روان درمانی وجودی (طوبی زنگی آبادی)

Description
نگاهی عمیق‌تر به هستی و انسان

طوبی زنگی‌آبادی
روانشناس بالینی
روان‌درمانگر فردی و گروه‌درمانگر

هماهنگی وقت آنلاین: @ToobaZangiabadi

هماهنگی وقت حضوری👇
کلینیک دامون: ۰۳۴۳۲۱۴۴۵۴۰ و ۰۹۲۱۷۴۳۷۱۲۵

اینستاگرام: https://www.instagram.com/tooba.zangiabadi/
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 12 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 4 weeks ago

6 months, 1 week ago

جیمز گراتستین معتقد بود کابوس‌ها افکاری هستند که نتوانسته‌اند متفکری پیدا کنند. کابوس نوعی سوهاضمه ذهنی است از احساسات اولیه‌ای که به افکار تبدیل نشده‌اند و به دنبال متفکر می‌گردند.
@zehnvazaban

6 months, 4 weeks ago

قطعه یازده ماه و بیست و نُه روز و چند هزار ساعت

علیرضا قربانی

آهنگ و تنظیم:‌ محمد زرنوش
شعر:‌احسان افشاری

✏️ دل‌نوشته احساسی علیرضا قربانی همزمان با  انتشار این اثر

🔗 لینک دانلود تمامی پلتفرم ها

🌐 @AlirezaGhorbaniOfficial

7 months ago

شاید براتون سوال باشه که چرا بچه‌های یک خانواده که در معرض یک ترومای مشابه هستن و یا مراقبین اولیه‌ی یکسانی دارن، مشکلات مشابهی رو در بزرگسالی تجربه نمیکنن.
جواب این سوال هم به ترتیب تولد، تاریخچه‌ی خانواده، وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه و خانواده، جنسیت افراد و مسائل این چنینی مرتبطه و هم به سرشت ژنتیکی هر کودکی که با اون به دنیا میاد.
به طور کلی هر کودک والدین مشابهی با خواهر و برادران خودش نداره؛ از نظر تجربیات در زندگی و فرزندپروری، وضعیت روانی ، روابط زناشویی و مسائل این چنینی و از طرفی، نهاد خانواده در یک وضعیت ایستایی نیست؛ از نظر مالی، اجتماعی، فرهنگی و ... .
از سمت دیگه‌ی ماجرا، هر کودک با سرشت متفاوتی به دنیا میاد. سرشت ویژگی‌های ژنتیکی هر فردیه که تعیین میکنه چطور به دنیای بیرون واکنش نشون میده.
بعضی از نوزادان، بچه‌های آسونی هستن. بعضیاشون مداوما گریه می‌کنن، به سختی آروم میشن و به هرکسی روی خوش نشون نمیدن و بعضیاشون نیاز به زمان دارن تا با محیطشون خو بگیرن. این ویژگی‌هایی که در همون نوزادی وجود دارن، بسیار در نوع تعاملی که والدین و مراقبین با کودکانشون دارن، تاثیر میذاره و تا حدی تعیین میکنه ما چه تجربه‌ای با والدینمون خواهیم داشت.
مثالی که میشه زد اینه که فکر کنید نوزادی کلافه‌کننده و ناآروم دارید و اولین فرزندتون هست و در کنارش با افسردگی پس زایمان هم دست و پنجه نرم می‌کنید.
به صورت کلی، هرچقدر هم سرشت آسونی داشته باشیم، تروما، نادیده گرفته شدن، سوگ‌های زودهنگام، پیش‌بینی پذیر نبودن والدین، تحقیر و محیط زندگی ناآروم مستعد مشکلات روانی در بزرگسالیه. اما چه مشکلاتی، به چه اندازه و در چه شدتی خیلی به مسائلی که در بالا گفته شد مرتبطه.
هر انسانی تصویر و نسخه منحصرفردی داره از ارتباطاتش با مراقبین اصلیش در لحظات مهم زندگی و این تعیین میکنه که هویتش چطوره.

@rochna_psychoanalysis

7 months, 4 weeks ago

امکان ورود سه عضو از فروردین ماه به این گروه وجود داره.

در صورت تمایل برای هماهنگی پیام بفرستید: @ToobaZangiabadi

8 months ago

.
◽️کار اصلی را خودش می‌کند

یکی از بهترین توصیفاتی که از روان‌درمانی
شنیده‌ام این است:

‌ Psychotherapy is to help people help themselves.

یعنی کار رواندرمانی این نیست که به آدم‌ها کمک کند به این معنا که راه پیش پایشان بگذارد. کارش این است که به آدم‌ها کمک کند تا خودشان به خودشان کمک کنند. در بنِ این تعریف چند نکته قابل تامل وجود دارد:

اول، نوعی اعتماد به توانایی‌های شناختی و عاطفی آدم‌ها. به این معنا که اگر به کسی کمک کنی تا حال خودش را بفهمد، توان تفکّر خودش را بازیابی کند و عاملیتش را بیابد یا بسازد، می‌تواند تاب بیاورد، خلاقیت بورزد و راه پیدا کند. خلاصه اینکه رواندرمانی بر این فرض استوار است که منابع تغییر و رشد در اغلب آدم‌ها حاضر است امّا بالفعل دسترس فرد نیست.

دوم، باور به اینکه تغییر باید از سمتِ خود فرد باشد تا ماندگار بشود، تا او مسئولیتش را بپذیرد و آن را تاب بیاورد و پس‌ نزند. خیلی وقت‌ها این توهّم ماست که فکر می‌کنیم می‌شود کسی را نجات داد یا اصلاً او نیازمند نجات است. ما آدم‌ها به زخم‌هایمان خو می‌کنیم و آسیب‌های روانمان می‌شود شخصیتمان. هرقدر هم که از آن‌ها بنالیم، باز تا کسی بخواهد ما را از آن‌ها جدا کند مستقیم یا غیرمستقیم به آن‌ها چنگ می‌زنیم و به رنج‌هایمان باز می‌گردیم. تنها وقتی که از دل درد و آگاهی و به تدریج جایی را ترک کنیم، احتمالِ بازگشتنمان به آن کمتر خواهد شد.

سوم و مهمتر از همه این‌که درمانگر هیچ وقت شناختِ کامل یا حتی بهتری نسبت به خود مراجع ندارد و نمی‌داند چه چیزی برای او بهتر است. این خود مراجع است که بیشترین دسترسی را به درون خودش دارد و می‌تواند سر از خواست‌ها، نیازها و مقدوراتش دربیاورد‌. کار درمانگر صرفاً این است که تلاش کند این دسترسی درونی را به او بدهد و در مسیر کشفِ خود واقعی‌اش با او همراه باشد.

مختصر اینکه درمانگر نه مراجع را بهتر از خودش می‌شناسد، نه صلاحش را بهتر از خود او می‌داند، نه می‌تواند او را نجات بدهد و نه با یک کودکِ صغیر طرف است.

پانوشت: این تعریف قطعاً ناقص است و اصلاً تعریفی به این اختصار نمی‌تواند همه جوانبِ نظری و عملی رواندرمانی را در بر بگیرد. امّا بهترین تعریفی است که شنیده‌ام.

@TheWorldasISee

8 months, 2 weeks ago

✳️ فرصتی برای بد بودن در روابط

عجیب به نظر می‌رسد که یکی از چیزهایی که ممکن است عمیقاً در یک رابطه آرزو کنیم، و به نوعی حتی به آن نیاز داشته باشیم، فرصتی برای «بد بودن» باشد. ما عشق را با مهربانی، رفتار خوب و ادب مرتبط می‌دانیم. هر چیزی کمتر از این می‌تواند شک و تردیدهای شدیدی را برانگیزد.

والدین خوب در برابر برخی رفتارهای دشوار فرزندان، با آرامش و ثبات رفتار می‌کنند؛ مثلاً وقتی کودک می‌گوید که نمی‌خواهد مادربزرگ را ببیند، یا می‌خواهد مدرسه را به آتش بکشد، یا از ته دل از برادر کوچکش متنفر است. در این مواقع، والدین بدون وحشت یا عصبانیت، خونسردی خود را حفظ می‌کنند. در این شرایط، آن‌ها نشان می‌دهند که تحمل لحظات دشوار و بی‌اعتمادی، بخش طبیعی و ضروری از عشق است.

عشق به معنای این نیست که همیشه کسی را همواره با قضاوت اخلاقی مواجه کنیم، بلکه به معنای توانایی تحمل چیزی کمتر از ایده‌آل در لحظاتی خاص است. هرچه در کودکی بیشتر مورد محبت و مهربانی قرار گرفته باشیم، در بزرگسالی کمتر به دنبال آن خواهیم بود. کودکی که مجبور بوده خیلی زود «خوب» باشد، همیشه سکوت کند و بیش از حد شیرین و «بزرگسال‌گونه» رفتار کند تا مبادا مراقب سخت‌گیر و شکننده‌اش را آزرده‌خاطر کند، در بزرگسالی با معضلی جدی روبرو می‌شود.

می‌توان گفت مسیر رسیدن به بلوغ واقعی باید از گذرگاه نابالغی عبور کند. برای رسیدن به مهربانی واقعی، باید در برخی مواقع به خیابان‌های فرعیِ خیال‌پردازی‌های خودخواهانه و بدخواهانه اجازه عبور بدهیم. در اینجا منظور از «خیال‌پردازی» افکار منفی است، نه رفتارهای عملی یا بدخواهانه. این پیشنهاد این است که هیچ‌کس نمی‌تواند به‌طور خودجوش گرم و مهربان باشد، اگر اجازه نداشته باشد گاهی خود را به شدت کلافه و خسته ببیند.

افرادی که هرگز نتوانسته‌اند بگویند که گاهی می‌خواهند رابطه را ترک کنند، بیشتر در معرض این خطر قرار دارند که روزی بی‌صدا چمدان‌هایشان را ببندند و واقعاً این کار را انجام دهند. کسانی که هیچ‌گاه اجازه نداشته‌اند به شکل‌های احمقانه، اغراق‌آمیز یا نادرست صحبت کنند، ممکن است روزی زیر فشار اطاعت کمر خم کنند و تعادل خود را از دست دهند. بزرگ‌ترین دفاع در برابر بدی واقعی این است که اجازه دهیم افکار مربوط به بدی در رابطه جریان یابند، بی‌آنکه فاجعه‌ای به دنبال داشته باشند.

❇️ ترجمه و انتشار: گروه روانکاوی تداعی

10 months, 2 weeks ago

@Existentialpsychotherapy

موج زدن به این نکته اشاره می‌کند که هریک از ما – غالباً بدون قصد یا دانسته – دوایر متحدالمرکزی از تأثیر ایجاد می‌کنیم که شاید سالها یا حتی نسلها بر دیگران اثر بگذارد. یعنی تأثیری که بر دیگری می‌گذاریم به نوبت به یکی دیگر منتقل می‌شود، درست مانند موجهای دایره‌واری که بر سطح آب استخری می‌افتد تا آنجا که دیگر دیده نشود، اما در سطح ریزپردازنده‌ای ادامه یابد. این عقیده که می‌توانیم چیزی از خودمان به جا بگذاریم، حتی بی‌آنکه بدانیم، پاسخ دندان شکنی است به آنهایی که ادعا می‌کنند پایان‌پذیری و گذرا بودن به ناگزیر بی‌معناست.

@Existentialpsychotherapy

#اروین_یالوم
?#خیره_به_خورشید

10 months, 3 weeks ago

✳️ چهار توضیح برای خود‌ویرانگری

یکی از کنجکاوی‌برانگیزترین و مأیوس‌کننده‌ترین رفتارهای روان‌شناختی، تحت عنوان خود‌ویرانگری شناخته می‌شود. شخصی که دارای استعدادها و آینده‌ای روشن است، به‌طور ناهشیار و قدرتمندانه شروع به خراب کردن زندگی خود می‌کند. او شریکی را که عمیقاً به او وابسته است، از خود می‌راند یا فرصت‌های خود را در حوزه‌های حرفه‌ای و چالش‌برانگیز که می‌توانست در آن‌ها به‌خوبی ظاهر شود، نابود می‌سازد.

1️⃣ خودویرانگری به‌عنوان دفاعی در برابر همه‌توانی

در جریان رشد عادی، هر کودکی به مرحله‌ای عجیب و کنجکاوی‌برانگیز می‌رسد. آن‌ها تصور می‌کنند که چه می‌شود اگر تمام قدرت را در اختیار داشته باشند. در حالتی از هیجان دیوانه‌وار، خود را به‌عنوان حاکم مطلق دنیا تصور می‌کنند، کنترل همه چیز را در دست می‌گیرند، دشمنانشان را نابود می‌کنند. روان‌شناسان به ما می‌گویند که این رفتار کاملاً طبیعی و حتی بسیار سالم است. همه ما نیاز داریم فرصتی برای روبه‌رو شدن با خیال‌پردازی‌های خود درباره قدرت کامل و کنترل داشته باشیم. اما چگونگی پیشرفت این وضعیت بستگی به محیط اطراف دارد. اگر والدین از تعادل روحی و اعتماد به نفس کافی برخوردار باشند، قادر خواهند بود لحظات همه‌توانی کودک را با لبخندی خیرخواهانه مدیریت کنند. اما همه‌ی ما این شانس را نداشته‌ایم. ممکن است هرگز به ما اجازه داده نشده باشد که خودمحوری، پرخاشگری و سرافرازی درونی خود را که همگی به‌طور طبیعی در همه‌ی ما وجود دارند، ابراز کنیم. بزرگسالان اطرافمان ممکن است آن‌قدر از پتانسیل ما بترسند و خودشان احساس ناتوانی کنند. در نتیجه، ممکن است اکنون خود را بیش از حد ملایم و ترسو بیابیم. دائماً این تصور را داریم که حتی به یک مگس هم آسیب نمی‌زنیم. نمی‌خواهیم به هیچ شکلی خودنمایی کنیم. نمی‌توانیم تحمل کنیم که توجه‌ها به سوی ما جلب شود. هوش خود را نادیده می‌گیریم، فرصت‌های پیشرفت را رد می‌کنیم، لباس‌های تیره و ساده می‌پوشیم و خود را «خجالتی» می‌نامیم. به ما اجازه داده نشده تا تعادلی بالغانه میان نیروهای متضاد درونمان برقرار کنیم.

2️⃣ تنها شکست می‌تواند عشق را به ارمغان آورد.

توضیح دیگر برای خودویرانگری به والدینی مرتبط است که به‌طور نامحسوس پیامی گیج‌کننده ارسال می‌کنند: تنها در صورتی که شکست بخوری، دوست داشته خواهی شد. در حالی که در بیشتر خانواده‌ها، موفقیت‌ها جشن گرفته می‌شوند، در برخی دیگر، به‌نظر می‌رسد که عشق والدین فقط زمانی در دسترس است که فرد در حالت استیصال و بیچارگی، آسیب‌دیده و رنج‌کشیده باشد.
زمانی که بیمار یا مورد زورگویی قرار می‌گیریم، طرد یا تحت تعقیب هستیم، والدین سخت‌گیر و سرسخت ناگهان نرم می‌شوند. چه انگیزه‌ای قوی‌تر از این برای به‌هم ریختن زندگی‌مان وجود دارد، وقتی باور کنیم که ممکن است به این وسیله سرانجام عشقی را به‌دست آوریم که همیشه آرزویش را داشته‌ایم؟
ما فرصت‌های خود را نابود می‌کنیم، زیرا در سطحی عمیق، این فرصت‌ها اساساً فرصت به‌نظر نمی‌رسند، بلکه نویدبخش تنهایی‌اند.

3️⃣ جستجو برای خود حقیقی

در برخی دیگر از خانواده‌ها، پیام به شکلی متفاوت اما به همان اندازه ناامیدکننده منتقل می‌شود: تنها راه رسیدن به عشق از طریق موفقیت است. به‌طور غیرمستقیم به کودک گفته می‌شود: اگر در مسابقات پیروز شوی، جوایز مدرسه را به‌دست بیاوری و بعدها ترفیع‌ها و عناوین شغلی را کسب کنی، دوست داشته خواهی شد. ما تو را تا جایی که در چشم دیگران مهم باشی، دوست خواهیم داشت. برای مدتی طولانی ممکن است به این دستورات به‌طور وظیفه‌شناسانه عمل کنیم. اما در مقطعی، شاید زمانی که در آستانه پیروزی هستیم، لحظه‌ای از شورش ابتدایی به سراغمان می‌آید. بخشی از وجودمان که همیشه آرزوی آن را داشت که به‌خاطر «بودن» و نه «انجام دادن»، به‌خاطر خودمان و نه دستاوردهایمان، دوست داشته شود، علیه بخشی که در اطاعت و پیروی از خطوط تعیین‌شده بسیار موفق بوده، می‌شورد.

4️⃣ تمایل به ویرانگری دیگری

این رفتار را خودویرانگری می‌نامیم، اما ممکن است در پس این رفتار، تمایلی به آسیب زدن یا تخریب دیگری نهفته باشد: آن چهره والدینی که ما را به خاطر «بودنمان» دوست نداشت، و برای او مدال‌ها و موفقیت‌های ما مهم‌تر از خودِ آسیب‌پذیر و بی‌دفاعمان بود. با فروپاشی پایه‌ای که بر آن ایستاده‌ایم، در عمق وجود خود قصد داریم بی‌عدالتی اولیه‌ای را که بر ما تحمیل شده، جبران کنیم. وقتی فرصت‌های حرفه‌ای خود را نابود می‌کنیم، ممکن است به نظر برسد که قصد داریم به منافع خود آسیب بزنیم، اما در واقع ممکن است در حال تلاش برای ناراحت کردن کسی باشیم – حتی اگر فقط در تخیلاتمان – که سال‌ها پیش ما را در مسیری برای تأیید خارجی قرار داد و اکنون دیگر چیزی برای به رخ کشیدن به همسایگان نخواهد داشت.

❇️ ترجمه: گروه روانکاوی تداعی

11 months ago

برخی آدم ها شریک زندگی‌ای را انتخاب می‌کنند که ناخودآگاهانه امیدوارند مشکلی عاطفی را که به‌تنهایی قادر به حل آن نیستد، درمان کند. این ازدواج‌ها به عنوان «جست‌وجوی درمان» یا «نوعی تقلای تأخیریافته برای رشد» شناخته می‌شوند (هندریکس، ۱۹۸۸؛ لوئیس، ۱۹۹۷). اگرچه این جست‌وجو همیشه بی‌نتیجه نیست، اما می‌تواند منبع اصلی نارضایتی زناشویی باشد.

نظریهٔ اولیه بر اساس مشاهدهٔ مراجعانی است که به دنبال شریک‌هایی بودند که به‌طرز شگفت‌انگیزی شبیه به والدینی هستند که در دوران کودکی به آنها درد وارد کرده بودند -به عبارتی یک آرزوی ناخودآگاه برای بازسازی گذشته و ایجاد یک پایان شادتر این افراد را برمی انگیزد. برای مثال، دختری که پدری الکلی داشته و احساس دوست‌نداشته‌شدن و بی‌توجهی از سوی او می‌کرده، ممکن است مردی سرد و با مشکل اعتیاد به الکل را انتخاب کند. متأسفانه، آرزوی او برای دریافت مکرر ابراز عشق از این پدرِ جایگزین بعید است که برآورده شود.

این مدل نسخه‌ای از «اجبار به تکرار» فروید است که در کتاب «فراتر از اصل لذت» (۱۹۲۰) مطرح شده و به‌نظر می‌رسد استثنایی بر این ایده باشد که انسان‌ها به دنبال حداکثر لذت و کاهش درد هستند. ماهیت خودتخریبی چنین جست‌وجویی در اینجا و در این متن به عنوان تلاشی آرزومندانه برای کسب تسلط بر تروماهای گذشته از طریق بازسازی آنها به منظور ایجاد یک پایان بهتر تلقی می‌شود. در چنین تلاش‌های بازسازی‌شده ای، شریک زندگی که به‌شکلی ناخودآگاه به فردی از گذشتهٔ دردناک شباهت دارد، معمولاً قادر به برآورده کردن نیازهای طولانی‌مدت طرف مقابل نخواهد بود.

همچنین افراد می‌توانند تلاش کنند تا از طریق ازدواج خود را درمان کنند، نه‌تنها با بازسازی تروماهای گذشته، بلکه با پیدا کردن شریک‌هایی که تصور می‌کنند می‌توانند کمبودهای شخصی آنها، مانند بازیگوشی یا مهارتی را جبران کنند. این سناریوهای جبران کمبود نیز معمولاً محکوم به شکست‌اند، زیرا این تصور که کسی می‌تواند به‌سادگی توانایی‌هایی را به شما منتقل کند که فاقد آن هستید به اندازهٔ باور داشتن به اینکه یک ستارهٔ موسیقی می‌تواند شهرت یا موفقیت را به یک هوادار بدهد غیرمنطقی است. درعوض، چنین تلاش‌هایی معمولاً نتیجهٔ معکوس دارند و در مسیر رشد توانایی‌های شخصی افراد تداخل ایجاد می‌کنند: بنابراین، زنی که فکر می‌کند نیاز به یک مرد قوی دارد تا به‌جای او صحبت کند، احتمالاً تلاش نخواهد کرد تا توانایی‌های ابراز وجود خود را رشد دهد. بنابراین تلاش برای وادار کردن شریک‌های عاطفی به درمان کردن ما، آن‌ها را زیر فشار قرار می‌دهد و به رابطهٔ ما آسیب می‌زند.

همانطور که ترنس ریل (۲۰۰۷) گفته:
شاید شما با همسرتان ازدواج کرده‌اید تا شما را متعادل کند یا برای شما موفقیت و پول بیاورد یا به شما ارزش، رونق، فرهنگ، جایگاه یا دوست بدهد یا شما را از نوشیدن باز دارد یا شما را به خوشگذرانی بیاندازد و غیره. همهٔ این‌ها عالی هستند؛ به‌عنوان هدیه شگفت انگیزند؛ اما به‌عنوان وظیفه این‌ها سم هستند. ما باید دست از سرکوب دیگران با «دستور جلسه دیوانه‌وار Mad agenda”که آن‌ها باید ما را درمان کنند، برداریم.

با اشاره به اینکه تلاش برای «درمان از طریق ازدواج» نه‌تنها شکست می‌خورد، بلکه نتیجهٔ معکوس نیز دارد؛ باید اشاره کنم شناسایی اینکه یک مراجع به دنبال چه چیزی است -چه بازسازی گذشته‌اش باشد یا کامل کردن خود- بسیار مفید است. این آگاهی می‌تواند به توضیح جذابیت روابط خارج از ازدواج و -در موارد کمتر دراماتیک- شناسایی توانایی‌هایی که فرد باید در خود پرورش دهد، کمک کند. و گاهی اوقات، زمانی که خواسته‌ها بیش‌از‌حد شدید نباشند، شریک زندگی می‌تواند به یک همدم ارزشمند تبدیل شود که می‌تواند به رشد فرد کمک کند.

?مترجم: دکتر گلنوش شهباز

«A Roadmap for couple therapy»

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 12 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 4 weeks ago