𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago
دوستان فرهیخته و اهل ادب، لطفا محبت کنید و به کانال «شراب شعر» بپیوندید. این کانال به زودی منحل خواهد شد🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
📢📣📢📣📢📣📢📣📢📣📢📣📢📣
دوستان عزیز و همراهان گرانقدر ضمن سپاس از همراهی همدلانه خواهش میکنم به کانال جدید با لینک زیر مراجعه کنید:
دوازده گل سرخ بر موهای بلقیس
نزار قبانی
ترجمه احمد پوری
۱
او میدانست مرا خواهند کشت
و من میدانستم او کشته خواهد شد
هر دو پیشگویی درست در آمد
او، چون پروانهای
بر ویرانههای عصر جهالت افتاد
و من در میان دندانهای عصری که
شعر را
چشمان زن را
و گل سرخ آزادی را میبلعد
در هم شکستم.
۲
میدانستم او کشته خواهد شد
او زیبا بود در عصر زشتیها
زلال در عصر پلشتیها
انسان در عصر آدمکشان
لعلی نایاب بود
میان تلی از خزف
زنی بود اصیل
میان انبوهی از زنان مصنوعی.
۳
میدانستم او کشته خواهد شد
زیرا چشمان او روشن بود چون دو رود یاقوت
موهایش دراز بود چون شبهای بغداد
این سرزمین
این همه سبزی را
نقش هزاران نخل را
در چشمان بلقیس
تاب نیاورد.
۴
میدانستم او کشته خواهد شد
زیرا جهتنمای غرور او
بزرگتر از جهتنمای شبه جزیره بود
شکوه او نگذاشت
در عصر انحطاط زندگی کند
روح رخشان او نگذاشت
در تاریکی سر کند.
۵
غرور رفیع او
دنیا را برایش کوچک کرده بود
به این سبب چمدانش را بست
و آهسته بر نوک انگشتان پا
بی هیچ کلامی
آن را ترک گفت ...
۶
هراسی از این نداشت
که سرزمین مادریش او را بکشد
هراس او این بود
که سرزمین مادریش خود را بکشد.
۷
چون ابری بارورِ شعر
بر دفترهای من بارید
شراب ... عسل ... و پرستو را
یاقوت سرخ را.
و بر احساس من پاشید
بادبانها را ... پرندگان را
شبهای پر از یاس را.
پس از رفتنش
عصر آب به پایان رسید
و عصر تشنگی آغاز شد.
۸
همیشه احساس میکردم
در حال رفتن است
در چشمهایش همواره بادبانهایی بود
آمادهی عزیمت
بر پلکهای او
هواپیمایی در حرکت
برای اوج گرفتن.
در کیف دستی او _ از نخستین روز پیوندمان _
پاسپورتی بود ... بلیت هواپیمایی
و ویزاهایی برای ورود
به سرزمینهایی که هرگز ندیده بود
زمانی از او پرسیدم
این همه کاغذپارهها را
چرا در کیف داری؟
گفت:
وعدهی دیداری دارم با رنگینکمان.
۹
پس از این که کیف او را
از میان ویرانهها به دستم دادند
و من پاسپورت او را
بلیت هواپیمایش را
ویزاهایش را دیدم
دریافتم که با بلقیس الراوی پیوند نبسته بودم
من همسر یک رنگینکمان بودم ...
۱۰
وقتی زنی زیبا میمیرد
زمین تعادل خود را از دست میدهد
ماه صد سال عزای عمومی اعلام میکند
و شعر بیکار میشود.
۱۱
بلقیس الراوی
بلقیس الراوی
بلقیس الراوی
آهنگ نام او را دوست داشتم
بارها زیر زبان مینواختمش
نام من در کنار نام او
به وحشتم میانداخت
چون وحشت از گِل کردن دریاچهای زلال
ناساز کردن سمفونی زیبا.
۱۲
این زن نباید بیشتر میزیست
خود نیز این را نمیخواست
او چون شعلهی شمع بود و فانوس
و چون لحظات شاعرانه
که پیش از آخرین سطر
به انفجار میرسد ...
📚 در بندر آبی چشمانت...
گزینه شعرهای عاشقانه
نزار قبانی
ترجمه احمد پوری
نشر چشمه، صص۵۱-۵۶.
@va_tanha_sheer
?
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای رفیق پندم که به کار درنبندم
تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون
اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه به وصل میرسانی نه به قتل میرهانی
✨
سایهام هم میگریزد از من دیوانهخو
رنگ میبازد جهانم در غروب آرزو
کاش برمیگشت دنیا تا طلوع بودنت
کاش میدیدم تو را یک بار دیگر روبهرو
کاش مینوشیدمت دور از قضاوتهای خلق
کاش میبوسیدمت بی اضطراب آبرو
بی تو حالا بی تأمل با تمایل میروم
با تمام خستگی تا انتهای جستجو
از که خواهم خواست شرح آرزوهای محال
با که خواهم گفت این دیوانگی را مو به مو
ماندهام تنها در افسون کویر بیکسی
تشنهی یک جرعه واژه از سبوی گفتگو
?
خوش به حالِ بوتهی یاسی که در ایوانِ توست
میتواند هر زمان دلتنگ شد، بویت کند...
?
عمرِ ما عمرِ شرابِ كهنه را مانَد كه هست
اولش بسيار شيرين، آخرش بسيار تلخ...
?
تا به تو فکر میکنم شعر مذاب میشوم
بوی گلاب میدهم رنگ شراب میشوم
واژه عروج میکند میچکد از دهانم و
با غزلی به یاد تو مست و خراب میشوم
وویس که میدهی به من باز به خلسه میروم
زنگ که میزنی به من لذت ناب میشوم
تکست که میدهی مرا تا لب چشمه میبری
هر چه ادامه میدهی غرق سراب میشوم
لحظه به لحظه حال من دستخوش تحول است
بی تو درنگ میشوم، با تو شتاب میشوم
تا برسد به کام من نوش شراب عشق تو
موج خیال میشوی، ساحل خواب میشوم
?
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
?
انگار که رد خون عشق است لبت
تصویرگر جنون عشق است لبت
با بوسه رموز خلسه می آموزد
دانشکده ی فنون عشق است لبت
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago