از خودم می‌پرسم زندگی سالمندان چقدر تحت تاثیر بحران زلزله بوده است آنها به حمایت و محافظت خانواده‌های شان نیاز دارند. گاهی فکر می‌کنم سالخوردگان بیشتر از کودکان نیازمند توجه هستند زمین زیر پای شان ناهموار شده و جای خواب شان تنگ و سرد است. آب گرم جهت شست و شو ندارند و لباس مناسب نمی‌پوشند. دور هم جمع می‌شویم خواهر و مادرم از مشکلات زندگی روزمره ی مادربزرگم می‌گویند سعی می‌کنیم راهکار تازه‌ای برای مشکل توالت رفتن یا حمام کردنش و غذا خوردن و لباس پوشیدنش پیدا کنیم. بعضی‌ها مثل دایه پیرند زمین گیر شده‌اند و گوشه چادر فارغ از دنیای سرکش زلزله زندگی می‌کنند.
کتاب #هفت_و_سه_دهم_ریشتر
نوشته #کبری_محمدی
این کتاب روایت مستند مردم سرپل زهاب از زلزله است

کتاب #هفت_و_سه_دهم_ریشتر
#کبری_محمدی
فصل کانکس

پس از انجام کارهای اداری و اختصاص وام‌ها و کمک‌های بلاعوض مردم مشغول آواربرداری و تخریب خانه‌های نیمه جان شده‌اند.
من و همسرم هر روز صبح تا غروب به آواربرداری و پاکسازی خانه ی خود می‌رسیم. به علت ادامه‌دار بودن پس لرزه‌ها خانه با خسارت بیشتری روبرو شده است.
راه پله به صورت کامل فرو ریخته، باریکه راهی درست کرده‌ایم و از آن به داخل خانه رفت و آمد می‌کنیم. پله‌ها و دیوار پاگرد زمین ریخته. دیوار پارکینگ از هم دریده و ترک خورده، اتاق روی پارکینگ به صورت کامل ویران شده، در و دیوارش روی بام خانه پخش شده است.
دیوار گنجه و اتاق خواب از هم شکافته است. دیوارهای پذیرایی و آشپزخانه را می‌توان تعمیر کرد اما جای زخم شان باقی می‌ماند. تنها جای سالم خانه ستون وسط پذیرایی است که بار سنگینی خانه روی دوشش افتاده و از تخریب کامل آن جلوگیری کرده است.
کتاب #هفت_و_سه_دهم_ریشتر
نوشته #کبری_محمدی
این کتاب روایت مستند مردم سرپل زهاب از زلزله است
لطفا جهت ثبت سفارش کتاب به آیدی زیر مراجعه کنید @ko_mohammadi66

کتاب #هفت_و_سه_دهم_ریشتر
#کبری_محمدی
فصل کانکس فایل ۳
زلزله آبان ماه سال ۱۳۹۶ سرپل زهاب

?قسمت پنجم فصل چهارم #رادیو_رحا

▫️زنان نجات‌یافته از زلزله چه تجربه‌ای دارند؟ در میان گل و لای به جای مانده از سیل، چه بر سر زنان می‌آید؟ آیا مدیریت بحران در زمان سیلاب به طور ویژه به زنان مسن، زنان دارای معلولیت و... توجه می‌کند؟‌ در این شماره از رحا روایت زنان کرد و لر از زلزله و سیل را می‌شنوید.

تهیه‌کننده: موسسه رحمان
نویسنده و کارگردان: عطیه ملک‌زاهدی
کارشناس مهمان: انوشه میرمجلسی
گوینده: اسما صارمی
گروه پژوهش: اشرف سادات موسوی، رایحه حسینی
موسیقی تیتراژ: مرسده غلامی
گرافیست و طراح لوگو: سارا کریمی

@rahmaninstitute

? فایل صوتی نشست «مخاطرات طبیعی و اجتماعی، تاب‌آوری و صدای جامعه مدنی»
به مناسبت بیستمین سالگرد زلزله بم

بخش اول
دبیر پنل:
مهدی زارع
سخنرانان:
عباس سبزواری
علیرضا سعیدی
فاطمه قاسم‌زاده

محمدمهدی آقایی‌فر
کبری محمدی

بخش دوم
دبیر پنل:
پیام روشنفکر
سخنرانان:
امیر شعبانی
افخم صباغ
خسرو منصوریان
ناز محمد اونق
? ۳ دی ۱۴۰۲

@RahmanInstitute

هرچند که آتش از ابتدای خلقت نماد زندگی و روشنایی و خیر بوده است. اما در آتش دریده و بی رحم امروز که دشت های سرقلعه و جیران را در نوردید ما زندگی نمی بینیم.
در زبانه های تند و تیزش نیستی و نابودی فریاد می کشد. این هیاهو که به گوش می رسد صدای تازیانه های آتش نیست، بلکه صدای خفه شده ی مردانی است که هست و نیست شان در دست های دهشتناک آتش به فنا می رود.
نبرد حریصانه ی دست های پینه بسته ی مردان کشاورز و شعله های سوزان آتش است. مردانی که همه ی بود و نبودشان را به این زمین بخشنده سپرده اند آنها آینده ی خود و فرزندان شان را بر سر این خوشه های طلایی گندم به معامله گذاشته اند.‌
این تمام سرمایه ای است که می خواهند با آن خانه و کاشانه بنا کنند، هزینه تحصیل و ازدواج و دانشگاه دلبندان شان را بدهند، اما اکنون آتش بی رحمانه به جان این مردان زده و کمر به نابودی شان بسته است.
قطعا تنها چیزی که امروز دست های بی رحم آتش را کوتاه کرد، اتحاد دست ها و پاهای هماهنگ کشاورزان سرپل ذهابی بود که پیکر غول آسای آتش را به زمین زد.
امیدوارم صدای این دست ها به گوش مسئولان زیربط برسد و چاره ای برای محافظت سرمایه های کشاورزان و کشور در مقابل آتش سوزی بیندیشند.
چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
?آتش سوزی دهستان سرقلعه و جیران
? کبری محمدی ( سرپل ذهابی)

#نیایش
یا رسول الله در این شب ساکت و آسمان پر ستاره دلم بدون تردید و پر از وسوسه هوایت را کرده است.
دلم هوای مردی را کرده که تاریکی را نه تنها از کوچه و بازار مکه و مدینه و دل های خاموش و فریب خورده اعراب برچید، بلکه به تمام جهان روشنایی بی حد و مرزی را تزریق کرده است. گرده نوری سحر انگیز که جهان را دگرگون کرد.
عطر تن مردی که هرجا قدم می گذاشت با خود صلح و دوستی و برکت می برد در تنم می پیچد. رویای دیدار پیام‌رسانی که سرشار از وقار و دوستی و مغفرت است.
یاد نبی که هر کلامش در تمام عالم زبان زد خاص و عام است به سجاده ی رنگ و رو رفته من نشاط و طراوت بخشیده است.
یا رسول الله وای که چقدر امشب هوای عطرت در نفس های بی جان من پیچیده است. فدای قدم های تو شوم که در کوچه های تنگ و تاریک مدینه قدم گذاشته ای.
قربان نفس هایت شوم که هر شب در اتاق کوچک و فقیرانه ات برای امت حقیرت دعا گفته ای و از خدا برایمان شفاعت طلبیده ای ?
وقتی به این فکر می کنم که در این دنیای فانی هرگز سیر نخورده ای و رنج های جسمی و روحی را با روی گشاده و لب های خندان پذیرفته ای تا پیروانت برترین امت ها و صادق ترین و خوشبخت ترین باشند بغضم می شکند و های های گریه می کنم.
اشک از پی هم می ریزم که تو آغوشت را برای امت ات گشوده ای و ما در این سرای ملون به این زندگانی دنیایی آلوده ایم. شرمنده و تهی و بدون توشه با بقچه هایی سنگین از گناه و تباهی در مقابلت می ایستیم.
قدیس من....می دانم که در آسمان ها و بهشت سکنی داری و اهل زمین فانی نیستی.
زمین بماند برای بندگانی که در این مرداب به امور روزمره گرفتارند و همین روزمرگی هاست که تو را از یادمان برده است.
یا رسول الله آرزو دارم کنارت بنشینم و تمام عمرم را در هوایی که تو نفس می کشی سپری کنم و این تن فرسوده را با لمس عبای مبارکت جان تازه ای ببخشی?
ای نور دل ها در انتظار دیدارت هستیم الهی که خدمت گذاریت نصیبمان شود?
خدای خوبم همنشینی با سرور مخلوقات جهان آرزوی ماست از ما دریغ مکن?
پروردگارا یاری مان ده، هدایت مان کن که بتوانیم در بهشت جز خدمتگزاران نبی اکرم باشیم?
آمین یا رب العالمین
#کبری_محمدی

پروردگار خوبم

زندگانی در این دنیای فانی فریبم داده است. گاهی آنقدر مسحور جادویش می شوم که در اعماق جهان گم می شوم.
میان حسرت ها و دلخوشی های کوچک، میان تنهایی و ترس، میان آرزوها و درد های جانکاه گم می شوم.
گاهی راه گریزی ندارم در این اندوه مرگبار هراسان و سرگردانم.
خسته می شوم و حس ناخوشایند تهی بودن را باتمام وجود احساس می کنم. از این حس به خشم و عصیان می رسم.
این روح سرکش و جسم طغیان کرده ضعیف و درمانده می شود. در نهایت رنجور و بیمار می شوم.
در این هنگام که امیدی ندارم و مثل کرم در پیله ام خمیده ام، ناگهان معجزه ای روی می دهد.
من تو را در پرواز یک عقاب می بینم. در بالهای گسترده ی شاهین که روی قله ی بایکوان سلطنت می کند.

خدای خوبم
تو را در بیکرانگی آسمان و رنگ فیروزه ای اش می بینم و واضح تر از هر وقت دیگری تو را در پشت ستاره های چشمک زن می بینم ستاره هایی که برای دلخوشی آدم های تنها چشمک می زنند.
آنجا که آسمان شب در سکوت اغوا کننده ای هر بنده ای را سحر می کند.
تو را در روزهای گرم تابستان، در برگ های زرد خزان و در غنچه ی گل سرخی که عاشق بلدرچین است می بینم.
بارالها
من تو را بدون هیچ شک و وسوسه ای نزدیک تر از شاهرگ گردنی که می گویند می بینم.
خدای خوبم
پناهم بده
مرا از آرامش نگاهت سیراب کن و هرگز در این دنیای بیرحمان رهایم مکن
آمین یارب العالمین ?

#کبری_محمدی
۱۵ رمضان ۱۴۰۳
۶ فروردین ۱۴۰۳

#نیایش
خدای خوبم
حقیقت اینه که گاهی زندگی در ما می میره. نفسمون بند میاد. پاها مون سست می شه. وسط این زندگی افتان و خیزان پیش میریم.
وقتی که زیر بار سنگینی مشکلات کمرمون خم میشه و دستمون از همه جا کوتاهه....
اون روزایی که تنهاترین آدم روی زمین هستیم و کسی رو نداریم که حتی باهاش درد دل کنیم.
وقتی دلزده و نا امید بر می گردیم و در خونه ی خودت می زنیم. تو رو در این آیه می بینیم ( لا تَخافا ۖ إِنَّني مَعَكُما أَسمَعُ وَأَرىٰ
«نترسید! من با شما هستم؛ (همه چیز را) می‌شنوم و می‌بینم!
اینکه میگی :" اصلا نترس چون من پشت و پناهتم "
همین جاست دقیقا همین وقته که باتمام وجود خالصانه و خاشعانه دلمون گرم میشه که بنده ی خدایی هستیم که حتی یک لحضه هم تنهامون نمیزاره.
مگه قشنگ تر از این حرف داریم؟ مگه میشه به چیزی دلت قرص بشه که بهتر از این باشه؟
خدایا تو این دنیا بی رحمان تنهامون نزار.
ما رو زیر سایه رحمت و برکتت بگیر. دلمون به این زندگی و نعمت هاش خوش کن.
جوری هدایتمون بده و راهو برامون روشن کن که تا ابد شعله های فروزان ایمان در درونمان روشن و ماندگار بمونه.
آمین یا رب العالمین
#کبری_محمدی
رمضان ۱۴۰۲