می‌نویسم که نمیرم.

Description
این‌جا واژه‌ها در اکثریت و اولویت‌اند.
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months ago

1 year, 7 months ago

می‌پرسند: «قلم با غم رفاقت دارد یا این دست انسان است که غم را هنرمندانه طرح می‌زند؟»
پاسخ می‌دهم: «قلم، آنچه که جان زیسته باشد را ماهرانه‌تر آشکار می‌کند و آدمیزاد دیر زمانی‌ست که با سوگ آشنا و با سرور بیگانه است.»

1 year, 7 months ago

در نهایت جنگ، آن‌کس که شکست می‌خورد لزوما ضعیف‌تر نیست؛ چه بسا که او زخم‌های بیشتری را تاب آورده باشد.

1 year, 7 months ago

شرافت در ساده‌ترین معنا ترجیح حقیقت است بر منفعت.

1 year, 8 months ago
1 year, 8 months ago

اساساً هیچ رنجی موفق نشد که من را از پا در آورد. من و رنج، در نهایت نفرت، با یکدیگر همزیستی مسالمت‌آمیزی داریم.

1 year, 8 months ago

ناگهان تمام سلول‌های تنم قلب می‌شوند و من با میلیون‌ها قلب، دلتنگِ تو.

1 year, 9 months ago

این پیام رو داخل چنلتون قرار بدید، تا یک موسیقی به شما بدم و کمی هم توصیف؟

1 year, 9 months ago

از تو می‌خواهم برگردی تا زبان شعر جهان به فراموشی نرود؛ شاعرانه‌ها در ظلمت فقدان تو معنا باخته‌اند.

1 year, 9 months ago

«کاش مهلت داشتیم!»درد چنان بی‌وقفه و مرتب به تن من می‌‌رسد، که مغزم پیش از پذیرش قبلی، مجاب به پردازش بعدی می‌شود. اتفاقات به قدری سریع رخ می‌دهند که من هنوز از مرحله‌ی بحران آخرین مشکلم عبور نکرده‌ام اما می‌بینم طی همین مدت، ده‌ها مشکل دیگر از جای جای زندگی‌ام قد علم کرده‌اند.
من هنوز برای از دست ‌داده‌هایم به اندازه‌ی کافی اشک نریخته‌ام. هنوز برای این‌همه مصیبت آن‌طور که باید عزاداری نکرده‌ام. مغز من هنوز در همان مرحله‌ی نخست باقی مانده و درحال غرق شدن است، اما جسمم تلنبار غم و رنج را روی شانه، به مراحل بعدی می‌کشاند و ادامه می‌دهد؛ چرا که فرصت مکث کردن در هیچ‌کدام از این مرحله‌ها را ندارد. بله من محکومم به ادامه دادن و آگاهم به این‌که «وقت عزا نیست…»
فقط کاش بعدها، روزی که مست از شراب آزادی به خانه برگشتم، فرصتِ یک سوگواری عظیم را داشته باشم و برای هر غم، هزاران بار بمیرم.

1 year, 9 months ago

تو بار دیگر مرا زادی؛ این بار از غم، از دلتنگی، از تنهایی.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months ago