?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 11 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 10 months, 1 week ago
به نامِ نامىِ دردى که "عشق" مى نامند
به نامِ لحظه ى وصلِ نگاه بر خورشید
به نامِ قدرت بى انتهاى هر واژه
که درد را به موسیقىِ کلام کشید...
کسى میانِ اتاقى به گرمىِ نَفـَسَش
تمامِِ خستگى اش را به واژه ها مى داد
کنار پنجره ى بسته چاى مى نوشید
و خیره بود به تصویر برگها در باد
صَفیرِ مُمتدِ " یا هو" ى باد، مى پیچید
میان سبزىِ رویاى شاخه هاى درخت
و با اراده ترین برگها رها مى شد
در ابتداى زمستان به زیرِ پاىِ درخت
صداىِ پاىِ زمستان به گوش مى آمد
و خاک، بسترى از رشته هاىِ مروارید
به روى کرسىِ گرماىِ یک حضورِ لطیف
کشید ترمه اى از واژه هاى سبز و سپید
انارِ شعر دلش دانه دانه مى خندید
شرابِ ثانیه را جرعه جرعه مى نوشید
پر از لطافتِ آرامشِ شبى رنگین
دوباره جامه ى خوابى سپید، مى پوشید...
تبسمى گذرا گوشه اى بلاتکلیف
نشسته بود که مهمان کند لبانش را
شکافت سینه ى سرخ انار خاطره اى
گشود، پیله ى احساس خون چکانش را
نگاه خسته اش از پشت لحظه هاى بلور
همیشه شاهد تصویرهاى پنهان بود...
به اعتقادِ نگاهش طلوعِ هر خورشید
نوید فتح شبى تیره و پریشان بود...
کنار دفترش آرام با خود اندیشید:
"طلوع را که بدانى، چه قدر شب، زیباست"...
چکید قطره ى شعرى به دفترش ناگاه :
"تمام زندگى ام مثل یک شبِ یلداست"...
زندگی، ردِّ مرا در ناکجا گم کرده است
گامهایم راه را در قهقرا گم کرده است
قلههای خستگی را درنوردیدم ولی
طاقتم را طول این جغرافیا گم کرده است
قلب درویشم تپشهای بلند خویش را
در پسِ دیوارهای انزوا، گم کرده است
ماهِ کامل در شبِ چشمم سیاهی میرود
لنجِ دریای نگاهم، ناخدا گم کرده است
زنده بودن را به جای زندگی، جنگیدهام
لشگر من، سرزمین صلح را گم کرده است
پیشهام شد رقص روی ریسمانهای جنون
بندبازی، عرصهی "پاهای جاگمکرده" است
قاصدک را میگریزاند نسیم از دیدنم
بس که اخبار خوشش را بیهوا گم کرده است
ماندهام پابندِ پایانبندیِ افسانهها
گرچه دل را سالهای ماجرا، گم کرده است
کاش پیدایم کند مانند آوایی غریب
عشق؛ در شعری که بی من، یک هجا گم کرده است...
برای صرف زندگى زبانمان گرفته بود
تُپُقزدیم و خطبهخط،حیاتمان مرور شد
غزال زخمخوردهای به نام عشق، نیمهجان
رمید و از کرانههای اشتياق، دور شد
نه شانهای كه گم شود در آن، سرِ كلافگى
نه سایهای که تیرِ آفتاب را سپر شود
درونمان نهالهای نورخوان، جوانه زد
که راویِ روایتِ بلندمان تبر شود
جواهرِ وجودمان غبارپوشِ سالها
چهارچوب حبس را بدن خطاب کردهایم
به رغم رودوارگى، به احترام زندگى
حصار تنگِ برکه را وطن خطاب کردهایم
پناهمان به غیر خود نبوده وقت خستگی
فدائيانِ والیِ ولایتِ دلِ خودیم
نشسته در کمین اگر، سیاهچالهی زمان
ستارههای روشنِ حکایتِ دلِ خودیم
شکوهِ آخرین قدم، نشد نصیبِ پایمان
همیشه بدترین زمان، توانمان تمام شد
چه ساده بر دوراهیِ مسیرِ قله، گم شدیم
برای فتح انتها، زمانمان تمام شد
به شعله مى زنيم دل، به شوق لمس آسمان
صعودِ عودناکِمان به يُمنِ دود کردن است
گداختیم و نزد ما، مشام خلق تازه شد
که راز ِحالِ خوبمان به وانمود كردن است...
در انزوای حقایق، تهِ خیالگرایی
رسیدهایم به سرشاخههای کالگرایی
کنار هر که نشستیم، مسخ و منجمد و مات
نگاه، دوخته بر قلهی کمالگرایی
همیشه مقصدمان، ارگِ جاودانه شدن بود
ولى زديم به پسکوچهی زوالگرایی
غزل، بهانهی نوشاعرانِ بسته زبان شد
که واکنند سرِ صحبتِ غزالگرایی!
کنارِ آبِ گلآلوده، در تدارک صیدیم
کسی نمانده سرِ چشمهی زلال گرایی
برای هر ورق از زندگی، دلِ همه بُر خورد
میان هجمهی تاروتهای فالگرایی
سکوت پیشه نکردیم و حرفِ هم، نشنیدیم
شدیم پیروِ آیینِ قیل و قال گرایی
تنِ تکیدهی ایمان، شهیدِ شُبهه و شَک شد
زمامِ معجزهها، دستِ احتمالگرایی
در انتهای تماشا، که صبحِ "کُنْفَیَکوُن" است
بناست، رد بشویم از شبِ محالگرایی...
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 11 months, 4 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 10 months, 1 week ago