وآن شیفته را علاج سازند

وآن گه به نصیحتش نشاندند
بر آتش خار می‌فشاندند

کاین جا به از آن عروس دل‌بر
هستند بتان روح‌پرور

یاقوت‌لبانِ دُر بناگوش
هم غالیه‌پاش و هم قصب‌پوش

هر یک به قیاس چون نگاری
آراسته‌تر ز نو بهاری

در پیش صد آشنا که هستی
بیگانه چرا همی پرستی‌؟

بگذار کز این خجسته‌نامان
خواهیم تو را بتی خرامان

یاری که دل تو را نوازد
چون شکر و شیر با تو سازد

#نظامی_#"خمسه"_(#لیلی_و_مجنون)***](https://t.me/caffee_deltangi)

1 month, 1 week ago

[***هرگز مگو که کعبه ز بتخانه خوشتر است
هر جا که هست جلوه ی جانانه خوشتر است

با برهمن حدیث محبت رواست، لیک
در دام طایر حرم این دانه خوشتر است

تسبیح و زهد خوش بود اما در این دو روز
جشن گل است، شیشه و پیمانه خوشتر است

گر در بهشت باده کشی فتنه گل کند
ساغر کشی به گوشه ی میجانه خوشتر است

گر شرط دوستی بشناسی به حسن شمع
اول محبت تو به پروانه خوشتر است

در صحبتی که شرم و ادب نیست فیض نیست
زان رو مرو به صحبت بیگانه خوشتر است

با نوش نیش مردم چشمم کرشمه ها ست
هم صحبتی به مردم دیوانه خوشتر است

کفران نعمت گله مندان بی ادب
در کیش من ز شکر گدایانه خوشتر است

عرفی منال بیهده، احوال دل مگو
کز ناله های بی اثر، افسانه خوشتر است

#عرفی_شیرازے***](https://t.me/caffee_deltangi)

1 month, 1 week ago

[***شگفت چون گل رخسار ساقی از می ناب
بنای زهد من از سیل باده گشت خراب

مرا که نقد دل و دین برفت در سر می
ز نام و ننگ درین کهنه دیر خود چه حساب

بنوش باده و دیوانه باش در عالم
که بهر عالم دیوانگی است بزم شراب

جوانی است و خمار و بهار و آتش عشق
بیار می که جنون را تمام شد اسباب

چو امن خواهی ازین کارگاه پر آشوب
میا ز میکده بیرون و باش مست خراب

اگر خراب بود خانه جهان چه عجب
که دید خانه که آباد ماند بر سر آب!

بباید آخرش اندر سر قدح رفتن
هوای باده به سر هر که را بود ز احباب

اگر فنا شدنت میل هست چون فانی
برویت آنچه رسد از سپهر روی متاب

#امیر_علیشیر_نوایی***](https://t.me/caffee_deltangi)

1 month, 1 week ago

[***بر سر دنیا فکند از نور چادر ماهتاب
تا جهان را کرد از آن چادر منور ماهتاب

مه در اوج نور خود در آسمان دامن کشان
میرود در وی گریبان بر زمین بر ماهتاب

جام های گازری آرد ز صندوق عدم
از برای خواب اندازد چو بستر ماهتاب

ماه سیمین ترگ را چون با کله دید، از هوس
زان پریشان کرد دستار حود از سر ماهتاب

شب چو از ماهتاب سیمایی سلب پوشید گفت
آفرین باد آفرین باد آفرین بر ماهتاب

هست خورشید فلک شمعی که پروانه اش مهست
تا چه پروانه بود کورا بود پر ماهتاب؟

پرده های نور فراشان شب آویختند
وانگه اندر هر یکی زان پرده مضمر ماهتاب

جان مشتاقان بجولان اندر آید از طرب
چون دهد زیب و جمال و زینت و فر ماهتاب

باغ دل چون نشکند همچون سخن زار یکه شد
از زمین تا آسمان چون سوسن تر ماهتاب

عاشقان گرم رو را تا به مقصد گاه عشق
هر شبی زی نور روحانیت رهبر ماهتاب

روح را از عالم روحانی آرد راحتی
شد ز روح نور بخشی روح پرور ماهتاب

تا جهانگیری کند چون خسرو سیارگان
بر سر خود می نهد از ماه افسر ماهتاب

من بگویم معنی روشن که تا دانند چیست
این جهان فتنه شکل و اندرو در ماهتاب

هست چون قاروره ای عالم، پس آنگه چون پری
از فسون چرخ اندر وی مُسَخَّر ماهتاب

یا نه،چون حوریست از فردوس مه داده جمال
رزمه رزمه حله اش در بحر و در بر ماهتاب

امتزاج مشک و کافوری ز نور و سایه کرد
بر در کیخسرو ابن المظفر ماهتاب

بنگر آخر بر در عالیش هر شب تا بروز
از جبین با خاک در چون شد مجاور ماهتاب

گر ز رایش لُمعِه ای در خلقت مه آمدی
شب همه شب روز کردی تا بمحشر ماهتاب

#ازرقی_هروے***](https://t.me/caffee_deltangi)

4 months, 3 weeks ago

[***ایذن وئر توی گئجه‌سی من ده سنه دایه‌گلیم
ال قاتاندا سنه مشاطّه تماشایا گلیم.

سن بو آیلی گئجه‌ده سئیره چیخان بیر سرو اول
ایذن وئر من‌ده دالینجا سورونوب سایه گلیم.

منه ده باخدین او شهلا گؤزوله، من قارا گون،
جورئتیم اولمادی بیر کلمه تمنّایه‌ گلیم.

من جهنم‌ده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله
هئچ آییلمام کی دوروب جنّت مأوایا گلیم.

ننه قارنیندا سنله ائگیز اولسایدیم اگر
ایسته‌‌مزدیم دوغولوب بیرده بو دونیایا گلیم.

سن یاتیب جنتّی رؤیادا گؤرنده گئجه‌لر
من ده جنتّده قوش اوللام، کی او رؤیایا گلیم.

قیتیلیغ‌ ایللر یاغیشی تک قورویوب گؤز یاشیمیز
کوی عشقینده گرک بیرده مصّلایه گلیم.

سنده صحرایه ماراللار کیمی بیر چیخ نولوکی
منده بیر صئیده چیخانلار کیمی صحرایه گلیم.

آللاهیندان سن اگر قورخماییب اولسان ترسا
قورخورام منده دؤنوب دین مسیحایه گلیم.

شیخ صنعان کیمی دونقوز اوتاریب ایللرجه
سنی بیر گؤرمک اوچون معبد ترسایه گلیم.

یوخ صنم ! آنلامادیم، آنلامادیم، حاشا من
بوراخیب مسجدیمی، سنله کلیسایه گلیم!

گل چیخاق طور تجلاّیه، سن اول جلوه‌ای طور
من‌ ده موسا کیمی اول طوره تجلاّیه گلیم.

شیردیر شهریارین شعری الینده شمشیر
کیم دئیر من بئله‌ بیر شیریله دعوایه‌ گلیم؟

#شهریار***](https://t.me/caffee_deltangi)

4 months, 3 weeks ago

[***دیدمت... یادت شدیداً در دلم آشوب کرد
دیدن زیبایی ات صبر مرا مغلوب کرد

رشته های"از سرم می افتد عشقت" پنبه شد
سعی من را ناز چشمت کاملاً سرکوب کرد

قلب من بیچاره تر شد تا نگاهم کردی و
شیطنت هات مرا دیوانه و مجذوب کرد

حال من بد بود و تنهایی مرا بلعیده بود
چشم هایت، چشم هایت حال من را خوب کرد

در نگاهت سوژه های بکر شعری خفته است
می توان چشم تو را اشعار نو محسوب کرد

افتخار با تو بودن مثل تاجی بر سر است
می شود با عشق تو آینده را مرغوب کرد

روز خلقت آن خدایی که تو را معشوقه کرد
بنده را در منصب دلداده ات منصوب کرد

خون دل هایی که خوردم، اندکی یعقوب خورد؟
آن صبوری ها که کردم، ذره ای ایوب کرد؟

سعی من در دوری از تو کوششی بیهوده بود
خاطراتت تا ابد یاد مرا مصلوب کرد

گرچه می دانم نمی آیی ولی می خواهمت
کار را باید به قصد قربتٱ محبوب کرد

#حمیدرضا_گلشن***](https://t.me/caffee_deltangi)

4 months, 3 weeks ago

[***اندوه تو شد وارد کاشانه‌ام امشب
مهمان عزیز آمده در خانه‌ام امشب

صد شکر خدا را که نشستست به شادی
گنج غمت اندر دل ویرانه‌ام امشب

من از نگه شمع رخت دیده ندوزم
تا پاک نسوزد پر پروانه‌ام امشب

بگشا لب افسونگرت ای شوخ پریچهر
تا شیخ بداند ز چه افسانه‌ام امشب

ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی‌خبر از گریه مستانه‌ام امشب

یک جرعهٔ تو مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه‌ام امشب

شاید که شکارم شود آن مرغ بهشتی
گاهی شکن دام و گهی دانه‌ام امشب

تا بر سر من بگذرد آن یار قدیمی
خاک قدم محرم و بیگانه‌ام امشب

امید که بر خیل غمش دست بیاید
آه سحر و طاقت هر دانه‌ام امشب

از من بگریزید که می‌ خورده‌ام امشب
با من منشینید که دیوانه‌ام امشب

بی حاصلم از عمر گرانمایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه‌ام امشب

#فروغی_بسطامی***](https://t.me/caffee_deltangi)

4 months, 3 weeks ago

[***سئوگیلیم زولفونه عنبر دئدیلر، منده دئدیم
اوزونه ماهئ - منور دئدیلر، منده دئدیم

نئجه کافر دئییم اول گوزلرنین مردمونه
فتنه اوستادینه کافر دئدیلر، منده دئدیم

آزدئییلدیر منی ده عشقده مجنون ائله ین
سنی لیلایه برابر دئدیلر، منده دئدیم

اذن وئر ای گول، سنه ظالیم دئمیه
رحم سیز دیر بو گوزلر، دئدیلر، منده دئدیم

باغئ - جنت ده جمالین کیمی اولماز بیلیرم
لبینه چشمه یئ - کوثر دئدیلر، منده دئدیم

آفرینلر او طبیعت کی گوزه للر یارادیب
نه قده ر خلقته آفر دئدیلر، منده دئدیم

ائی زولیخایئ - زامان بیرجه سنین خاطیرینه
یوسیفئ - میصره پیغمبر دئدیلر، منده دئدیم

ائل ایچینده نه قدر گور منه تاثیر ائله دی
سئودییم شوخه ستمگر دئدیلر، منده دئدیم

غزل اوستادی فضولی لری وار اولکه میزین
واحیدی اونلارا چاکر دئدیلر، منده دئدیم

#علی_آقا_واحد***](https://t.me/caffee_deltangi)

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 6 days ago