𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago
به فرزندان خود بیاموزید که چگونه فکر کنند، نه اینکه به چه فکر کنند.
#ریچارد_فاینمن
#تفکر_نقادانه
**آدم هرجا باشه عادت میکنه و دیگه براش سخته از اونجا بره.
نحوهی فکر کردن هم
بعد از مدتی،
عادت میشود
و دیگر عوض کردنش سخت است ...**
- جان اشتاین بک
#مغالطات
#مغالطه_استدلال_بر_اساس_پیامدهای_نامطلوب
Argument from Adverse Consequences
تعریف منطقی و توضیح تخصصی
مغالطه استدلال بر اساس پیامدهای نامطلوب (Argument from Adverse Consequences) زمانی رخ میدهد که فرد در استدلال خود ادعا میکند که یک گزاره باید نادرست باشد، زیرا در صورت درست بودن آن، پیامدهای نامطلوب یا ناخوشایندی به همراه خواهد داشت. این مغالطه بر اساس احساسات و ترس بنا شده و نه شواهد و منطق.
این نوع استدلال بهجای بررسی صحت یا اعتبار یک ادعا، صرفاً به پیامدهای آن میپردازد و نتیجهگیری میکند که چون این پیامدها ناخواسته یا بد هستند، پس خود ادعا نیز نادرست است.
مثال1:
«اگر تغییرات آبوهوایی واقعی باشد، ما باید سبک زندگیمان را کاملاً تغییر دهیم و هزینههای سنگینی متحمل شویم. بنابراین، تغییرات آبوهوایی واقعی نیست.»
توضیح: در اینجا بهجای بررسی شواهد علمی، بر پیامدهای احتمالی تمرکز شده و نتیجهگیری اشتباه انجام شده است.
مثال2:
«اگر تکامل حقیقت داشته باشد، به این معناست که انسانها از حیوانات منشأ گرفتهاند و این توهینآمیز است. بنابراین تکامل حقیقت ندارد.»
توضیح: در این استدلال، حقیقت علمی نظریه تکامل به دلیل احساسی بودن پیامدهای آن رد میشود، در حالی که باید بر شواهد تمرکز کرد.
مثال3:
«اگر عدالت جهانی اجرا شود، افرادی که ثروت زیادی دارند مجبور خواهند شد بخشی از داراییهای خود را واگذار کنند. بنابراین، ایده عدالت جهانی نادرست است.»
توضیح: این استدلال بر پایه پیامدهای احتمالی (واگذاری ثروت) استوار است و نه بر شواهد یا اصول منطقی مرتبط با عدالت جهانی.
*✳️ شهامت فکری (intellectual courage)*
آمادگی برای به چالش کشیدن باورها
+ شهامت فکری متضمن:
● مواجهه و برخورد منصفانه با ایدهها، باورها یا دیدگاههایی که فرد نسبت به آنها احساسات منفی شدیدی دارد.
● کاربرد آن زمانی که ایدههای خطرناک یا پوچ از نظر جامعه، از نظر منطقی قابل قبول به نظر میآیند.
● منفعلانه و بدون تفکر آنچه را آموخته نپذیرفتن.
● غلبه بر ترسهای درونی
● کیستی و هویت خود را بر حسب تعهد احساسی به باوری تعریف نکردن.
● غلبه بر ترس از طرد شدن از گروهی که باورهای خاصی دارند اگر آن باورها را به چالش بکشد.
● ندادن قدرت مرعوب کردن خود را به گروهی که به آن تعلق دارد.
● آمادهی رهاکردن هر ایدهای که شواهد یا اطلاعات منطقی مؤید ندارد.
● نه با محتوای باورها، بلکه با شیوه و فرآیند دستیابی به باورها همذاتپنداری کردن.
● آمادهی رها کردن هر ایدهای که شواهد یا اطلاعات منطقی مؤید آن نیست.
● شواهد و دلایل را تا هرجایی دنبال کردن.
● فراگیرندهی همیشگی بودن.
● با معقولتر کردن باورها، به دنبال بهبود تفکر خویش بودن
● نترسیدن از اشتباه کردن
● نترسیدن از بررسی ایدههای مخالف با باورهای فعلی خویش.
● آزادانه به اشتباهات گذشته اعتراف کردن.
● خوشحال شدن از اصلاح اشتباهاتی که هنوز مرتکب میشویم.
