𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 days, 2 hours ago
🗯 [سوِتلانا بویم، استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه هاروارد، میگه نوستالژی یعنی احساس از دست دادن و جابهجا شدگی. در حالی که توی قرن هفدهم، نوستالژی به عنوان یه بیماری کاملاً قابل درمان شناخته میشد و پزشکهای سوییسی توصیه میکردن مثلاً با تریاک، زالو و سفر به کوه درمان بشه، ولی توی قرن بیست و یکم نوستالژی تبدیل شده به یه عارضۀ مزمن و درمانناپذیر که گویی همه به نوعی درگیرشن. قرن بیستم با آرمانشهرهای رنگارنگ آیندهنگرانه شروع شد و با نوستالژیِ گذشتهنگرانه تموم شد. این اپیدمی جهانی نوستالژی، به صورت یه تمایل عاطفی درونی خودش رو نشون میده، تمایلی که بیوقفه ادامه پیدا میکنه و ما خیلی به چند و چونش آگاه نیستیم، فقط حسش میکنیم. کافکا توی یکی از نوشتههاش سعی کرده با کلمه یه نوعی از این احساس درونی و مرموز رو که خاموش نمیشه و به ما فرمان میده، توضیح بده. متن کافکا رو ببینیم:]
🖋 صدای ترومپت را شنیدم و از خدمتکارم پرسیدم معنای آن چیست؟ چیزی نمیدانست و چیزی نشنیده بود. در آستانۀ در مرا متوقف کرد و پرسید: «آقا کجا میروند؟» گفتم: «نمیدانم. فقط خارج از اینجا، فقط خارج از اینجا. خارج از اینجا، نه هیچ جای دیگر. این تنها راهی است که میتوانم به هدفم برسم.» او پرسید: «پس شما هدفتان را میدانید؟» من پاسخ داد: «بله، همین الان به تو گفتم. خارج از اینجا؛ هدفم این است.»
📚 بخشی از داستان کوتاه «خروج»، نوشتۀ فرانتس کافکا 📚
✅ منتشر شد.
«مدرنیته و دیدن»
گفتوگو با علی قلیپور، منتقد و پژوهشگر تاریخ هنر
امروزه در هر شبکه تلویزیونی و پلتفرفی بحث راجع به تاریخ وجود دارد. هر مجلهای که باز میکنیم یک بخش تاریخی دارد. این محتواهای تاریخی بیش از این که بحث کردن راجع به تاریخ باشد، بیشتر شبیه به وارد شدن به یک سمساری است، سمساریای که اشیای قدیمی مثل سماور و آلبوم عکس خانوادگی میفروشد. و هر کسی با عکسهای جدید، تصاویر تازهیافته و انواع اسناد مسکوت ادعای مطرح کردن یک منظر جدید دارد؛ منظری که تا الان کمتر به آن پرداخته شده است! به این ترتیب، برخلاف ادعای رایج که میگوید جامعه ما حافظه تاریخی ندارد، میتوان گفت جامعه به شدت تاریخزده است.🎙️ **شنیدن ما:
در کستباکس، اسپاتیفای و اپل پادکست، نام پادکست مداخله را
جستوجو کنید و ما را از آنجا بشنوید.*🔗*لینک مستقیم شنیدن پادکست در پادگیرها:**https://modakheleh.yek.link
🗯 حامد سروری (پژوهشگر حوزۀ تاریخ و آیندهپژوهی) کتابی داره به اسم «پنجاه سال تاریخ تحول حوزه» که سال 1398 منتشر شد. عنوان فرعی این کتاب که پایاننامۀ دکتری سروری بوده، «بررسی روند تغییر در نظام آموزشی حوزه و نسبت آن با تحولات جهان معاصر» هست، تمرکز این کتاب صرفاً روی حوزۀ قم هست و با حوزههای علمیۀ شهرهای دیگه کاری نداره. همچنین این کتاب به سرگذشت حوزۀ قم بعد از انقلاب 57 هم کاری نداره. دغدغۀ اصلی کتاب از سال 1301 شمسی (سال تأسیس حوزۀ قم) تا سال 1357 هست و میخواد این 56 سال رو بررسی کنه. این 56 سال به سه دوره تقسیم میشه: دورۀ اول که حوزه تحت زعامت عبدالکریم حائری یزدی بود (دهههای 1300 و 1310)؛ دورۀ دوم که حوزه تحت زعامت سید حسین طباطبایی بروجردی بود (دهههای 1320 و 1330)؛ و دورۀ سوم که حوزه یک زعیم نداشت و جریانهای سیاسی توی حوزه خیلی پررنگ شدن (دهههای 1340 و 1350).
🗯 مدارس علمیۀ شیعی در طول تاریخ با مشکلات بزرگی روبهرو بودن و تونستن با وجود این مشکلات (مثل درگیریهای مذهبی، مخالفتهای قدرتهای سیاسی، حملۀ خارجی و غیره) دووم بیارن. ولی در دورۀ تاریخ معاصر یه رقیب جدید و قدرتمند برای این مدارس از راه رسید که با همۀ رقبای قبلی فرق میکرد: تجدد یا مدرنیته. یکی از نشونههای مهم مدرنیته، اتفاقاً در حوزۀ آموزش بود؛ تأسیس مدارس جدید و دانشگاه. نظام آموزشی جدید از دل اقتضائات و نیازهای جهان جدید برخاسته بود و به همین دلیل با این فضای جدید منطبق بود؛ ولی حوزۀ علمیه باید تلاش میکرد تا خودش رو با این دنیای جدید منطبق کنه. این کتاب شرح تلاشهای بعضی از نیروهای حوزوی در جهت انطباق با دنیای جدیده؛ تلاشهایی که با موانع جدی از درون خود حوزه مواجه بوده.
🗯 تقریباً از ابتدای تأسیس حوزۀ علمیۀ قم، همیشه کسانی بودن که از درون حوزه، نظام حوزۀ قم رو نقد میکردن. مثلاً محسن کدیور توی دهۀ 1370 این نقد رو مطرح کرده بود که حوزه برنامۀ منظمی برای تعلیم و تربیت طلبه نداره. یا مثلاً یکی از نویسندههای مجلۀ «مکتب تشیع» (مجلهای که توسط هاشمی رفسنجانی، باهنر و صالحی نجفآبادی تأسیس شده بود) توی دهۀ 1340 این نقد رو مطرح کرده بود که دانشهایی مثل تفسیر، اخلاق و تاریخ عقاید اصلاً توسط حوزه تحویل گرفته نمیشه و حوزه خلاصه شده در فقه. اون چیزی که توجه سروری (نویسندۀ کتاب) رو به خودش جلب کرده، همین انتقاداتیه که از درون حوزه به نظام حوزه وارد میشده و اسم این جریان منتقد رو «جریان نوگرایی» گذاشته.
🗯 ممکنه اسم این جریان فریبدهنده باشه و افراد فکر کنن جریان نوگرایی حوزۀ قم به معنای رایج کلمه نوگرا بودن و مثلا از سکولاریسم طرفداری میکردن. جریان نوگرایی حوزه، نه تنها با سکولاریسم موافق نبود، بلکه معتقد بود اگه حوزۀ علمیه بخواد همون روند سنتی خودش رو توی دوران مدرن ادامه بده، احتمالاً در آینده ایران تبدیل به جامعهای سکولار میشه و در نهایت هم دین از بین خواهد رفت. به همین دلیل این جریان میخواسته کاری کنه که دین از انزوا بیرون بیاد و به جامعه نشون بدن که دین میتونه به همۀ نیازهای مهم بشری پاسخگو باشه. سروری انقلاب 57 رو نتیجۀ به قدرت رسیدن این جریان توی حوزه میدونه. چرا سروری اسم این جریان رو که هیچ نسبتی با سکولاریسم نداره، «جریان نوگرا» گذاشته؟ به نظرم این جریان بر خلاف گروههای دیگۀ حوزه به این درک رسیده بودن که وضعیت ایران از انقلاب مشروطه به این سمت، وارد فاز جدیدی شده و دیگه نمیشه با همون فرمون سابق حوزه رو مدیریت کرد.
📢 البته نباید جریان نوگرایی رو از سال 1301 تا 1357 یکدست دونست. جریان نوگرایی از سال 1301 تا انتهای دهۀ 1330 سعی داشت از سیاست دوری کنه و تضاد چندانی با حاکمیت نداشت. ولی از ابتدای دهۀ 1340 جریان نوگرایی به شدت سیاسی شد؛ حتی شاید بشه گفت از ابتدای دهۀ 1340 موتور محرکۀ اکثریت فعالیتهای این جریان، دغدغههای سیاسی بود.
آشنایی با تاریخ روحانیت و حوزههای علمیه از این جهت اهمیت داره که نشون میده وضعیت امروزی روحانیت توی ایران، وضعیت یگانهای نیست و بارها پیش اومده که روحانیت همین قدر سرمایۀ اجتماعی کمی داشته و مورد انتقاد اکثریت جامعه قرار میگرفته. اما پرسشی که خیلی اهمیت داره اینه که چطور میشه که روحانیت هر بار بعد از این افولهایی که در طول تاریخ داشته، بلند میشده و به نوعی قدرت اجتماعی و بعضاً سیاسی دست پیدا میکرده.
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«من از دیار دور میام و طوماری تو منه؛ حالِ مسیر سفر توی طولانی بودنه؛ همسفر، کلمهایه که شده گم؛ لحنِ تمسخرِ تو نشونِ پوشالی بودنه» (نُت سیاه / فرشاد)
🗯 [در مورد عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزۀ علمیۀ قم در سال 1301 شمسی، گفته میشه که مهمترین هدفش توی زندگی نگهداری حوزه و تربیت طلبهها بود. هیچ مسئلهای حائری رو از این هدف دور نمیکرد. به همین دلیل ما مثلاً هیچ اقدام مشخص سیاسی در نقد پهلوی اول از سمت حائری نمیبینیم. حائری از هر اقدامی که زمینه رو برای فروپاشی حوزۀ نوتأسیس قم ایجاد کنه، دوری میکرد. بعضیها معتقدن که حائری از اعتبار خودش زد تا حوزۀ قم حفظ بشه. یکی از این نمونهها زمان اجرای سیاست کشف حجاب بود؛ سیاستی که بعضی از مذهبیون سنتی اون زمان اینقدر باهاش مخالف بودن که اجرای این سیاست رو جزو نشونههای آخرالزمان میدونستن. نکتۀ عجیبتر برای این مذهبیون این بود که مؤسس حوزۀ قم حتی یک کلمه هم به صورت علنی به این سیاست اعتراض نکرد. متن زیر یکی از پاسخهاییه که به حائری نسبت داده میشه که در برابر اعتراض مذهبیون سنتی دربارۀ سکوتش گفته:]
🖋 آقا من خیلی فکر کردم. این مردک [رضاخان] چادرها را برمیدارد؛ عمامهها را برمیدارد؛... همۀ اینها واقعیت دارد و باید در حدود توان کاری کرد... ولی این جا حوزۀ علمیۀ قم هنوز ثابت و استوار نشده است. ما کوشش کردیم که پایگاه را از نجف به اینجا بیاوریم. شما آقا اعتقاد ندارید به این که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به تشکّی و تظلم خانم فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، وقتی که صدای اذان را از ماذنه شنید که شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر میداد، گفت: فاطمه جان! اگر میخواهی این صدا باقی بماند، باید یک مقدار صبر کنی.
📚 به نقل از اظهارات حسین شاهحسینی در گفتگو با فصلنامۀ تاریخ معاصر ایران، در سال 1380 📚
🗯 [بخشهایی از جامعۀ ایران در دورۀ پهلوی اول دیدگاه خوبی در مورد روحانیون نداشتن. بخشی از این ماجرا به تبلیغات فرهنگی بعضی از نشریات اون زمان مربوط بود. ولی بخشی از ماجرا هم به عملکرد خود روحانیت برمیگشت. در دورۀ قاجار و قبل از مشروطه، روحانیت شأن و اعتبار بیشتری داشته و بعضی از شغلهای مورد احترام جامعه مثل قضاوت در اختیار روحانیت بود. سوءاستفادههایی که بعضی از روحانیون از این جایگاه کردن، باعث بدبینی افراد در جامعه نسبت به روحانیت شد. مثلاً احمدی میانجی توی خاطرات خودش دربارۀ دیدگاه بخشی از جامعۀ دورۀ پهلوی اول در مورد روحانیت مینویسه:]
🖋 هر کس که در خودش احساس روشنفکری میکرد و خود را آشنا با سیاست میدانست، پدرم را ملامت میکرد که چرا بچه خودت را ضایع کردی؟ طلبه شدن را برابر با ضایع شدن میدانستند. اصولاً خدا، پیامبر و دعا را مسخره کردن، از علائم روشنفکری در آن زمان محسوب میشد. هیچ وقت یادم نمیرود مردی را که میآمد پیش من مینشست و میگفت شما آخوندها میگویید با جوشن کبیر میتوان دشمن را بیرون کرد! و میخندید و مسخره میکرد. از دیگر مسائل آن زمان، این بود که آخوندها را سوار ماشین نمیکردند و میگفتند ماشین پنچر میشود. این عقاید در آذربایجان ما راسختر بود. میگفتند سه چیز ماشین را پنچر میکند؛ مُرده، جارو و آخوند.
📚 از کتاب «خاطرات فقیه اخلاقی: آیتالله احمدی میانجی»، نوشتۀ علی احمدی میانجی 📚
🗯 از سال 2010، یه جایزهای توی جشنواره فیلم کن وجود داره به اسم «نخل کوئیر» (Queer Palm). این جایزه مخصوص فیلمهای مرتبط با الجیبیتی هست و فقط به این فیلمها اهدا میشه. توی سال 2023 این جایزه به یه فیلم ژاپنی داده شد به اسم «هیولا» (Monster). البته «هیولا» به غیر از این جایزه، جایزۀ بهترین فیلمنامۀ کن رو توی سال 2023 برد. فیلم با محوریت یه مادر شروع میشه که بعد از مدتی یه سری تغییرات توی رفتار بچۀ 10 یا 12 سالهش میبینه و به معلم مدرسه شک میکنه که احتمالاً داره بچه رو اذیت میکنه. اسم این مادر سائوری هست. توی فیلم خبری از همسر سائوری نیست؛ یا طلاق گرفته و یا فوت شده. ما توی این خونه فقط سائوری رو میبینیم و پسرش، میناتو.
🗯 سائوری چه رفتارهای عجیبی از پسرش میبینه؟ مثلاً میبینه که میناتو به صورت ناگهانی میره حموم و شروع میکنه موهاشو کوتاه میکنه، یا یه روز میاد خونه و فقط یه کفش پاشه (و لنگۀ دیگه پاش نیست). یکی از شبها اصلاً پسره خونه نمیاد و همین باعث میشه که سائوری نگران بشه و راه بیفته و بره بگرده که ببینه پسرش کجاست. سائوری در نهایت پسرش رو توی یه تونل متروکه پیدا میکنه. حدس سائوری اینه که معلم میناتو، به میناتو تعرض کرده که میناتو داره چنین رفتارهایی از خودش نشون میده. سائوری میره مدرسه تا موضوع رو با مسئولین مدرسه در میون بذاره، ولی به طرز عجیبی میبینه که آدمهای مدرسه با این موضوع خیلی سرد برخورد میکنن و حتی معلم وقتی میخواد بابت رفتارش عذرخواهی کنه، این کار رو به صورت خیلی مصنوعی انجام میده. داستان به این صورت شروع میشه.
🗯 تا اینجای داستان مؤلفههای قصه مشخص میشه: یک نوجوون بیآزار که قربانی شده، یک مادر مظلوم که به کسی بدی نکرده، و یک معلمِ هیولا که دانشآموز رو مورد تعرض قرار داده. اما این قصه از زاویۀ دید مادره. ما از دو زاویۀ دیگه هم به این داستان نگاه میکنیم. میشه گفت فیلم از این جهت شباهتهایی به فیلم «راشومون» کوروساوا داره که یک اتفاق از چند زاویه تعریف میشه. منتها تفاوت «هیولا» با «راشومون» اینه که یک اتفاق کوچیک که مثلا دو سه ساعت طول کشیده، با روایتهای مختلف تعریف نمیشه؛ بلکه یه ماجرای طولانی چند هفتهای از زوایای مختلف تعریف میشه. روایتهایی که یه جاهایی با هم تلاقی میکنن، یه جاهایی با هم یکسانن، یه جاهایی با هم متضادن، و یه جاهایی اصلاً تکمیلکنندۀ هم هستن.
🗯 اما فیلم «هیولا» به یه فیلم معروف دیگه هم شباهتهایی داره؛ فیلم «شکار» (Hunt). داستانی درخشان در مورد یه روستای کوچیک توی دانمارک که توی اون، یه مرد به اشتباه به تجاوز جنسی به یه کودک متهم میشه. داستان از این جهت درخشانه که چیز جدیدی در نسبت با این موضوع بیان میکنه. «هیولا» از این جهت به «شکار» شبیه هست که در ابتدا داستان اینه که یه معلم به یه دانشآموز تعرض کرده، ولی داستان کمی جلوتر که میره، مادره از زبون معلم میشنوه که میناتو (پسر همین مادر) یکی از دانشآموزهای دیگه رو اذیت میکنه. و اینجا داستان یه پیچ خوبی میخوره. و نکتۀ جالب اینه که اینجا ما هنوز توی روایت مادر قرار داریم و هنوز به سراغ روایتهای دیگه نرفتیم. اگه میخواین داستان فیلم اسپویل نشه، بقیۀ متن رو نخونین.
📢 یکی از جذابیتهای داستان «هیولا» برای من اینه که هر دفعه منو با این پرسش روبهرو میکنه: «هیولا کیه؟». چه کسی توی این ماجرا اون موجود بیاحساس و بیرحمیه که دیگران براش مهم نیستن و حتی از آزار دیگران لذت میبره؟ معلمی که به دانشآموز تعرض کرده؟ دانشآموزی که با آبروی معلم بازی کرده؟ معلم و مادری که دانشآموز رو درک نمیکنن؟ استدعا دارم به سراغ پاسخهای کلیشهای نریم که «ما همه قربانی جامعهای عقبافتاده هستیم که به ما آموزش نداده». من فکر میکنم دو جواب برای سوالِ «هیولا کیه؟» میشه مطرح کرد؛ یا هیچکس هیولا نیست، یا همه هیولان. به همین دلیل، من به هر روایتی که ماجرا رو طوری تعریف کنه که یک هیولا / ظالم و یک قربانی / مظلوم داشته باشه، مشکوکم.
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«خیره میشه قفل یه لحظه به در؛ میگه گرمه چقدر؛ میبُرم با قیچی یه تیکه هوا؛ میدم بهش مکث میکنه؛ میگه توش درده چقدر» (آخرین وسوسه / سورنا)
به قول دکتر طاهری مشاورمون توی دانشگاه رجایی: مرغِ زیرک چون به دام افتد #تامل بایدش (تامل: تحمل+تعقل)
🗯 [سیاستهای فرهنگی دورۀ پهلوی اول به دو شیوۀ اجباری و اقناعی اجرا میشد. سیاستهای اجباری عموماً خیلی شتابزده و سریع انجام میشد و به خاطر همین، بخشهایی از جامعه در برابر این سیاستها مقاومت میکردن. نقل قولهایی از رضاشاه وجود داره که نشون میده از این مقاومتها اطلاع داشت. مثلاً جایی گفته «کوشش من این است که ایران را در طریق ترقی و قبول تمدن جدید وارد کنم. آیا مردم حاضر نیستند خود را برای زندگی جدید حاضر نمایند؟» بعضیها معتقدن که بخشی از این سیاستها موفق بود و حتی تضعیف جایگاه روحانیت توی جامعه رو به سیاستهای فرهنگی پهلوی اول نسبت میدن. مثلاً روحالله خمینی چنین عقیدهای داشت و توی اولین سالهای بعد از پایان سلطنت رضاشاه مینویسه:]
🖋 خطای دیگر آنها [دولت] بدبین کردن تودۀ جوان به روحانیین بود که دولت با تمام قوا کوشش در آن کرد که به واسطۀ آن تفکیک قوۀ روحیه و مادیه از یکدیگر گردید و زیانهای کمرشکن به کشور وارد شد. از دست دادن این قوۀ معنوی و مادی کار مملکت را عقب انداخته و تا این دو قوه را برنگردانیم، به همین حال هستیم. ما نمیتوانیم باور کنیم که این اساس از مغز خشک خود رضاخان بود؛ زیرا که این شالودۀ متفکرانهای بود که بیدستور مدبرانۀ دیگران انجام نمیگرفت و اکنون هم پیروی از آن نقشه کمک به خرابی مملکت است. ...
تبلیغات دستگاه مطبوعاتی رضاخان و روزنامهها بر روی مردم اثر کرد و ایشان [روحانیون] را از نظر مردم انداخت تا آنجا که روحانیان را سوار اتومبیل نمیکردند و اگر اتومبیل عیبی میکرد، آن را از بدقدمی آخوندها تلقی میکردند... من خود دیدم که در بین راه بنزین تمام شد، شوفر گفت از نحوست این آخوند است. من چون سید بودم، مورد اعتراض واقع نشدم. بیچاره ملاها ساقط شدند و میدان برای بازیگران عصر طلایی باز شد.
📚 از کتاب «کشفالاسرار»، نوشتۀ روحالله خمینی 📚
? [داوری اردکانی معتقده جهان بعد از جنگ جهانی دوم وارد دوره پست مدرن شده. علم توی وضع پست مدرن، متفاوت با علمِ زمانِ گالیله و دکارت و نیوتنه. توی دوران پست مدرن، کشورها، مؤسسات بزرگ مالی و سوداگری وارد رقابت علمی شده و بازارِ نظارت بر کار علم به وجود اومده. بخشی از متن داوری رو ببینیم:]
? سیاست علم که از زمان تأسیس دانشگاه کم و بیش به وجود آمده بود، به تدریج کم رنگ میشود. این سیاست در دوره پست مدرن صورت جهانی ساده ای پیدا کرد و از آن پس کشورها دیگر نیازی به داشتن سیاست مستقل در علم احساس نکردند، زیرا برنامه علم از پیش، معین شده است و دانشمندان باید پژوهش کنند و حاصل آن را به صورت مقاله درآورند و در نشریاتی که به آنان معرفی میشود درج کنند. یعنی سیاست علم به این صورت در می آید که همه کشورها حاصل علم خود را به بازار مرکزی علم بفرستند.
? در رقابتی که بین دانشگاهها و کشورها پدید می آید طبیعی است که کالای بنجل هم گاهی تولید شود. اما، به نظر نمیرسد که کسی در فکر تشخیص و تمییز صحیح از سقیم و مؤثر از غیرمؤثر و تحقیقی از غیرتحقیقی باشد. نکته قابل تأمل این است که این پیشامد را پیشرفتی بزرگ و مجالی مغتنم برای پیشرفت بیشتر علم و مشارکت جهانی در آن میدانند. از یک جهت هم درست میگویند و مگر نه اینکه در همه کشورها و مخصوصا در کشور ما تعداد دانشجویان و دانشگاهها افزایش فوق العاده یافته، هر سال دهها هزار مقاله به مجلات و نشریاتی که در فهرست مؤسسات ناظر علم جهانی قرار دارند ارسال میشود. اکنون پرسش این است: با این مقالات که هزینه تهیه اش را کشور میدهد کدام درد از دردهای کشور درمان شده است؟
? از کتاب "نقد فرهنگ توسعه نیافتگی: پژوهش علمی و سیاست علم"، نوشته رضا داوری اردکانی ?
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 days, 2 hours ago