آقای سنگ

Description
"دیروز مثل سنگ شدم تا که نشکنم"

ادمین:
@Manochehrzarepour
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 1 day ago

hace 1 semana, 4 días

خیلی ناامیدم. خیلی روزهام تیره و تاره. اما این بار دیگه نمی‌خوام بقیه رو هم ناامید کنم.

hace 2 semanas

وضعیت همانند آن شرایطی‌ست که «نویسنده‌ی ناشناس» توصیف کرده بود. موجز و کوتاه: «آتش می‌خواستیم و کبریت گیر آوردیم ولی چوب‌ها آتش نمی‌گرفت؛ چون یا سَر و کُرک نداشتند یا خیس بودند. فقط ایستادیم و به خود لرزیدیم»

@of_stone

hace 2 semanas, 6 días

امروز وقت ملاقات در اداره اقامت داشتم. مجبور شدم از کلینیک خودم رو مرخص کنم. رفتم اونجا و یه اقامت ۶ ماهه فعلآ بهم دادن. گفتم اینجا بنویسم که رفقا بی‌خبر نمونن. بعدش دیگه بشینیم سر کار و زندگیم، چهار تا قصه بنویسم، یه کم از جهان غر بزنم، دور هم بخونین مثل سابق ❤️

(احتمالاً فعلا برنگردم کلینیک، باید دنبال کار مربوط به رشته تحصیلی‌م بگردم)

hace 2 meses, 3 semanas

لیست ده رمان ایرانی محبوبم به ترتیب:
۱.روزگار دوزخی آقای ایاز
۲.جای خالی سلوچ
۳.سووشون
۴.سمفونی مردگان
۵.همسایه‌ها
۶.چاه بابل/همنوایی/وردی که بره‌ها
۷.سنگ صبور
۸.سوقصد به ذات همایونی
۹.خسروی خوبان
۱۰.ماخونیک

گو اینکه در تمام زندگیم آن جمله‌ی رمان روزگار دوزخی را مدام شنیده‌ام که:«ارّه را بیاور بالا» و خب همیشه این ارّه برای جسم و روح من بالا آمده و می‌آید.
۵۸
@of_stone

hace 2 meses, 3 semanas

برنده‌ی جایزه ادبی ارغوان
اثر منوچهر زارع‌پور

۵۹
@of_stone

hace 2 meses, 3 semanas

این عکس مصاحبه‌ی تاریخی «فیدل کاسترو» با «هربرت متیوز» در سال ۱۹۵۷ جزئیات جالبی داره. مواردی که به نوعی نمایانگر شخصیت کاسترو و حال امروز کوبای ورشکسته هم هست.
هربرت متیوز این مصاحبه رو بعنوان یکی از تجربیات بی‌نظیرش در کار خبرنگاری توصیف کرده و جزئیات زیادی از نحوه‌ی ملاقات و احساساتش گفته. مثلاً محل ملاقات در جاده‌های پرت و خلوت کوه‌های «سیرا مایسترا» در شرق کوبا بود؛ جایی که در نزدیکی اون، کاسترو با گروه کوچکی از مبارزانش پس از حمله ناکام به پادگان «مونکادا» در سال ۱۹۵۳ و برای چند سال به اونجا پناه برده بودن. دسترسی به این منطقه دشوار بود و متیوز به سختی و از طریق ارتباطات مخفی و رشوه به بومی‌ها تونست خودش رو به اونجا برسونه. قرار بر این بود که متیوز به همراه یک عکاس، راس یک ساعت خاص کنار جاده منتظر یک بیوک شیری‌رنگ بمونه. کاسترو که می‌دونست این مصاحبه می‌تونه چه تأثیر زیادی بر جنبش انقلابی‌ش داشته باشه، تصمیم گرفت که ملاقات رو به شکلی مرموز تنظیم کنه که هم توانایی خودش و هم جنبش رو به بهترین شکل ممکن نشون بده. کاسترو تمام تلاش خودش رو کرد تا ثابت کنه هنوز قدرت داره، در حالی که واقعیت این بود که نیروهاش بسیار ضعیف شده بودن و تعداد زیادی افراد از کمپ چریکی‌ش فرار کرده بودن! در این ملاقات، کاسترو و نفرات اصلی‌ش در محیطی مخفی و مسلح در حالی که خیلی آماده به نظر می‌رسیدن، در خودروی مذکور ظاهر شدن. یکی از موارد مهم این ملاقات، اعتماد به نفس و خوش‌رویی کاسترو بود. اون با متیوز به شکلی دوستانه و باز صحبت کرد، اما در عین حال جدی و مصمم بود. کاسترو در بدو ملاقات به متیوز می‌گه:«نگران نباشید! این اسلحه‌هایی که در پشت کاور صندلی گذاشتیم برای شماست تا در صورتی که توی پاتک دشمن گیر کردیم از خودتون دفاع کنید.» این حرف کاسترو تاثیر خیلی عجیبی بر تمام زندگی متیوز گذاشته طوریکه این خبرنگار در خاطراتش این رو بزرگترین لحظه‌ی زندگی‌ش خطاب کرده! بعد کاسترو اطمینان داده که آماده‌ست تا آخرین نفس برای آزادی کوبا بجنگه و خودش رو به عنوان فردی شجاع و مقاوم معرفی می‌کنه که هیچ‌وقت از مبارزه دست نخواهد کشید. متیوز که به شدت تحت تأثیر شخصیت کاریزماتیک کاسترو قرار گرفته بود و تمام تن و صداش می‌لرزید و از کلمه کلمه‌ی کاسترو نت برمی‌داشت.
کاسترو به نوعی صحنه‌سازی هم کرده بود تا متیوز فکر کنه که اون ارتش بزرگی از چریک‌ها داره. متیوز بعدها نوشت که چند خودروی دیگه هم از همراهان کاسترو به طور مکرر در کنار اونها ظاهر می‌شدن و دوباره به عقب برمی‌گشتن تا وانمود کنن که تعداد بیشتری از نیروها در اونجا حضور دارن و به کل کوهستان مسلط هستن. این کارها باعث شد متیوز حس کنه که نیروهای زیادی در اختیار کاسترو هست، در حالی که واقعیت غیر از این بود. هربرت متیوز تو سر مقاله‌ی خودش در توصیف کاسترو بهش لقب "مبارزی سخت‌کوش و روشنفکر" داد! و همین باعث شد که گزارشش به طور گسترده‌ای در رسانه‌ها منتشر و توجه جهانیان رو به مبارزات کوبا جلب کنه. متیوز همچنین اشاره کرد که کاسترو برخلاف بسیاری از انقلابیون، بسیار فرهنگ‌دوست و باهوش بوده و تونست به خوبی استدلال کنه که چرا مبارزه‌ش با رژیم «باتیستا» نه تنها برای کوبا، بلکه برای تمامی آمریکای لاتین و جهان مهم و مفیده!!!
در نهایت بعد از چاپ گسترده‌ی این مصاحبه بسیاری از مردم، به ویژه در ایالات متحده، نگاه جدیدی به کاسترو داشتن. اون دیگه بعنوان یه شورشی ساده دیده نمی‌شد، (هر چند همچنان در حد یک گروه چریکی کوچک بود) بلکه حالا به عنوان رهبر یک جنبش بزرگ انقلابی و تأثیرگذار جهانی شناخته می‌شد و مدتی بعد به نتیجه هم رسید.

@of_stone

hace 2 meses, 4 semanas

مثلاً زمانی در این فکر بودی، توانِ نوشتن همه‌چیزی را داری. پیش از این امتحان کردی. نوشته‌ای. کارت به نوعی با نوشتن گره خورده، پس نوشتن برایت کار زیاد سختی نیست. پس این‌جا هم چیزی را خواهی نوشت که به آن فکر می‌کنی. اما از یک‌جایی به بعد، نوشتن یادت می‌رود. کلمات یاری‌ات نمی‌کنند. بعد غبطه می‌خوری به کسی که چه راحت از آن‌چیزی که به آن فکر می‌کند، می‌نویسد. وقتی این‌جوری شد، در وسط تمام این هیاهوها و شلوغی‌ها، مکثی می‌کنی و یک آهِ غلیظ درونِ خودت می‌کشی. که درست همان‌جا، آرزو می‌کنی همه‌چیز همان‌طوری که هست باقی بماند سر جای خودش. اکسسوارِ صحنه همان‌طوری که بودند،؛ بمانند؛ بی‌هیچ تغییری. و تو؟ تو نگاهش کنی. نگاه‌شان کنی. آن میز و صندلی را. عزیزانت را. عشقت را. و این بطری خالی روی میز را. که هر چه تو گردنت را کج می‌کنی و نگاهش می‌کنی، او هم خودش را کج می‌کند و نگاهت می‌کند. ریشه‌ی دل‌تنگی تغییر است جانم. تغییر باعث ایمپلوژن درونی می‌شود. پسر بچه‌ای در سی‌وچندسالگی به کشفی نائل می‌آید. یا مثلاً نویسنده‌ای می‌فهمد باید دیگر بازنشسته شود.
۶۱
@of_stone

hace 3 meses

لیست ده رمان محبوبم به تربیت:
۱.گفت و گو با مرگ/ظلمت در نیمروز (کوستلر)
۲.سفر به انتهای شب/مرگ قسطی (سلین)
۳.ببر سفید (آرویندا آدیگا)
۴.سالهای سگی (بارگاس یوسا)
۵.همه‌ی اسب‌های زیبا/گذرگاه (مک‌کارتی)
۶.صد سال تنهایی (فقط ترجمه‌ی فرزانه)
۷.آبشالوم آبشالوم (فاکنر)
۸.بچه‌های نیمه‌شب (سلمان رشدی)
۹.رگتایم (دکتروف)
۱۰.همه می‌میرند (دوبووار)

hace 3 meses

لیست ده فیلم محبوبم به ترتیب:
1.le Samuraï 1967
2.Taxi Driver 1976
3.The Turin Horse 2011
4.Il Grido 1957
5.The 400 Blows 1959
6.Dallas Buyers Club 2013
7.Nazarin 1959
8.Autumn Sonata 1978
9.Harakiri 1962
10.Five Easy Pieces 1970

لیست رو یک جا گذاشتم وقت‌گیر نشه. بعداً اگه شد در مورد هر کدوم از فیلم‌ها خواهم نوشت.

@of_stone

hace 7 meses, 2 semanas
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 1 day ago