● شخصیت و هویت واقعی متفکر انتقادی یافتن.
● از پذیرش منفعلانه و غیرسنجشگرانهی آنچه یادگرفته پرهیز کردن.
● همرنگ جماعت نشدن و پذیرش تاوان آن حتی اگر سنگین باشد.
نقطه مقابل شهامت فکری بزدلی فکری است.
تواضع فکری اینجا
📙:تفکر انتقادی
#لیندا_الدار & #ریچارد_پل
ص ۳۵
⬆️
🅰 مقایسه SMARTTT با هدف در تفکر نقادانه
Purpose
➖ در تفکر نقادانه و استدلال صحیح، داشتن هدف یکی از ارکان اساسی است. با این حال، مفهوم هدف در این زمینه تفاوتهای ظریفی با ویژگیهای SMART یا اهداف مدیریتی دارد، زیرا در تفکر نقادانه، هدف بیشتر به جهتدهی تفکر و تصمیمگیری مربوط است. برخی از ویژگیهای هدف در این زمینه عبارتاند از:
---
1. روشنی و وضوح (Clarity)
هدف در تفکر نقاد باید کاملاً روشن و قابل فهم باشد. بدون وضوح، استدلال ممکن است مبهم یا گمراهکننده شود.
مثال: در بررسی یک مسئله اخلاقی، هدف شما باید مشخص باشد: "آیا این اقدام عادلانه است؟" نه صرفاً "آیا این اقدام خوب است؟".
---
2. مرتبط بودن (Relevance)
هدف باید مستقیماً با موضوع یا مسئله مورد بحث مرتبط باشد و تمرکز تفکر را به آن معطوف کند.
مثال: اگر بحث درباره سیاستهای انرژی است، هدف نباید به موضوعات نامرتبط مانند مسائل فرهنگی تغییر کند.
---
3. جهتدهی تفکر (Guiding Thought)
هدف باید مانند یک چراغ راه، مسیر استدلال را روشن کند و به شما کمک کند که در مسیر درست باقی بمانید.
مثال: در هنگام حل یک مسئله ریاضی، هدف اصلی ممکن است یافتن پاسخ صحیح باشد، اما همچنین باید به روشهای درست و منطقی پایبند باشید.
---
4. قابلیت ارزیابی (Evaluable)
هدف باید به گونهای باشد که بتوان پیشرفت و درستی استدلال را در مسیر دستیابی به آن سنجید.
مثال: در یک تحقیق علمی، هدف میتواند بررسی یک فرضیه باشد که با دادهها و شواهد قابل ارزیابی است.
---
5. انعطافپذیری (Flexibility)
در تفکر نقاد، ممکن است اطلاعات جدید یا استدلالهای مخالف ارائه شوند. هدف باید آنقدر انعطافپذیر باشد که در برابر این تغییرات، بازنگری شود.
مثال: اگر هدف شما این است که از یک دیدگاه خاص دفاع کنید، باید آمادگی داشته باشید که با شواهد جدید هدف را تغییر دهید.
---
6. سازگاری با اصول منطقی (Logical Consistency)
هدف باید با اصول منطقی همخوانی داشته باشد و نباید تناقضی در آن وجود داشته باشد.
مثال: اگر هدف شما یافتن حقیقت است، نباید با پیشفرضهای نادرست یا جانبدارانه کار کنید.
---
7. واقعبینی (Realism)
هدف باید با توجه به واقعیتها و شواهد تعیین شود و نباید بر اساس فرضیات غیرمنطقی یا غیرواقعی باشد.
مثال: در ارزیابی یک سیاست عمومی، باید اهدافی تعریف شوند که بتوان آنها را در دنیای واقعی اجرا کرد.
---
➖ مقایسه با ویژگیهای SMART:
اگرچه برخی از ویژگیها مانند مشخص بودن، قابل ارزیابی بودن و مرتبط بودن مشترک هستند، اما در تفکر نقادانه، تمرکز بیشتر بر منطقی بودن و جهتدهی به استدلال است. اهداف در اینجا بیشتر به ساختاردهی فرایند تفکر کمک میکنند تا به تصمیمات دقیقتر و قضاوتهای آگاهانهتری دست یابید.
---
➕ بنابراین، در تفکر نقادانه، هدف همان نقش اصلی را دارد اما با تأکید بیشتر بر جهتدهی منطقی و ارزیابی استدلالها در مسیر رسیدن به حقیقت.
💥 وقتی میگوییم «هدف» باید «SMARTTT» باشد، منظورمان چیست؟
تعیین هدف و دستیابی به آن یکی از مولفههای مهم در تفکر نقادانه است. هدف باید حداقل هفت ویژگی داشته باشد. درواقع، هدف باید SMARTTT باشد. سرواژهی SMARTTT مخفف هفت واژه در زبان انگلیسی است. این واژهها عبارتاند از:
دقیق (خاص)
سنجیدنی
دستیافتنی
واقعبینانه (مناسب)
زمانمند
هدفمند
قابل پیگیری ( قابل ردیابی)
بنابراین، هدف باید دقیق، سنجیدنی، دستیافتنی، واقعبینانه (مناسب)، زمانمند، هدفمند و قابل پیگیری (قابل ردیابی) باشد.
مثال: آرش تصمیم گرفته است که در ارتش استخدام شود. تنها مانع او اضافه وزن است. وزن امین ۱۲۰ کیلوست؛ او باید بهمدت یک ماه ۴۰ کیلو وزن کم کند.
❓آیا هدف آرش:
درست، دقیق و شفاف تعریف شده است؟ آیا میداند صراحتاً چه کاری باید انجام دهد؟
قابل سنجش است؟ آیا میداند باید چقدر وزن کم کند؟
دستیافتنی است؟ آیا او میتواند بهمدت یک ماه ۴۰ کیلو وزن کم کند؟
واقعبینانه (مناسب) است؟ آیا هدف او (کاهش ۴۰ کیلو وزن) واقعبینانه و مناسب است؟
زمانمند است؟ آیا مدت مشخصی را برای دست یافتن به این هدف در نظر گرفته است؟ آیا این مدت مناسب است؟
۶. هدفمند است؟ چرا امین میخواهد ۴۰ کیلو وزن کم کند؟ هدف او از کاهش ۴۰ کیلو وزن چیست؟
شما هم میتوانید اهدافتان را در زندگی شخصی، شغلی یا اجتماعی با این هفت معیار بسنجید تا مطمئن شوید آیا میتوانید به آنها دست یابید. با این روش رویکردتان برای دستیابی به هدف نقادانه است.
ویژگیهای هدف...
⬇️
#مغالطهی قوی سیاه
black swan fallacy
✍:محمدرضا سلیمی
برای هزاران سال مردم سراسر جهان پذیرفته بودند که همهی قوها سفیدند. این باور چنان انکارناپذیر بود که منطقدانان از آن برای توضیح استدلال استنتاجی (قیاس) استفاده میکردند. استنتاج به این صورت بود که همهی قوها سفیدند. این پرنده قو است. بنابراین، این پرنده سفید است.
تا اینکه در سال ۱۶۹۷ ویلم دِ فلامینگ، کاوشگر هلندی، برای اولین بار درحین سفر به استرالیا با قوهای سیاه مواجه شد. پس از کشف فلامینگ فیلسوفان از اصطلاح قوی سیاه برای توصیف ناامیدی منطقی بهظاهر غیرممکن استفاده میکردند که ممکن است در نهایت ممکن بشود.
قوهای سیاه نمادهایی از رویدادهای نامحتملاند که غیرقابلتصورند و تاثیر عمیق و شدیدی در زندگی ما برجای میگذارند. درواقع، ممکن است زندگی ما را کاملاً دگرگون کنند. هرچند نمیتوانیم قوهای سیاه زندگیمان را «پیشبینی» کنیم، میتوانیم از آنها «پیشگیری» کنیم. یکی از راههای پیشگیری از قوی سیاه آگاهی از مغالطهای است به همین نام: مغالطهی قوی سیاه.
مغالطهی قوی سیاه چیست؟
مغالطهی قوی سیاه زمانی اتفاق میافتد که ما تمایل داریم شواهدی که با باورهایمان در تضادند نادیده بگیریم یا آنها را انکار کنیم. بهعبارتدیگر، مغالطهی قوی سیاه به این باور اشاره میکند: «چیزی را که هرگز ندیدهایم وجود ندارد.» ضربالمثل «گشتم نبود، نگرد نیست» مصداق مغالطهی قوی سیاه است.
در مغالطهی قوی سیاه استدلالکننده شواهدی که ادعایش را نقض میکند براساس تجربههای گذشته نادیده میگیرد. به این استدلال توجه کنید:
الف: هر قویی که تاکنون دیدهام سفید بوده است. بنابراین، قوی سیاه وجود ندارد.
ب: ببین! این قو سیاه است.
الف: تمام قوها سفیدند. بنابراین، این پرنده نمیتواند قو باشد.
مغالطهی قوی سیاه با مغالطههای نورافکن (مغالطهی کانون توجه)، اسکاتلندی واقعی و استدلال از راه جهل (توسل به نادانی) ارتباط تنگاتنگی دارد.
مغالطهی نورافکن زمانی اتفاق میافتد که ما فرض میگیریم تمام نمونهها در یک گروه ویژگیهای یکسانی دارند، درحالیکه یک نمونهی خاص در کانون توجه ماست. درواقع، در این مغالطه ما نورافکن ذهنمان را روی نمونهای خاص که دارای تمام ویژگیهاست میافکنیم و از نمونههای دیگر غافلیم.
مغالطهی اسکاتلندی واقعی زمانی روی میدهد که فرد ادعایی کلی دربارهی گروهی از افراد مطرح میکند، و زمانی که مثالی نقض از میان همان گروه ارائه میشود، بهجای اینکه ادعایش را پس بگیرد، سعی میکند معنی واژه را تغییر دهد و تفسیری جدید از آن واژه ارائه کند که مورد توافق طرفین نیست.
مثال:
الف: تمام ایرانیها شیعه هستند.
ب: الیاس ایرانی است، اما شیعه نیست.
الف: ایرانی واقعی و اصیل کسی است که شیعه باشد.
بنابراین، اگر بگوییم «قوی واقعی قویی است که سفید باشد»، مرتکب مغالطهی اسکاتلندی شدهایم. «سفیدبودن» نقش ذاتی در «قوبودن» ندارد. همینطور، «شیعه بودن» هم «نقش ذاتی» در «ایرانی بودن» ندارد. بهطورکلی، هرگاه کلمهی «واقعی یا اصیل» در ادعایی بیاوریم، احتمال شکلگیری مغالطهی اسکاتلندی واقعی وجود دارد.
استدلال از راه جهل یا توسل به نادانی زمانی روی میدهد که ما برای اثبات یا انکار ادعایمان شاهدی در دسترس نداریم و با توجه به نبودن شواهد نتیجه بگیریم که آن ادعا صادق یا کاذب است. در پاسخ باید گفت که «نبودن مدرک خودش مدرک نیست». مثال: قاضی: «مدرکی دال بر قاتل بودن متهم در دست نیست. بنابراین، او بیگناه است.» یا «چون متهم نمیتواند بیگناهیاش را اثبات کند؛ بنابراین، او مجرم و گناهکار است.»
قوهای سیاه مهمترین مشکل استدلال استقرایی هستند. در استدلال استقرایی ما از تجربههای گذشته بیشازحد استفاده میکنیم و به آنها زیاد وزن میدهیم. باید بدانیم که اعتماد به تجربههای گذشته تکرار آن را در آینده تضمین نمیکند. درواقع، تجربههای گذشته به طور دقیق در آینده تکرار نمیشوند. ممکن است قوی سیاهی از راه برسد و همه چیز را کاملا تغییر دهد.
در پایان داستانی را از کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی نقل میکنیم: «کشاورزی به یک غاز غذا میدهد. حیوانِ خجالتی اولش دودل است. تعجب میکند که اینجا دارد چه اتفاقی میافتد؟ چرا به من غذا میدهد؟ این اتفاق تا چند هفتهی بعد هم ادامه پیدا میکند تا اینکه درنهایت شک غاز از بین میرود. بعد از چند ماه، غاز مطمئن است کشاورز قلباً به او علاقه دارد. هرروز مرد به او غذا میدهد. غاز که کاملاً به خیرخواهی او اطمینان دارد، در روز کریسمس سلاخی میشود. غاز قربانیِ تفکر استقرایی است و تمایل به نتیجهگیری عمومی از مشاهدات جداگانه دارد.»
نتیجه: اعتماد بدون تأمل و بیشازحد به تجربههای گذشته یکی از خطاهایی استراتژیک استقراء است.
📚زبان فرییکار: ۶۰۰ مغالطه در استدلال
#مغالطات
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago