?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago
دعوت از شاعران زن فارسیزبان؛
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها
بیداد موریانهها در ادامهی سنت دیرین خود ویژهنامهی نوسال شعر زنان را تقدیم خواهد کرد.
لطفاً، دوستان شاعر از تاریخ یکم بهمن تا سیام بهمن دو شعر در فایل word، فقطوفقط، به ایمیلآدرس درزیرآمده ارسال کنند.
این ویژهنامه
با احترام تقدیم میشود به #بتول_عزیزپور
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها
بیداد موریانهها در ادامهی سنت دیرین خود ویژهنامهی نوسال شعر زنان را تقدیم خواهد کرد.
بهزودی، اطلاعات مربوط به این ویژهنامه از طریق کانال تلگرامی بیداد موریانهها در دسترس شما دوستان قرار خواهد گرفت.
این ویژهنامه، ضمن گرامیداشت نام و یاد #محمد_شعبانی و #بکتاش_آبتین،
با احترام تقدیم میشود به #بتول_عزیزپور
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
زنی که آمد مرا بپوشد
حتی شبیه دریایی
با قایقهای پیر
زیباتر نشد زنی که آمد مرا بپوشد
ترسها در خطوط آبی لو میروند
از ما یکی میخواست
خود را به شعر بیاویزد
دومی منقار خونی تو را
در زخم چرخاند و رفت
ملال زاییدن را کند کرده بود
و خستگی
روی دویدن دهان اسب میکشید
شراب را چکیدم
و پاییز دیگری انگورها را نوشت
تمام روزهایی که پاره کردهای
در حروف غایب فشارم میدهد
درد را لیسیدهای
و چشمان سیاه
اعتنایی به زوزهها نداشت
شعر قدمهای آهستهای بود
از تقلید پرنده در گودی زمین...
#آزیتا_قهرمان
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
نرگس فریاد زد
خیابان خندید:
«این سگ غماز است...»*
نبودی
آزادی ارزان شده
خیابان
محل سقوط آزاد
از طبقهی چهارم به بالا!
خیابان
محل دهنهای دوخته،
محل شروینهای سرگردان
که برای غزه آواز میخوانند!
با جلق فکری متمدن شدیم
خیابان قانون دارد!
تار مویی چند؟
توماج متمدنانه در تبعید
با دست خودش
که دست از خیابان بردارد!
تمام مغزها و بیمغزهای فراری آزاد
با پدرهای پیر دخیلبسته به پای صندوق آرا
مادرهای آلزایمر
هی بگو
هی بخند
واتساپ آزاد…
حقالسکوت!
تا مراسم تاجگذاری خدا روی زمین
دولت کریمه
دولت مقتدره
خیابان امن است.
صندوقتان مبارک!
نرگس فریاد زد
خیابان خندید: «ما را به بانگ خود فضیحه کند…»
خیابان، دشنام خاموش، بخواب…
*قصهی اصحاب کهف
#پریسا_کرد
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
مرگ
بر استخوانیِ گلبرگ
به میمیرد باشی و نیست
کنار زوزهی توت
سیگارِ نشستهای
بازو به گلبرگِ استخوانت بکش باش
شط استخوانست خاک
رقصیده باشی باش و فریادْ آخته باشی باز
شط استخوانست این خاک
دریده میگذاردت آرام مرده باشی
تل ماهیست به گلبرگ شانههات
کنار پوکهی برگ
رقصیده بودی باش
بیکه استخوان پرسیده باشی
پولک به گونههاش
شط استخوان بودهست خاک
تل پولک به شانههاش و
زوزه به گلولاش
#بهار_علیزاده
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
همیشه پای یک پرنده در میان است
چشم را اگر پرنده بدانیم
دو بالِ سنگینش را که باز کنیم با دو شَستِ بلاتکلیف
دوایرِ سنگینِ توی هم – تو بگو شبکور-
کجا معلّق باشند که مرگ مسجّل شود؟
پلک اگر پرنده باشد
در فواصلِ چقدر گشاد از هم بپرد خوب است
که نشستناش روی سیمِ برق
محرز شود در مَراثیِ موزونِ بینقص؟
-تو بگو مینا-
تنش را فرض کن کبوترخانهی مِیبُد
زمین دهن وا کند
گلاب بشوید جوجههای سفیدِ کاکلیاش را تا آبراه
چقدر بذرِ کبوتر و بغبغویِ الفاتِحَه
پروازِ بیبرگشتش را اثبات میکند؟
-مرحومهی باستانی-
میشود ککمکیهای صورتش را کبک تصور کرد
علت مرگ: پرسهی عصرگاهی در دامنهی کوهی در کلِیبَر
شکلِ غریبِ چمباتمه زدنش روی تخت
قوی گردنتابیده دور خودش در تالاب اگر باشد
علت مرگ تنهاییست
انگشتهایش را
منقار تیز مرغ مگسخوار اگر فرض کنیم
علت مرگ: نامعلوم
میشود سرش را مثلاً دارکوب دانست
که علت مرگش را معلوم تصور کنیم
یا لک و پیسِ روی ساقهایش را
به جای اسامیِ غریب پرندگانِ رأسالسرطان
بچپانیم در گواهیِ فوت
علت مرگ: پیشروی در مناطقِ ممنوعه.
قاب را اما اگر پرنده بدانیم
میشود طوطی
به زبانِ مرغهای دریایی
پرواز صامتش بالای تمامِ لبخندها در عکسهای یادگاری
به زبان پرستوها میرود که هرسال بهار برگردد
به زبان کلاغ، همیشه هست
وَ خودش را هم که مطابق آدابِ معمول
میکارند توی خاک.
خاک را اگر پرنده بدانیم
بلوطِ بیبدیلِ مرا
در فاصلهی چقدر دور از زمین بقاپَد خوب است
که دلایلِ مرگ
به وضوح مکتوب شود در مدارکِ مربوطه؟
#بنفشه_فربس_آبادی
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
چه بسا که روز بود
و فقرات پدر
از چهار ستون خانه بیرون زده بود
و فقرات پدر
جای امنی بود برای گریستن
شانه کردن موها با ناخن
و خون که هروله میکند از پوست
یقیناً شب است
گمانم من آخرین پرنده باشم
که نه گلوله میخورد
نه زنده میماند
پس ریختم به جانب کوه
و از امکانات قوس قزح
طنابی خواستم برای مرگ
مرگْ مرد نبود
زن نبود
گریه نمیدانست یعنی چه
دستم را گرفت
و آنقدر بوسیدم
که در میدان شریعتی باران گرفت...
من از بیمارستان تا خانه
به چشمهایت فکر کردم
و کمربند ایمنیات را بستم
من از بیمارستان تا خانه
تختهسنگها را شمردم
دیوار کشیدم
نامه نوشتم به روزنامهها
و اصرار کردم که چای بنوشند
سیگار بکشند
و بمیرند
میشنوی پدر؟!
بیمارستان
پر از لغات دردناک فارسیست.
#معصومه_داوود_آبادی
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
تو را در ماه دیدم
استخوانی نافذ در زخمی متبرک،
تیغهی وسواسی در بُرش گوشتی تاریخ!
تو را در ماه دیدم؛
از عصرگاهی در معاصر و پنجرهای بیرون خانه
وقتی وطن،
همینقدر درونی بود.
وجه تنیشدهی خاک
از تملکی باستانی فراخوان میشد،
که تو را در ماه دیدم!
خط سفید دست محوی
مانیتور را با پیام ازلی، خاموش
و بدن پاکشده
به پیک مبشر تحویل میشود.
برانکارد با زبان مغشوش
معنا را
در کریدورهای فراموشی مشایعت میکند
و چشمهی باکره
میل بقا را در آب حیات.
چه بدنهایی
چه بدنهایی
که جاودانگی
با بضاعت ناچیز خیال
زیر سنگها، آسیاب
و روح بیمارستان با پرستاران ابدی
چون مقولهای برزخی
صورتجلسه میشود در دفتر قرن!
(با خلق من یاوری کن تا به جزای آن، بیمرگ، پرزندگی و ناپوسیدنی گردانمات، بیکه پیری نشانیات گیرد.)
این جلد، افست است
در کفبینی انقلاب
با خطوط معزول یک امضا
و تحشیهای بر اوراد موریانه
که سرش را میداد به قسطی «سلین»
و تبار عنکبوتی مرگ در اقصای حوصله بود؛
در ماه دیدم!
مجاری متحد از شرب و خمیرهی لَخت
چون پر کاهی در باد دوران
دَوَران تقویمیِ کاهی که در ماه دیدم!
آنگاه که قبرستان
امر قدسی را
با پروتکل تدفین رعایت میکند،
زیر خاک سیاه؛
پدر
از آن پیام که در سیاهچالهی مکنده
در اطوار ادا هزارپاره شد،
قبرها را چقدر بکنند
بلکه کلمه در حروفی تاریک
بدن روشن جوان را خطاب کند و بگوید: «بخوان»؟
(به این ماندگارم؛ «من در آن کارزار، چندان درد بر مرد پرهیزگار و گاو ورزا هِلَم که، به سبب کردار من، زندگی نباید. فرهی ایشان را بدزدم، آب را بیازارم، زمین را بیازارم، آتش را بیازارم و گیاه را بیازارم.»)
با سرودی مشروع
که دهان اساطیری سیرنها را مُعَمم میکرد
خطوط ظالهی لبی روبهرو
و احتیاط حُکمی گفتوگو
خندهی تأنیثی مشروط به گُنگ
و آخی از نهاد مصلوب،
در ماه دیدم!
سردخانه با زبان آماسیده
حروف مرده را در کشوهای سایز
به آن کلام معطل، تعليم میدهد.
ای جان بیمقدار ما!
از آن پدر ساد
کدامها فرزندان نخستینیم
گوشخوابانده بر درِ «در ابتدا کلمه بود» که گفت: «بشود» و شد؟!
(سر آشتی بر دسترنجات نچرخانم و مخلوق تو را تا ابد بمیرانم تا تبار به خویشیات بازنَكِشند.»
تراکم ملی با کفشهای انقلابیِ بادکشها
تیغ حجامت را در سریال شناسنامهها
نسل به نسل کشید.
شلاقهای باریکشده چون خط محزون خون از گلوگاه بر گوشهی لبی هلال،
اعتراف بلیغ ماه از صفحات پس پشت
تا مسیح دانشوری.
پدر،
تقطیع ماه در شکلهای ناکامل
کلام متبرک تو بود
در دارآباد،
آنگاه که جنازهی جوان را
در عطر کافور شستیم؟
ای سوگواری آدونیس
در غروب چاکچاک خانواده!
لاله دماندن خودکاریِ مستعمره
بر صفحات استیجاری مورخ
سرزده از افقهای سنگفرشی
و مهر خاوران که از جنازهای مرده؛
مادرم بود!
(بنای رنج را که بر پی اهل زمین ساختهام، به یک عمر بشاید موییدن كه: «روانشان تا تن پسین به دوزخ است!»)
ای چشمهای اسفندیار ما
که با تصویر تاریک
کف تاریخ خوابیدی!
در قبرهای چند طبقه
به مردهی اول چیزی بگو!
شقایق نعمانی
در خیابان شهید باهنر
با رخ میت روئید
و رنگهای رستاخیز
سرخ و سبز نبود!
پینوشت:
اشارهها در متن، از كتاب «پژوهشي در اساطير ايران»، اثر «مهرداد بهار»، نشر آگاه، به این ترتيب است:
از بخش «تازش اهریمن بر آفرینش»
از بخش «دربارهی چگونگي مردمان»
#آرزو_رضایی_مجاز
بیداد موریانهها (ویژهی شعر زن):
@bidaademooriyanehaa
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago