ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 4 days, 20 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 2 weeks ago
جلال آلاحمد؛ غوغاییِ دانشگاه ستیز!
بهقلم زندهیاد سید جواد طباطبایی
نویسندگان غوغایی مانند جلال آل احمد سخنان بی معنای بسیاری درباره وضع دانشگاه در ایران گفته و نوشته اند، اما آنچه ناگفته مانده است این است که در شرایط تاریخی زمان تأسیس دانشگاه در ایران، اگر به معجزه اعتقاد نداشته باشیم که گویا باب آن تا اطلاع ثانوی مسدود است، جز آن دانشگاه نمی توانست تأسیس شود. در رأس آن غوغائیان جلال آل احمد قرار داشت که به ویژه در غربزدگی سخنان یاوه بسیاری درباره دانشگاه گفته است. او بر آن بود که دانشکده های ادبیات در ایران «نبش قبر کن» تربیت میکنند و از این حیث نوشت که «دانشکده های ادبیات را نیز باید جزو آن دسته از دانشکده ها شمرد که سر-و-کارشان با حقوق و معارف اسلامی و فرهنگ ایران و تتبع و تحقیق در آنهاست، یعنی دانشکده «حقوق و معقول ومنقول». او آنگاه درباره نقش این دانشکده می نویسد: «درست همچون مدارس اسلامی که ذکرشان گذشت و دیدم که گمان میکردند که تنها با تدریس و تبلیغ دین و اصول دینی میتوان از خطر بی دینی، که تنها یکی از عوارض غربزدکی است، جلوگرفت. دانشکده های حقوق و معقول و منقول ما گمان کرده اند که با پناه بردن به عربیّت و ادبیّت و عنعنات و سنن، جلوی همین خطر را میتوان گرفت. این است که مثلا دانشکده های ادبیات با همه فضلای استادانش تمام همّ و غم خود را مصروف نبش قبر و غور در گذشته ها و به تحقیق در عن الفلان و الفلان میکنند» (غربزدگی، تهران، رواق، ۱۳۵۶، ۱۸۳-۱۸۴).
آل احمد تنها سطح علمی یکی از دانشکده های ایران را قابل قبول میدانست و دربارۀ آن نیز نوشت: «شاید بتوان گفت که دانشکده طب نیز در سطح بین المللی چندان دست کمی از دیگر دانشکده های طب .ندارد ولی فوراً باید بیفزایم که این رجحان خود را مدیون نسبت بسیار بالای مرگ و میر در این ولایت است(آل احمد، همان، ص ۱۸۲ ).
گویا آل احمد که نه دانشگاه رفته بود و چنانکه از این عبارتها میتوان دریافت نه میدانست که دانشگاه چیست پیشرفت علمی دانشکده پزشکی را از رونق غسالخانه قیاس میگرفت که شمار مردگان دلیل بر آن باشد این نظریه بدیع در توضیح سطح علمی یک دانشکده که تصور نمیکنم به مخیله هیچ گسسته خرد دیگری خطور کرده باشد از مهمترین دستاوردهای نظریه غربزدگی است. یکی از پی آمدهای این نوع منفی بافی درباره دانشگاه پناه بردن به افیون تعهد برای تصفیه حساب با تخصص بود که نتیجه ای جز هبوط در تفنّن نمیتوانست داشته باشد این که آل احمد نمی دانست که در دانشکدۀ حقوق تبلیغ دینی نمیکنند و هیچ ملتی نمی تواند دربارۀ میراث گذشته خود تحقیق نکند دلیل این است که او دانشگاه نرفته بود اما این که نظریه پرداز غربزدگی در پایان رساله خود گمان کند که فیلم مُهر هفتم اینگمار برگمن، رمان طاعون آلبر کامو و ... ابزارهای شکستن طلسم غربزدگی هستند مبین این است که او یا تا این حد نادان بود یا مغرض!
دانشگاه زمانی تأسیس شد که سده ها پیش از آن نهادهای «تولید علم تعطیل شده بودند این خود داستانی طولانی دارد که چگونه در کشورهایی مانند ایران علم به قهقرا رفت و تعطیل شد غوغاییان که هر واقعه ای را با توطئه بیگانگان و دست نشانده های داخلی آنان توضیح می دهند دریافت درستی از نسبت علّت و معلول پیدا نکرده اند و البته ایدئولوژی آنان نیز مانعی بزرگ در برابر فهم درست این معضل است در این بخش از جهان پیش از آنکه قدرتهای بیگانه سلطه خود را اعمال کنند علم تعطیل شده بود؛ به خلاف آن چه کسانی مانند ادوارد سعید که تاریخ جهان اسلام را بسیار اندک میدانست اما سنگ آن را بسیار بر سینه می زد، گفته اند سلطه خارجی علت تعطیل علم نبود، بلکه معلول آن بود. شرقشناسی زمانی به تنها افق فهمیدن شرق تبدیل شد که شرق، علمی تولید نمیکرد و خود را نیز نمی فهمید.
مأخذ: جواد طباطبایی، تأملی در ترجمه متن های اندیشه سیاسی جدید، مورد شهریار ماکیاوللی، انتشارات مینوی خرد.
در خلوت مصدق...
آنچه از مصدق گفته می شود، در طیف غالب، روایت مردان اهل سیاست است. و بیش تر مرتبط با دوران فعالیت های سیاسی اوست. اما بر مصدق در احمد آباد چه گذشت؟ باز هم داده های پراکنده ای وجود دارد. هرچند خوشبختانه، دراین میان، خاطرات شیرین سمیعی؛ همسر محمود، نوۀ محمد مصدق، که در روزهایی از زندگی در تبعید او، در کنارش بود، میتواند تا حدودی پاسخگوی سوال بالا باشد.
شیرین سمیعی رئیس تحقیقات و امور بینالملل سازمان زنان بود؛ پستی که اشرف پهلوی به او داده بود، که به خاطرش تا زمان انقلاب در ایران بود و با حکم اخراجش که از سوی اعظم طالقانی صادر شد، ناچاراً از ایران خارج گردید. خاطرات او مرتبط با دوران کهنسالی او و خارج از ایران است. در این خاطرات نه شیرین سمیعی، بلکه مصدق و خانوادۀ او در مرکز روایت قراردارد.شیرین سمیعی که یک دهه بعد از مرگ پیر احمد آباد، با داشتن فرزند از محمود جدا شد، تنها دلیل این ازدواج را علاقۀ خود به محمد مصدق میداند! و می نویسد:« من خیلی زود دریافتم که محمود، محمد نیست و من در اشتیاق دیدار محمد مصدق بودم، پیرمردی که شاید ناخودآگاه به عشق او، تن به ازدواج با نوه اش داده بودم».
مصدق از دریچۀ عروس خانواده، فردی بود که در گفتار و کردار ملاحظۀ ادب را داشت. و دلیل محبوبیت وی در آن زمانه صداقت و آلوده نبودن او به فساد؛ مشخصه ای که دیگر سیاستمداران به آن شناخته شده بودند، هست. شیرین سمیعی مصدق را فردی توصیف میکند که هیچ کس نمی توانست او را وادار به کاری کند و معتقد به آزادی بیان بوده است.و لذا از این منظر در مورد آنچه روزنامه ها بر علیه اش می نوشتند ابایی نداشت. در دیدگاه راوی، مصدق«آنطور که من او را شناختم، کاری به مذهب و معتقدات کسی نداشت و هیچگاه از برای مبارزه با آن برنخاست و درگیری با مذهب را به صلاح ملک و ملت نمی دانست. ندیدم کسی را به خاطر آن ملامت و یا مذهب را به خاطر مذهب بکوبد، اما به جدایی دین از دولت اعتقاد تام داشت و کتمانش نمی کرد. تکیه بسیار بر آموزش، دانش، آزادی و رفاه ملت می کرد. بارها از او شنیدم که میگفت با اسلحه به جنگ خرافات رفتن خطاست». در این کتاب منهای روزمرگی های مصدق در احمد آباد، کل خانواده او مورد توصیف بوده است. و مطالعه اش شناخت کلی از خانواده ای خواهد داد که برای عده ای، بزرگ مرد آن، چون بتی پرستیده می شود و برای گروهی او خائن به مشروطه و وطن است! اما مصدق؛ در میانه این دو تفکرقراردارد. او را باید با تمام عملکرد درست و نادرستش مورد قضاوت قرارداد و در فضای زمانه اش مورد سنجش قرار گیرد...
تاریخ جنگ و ناگفته های آن...
سی و چهار سال پیش، در چنین روزی؛ بیست و شش مرداد، اولین گروه اسرای جنگ ایران و عراق وارد خاک وطن شدند. شاید باورکردنی نباشد، اما این فرایند تا سال هشتاد و دو نیز طول کشید!! اینکه جنگ چگونه شروع شد و به چه دلایل شروع شد و ادامه یافت، هدف این نوشتار نیست.اما جنگ همیشه پر از خشونت است و پر از نابودی زندگی هایی که زندگی نشدند. اسرای جنگ ایران و عراق از مظلوم ترین قربانیان این جنگ بودند. طیف غالب آنها، جوانان زیر بیست و پنج سال و بخشی چشمگیر«کودک سرباز»بودند.رفتن آنها به جنگ، بدون تجربۀ نظامی و آموزش اصولی، باعث شد که این عدم تجربه در اسارت زود هنگام آنها تاثیر گذار باشد.این«کودک سربازان» و البته بقیه اسرای ایرانی تحت شدید ترین شکنجه های غیر انسانی رژیم بعث عراقی قرار گرفتند.اغلب آنها با مجروحیت اسیر می شدند و به دلیل عدم رسیدگی مطلوب، دچار نقص عضو می شدند.بخشی از آنها از شدت این شکنجه ها یا در اسارت کشته شدند یا دچار جنون شدند. میزان خشونت عراقی ها مسئله ای بود که از سمت صلیب سرخ جهانی نیز در گزارش های رسمی منعکس شده است. اما این تمام ماجرا نبود.اسرای ایران از سمت خودی هم تحت خشونت بودند.این روایت ناگفته را بر اساس خاطرات هر چند هدایت شده و ایدئولوژیک اسراء میتوان به روشنی به دست آورد.آنها به ویژه کسانی که سن پایینی داشتند، حتماً از این خشونت های دو طرفه بیشتر آسیب می دیدند.این خشونت ها فیزیکی نبود. اما دردی به مراتب بالاتر از خشونت های فیزیکی داشت. اسیران ایرانی محکوم به حفظ یکدستی افکار و عقاید در اردوگاهها بودند. هر نوع مخالفت با وحدت جمعی، طرد جمعی را به بدترین شکل ممکن به همراه داشت.اسرای محروم از یک تغذیه مناسب حتی در سالهای اولیه شانس استفاده از حداقل اقلام غذایی اهدایی صلیب سرخ را که اغلب شامل شکلات یا بیسکویت بود را نیز نداشتند! آنها را کفار فرستاده بودند و از دیدگاه برخی از تندروهای اردوگاه،شاید به شیوه غیر اسلامی تولید شده بودند!! مجلات و کتاب هایی که به اردوگاهها ارسال میشد، ابتدا از سمت گروهی از ارشد های اسراء چک و مورد سانسور قرار می گرفت تا اسراء هر چیزی را نبینند و نخوانند!! درست است که برخی از این مجلات حاوی تصاویر مستهجن و تعمداً در بین اسرای ایرانی پخش می شد، اما شدت سانسور بیشتر از حذف این موارد بود.اسرای ایرانی حتی وقتی به ایران بازگشتند، هم به دلیل آنکه از فرماندهان ارشد جنگ نبودند و اتفاقاً از ضعیف ترین اقشار جامعه بودند مورد حمایت های چندانی قرار نگرفتند و بسیاری از آنها امروز با دردهای ناشی از اسارت طولانی مدت روزگار تلخی را میگذرانند.آنها با شرف ترین نسلی بودند که برای حفظ ایران، زیباترین سالهای جوانی خود را هدیه کردند.آنها را با حکومت یکی ندانیم و حرمت وجودشان را نگه داریم...
#مدرسه_تاریخ
@history_school_1402
? مفهوم ایران: تداوم در گسست
ویدیو کامل گفتوگو امین داودی با دکتر امید غیاثی، دانشآموخته تاریخ از دانشگاه تهران.
?در ایران عصر ساسانی اینگونه نبوده است که حتما باید زرتشتی باشید تا ایرانی باشید
?مفاهیم جهان وطنی تاکنون نتوانسته است در واقعیت متحقق شود
?تا اطلاع ثانوی همه چیز ذیل دولت ملتها است
?ایران چه نسبتی با آینده شهروند ایرانی دارد؟
برای مشاهده کامل این گفتگو ویدئو بالا را دانلود و مشاهده بفرمایید.
موسسه علمی و تاریخی آتوسا
آسیا نیوز ایران
چیستی قشر خاکستری؟
«به خدا منم فکر نمیکردم به من برسه؛ امابه منم رسید».!!
جملۀ بالا؛ حرفهای مادر سیاوش محمودی یکی از جانباختگان جنبش مهسا است. و به نظرم رساترین توصیف از هویت«قشر خاکستری» است. قشری که در یک تعریف عام به« تودۀ اکثریت مردمی اطلاق می شود که کنشگری سیاسی و اجتماعی ندارند». ندارند؛ چون فکر میکنند، اگر خود را در حاشیه تند باد حوادث به هر شکل آن نگه دارند، نوبت به گزند آنها نمی رسد!! به واقع این وضعیت امروز جامعۀ ایران است. جامعه ای که در طی پانزده سال اخیر، شاهد چهار اعتراض وسیع بوده است و اما در خوشبینانه ترین حالت، صرفاً یک درصد مردم، حضور فعال اما غیر مداوم در این جریانات داشته اند. سوال این است؛ آیا آن نود و نه درصد از شرایط راضی هستند؟ حتی اگر باز هم به صورت خوشبینانه، حامیان حکومت را بیست و پنج درصد در نظر بگیریم.حدود هفتاد و پنج درصد جامعه درزیر مجموعۀ همین قشر خاکستری تعریف می شوند. اکثریتی اغلب ناراضی اما منفعل. نارضایتی آنها نهایت به شکل غرولند های علنی در فضاهای عمومی شهری،یا اغلب به شکل مجازی در پشت یک اکانت بی نام و نشان در فضای مجازی مطرح می شود. انفعال این اکثریت دلایل متعددی دارد. اما مهترین آن وابستگی آن ها به منافع حداقلی است که حتی در شرایط بد، هنوز وجود دارد.مثل یک شغل دولتی، مثل یک مغازه ای که برای امرار معاش باید باز بماند، مثل آینده تحصیلی و کاری که با هر اکتی میتواند در خطر قرار گیرد و مهمتر از آن هیچ کسی دوست ندارد خود یا عزیزانش قربانی شود.
قشر خاکستری؛ نظاره گر خاموش وقایع است. در ظاهر و در جمع های صمیمی خود را مخالف و منتقد هم اگر نشان دهد. اما در باطن منافع خود را در اولویت قرار میدهد. و سعی میکند خود و عزیزان خود را در دایره امن فرضی قرار دهد. در انتخابات اخیر رای های باطله، دارای آماری چشمگیر بوده اند. و طبیعتاً کسانی این رای ها را به صندوق انداخته اند که حاضر به از دست دادن هیچ چیز برای ایجاد هیچ تغییری نیستند. آنها میخواهند دیگران به جای آنها انقلاب کنند!! عده ای در جاهلانه ترین شکل ممکن امید به اپوزیسیون خارج نشین بسته اند و عده ای دیگر امید نجات را درحملۀ اسرائیل و آمدن ترامپ می بینند! عده ای از فرط درگیر بودن در شرایط استیصال، دلخوش به گذشته ای که وجود خارجی به آن شکلی که برایش روایت کرده اند، ندارد و اما با آن رویاء ارضاء میشود و دوست ندارد خدشه ای بر آن وارد شود! و هرکس با رویکرد منتقدانه آن گذشته را نشانه بگیرد، را از دایره زیست خود خارج میکند.
آنها شهامت حتی لایک زدن با اکانت واقعی خود را در شبکه های اجتماعی در زیر پست های انتقادی ندارند. چون ممکن است برایشان خطر آفرین باشد. آنها در خیابان نظاره گر بردن دختران توسط گشت ارشاد هستند و چون به آنها نرسیده است، کاری ندارند و فقط نگاه میکنند یا در بهترین حالت فیلم می گیرند! آنها در سردر مغازه هایشان مینوسند: لطفا جهت عدم پلمب این واحد حجاب اسلامی را رعایت کنید! آنها اگر در دانشگاه باشند، در حالی که در کلاس هایشان درس استبداد ستیزی و انسانیت میدهند،دانشجوی کنشگر خود را طرد میکنند و همکار منتقد خویش را، از دایره زیست در آن رشته به بیرون پرت میکنند تا از او، آسیبی به ایشان نرسد.
قشر خاکستری؛ در مراسم های حکومتی شرکت میکند اگر منافعش ایجاب کند، در هنگام احساس خطر اقتصادی و امنیتی به صرافی ها و طلا فروشی ها حمله میبرد برای حفظ همان سرمایه اندک خود و یا به صف پمپ بنزین ها برای بی نصیب نماندن از یک باک بنزین ارزان تر یا قابل دسترس تر. رای میدهد، چون به زعم خود میخواهد زندگی کند. و فکر میکند اینگونه همان حداقل ها برایش محفوظ خواهد ماند و این ویژگی عمومی جامعه است. پناه بردن به زندگی حتی در شرایط استیصال. سرزنشی بر این امر نیست. اما برای آنها که از پیشامد وقایعی چون حضور همین قشر در یک رویداد حکومتی تعجب میکنند و عصبانی میشوند، باید پرسید برای همراه کردن، فقط پنج درصد از این قشر جهت یک اتفاق تغییر آفرین چه کرده اید؟ به واقع به بیان آصف بیات؛ پژوهشگر جنبش های انقلابی«گذر از امر«قدیمی» سرکوبگر به امر«جدید» رهایی بخش بدون تلاش بی امان و درگیر شدن بی وقفۀ مردم در عرصۀ عمومی و خصوصی،در فکر و عمل، و به نحو فردی و جمعی رخ نخواهد داد» و در تمام این سالها، کنشگران واقعی ما در این امر ناموفق بوده اند و وقت باز اندیشی در یک مسیر تکراری است.
#مدرسه_تاریخ
@history_school_1402
جنبش سبز؛ ویژگی ها و دستاوردهای آن
آلن تورن؛ جامعه شناس فرانسوی، یکی از ویژگی های مهم جنبش های اجتماعی را کشمکش بازیگران یا گروه های اجتماعی برای دست یافتن به منابع موجود در جامعه میداند. او به مفهوم کنش و تاریخیت در جنبش های اجتماعی توجه ای ویژه دارد. و از این منظر هر جنبش اجتماعی را دارای سه ویژگی هویت، اصل مخالفت و عمومیت می پندارد.جنبش سبز که با اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت در ایران رخ داد و ماههای طولانی جکومت را به چالش کشید، بی شک یکی از مهمترین جنبش های تاریخ معاصر ایران است، که میتوان آن را در انطباق با نظریات تورن نیز دانست. این جنبش اعتراضی که با حضور گستردۀ مردم در تاریخ بیست و پنجم خرداد هشتاد و هشت، شکل تاریخیت یافت در وهلۀ اول هویت آن با طبقۀ متوسطی گره خورد بود که در آن جوانان و زنان نقشی پر رنگ داشتند. اعتراض به نادیده گرفتن حق شهروندی و تقاضای انتخابات آزاد و مبتنی بر دموکراسی؛ خواست مشخص این جنبش بود که با شعار«رای من کو؟» تجلی یافت. ویژگی دیگر این جنبش مثل نمونه های مشابه هدف گرفتن ساختار سخت قدرت از سوی معترضان بود. که برای اولین بار در تاریخ بعد از انقلاب رخ میداد. و البته این مسیر، مسیری تکاملی بود و به نوعی با هر واکنش خشونت آمیز حکومت به معترضین، این هدف گیری گامی به جلو می رفت. و اصل مخالفت شکلی ویژه به خود می گرفت. گستردگی و عمومیت این جنبش، همان گونه که ذکر گردید به حضور فعال طبقۀ متوسط در آن باز می گشت و در این گستردگی بدون شک نقش شبکه های اجتماعی بسیار تاثیر گذار بود. و عرصه ای را به روی معترضان و البته حکومت گشود که تا آن زمان دارای نمونه ای نبود. کنش فعال نسل حاضر در جنبش، گاه رهبران را نیز از سیر اتفاقات عقب نگهه می داشت و همان وابستگی رهبران به لایه هایی از قدرت نیز که باعث تردید آنها جهت گرفتن تصمیم های قاطعانه بود، نیز در خاموش شدن جنبش با تمام پایداری زمانی آن نقشی مهم داشت. الگو برداری از جنبش سبز ایران در بهار عربی و البته جدایی نسل جوان معترضان ایرانی از روشنفکران و نسل قدیم سیاسی نیز از دیگر مسائلی است که در ارتباط با جنبش سبز می توان به آن اشاره کرد. و آن را از دستاوردهای تجربی این جنبش دانست.
#مدرسه_تاریخ
#جنبش_سبز
@history_school_1402
عکس برداری از تاریخ...
تیتر عنوان شده، عنوان مقاله ای از مارک مارس در کتاب تاریخ نگاری و عکاسی است،که توسط نشر آگه منتشر شده است. این عنوان را دقیقاً میتوان به مجموعۀ تازه درزه کرده ،از آلبوم خانۀ کاخ گلستان داد. حدود سه هزار و صد عکس از دورۀ ناصری و مظفری به همتی که احتمالاً پشت پرده آن، اختلافات درون مدیریتی است در گوگل درایو در اختیار طالبان مشتاق قرار گرفته است. عکس هایی که تا کنون از دید مخاطب عام و محققین پنهان مانده بود و دست یابی به آنها تقریباً امری محال. عکاس های دربار قاجاری، که حتی گاه شامل خود ناصرالدین شاه هم می شود، دقیقا با این عکاسی ها و ایجاد مجموعه ها، خوب میدانستند که دارند «عکس برداری برای تاریخ» میکنند. و سوالی که پیش می یاد آیا میتوان با بررسی این اسناد، به عکس هایی رسید که مشخصاً با هدف دستکاری تاریخی ثبت شده باشند؟!
به هر حال مجموعه ارزنده ای است که احتمالا فقط بخش معدودی از آن بیرون داده شده است. عکس ها محدود به شهر یا طبقه اجتماعی خاصی نیستند. بخشی بزرگ از نواحی ایران، و حتی مکان هایی خارج از ایران به مانند عتبات، پاریس و تفلیس هم در زیر نگاه دوربین های دربار قرار گرفته اند. سوژه ها هم متنوع است، از زنان حرم تا زنان و مردان معمولی و حتی روسپی، مراسم های درباری و اعیاد و مراسم های ملی و مذهبی همه در تحت پوشش لنزهای شاهی بوده اند. عکس هایی وجود دارد از مردمان عادی، که دقیقاً به دستور ناصرالدین شاه در سفرهای متعدد او این عکس ها برداشته شده است. و داده های ارزنده ای از سبک پوشش و زیست و نوع شرایط مردم در نقاط مختلف ایران میدهد.
جالب آن که تقریبا نود و نه درصد عکس ها همراه با زیر نویس هستند. هر چند اسکن عکس ها با کیفیت بالا نیست و در امری غیر حرفه ای، برخی از عکس ها،که متعلق به زنان برهنه یا نیمه برهنه است، در آرشیو دیجیتالی هم سانسور شده اند! اما این عکس ها باز روایت تاریخ قاجاری«از لونی دیگر» خواهد بود. و فرصت بسیاری می طلبد بررسی تک تک آنها و تقسیم بندی موضوعی آنها. که میتواند شامل موضوعات متعددی باشد: از جمله وضعیت زنان، طبقات مختلف اجتماعی، وضعیت شهرها و سازه های آنها، مراسم های درباری، تاریخ شکار و...
اما در نهایت سخنی با متولیان موزه ها و مراکز اسناد آرشیوی؛ اسناد تاریخی به هر شکل آن، متعلق به تمام مردم ایران و به ویژه پژوهشگران حوزۀ علوم انسانی است، که باید با دیجیتال سازی با کیفیت، جهت استفاده پژوهشی محققین، به سهولت در اختیار آنها قرار بگیرد. شخصی سازی سازمانی آنها خیانت به ساحت علم محسوب می شود و البته سازمان های مذکور را نیز از منبع درآمدی مطمئن محروم میکند. همین عکس ها را اگرمتولیان کاخ موزۀ گلستان با کیفیت عالی دیجیتال سازی میکردند و برای استفاده پژوهشگران، با دریافت هزینه ای مسیر را هموار می نمودند، طبیعتاً امری حرفه ای و قابل تقدیر بود و امید که این اتفاق درس عبرتی برای این مجموعه و بقیه ارگان های اسنادی باشد. از رویدادها درس بگیرید پیش از آنکه دیگران را تهدید به عدم استفاده از اسناد منتشر شده بکنید!
#مدرسه_تاریخ
@history_school_1402
✍اسماعیل حسن زاده؛
"رویکرد فرصت طلبانه در انتخابات و میراث سیاسی درگذشته":
✅ سانحه رئیس دولت و همراهانش سراب سیاسی برای نخبگان تشنه قدرت ایجاد کرده است. در این رویداد عده ای خواهان بهره مندی از "سفره ختم چهلم" هستند که میتوان آنان را به سه دسته تقسیم کرد.
✅طیف اصولگرایان تندرو و دوستان دولت فعلی هستند که چشم بر میراث آن دارند. تصور میکنند میراث بری حق مسلم شان هست. فرصت طلبانه یا دلسوزانه خواهان تداوم سنت و راه یار پیشین هستند و ریاست دولت را سهم خود میدانند. این دسته صادقانه اعلام کرده اند که پیروزی شان در عدم اقبال اکثریت به انتخابات است. رای مومنانه اقلیت برای کسب قدرت کفایت میکند. آنان مستظهر به پشتیبانی نهادهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و حاکمیت هستند..
✅ دسته دوم اصولگرایان میانه رو مانند لاریجانی هستند که با توجه به رد صلاحیت دور قبلی احساس می کنند فرصت برای تصاحب حق پایمال شده فراهم شده است. تذکر رهبری در همان زمان نیز آنان را بیش از پیش محق جلوه داده است. طیف لاریجانی شرط شرکت در انتخابات را منوط به مشورتهایی کرده بود که اذهان را به سوی رهبر متوجه میکرد با توجه به سابقه دفاع ناموفق از لاریجانی، شاید فکر تصاحب قدرت منطقی باشد. البته نباید به وعده ها خوش بین بود. ممکن است او تایید صلاحیت شود کمی تصاحب مجدد دو نهاد قدرت توسط خاندان لاریجانی دشوار مینماید.
✅ دسته سوم اصلاح طلبان اند که فرصت طلبانه دنبال شرکت در انتخابات هستند. تشتت و تنوع دیدگاه در این طیف بسیار بیشتر از هر زمان دیگر است:
✅برخی برای گرم کردن تنور انتخابات آمده اند و قصد کنار کشیدن در نیمه کارزار را ندارند. آنها صورتک هایی هستند قصد فریب مردم را دارند. به دنبال جبران حالی هستند که نظام به شخص شان داده است. اکنون میخواهند "حالی بدهند تا جبران مافات کنند."
✅ گروه دوم کسانی هستند که میدانند رد صلاحیت خواهند شد، اما برای افزایش هزینه نظام به خاطر تحمیل روند غیردموکراتیک بر انتخابات اقدام به ثبت نام کرده اندتا ابعاد مشروعیت زدایی را برجسته و عیان تر سازند. واقعیت آن است که مشروعیت نظام دیگر از صندوقها حاصل نمی شود. میدانند امکان تغییر وجود ندارد. مهر ردصلاحیت در کارنامه شان آنها را دلخوش میکند تا نشان دهند که جایگاهی در نظام سیاسی ندارند. آنها راه دشوار را برگزیده اند.
✅ گروه سوم خوش بینان ساده اندیش هستند که تصور میکنند شاید با سانحه اخیر گشایش و روزنه ای ایجاد شده باشد. نگرش آنان ناشی از ساده اندیشی است نه شناخت بستر سیاست حاکم بر جامعه؛ نمیدانم آنان با اتکا به چه داده ها و تحلیل چه شرایطی معتقد بر روزنه امیدبخشی شده اند؟ اگر روزنه با سفارش و دستور فرد ایجاد شود با اشاره او نیز بسته خواهد شد. روزنه باید در فرایند تحول یا تغییر اجتماعی و سیاسی ایجاد شود. به جز رویداد سقوط بالگرد، چه تغییر یا تحولی رخ داده که آنان را امیدوار بر گشایش کرده است؟ مگر اخلالی در روند امور روی داده که آنان بر تغییر، تعبیر مینمایند.
✅چهارم برخی عادت کرده اند در هر دوره ثبت نام کنند. ترک عادت موجب مرض است.
✅ چرا ساده اندیشانه تصور می کنند نهادهای امنیتی و اقتصادی وابسته که تازه بر ساحت جامعه چنگ انداخته، یکدستی پیشه کرده و عروس زیبای قدرت(زر و زور) را در آغوش گرفته، آن را به سادگی به رقیب واگذارند. حفظ قدرت تبدیل به ناموس سیاسی آنان شده است. آیا مافیاهای حاکم بر صنعت خودرو سازی، دارو، کالای صوتی و الکترونیک، و صنعت نظامی و....اجازه میدهد روند دموکراتیک بر انتخابات حاکم شود؟ اگر برخی از صلاح طلبان چنین بیندیشند که میاندیشند در گام نخست عدم آشنایی شان با دولتهای در سایه و باندهای مافیایی اثبات می کنند. وقتی دوستانشان در زندان هست، چگونه فکر میکنند امکان تغییر وجود دارد.
✅کامو در کتاب بیگانه میگوید "کسی که در تدفین مادر خود گریه نکند خطر اعدام او را تهدید میکند". اگر قصد دارید در بازی سیاسی شرکت کنید تا نمیرید چرا مردم را فریب میدهید. دروغ گویی تنها این نیست که چیزی که وجود ندارد و هست نیست، هست نشان دهیم. وقتی چیزی کوچک را بزرگنمایی کنیم، دروغ گفته ایم. آیا وقت آن نرسیده است در اندیشه خود تردید کنند، نه در ماهیت وجودی اندیشه اصلاح طلبی بلکه در شیوه ها و تاکتیکهایشان؛ آیا اصلاحگری فقط درمیدان سیاسی و حضور در قدرت محقق میشود؟ کدام یک از نامزدان کنونی اصلاح طلب مقاله یا سخنرانی علمی در تبیین نظری اصلاحات در وقت انسداد سیاسی ارائه داده اند که تصور میکنند آلان وقت برداشت نتیجه از آن فرا رسیده است؛ حتی اگر تعدادی نیز تایید صلاحیت شود، بعید است مردم به خواست اصلاح طلبان لبیک بگویند و حماسه دوم خردادی در تیرماه رقم بخورد. باید از اعمال و رفتارهای صورتکی اجتناب کنند تا عرض خود نبرند و زحمت مردم ندارند.
۱۴۰۳/۰۳/۱۲
https://t.me/ishszh48
Telegram
نقد و نظر
اسماعیل حسن زاده عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه الزهرا(س)
ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin
Last updated 4 days, 20 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 2 weeks ago