ناهیدستان

Description
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago

6 months ago

**" از موسیقی بزمی تا موسیقی انقلابی؛
شجریان و پایان فردگرایی در موسیقی ایران "

(بخش دوم و پایانی)

شجریان با درک خود از این موقعیت، مفهوم موسیقی بزمی و رزمی را تغییر داد تا موسیقی سنتی ایران با این شکل از ایدئولوژی هماهنگ شود. به همین دلیل است که ژانر موسیقی رزمی در ایران، بیشتر عاطفی و حتی غمگین و انزواطلب است تا موسیقی ریتمیک رزمی که سربازان بتوانند با ریتم آن به‌صورت منظم پا بر زمین بکوبند و شعر دل‌خواهشان را با آن بخوانند.
یکی از پرسش‌های اصلی اهالی موسیقی و مردم ایران این است که چرا موسیقی ایران متوقف شده و نمی‌تواند جوابگوی دنیای مدرن باشد. وقتی معانی و مفاهیم تحریف می‌شوند، قدرت حرکت خود را از دست می‌دهند و دیگر نمی‌توانند هم‌پایِ زمان پیشرفت کنند. وقتی از خیانت هنرمندان چپ صحیت می‌کنیم، دقیقا به تحریف همین مفاهیم اشاره داریم. موزیسین‌های ایرانی در دوره‌ی مشروطه تعریف موسیقی بزمی را مخدوش کردند و آن را به تصانیف ایدئولوژی آغشته کردند. همین موسیقی وقتی به دست گروه چاووش رسید، مانند لقمه‌ی آماده‌ای شد که می‌توانست توسط منفعت‌طلبان بلعیده شود.
آخرین پرسش این است که آیا تنها هذفِ تغییر ماهیت موسیقی در ایران توسط کسانی مانند شجریان و لطفی، رسیدن به ایده‌آل‌های چپگرایی بود؟!
با توجه به این موضوع مهم که اغلب اهالی ادبیات و موسیقیِ پیش از انقلاب، ایران را با تمام بحران‌هایش تنها گذاشتند و به کشورهای سرمایه‌داری پناهنده شدند، جواب به این پرسش قطعا " خیر" است.
تصمیم‌های گرفته شده توسط ادیبان و هنرمندانِ چپ ایرانی توانست دستاوردهای شخصیِ مهمی برایشان داشته باشد. در این میان، شجریان بیشترین دستاورد را داشت. یکی از بزرگترین منافع شجریان از همراه شدن با موج موسیقی انقلابی و تغییر مفهوم موسیقیِ بزمی، انحصار موسیقی بود. هم‌چنان که گفته شد، موسیقی بزمی، موسیقیِ روشنفکری و البته چندصدایی بود که در آن افراد می‌توانستند در محافل موسیقی تجربه‌ورزی کنند و به تدریج در این آمد و شدها شناخته شده و به جمعیت هنرمندانِ مطرح‌ افزوده شوند. در حقیقت، حذف یا کم‌رنگ کردن موسیقی بزمی، یک مسیر طبیعی برای محدود کردن رقابت در موسیقی سنتی و حذف نخبه‌ها در این حیطه بود. به این ترتیب بستری که در آن استعدادهای جدید می‌توانستند خود را نشان دهند برچیده شد و با جایگزین شدن موسیقی بزمی به موسیقی انقلابی و عرفانی، معیارها به سمت اجراهای ضبط شده، رسمی و حکومتی حرکت کرد و جوانان مجبور شدند از مسیرهای رسمی و کنترل شده وارد حیطه‌ی موسیقی شود. به این ترتیب، کسانی که جایگاه تثبیت‌شده‌تری داشتند، فضای امنی برای خود ایجاد کردند تا بتوانند رقبای جدید را از میدان به در کنند. حالا دیگر تنها صدای تار لطفی و علیزاده، و یا صدای حنجره‌ی شجریان و ناظری بود که شنیده می‌شد. از سوی دیگر، همین همراهی با موج انقلابی و اجتماعی، در فضایی که موسیقی سنتی به صدای ملی و نماد اعتراض، مقاومت و عرفان تبدیل شده بود، تضمینی برای افزایش محبوبیت و مقبولیت عمومی این دسته از موزیسین‌ها، و مخصوصا شجریان شد. در شرایطی که موسیقی با محدودیت‌های رقابتی و حکومتی روبرو شده بود، قرار گرفتن در مسیر موسیقی انقلابی، حماسی و عرفانی می‌توانست فضای رسمی را نیز برای شجریان باز کند. هم‌چنان که می‌دانیم، در دهه‌ی پنجاه موسیقی سنتی ایران با چالش گسترش موسیقی پاپ و مدرن غربی مواجه شد. اهالی موسیقی چاووش توانستند با استفاده از فضای سیاسی، موسیقی سنتی را دوباره به بطن جامعه بازگردانند، بدون آن‌که در این بازگردانی، سلیقه و انتخاب افراد جامعه مورد پذیرش قرار گیرد. یکی از مهم‌ترین مزایای این تغییر برای شجریان، تبدیل شدن به نماد موسیقی و مقاومت بود. خوانندگانی مانند بنان و تاج اصفهانی، بیشتر در فضای موسیقی بزمی و هنری باقی ماندند، اما شجریان با تغییر این مسیر، نه‌تنها در میان طبقه سنتی، بلکه در بین روشنفکران نیز جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد. به این ترتیب، با محدود و ممنوع شدن موسیقی پاپ، شجریان توانست در دوران سخت بعد از انقلاب هم‌چنان در چارچوب رسمی فعالیت کرده و از ممنوعیت کامل نجات پیدا کند و موقعیت کاری‌اش بی‌وقفه حفظ شود و تا همیشه در اوج بماند.

در انتها اضافه کنم که من نیز مانند مخاطبان آثار شجریان، از کارهای ایشان لذت برده‌ام و خاطرات فراوانی با صدای او دارم اما نمی‌توان این مسئله را نادیده گرفت که او در تغییر مسیر موسیقی ایران نقشی مخرب داشته است. متاسفانه تصمیمات شخصی شجریان برای منافع شخصی‌اش، در عمل به محدود شدن فضای رشد برای موزیسین‌های جوان و کنترل مسیرهای احتمالی این موسیقی برای درک فضای معاصر منجر شد.

ناهید زمانیان**https://t.me/nahidestan

6 months ago

**" از موسیقی بزمی تا موسیقی انقلابی؛
شجریان و پایان فردگرایی در موسیقی ایران "

(بخش اول)

در مستند تاریخ موسیقی ایران، حسین علیزاده می‌گوید که ما موسیقی بزمی ایران را رزمی کردیم و آن را از ابتذال بیرون کشیدیم.‌ برای درک میزان تحریف این ادعا، ابتدا باید بفهمیم موسیقی بزمی چیست.
در سراسر جهان، موسیقی بزمی نوعی موسیقی محفلی است که در فضاهای خصوصی نواخته می‌شود و معمولاً با آواز همراه است. به بیان دیگر، اگر بخواهیم لیبرال‌ترین بخش موسیقی ایرانی را شناسایی کنیم، باید آن را در موسیقی بزمی جستجو کنیم، چراکه در این سبک، مخاطب با موسیقی تعامل دارد. نمونه‌ی ایرانی موسیقی بزمی تصنیف‌نوازی است که شجریان آن را از فرم آزاد و تعاملی خود خارج کرد.
تصنیف‌نوازی در اصل، دعوت به هم‌خوانی و بداهه‌نوازی بود—هم برای نوازندگان و هم برای حاضران. تصور کنید در یک محفل خصوصی، تصنیف «از کفم رها شد مهار دل» نواخته می‌شود و سپس مهمانان، به‌صورت بداهه، اشعار و نغمه‌های مختلف را در همان ریتم می‌خوانند. ساختار این موسیقی بر پایه‌ی دستگاه‌های موسیقی ایرانی است و تا پایان محفل، همگی به آن وفادار می‌مانند.
موسیقی بزمی در غرب نیز وجود دارد. ژانر Art Song نمونه‌ای از آن است؛ جایی که موسیقی در فرم‌های متنوعی نوشته می‌شد و هر بند از شعر با تنظیمی متفاوت اجرا می‌گردید. قطعه‌ی "Gretchen at the Spinning Wheel" از شوبرت نیز نمونه‌ای بارز است که با ملودی‌اش صدای چرخ نخ‌ریسی را تداعی می‌کند و حال‌وهوای ذهنی گرتشن را هنگام خیال‌پردازی درباره‌ی معشوقش به تصویر می‌کشد. در نسخه‌ای سبُک‌تر از موسیقی بزمی، می‌توان از Salon Music نام برد که در قرن نوزدهم توسط آهنگسازان در رویدادهایی به نام سالن اجرا می‌شد و فضایی تعاملی میان نوازندگان و شنوندگان ایجاد می‌کرد. برخی از آثار شوپن نمونه‌های شاخصی در این سبک هستند. بنابراین، موسیقی بزمی موسیقیِ اندیشه، تبادل نظر و محافل روشنفکری است، نه موسیقی‌ای برای رقص یا سرگرمی سطحی. ویژگی‌های اصلی آن را می‌توان در محفل‌محور بودن، تأکید بر شعر و احساسات، و عدم تمرکز بر رقص دانست. اما موزیسین‌هایی مانند شجریان، علیزاده و لطفی، با تحریف تعریف موسیقی بزمی، آن را به سکس، ابتذال و موسیقی رقص پیوند زدند تا مشروعیت آن را زیر سؤال ببرند. این در حالی است که در ایران، مانند غرب، موسیقی رقص همواره جایگاه مجزایی داشته است—از موسیقی روحوضی گرفته تا گونه‌ای که بعدها با نام موسیقی شش‌و‌هشت شناخته شد. (البته خود موسیقی روحوضی نیز با موسیقی رقص تفاوت‌هایی دارد که نیاز به بررسی جداگانه دارد.)

گفتیم که طرفداران موسیقی سنتی مدعی‌اند که موسیقی بزمی به موسیقی رزمی تبدیل شد و به سطح والاتری ارتقا یافت! از میزان ایدئولوژیک بودن این ادعا می‌گذریم تا به پرسش اصلی بپردازیم: آیا واقعاً این موسیقی جدید "رزمی" بود؟
در تعریف موسیقی رزمی می‌توان گفت که این نوع موسیقی برای برانگیختن حس جنگاوری، تقویت روحیه‌ی نظامی، هماهنگی حرکات سربازان یا ستایش قهرمانان ساخته می‌شود. در موسیقی نظامی غرب، سازهایی مانند طبل، شیپور، ترومپت و سنج نقش محوری دارند و گاه از سازهای محلی نیز استفاده می‌شود. سربازان با این موسیقی می‌توانند رژه بروند و حتی اشعار خود را بر آن زمزمه کنند. در فیلم‌های مرتبط با جنگ جهانی اول و دوم، می‌توان به شناخت خوبی از این موسیقی رسید. برای مثال، در فیلم All Quiet on the Western Front، سربازان جوانی که مشتاقانه رهسپار جبهه می‌شوند، در خلال مارش‌های جنگی، اشعار عاشقانه‌ای را برای معشوقه‌های خود می‌خوانند و رؤیای بازگشت به آغوش محبوبشان را در سر دارند.
با این پیش‌زمینه، آیا می‌توان ادعای موزیسین‌های سنتی ایران در دوره‌ی انقلاب و جنگ را نوعی موسیقی رزمی دانست؟ آیا موسیقی‌ای که فاقد ریتم نظامی، تهییج جنگاوری و همراهی دسته‌جمعی سربازان بود، واقعاً یک موسیقی رزمی به‌شمار می‌رفت؟ یا تنها نوعی موسیقی حماسی—و نه نظامی—بود که در چارچوب گفتمان ایدئولوژیک آن دوران قرار می‌گرفت؟
موسیقی رزمی در ایران با گروه چاووش‌ها تبدیل به موسیقی ایدئولوژیک شد و تحریف تمام و کمالی را تجربه کرد. اگر شجریان، لطفی، علیزاده، ابتهاج و دیگر دوستان‌شان قصد ابداع موسیقی رزمی را داشتند می‌توانستند از موسیقی زورخانه‌ای بهره ببرند. ضرب مرشد و هماهنگ کردن حرکات ورزشکاران زورخانه به سادگی می‌توانست در یک بازآفرینیِ اصولی به موسیقی رزمی تبدیل شود اما این اتفاق نیفتاد زیرا انقلاب و جنگ هشت‌ساله‌ی ایران، بیشتر ایدئولوژی بود تا حماسی.https://t.me/nahidestan ادامه ⬇️⬇️**

6 months, 1 week ago

" سردرگمی منتقدان تاریخ ایران،
میان سه مفهوم دین، افسانه و اسطوره"

ونه گات در تعریف ویراستاری می‌گوید: «ویراستار خوبی باش. دنیا هر چه بیشتر محتاج ویراستاران خوب است. از خدا بپرسید؛ می‌داند.»

با همین توصیه‌ی بی‌نظیر می‌توان طومار تمام روشنفکران ایرانی را که می‌گویند تاریخ ما افسون شده و باید افسون‌زدایی‌اش کرد، در هم پیچید!
قبل از هر چیز، این نویسنده ریشه‌ی ویراستاری را به درستی الهیاتی معرفی کرده است. فارغ از تاریخ معناشناسی و تفسیر متن دینی که مرتبط با تصحیح نیز بوده، ویراستاری یعنی ایجاد یک نظم منطقی در متن. این نظم شامل قرار دادن فعل و فاعل، حروف اضافه، شناسه‌ها و غیره در جای منطقی و درستشان است. از این منظر، ویراستاری یک کار منطقی و عقلی است.
ونه‌گات می‌گوید اگر به حرفم شک دارید از خدا بپرسید که ما چقدر به ویراستاری نیاز داریم، چون فقط خداست که لزوم استدلال منطقی را می‌داند. خدا خوب می‌داند که تناقضات دینی را با استدلال منطقی می‌توان کمرنگ کرد. به عبارت دیگر، زبان خدا، زبان ویراست شده، یا زبان منطق و عقل عملی است.

با همین پیش‌فرض درست، می‌توانیم بگوییم که تاریخ دین، تاریخ افسون‌زدایی‌شده است؛ تاریخ منطق و استدلال دینی. فکت‌های تاریخی و حتی اسطوره‌ای ایران سرتاسر با این شکل از عقلانیت عملیِ دینی ممزوج بوده‌اند. به همین دلیل است که وقتی مغول شهر بخارا را به آتش می‌کشد، امام رکن‌الدین به جای آن‌که دستور جهاد بدهد می‌گوید: «خاموش باشید؛ این باد بی‌نیازی خداوند است که می‌وزد.» در سرتاسر تاریخ تازش مغول حتی یک دستور فقهی مبنی بر جهاد نداشته‌ایم. به این دلیل که انسان ایرانی سرنوشت را در کانسپت عدالت الهی می‌بیند؛ عدالتی که به‌طور کامل با استدلال و منطق تعریف می‌شود. تاریخ ما هیچ‌گاه سرنوشت را مانند انسان غربی ندیده است. در اسطوره‌ی غرب، سرنوشت به دست سه خواهر پیری نوشته می‌شود که گاه به گاه می‌توان با دادن رشوه و دسیسه و حقه وادارشان کرد تا باد موافق بوزانند.
ما حتی در اسطوره‌هایمان نیز شاهد بروز نمادهای انسانی نیستیم، چون انسان دچار خطا می‌شود، بنابراین اسطوره‌های ما از آن حذر می‌کنند. به همین دلیل است که در اسطوره‌هایمان روایت خانواده و جامعه نداریم؛ رئا (مادر خدایان) نداریم که از دست شوهرش (کرونوس) به تنگ آمده باشد و پسرش (زئوس) را به کشتن پدرش ترغیب کند. ما اهورامزدایی داریم که بی‌هیچ خطایی در آن بالا ایستاده و اجازه نمی‌دهد هیچ‌کس از حدود چارچوب‌های تعیین‌شده‌اش خارج شود.

تاریخ ما از عنصر حیاتی "تخیل" تهی است. این اشتباه عجیبی که لقلقه‌ی دهان ملت شده مبنی بر افسون‌زدایی تاریخ، از اینجا ریشه می‌گیرد که دین و افسانه را به طرز ناباورانه‌ای اشتباه گرفته‌اند. یکی از اصلی‌ترین مشکلات تاریخی ما عدم وجود همذات‌پنداری، تخیل‌ورزی و فهم رنج دیگری است. همه‌ی این خلاها، حتی خلا هنر و ادبیات روایی، از تاریخ درازدامن دینی ما (زرتشت و اسلام) نشأت گرفته‌اند. ما باید به جای افسون‌زدایی، دین‌زدایی از سیاست را معیار قرار دهیم. دین‌زدایی، نه از مردم، که از سیاست. مسلم است که نمی‌توان به‌صورت دستوری از مردم دین‌زدایی کرد زیرا چنین کاری با روح لیبرالیسم منافات دارد. وقتی سیاست و دین از هم جدا شوند، آسیب‌های دین به حداقل می‌رسد و جامعه به‌صورت خودکار ذهن تخیلی خودش را تقویت می‌کند.

غرب توانست سیاستش را سکولار کند، چون دین را به تدریج شناخت و توانست داروی آن را پیدا کند. ما بعد از هزار و چهارصد سال هنوز به دین می‌گوییم افسانه و به تاریخ آغشته به دین‌مان می‌گوییم تاریخ افسون‌زده! این در حالی است که اهورامزدا و الله بی‌وقفه در حال ویرایش روایت‌های تاریخی ایران بوده‌اند. منتقد تاریخی باید نگاه علمی و واقع‌گرایانه‌ای به تاریخ داشته باشد و تفکیک دین، اسطوره‌ و افسانه‌ را مد نظر خود قرار دهد زیرا این سه، بخش‌های مهم تاریخ هر جامعه‌ای هستند و باید برای هر کدام از آن‌ها نقش و ساختار مستقل در نظر گرفت. هم‌چنین، منتقد باید مراقب روایت‌های تاریخی‌ مردم خود باشد. بخشی از این روایت‌ها در شکل افسانه‌ای ماندگار می‌شوند. به عنوان مثال، ملی‌گرایی،  دین یا علم نیست که بتوانید در شکل گزاره‌های منطقی آن را آموزش دهید. ملی‌گرایی در روان و روح جامعه پایدار می‌ماند. بی‌دلیل نیست که آمریکا به فرانکلین و جرج واشنگتن لقب "پدران آمریکا" را داده است. این‌ها جامعه‌ی آمریکا را به شکلی منطقی اختراع کردند، اما منتقدان آمریکایی خوب می‌دانند که تنها با افسون کردن این نام‌ها در شکل پدران اسطوره‌ای است که می‌توانند تاریخ‌شان را زنده نگه دارند.
در پایان، اگر از نام‌هایی مانند کوروش افسون‌زدایی کنید، باید با ملی‌گرایی خداحافظی کنید، چون هیچ ملتی حوصله ندارد تاریخش را با جدول ضرب یاد بگیرد.

ناهید زمانیان

https://t.me/nahidestan

8 months, 2 weeks ago

در حالی‌که برای ناهارم دو عدد تخم‌مرغ را به شکل لایه‌ای نیمرو می‌کردم، و به جای نمک، کمی سویا سس به آن می‌زدم، و نصف سیب‌زمینی پخته را با خیارشور و یک قاشق ماست به الویه تبدیل کرده و همزمان یک نان تست جوِ کوچک را با چند قطره روغن زیتون سوخاری می‌کردم، به سوریه فکر‌ می‌کردم؛ به این‌که سرمایه‌ی هر حکومتی زنان، مردان و کودکان آن حکومت هستند؛ زنانی که در لحظات دلچسب آشپزی، اضطراب آینده را در ذهن می‌پزند؛ کودکانی که می‌دانند آینده یعنی امروز؛ و مردانی که هراسِ فرداها آنان را فرسوده می‌کند.

# روزمرگی‌های یک زن #

ناهید زمانیان

https://t.me/nahidestan

8 months, 3 weeks ago

به عنوان مثال، زن یا مرد خیاطی که وقت ارزشمند خود را در صفحات مجازی و کلاب‌هاوس و سخنرانی برای دوست و آشنا هدر می‌دهد، نمی‌داند که از دریچه‌ی مهارت خود می‌تواند به شناخت وضعیت ایران برسد؛ نمی‌داند که شناختش از وضعیت هم‌صنف‌هایش در دنیا می‌تواند دید تازه‌ای از اقتصاد به او بدهد؛ نمی‌داند که وقتی از این دریچه خلا‌ها و بیماری‌های اقتصادیِ مرتبط با مشکلات شغلی خود را کشف کند، در نهایت به فهم اعتبار فرد، صنف و نهاد پی می‌برد و می‌تواند این آگاهی را به همکاران خود بدهد؛ و در نهایت نمی‌داند که بخش فردیِ موفقیتش منوط به دقت کردن او به ارتقاء شغلش توسط خلاقیت، یادگیری، فردیت و خانواده‌ی اوست، و بخش اجتماعی آن، دقت در وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ صنف و بازاری است که در آن مشغول به کار است.
متاسفانه ارزشگذاری اشتباه به مسئله‌ی روشنفکری در ایران و پررنگ شدن مدرک تحصیلی به عنوان شان اجتماعی باعث چنین اتفاقاتی شده است. وضعیتی که نوشتن درباره‌ی آن در این مقال نمی‌گنجد.

ناهید زمانیان

https://t.me/nahidestan

8 months, 3 weeks ago

ناهیدستان:
"بحران هویت:
خیاطِ جامعه‌شناس
جامعه‌شناسِ ادیب
ادیبِ سیاست‌مدار
سیاست‌مدارِ ورزشکار حرفه‌ای
و..... "

تجربه‌ی شخصی من در مواجهه با پرسش‌هایی در باب دین، هنر، جامعه‌شناسی و ادبیات توسط خانمی که تا حدودی در خیاطی و آشپزی مهارت خوبی دارد، من را بر آن داشت به این موضوع بیندیشم که چرا برخی از ایرانیان روایت‌های شخصی خود را از دست می‌دهند تا بتوانند روایت‌های دیگران را تصاحب کنند؛ در حالی‌که نمی‌دانند روایت‌های عاریه‌ای، آن‌ها را در میان انواع رنج‌هایی سرگردان می‌کند که صاحبش نیستند؛ انسان‌های سرگردانی که مانند دسته‌های عزادار، تن و بدن خود را با زنجیرهای فولادی مجروح می‌کنند و اگر‌ از آنان بپرسید در سوگ چه چیزی، یا چه کسی زنجیر می‌زنند، قادر به پاسخگویی نخواهند بود؛ این همان وضعیت وخیم " توهم دانایی" است که امروز در فضای مجازی می‌توانیم به وضوح آن را مشاهده کنیم.
اگر از دریچه‌ی ادبیات به این موضوع بپردازم، در نهایت به این نتیجه خواهم رسید که "توهم دانایی" باعث عدم جامعه‌پذیری می‌شود.
جهان اجتماعی ما، فارغ از تاثیرپذیری آن از کژتابی‌های سیاست و ایدئولوژی،‌ جهانی عینی است. ما می‌توانیم نهادهایی هم‌چون خانواده، مدرسه، سیاست و غیره را، که بیرون از آگاهی ماست، به عینه ببینیم و تجربیات خود از این نهادها را به اشتراک بگذاریم. به موازات این آگاهی بیرونی، یک آگاهی درونی هم داریم که در آن نگرش‌ها، اهداف و انگیزه‌های خود را در ربط و نسبت‌مان با نهادها تعیین می‌کنیم و با این تلفیق، رابطه‌ی خود را با نهادی مانند خانواده یا مدرسه و... به عنوان واقعیتِ خود معرفی می‌کنیم. اگر رمان‌های خوب دنیا را به شکل اصولی خوانده و فهم کرده باشیم، می‌توانیم همین فکت جامعه‌شناختی را در شخصیت‌پردازی و درون‌نگری شخصیت‌ها مشاهده کنیم. در رمان‌ها، شخصیت‌ها معمولاً با نهادهای اجتماعی مانند خانواده و مدرسه در تعامل هستند. این تعاملات می‌توانند به شکل عمیقی به درون‌نگری شخصیت‌ها کمک کنند و نشان دهند چگونه آگاهی درونی آن‌ها تحت تأثیر تجربیات بیرونی شکل می‌گیرد. به عنوان مثال در رمان " زنان کوچک" چهار خواهر به عنوان شخصیت‌های داستان، هر کدام با انتظارات اجتماعی و خانوادگی متفاوتی مواجه‌اند. روایت‌های درونی هر یک از شخصیت‌ها، نشان‌دهنده تأثیر خانواده و جامعه بر آرزوها و انتخاب‌های آن‌هاست، اما در میان این چهار دختر، شخصیت "جو" به عنوان کسی که به دنبال استقلال و هویت خود است، در تضاد با انتظارات سنتی قرار می‌گیرد. "جو" دختری است که از دریچه‌ی کار خود؛ یعنی ادبیات، به واقعیت‌های بیرونی نگاه می‌کند و به همین دلیل هویت خود را به خوبی می‌سازد. او لجوج است و نمی‌خواهد با چشمان عاریه‌ایِ دیگران به هستی نگاه کند. بنابراین هویت خود را در چارچوب نقشی مشخص تعیین می‌کند. از این نقطه به بعد است که "جو" نه‌تنها نقش فرزند، خواهر، ادیب و همسر را بازی می‌کند، بلکه او به تمامی فرزند، خواهر، ادیب و همسر می‌شود. این دقیقا همان نقطه‌ی "جامعه‌پذیری" است؛ جایی‌که جو حتی آرزو نمی‌کند به جای دیگری باشد یا نقشی عاریه‌ای را بازی کند.
حال اجازه بدهید به وضعیت ایران بازگردیم.
در ایران به دلیل وضعیت وخیم در تمام زمینه‌های سیاسی و اجتماعی، فرایند درونی‌سازی آگاهی، که از دیالکتیک میان واقعیت عینی و آگاهی‌های درونی نشات می‌گیرد، دچار اختلال شده است. این عدم تعادل باعث باور به تعین‌گرایی در میان اقشار مختلف مردم شده است. شیوع این باور، به این مسئله دامن زده است که انسان به تمامی محصول جامعه است و هیچ اراده‌ای برای تغییر وضعیت خود ندارد. نتایج برآمده از این وضعیت باعث از ریخت افتادن جامعه و در هم‌آمیختگی نقش‌های اجتماعی شده است. این در حالی‌ست که افراد در جامعه خوب می‌دانند که بخشی از مشکلاتشان بر اثر انفعال خودشان شکل گرفته است، بنابراین چه بهتر که خیاط، نقش جامعه‌شناس را بازی کند، جامعه‌شناس در نقش ادیب ظاهر شود، آشپز در نقش دکتر و .....
این فرار رو به جلو یکی از عوامل " توهم دانایی" در ایرانیان شده است. ما اکنون می‌بینیم که دنیای مجازی پر از قلم به دستانی شده که یا هیچ تخصصی ندارند، یا در یک موضوع خاص تخصص دارند اما تصور می‌کنند می‌توانند از زاویه‌ی دید انواع تخصص‌های دیگر به مشکلات بپردازند؛ وضعیتی که در آن متوهمان دانایی از چرخه‌ی ساخت جهان اجتماعی خود خارج شده‌اند.

ادامه ⬇️⬇️
https://t.me/nahidestan

8 months, 3 weeks ago

همیشه با خودم می‌گفتم شاعران و نویسندگان و هنرمندان، در روزهایی که بوی سوختن بدن‌ کودکان از آشوییتس به مشام می‌رسید، چگونه می‌توانستند بنویسند و بیافرینند؟
امروز در خاورمیانه بوی سوختن انسان به مشام می‌رسد و من، که حتی نه نویسنده‌ی قابلی هستم و نه شاعر و هنرمند، می‌توانم از زیبایی بنویسم؛ از ادبیات، از فرهنگ، از هنر.... اما در یک چیز با همه‌ی آن بزرگان شریکم. در میان آتش و خون، از هر چه بنویسی، بوی سوختن انسان می‌دهد.

ناهید زمانیان

https://t.me/nahidestan

9 months ago
9 months ago

دوست عزیز؛ جناب آقای م.الف، در پیوست به پست " درسی از ژاپن در مواجهه با امر مدرن" ( از اینجا بخوانید) متنی قابل تامل و منسجم نگاشته‌اند که خواندنی‌ست. شما را به لذت خوانش آن دعوت می‌کنم.
(خاطر نشان کنم که به اصرار و خواهش خودِ نویسنده، نام‌ ایشان به‌صورت مخفف آورده شده)

⬇️⬇️

9 months ago

میزان قابل توجه ترجمه‌ی کتاب‌های ادبی، اسطوره‌ای، روانشناسی و فلسفی غرب نشان می‌دهد که زبان فارسی مانند زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و... پتانسیل بالای ورود مفاهیم مختلف اندیشگی را دارد و می‌تواند پا به پای زبان‌های مهم دنیا قدم بزند و مفهوم‌سازی کند. در کنار ترجمه‌ی کتاب، زیرنویس‌های متنوع از مباحثه‌ها، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های علمی و فلسفی که به‌صورت روزانه روانه‌ی بازار می‌شوند نیز به ما می‌گویند که زبان فارسی همزمان با تغییرات اندیشگی می‌تواند خود را به‌روزرسانی کرده، پوسته‌های جدید را جایگزین مفاهیم پسینی کند. همین به‌روزرسانی زبان فارسی است که باعث می‌شود این زبان تبدیل به نوستالژی‌ نشود. یکی از علائم متوقف شدن زبان این است که گویشوران آن به هنگام ورود به جامعه‌ی علمی و اندیشگی، مجبور به مهاجرت به جهان دیگری از زبان می‌شوند؛ به این دلیل که زبان خودشان جوابگوی علم روز نیست. از آن‌جایی که در عصر حاضر جهان اندیشگی پیرامون ما را احاطه کرده است؛ تا جایی‌که حتی یک خیاط نیز مجبور است دنیای مد و فشن را دنبال کند، و یا یک نجار مجبور است خلاقیت افراد دیگر را در این زمینه پی بگیرد، دست به هر مهارتی بزنیم به‌ناچار وارد جهان اندیشه و مهارت می‌شویم. گاه این جهان به‌قدری گسترده می‌شود که ساعات، روزها و حتی سالیان زیادی از عمر انسان را به بودن در آن اختصاص می‌دهد. وقتی زبان ما با زبان چنین جهانی متفاوت باشد، تبدیل به نوستالژی می‌شود. امروزه تعداد زیادی از زبان‌ها و گویش‌ها در دنیا شکل نوستالژی به خود گرفته‌اند. زبانشناسی به ما می‌گوید که به دلایل مختلف از این اتفاق رهایی نیست.
به هر روی، زبان فارسی به دلایل تاریخی از تبدیل شدن به "نوستالژی" مصون مانده است. بخشی از این اتفاق را مدیون نویسندگان و دانشمندان ایرانیِ قرن‌های ابتداییِ ورود اسلام هستیم. این دانشمندان با استفاده از وضعیت نابسامان غرب در قرون وسطا، از آثار فیلسوفان یونانی بهره‌های بسیار بردند و زبان فارسی را تبدیل به زبان علم کردند و ریسمان نجات را به دست ایرانیان دادند. به همت این اندیشمندان است که امروز می‌توانیم با زبان فارسی در باغ اندیشه قدم بزنیم.

ناهید زمانیان

https://t.me/nahidestan

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago