سنگ و آفتاب | زیتون مصباحی‌نیا

Description
Connect: [email protected]
اینستاگرام:
https://instagram.com/zeytoun.mesbahinia?igshid=ZGUzMzM3NWJiOQ==
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago

hace 6 meses

دیوید لینچ از آخرین بازمانده‌های غول‌ها بود. مردی با نبوغی دیریاب، صدایی تیز و آن صورت زیبا که حتی در پیری هم زیبا بود.

چیزی که در او دوست می‌داشتم این بود که همچون سلف خود، جان فورد، آمریکایی فیلم می‌ساخت. صراحت و زمختی آمریکا را با ابهام و پیچیدگی اروپا می‌آمیخت و اثری می‌ساخت که بر مرز این دو راه می‌رفت. ترکیب تماشایی‌ای است که در محاصره‌ی سینمای هنری اروپا هم تازگی دارد و هم چشم از دیدنش سیر نمی‌شود.

- پایان فیلم «خانواده‌ی فیبلمن» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ که دیوید لینچ نقش جان فورد را در آن بازی می‌کند و درس سینما می‌دهد.
@zeitounmesbahinia

hace 6 meses, 4 semanas

داستان کوتاهم، «نهنگی سیاه در هوا غوطه می‌خورد»، به عنوان یکی از ده داستان برگزیده‌ی مسابقه‌ی داستان کوتاه کانادا، در کتابی منتشر شده است. این داستان یکی از داستان‌های مجموعه‌‌ام «سنگ و آفتاب» بود که به دلیل اروتیسم عیانش از کتاب حذف شد. هر یک از قصه‌های «سنگ و آفتاب» را با فرم و زبانی جدا نوشته‌ام و آرزو می‌کنم اگر این داستان تک‌افتاده را می‌خوانید، آن را در ادامه‌ی کتابم بخوانید.

چیزی که در این دست نوشته‌هایم پی می‌گیرم و سر ذوق می‌آوردم، از جمله دیدن زبان فارسی در هیبتی اروتیک و بدن‌مند است؛ به کار گرفتن امکانات زبان فارسی در حرف زدن از چیزی که تا حالا - جز معدود دفعاتی - درباره‌اش حرف نزده‌ایم.
@zeitounmesbahinia

hace 1 año

در حالی که عده‌ای قرار است به سیاق بیست‌واندی‌ساله‌ی اصلاحات، با دلایل کهنه‌ی همیشگی اما بی‌نتیجه، دور قمری بزنند و دوباره رأی بدهند، ما عجالتاً به روسری سر نکردن و زندگی را زندگی کردن و نوشتن ادامه می‌دهیم. چراکه میدان بازی ما نه چسبیده به میدان قدرت بلکه در دورترین نقطه از آن یعنی در خانه و خیابان و حاشیه‌‌های فرهنگ است. تا لحظه‌ی انقلاب سیاسی - که چه‌بسا حتی به عمر ما هم قد ندهد - ما آینده‌مان را از مسیر انقلابی اجتماعی و روزمره طرح خواهیم ریخت.
@zeitounmesbahinia

hace 1 año, 1 mes

«استابات ماتر»، در لغت به معنای «مادر ایستاده در سوگ» سرودی درباره‌ی رنج مریم مقدس هنگام به صلیب کشیدن عیسی مسیح است. ما، از طریق این تصویر آرمانی مادر، با اضطراب مرگ در این جهان کنار می‌آییم و به‌ خود دلداری می‌دهیم که مادر با وجود ریاضت‌کشی‌ها و ایثارهای بسیار، در هیچ شرایطی، منبع لایزال عشقش به ما تمامی نخواهد گرفت و ما را در این جهان پوچ، حتی به بهای گذشتن از خود، تنها نخواهد گذاشت. نه‌فقط فرزندان که اصولاً مادران هم این بازنمود از مادرانگی را پذیرفته‌اند و آن را تقویت می‌کنند.
از وجوه نوشتار زنانه یکی رفتن تا ریشه‌ها و ساختن بازنمودی دیگر از مادرانگی است تا مادران از پی آن بتوانند بدون گذشتن از امیال خود و بی‌خودآزاری مادری کنند.
@zeitounmesbahinia

hace 1 año, 1 mes

مردان معدودی هستند که از زنانگی درونشان نترسند (به عنوان یکی از سیاسی‌ترین کارها در این لجنزار کنونی) و مدام در حال تذکر عقلانیت و هنجارها و تقسیم کردن همه‌ی چیزها به دو دسته و ارزش‌گذاری و دست انداختن ناخودآگاه نباشند. و نعلبندیان قطعاً یکی از اینها بود. بارها فکر کرده‌ام که اگر نام عباس نعلبندیان را از جلد آثارش برداشته بودند، به هنگام خواندنش مطمئن می‌بودم که نویسنده‌ی این دیوانگی‌ها یک زن است. این‌طور از قالب خود بیرون رفتن و چنین در مرزِ شدن پیش رفتن (آن هم در دورانی که مارکسیسم با آن فیگور سرسخت مردانه‌اش جولان می‌داد) صعب‌تر از صعب است. او حقیقتی غریب با ظرفیت‌های سیاسی بسیار برای رفتن در راه‌هایی تازه بود و هنوز هم هست.

سه سطر از جای‌جای «قصه‌ی غریب سفر شاد شین...» را بخوانیم:
- در جلسه‌ی آینده، درباره‌ی کسخلیسم که از مشتقات بسیار شدید جنسی عاطفی سیاسی مالی است صحبت خاهیم کرد.

- اکنون، سفر آغاز می‌شود. سرخی، مبارک. روشنی، مبارک. سکوت بس افزون است. پس هیاهو، شاید.

- الله اکبر هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله اللهم زدنا ایمانا و تسلیما.

فقط از نبوغ کسی مثل نعلبندیان ساختن اثری واحد با این زبان‌ها و جهان‌های سراسر متفاوت - با نگاهی به سنت قطعه‌قطعه‌نویسی عرفانی - برمی‌آید.
@zeitounmesbahinia

hace 1 año, 1 mes

هذیان‌ام را دنبال می‌کنم، اتاق‌ها، خیابان‌ها
کورمال‌کورمال به‌درونِ راه‌روهای زمان می‌روم
از پلّه‌ها بالا می‌روم و پایین می‌آیم
بی‌آن‌که تکان بخورم با دست دیوارها را می‌جویم
به نقطه‌ی آغاز بازمی‌گردم
چهره‌ی تو را می‌جویم
به میانِ کوچه‌های هستی‌ام می‌روم
در زیرِ آفتابی بی‌زمان
و در کنار من
تو چون درختی راه می‌روی
تو چون رودی راه می‌روی
تو چون سنبله‌ی گندم در دست‌های من رشد می‌کنی
تو چون سنجابی در دست‌های من می‌لرزی
تو چون هزاران پرنده می‌پری
خنده‌ی تو بر من می‌پاشد
سرِ تو چون ستاره‌ی کوچکی‌ست در دست‌های من
آن‌گاه که تو لب‌خندزنان نارنج می‌خوری
جهان دوباره سبز می‌شود
جهان دگرگون می‌شود.

?اوکتاویو پاز، چهره‌ی تو‌ را می‌جویم، ترجمه‌ی احمد میرعلائی.

? آنتونیو ویوالدی، استابات ماتر، رپرتوار هنری باروک‌نوازان، گروه ۴١۵، ژنو، سوئیس، به رهبری کیارا بانچینی،
ضبط: ١٩٩۵
@zeitounmesbahinia

hace 1 año, 1 mes

هزاران نفر در اسرائیل و فلسطین کشته شده‌اند. هزاران نفر در هرات مرده‌اند. در روژاوا مرگ به راه است. مهرجویی و محمدی‌فر را سلاخی کرده‌اند. آرمیتا در اتاقی در بیمارستان در حال مردن است. در کوبش بی‌امان این‌همه مرگ، اگر توانی برای فکر کردن مانده باشد، و در جستن…

hace 1 año, 2 meses

شاید بتوان با گزاره‌ی اخلاقی «نباید از مرگ انسان دیگری خوشحال بود» همدل بود و آن را در جایگاه موضعی شخصی محترم دانست، اما چطور می‌توان آن را حربه‌ای کرد و از جامعه‌‌ای که اعدام‌های دهه‌ی شصت و قتل‌های زنجیره‌ای و سال‌های سیاه ۸۸، ۹۸ و ۱۴۰۱ را گذرانده و حافظه‌اش انبان بدن‌های مرده و لت‌وکوب‌شده بوده و حالا در فقره‌ی بالگرد از ذهن ترومازده‌اش جسدهای سعید زینالی و کارون حاجی‌زاده و سرنشینان هواپیمای اوکراینی بیرون می‌زند، انتظار داشت که در برابر مرگ انسانی دیگر (آن هم کسی که جزو سه نفر هیئت مرگ و مرتکب جنایت جنگی بوده) موضعی اخلاقی اتخاذ کند؟ نه‌تنها دورترین و پرت‌ترین بلکه ازقضا غیراخلاقی‌ترین کار در این وضعیت و در برابر چنین جامعه‌ای ایستادن در فرادست آن و در جایگاه معلم اخلاق است.

و البته طلب شادی از دیگران به خاطر مرگ جلاد و مکلف کردن آنها به اظهار این شادی روی دیگر اتخاذ موضع اخلاقی است. نتیجه‌ی انقلاب فرهنگی اوایل انقلاب و طرد علوم انسانی طی چهل‌واندی سال و بر صدر نشاندن روحانیت که همواره در کار پندآموزی بوده‌ این است که اصولاً اولین مواجهه‌‌ی جامعه‌‌ی ایران در امور مواجهه‌‌ای اخلاقی است (چه در پی علنی شدن نامه‌ی گلستان درباره‌ی فروغ و چه واقعه‌ی ترور سلیمانی یا بالگرد)؛ به این معنا که در غیاب علوم انسانی که نیروهایش را در جامعه آزاد کرده باشد و منظرهای متفاوتی را در زندگی شخصی و جمعی پیش روی شهروندان نهاده باشد، همیشه یک منظر اخلاقی که بایدها و نبایدها (حلال و حرام فقهی و نیک و بد آخوندی) را تجویز می‌کند از پیش وجود دارد تا در نهایت حس آدم‌ خوب و رستگار بودن را در درون ایجاد کند؛ در حالی که درانداختن تغییرات بنیادین در درجه‌ی اول مستلزم ایجاد منظرهای متفاوت دیگری غیر از اخلاق و تجویزگرایی است.
@zeitounmesbahinia

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 2 weeks ago