𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 day, 2 hours ago
▪️ارزش یک چیز، گاه در بهرهای نیست که از به دست آوردنش برمیآید، بلکه ارزشِ آن در گروِ بهایی است که برای به دست آوردنش پرداخت میشود، یعنی به اندازهٔ هزینهای که کردهایم.
? #فردریش_نیچه
? #غروب_بتها
■ ژاژخایی یک انسان نابهنگام، برآورد من از آزادی، بند 38
ادامه???
این مساله دربارهی موجودات دیگر نیز صدق میکند یعنی هر موجود زندهای جهان را از چشمانداز و موضع خود و با توجه به نحوهی بودن خاص خود تجربه میکند. یک انسان، یک گاو یک شیر یک مورچه یک پرنده یک عقاب یک الاغ و هر جاندار دیگری، عالم را طوری میبیند و تجربه میکند که چشماندازش اقتضا میکند. جهان نیز برای هر چشماندازی تنها به همان شکل آشکار میشود. با عنایت و التفات به نکات سرنوشتسازی که طرح شد، روشن میشود که با از بین رفتن الف یا جیم، یک بُعد از هستی که به شکل خاصی به منصهی ظهور میرسید، برای همیشه بسته میشود و دیگر هرگز به آن شکل و با آن ویژگیهای خاص به ظهور نمیرسد چراکه باوجود تمامی اشتراکها بین انسانها و موجودات دیگر، هر یک از ما و موجودات دیگر، تجربهی منحصر به فرد خود را داریم حتی در یک آب خوردن ساده هم بین الف و جیم انبوهی از تفاوتها وجود دارد. اساسا موضع اول شخص را با هیچ چیز حتی با پیشرفتهترین تکنولوژیها هم نمیتوان تکرار کرد یعنی عینا همان تجربه را بازسازی کرد زیرا آن وسیله و ابزاری که بواسطهی آن تجربهی فردی را بازسازی میکنیم، این وسیله و ابزار، در موضع اول شخص نخواهد بود و همیشه در موضع سوم شخص خواهد بود.
باتوجه به این امر جهان برای هر موجودی باتوجه به نوع و نحوهی بودنِ آن موجود که یک چشمانداز و موضع خاصی را اقتضا میکند تجربه میشود و در چشمانداز هر فرد یا هر موجود دیگری، جهان تنها به یک شکل منحصر به فرد به منصهی ظهور میرسد که اگر آن موجود بمیرد و از بین برود، فقط یک فرد یا یک موجود خاص نمرده است بلکه جهان مرده است یعنی جهان برای او و چشماندازی که داشت برای همیشه نابود خواهد شد! حال اگر کسی بتواند تنها یک جان را نجات دهد گویی که جهانی را نجات داده است به یک جهان با تمام عظمت و ابهتش حیات و جان بخشیده است. اصلا به همین جهت بود که فردوسی بزرگ میگفت میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است/ سیاهاندرون باشد و سنگدل که خواهد که موری شود تنگدل.
باری، جان شیرین برای یک مور مساوی با جهان است و با له شدنش توسط دیگری، یک جهان نابود خواهد شد. پس پُر واضح است که نمیتوان جان موجودات خواه انسان باشد یا حیوان یا یک مور، با این بهانه که «یکی بیشتر نیست یا اینکه فقط یک سگ است دیگر یا تنها یک گربه است که هزاران گربهی دیگر از همان جنس و نژاد وجود دارد» یک جان را بیارزش کرد یا از ارزش و اهمیتش کاست.
این مساله در سنت ما همواره از اهمیت بالایی برخوردار بوده است و به همین دلیل بود که شیخ اجل سعدی شیرین میگفت:
یکی سیرت نیکمردان شنو
اگر نیکبختی و مردانه رو
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم به دوش
نگه کرد و موری در آن غله دید
که سرگشته هر گوشهای میدوید
ز رحمت بر او شب نیارست خفت
به مأوای خود بازش آورد و گفت
مروت نباشد که این مور ریش
پراکنده گردانم از جای خویش
درون پراکندگان جمع دار
که جمعیتت باشد از روزگار
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به پایش در افتی چو مور
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نبخشود بر حال پروانه شمع
نگه کن که چون سوخت در پیش جمع
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
تواناتر از تو هم آخر کسی است
هر جان، یک جهان است و با کشتن یک جان، تنها یکی از میان میلیاردها کم نشده بلکه جهانی نابود شده است.
ما جهان را آنطور که تجربه میکنیم نمیفهمیم و تفسیر نمیکنیم بلکه برعکس ما جهان را طوری که تفسیر میکنیم، تجربه میکنیم. در تجربهای که از عالم و زندگی داریم، تفسیر ما نقش بسیار مهمی دارد. این مساله امروزه با توجه به شواهدی که در حوزهی علم به دست آمده نیز تایید میشود. برای نمونه میتوان به مستندهایی که عصبپژوه ارجمند دیوید ایگلمن انجام داده است و در همین کانال (تاریخ فلسفه) نیز منتشر کردهایم رجوع کرد و نقش باورها و پیشفرضها و پیشفهمها و چشماندازهایمان را در تجربهای که از امور و پدیدهها داریم به وضوح دید و بررسی کرد. اما قبلتر از همهی اینها و پیش از آن که به بررسی ساختار مغز و ارتباط نورونها برسیم، دکارت گفته بود که تجربههای ما گره وثیقی با تفسیرهای ما دارد. بههمین جهت است که اگر تفسیر ما از جهان و اوضاع و احوال خودمان این باشد که موجوداتی مطلقا بدبخت و بیچاره و خوار و خفیف هستیم که هر لحظه از بودن ما هر نفس از تنفس ما مساوی است با مصیبت و بدبختی و گرفتاری و سیاهی، در این صورت حتی اگر در موقعیت شادی باشیم حتی اگر هیچ درد و رنج خاصی نداشته باشیم با هیچ گرفتاری آشفته کنندهای رو به رو نباشیم باز هم از در و دیوار برای مان مرگ خواهد بارید باز هم عالم را مشحون از تیرگی و فلاکت خواهیم دید و باز هم نسبت به هر لحظه از بودن حالت تهوع پیدا خواهیم کرد اما اگر موضع و منظر خود را تغییر دهیم و جهان را سیاه مطلق نبینیم و معتقد باشیم که هر لحظه از بودن یک موهبت است و نفس زندگی نعمتیست که یک بار بیشتر نصیب آدمی نمیشود پس هر آن را باید ارج نهاد و دربارهٰي عظمت جهان هستی اندیشید. در این صورت با هر بار کشف یک نکته از جهان هستی دچار چنان بهجت درونیای خواهیم شد که به گفتهی خواجه نصیرالدین اگر پادشاهان می فهمیدند که چه لذتی در فهم یک نکتهی علمی یا فلسفی هست به روی یکدیگر شمشیر می کشیدند یعنی دیگر از قدرت و فتح کشوری دیگر لذت نمی بردند بلکه سرشار از لذت فهم و کشف چیزها میشدیم به هر حال با تغییر چشم انداز و موضع و منظر خود جهان هم رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد مثال بارز و همه فهمش زمانیست که دچار یک بیماری میشویم و احساس خطر میکنیم که نکند زین پس مدام در رنج و عذاب باشم و همین دلهره، موقعیتی را پیش میکشد که انسان در آن موقعیت، بهترین موفقیت و پیروزی را هم با نگرانی مینگرد در نظر او از آسمان و زمین غم میبارد هر صدایی ولو صدای دلنشین او از پرندهای باشد برای او اعصاب خُردکن میشود اما همین فرد پس از حاصل شدن بهبودی و یقین پیدا کردن نسبت به این امر که خطر خاصی او را تهدید نمیکند، موقعیت و حال و وضعیت فهمش هم دگرگون میشود (بههمین دلیل بود که هایدگر میگفت اضطراب یا ترس و هول و هراس و ... هر یک، یک موقعیت فهم است یک نوع گشودگی و دریچهای خاص به این عالم است که پدیدهها از آن دربچه و پنجره و روزنهی خاص به شکل خاصی پدیدار و تجربه میشوند) و در این موقعیت جدید شنیدن صدای پرندهای که آواز چندان خوشی هم ندارد برای او شیرین میآید. آسمان و زمین و خورشید و ماه هم هر یک نقشی شاعرانه پیدا میکنند و گویی همه به او لبخند میزنند و خوش آمد میگویند.
ادامه ???
فرويد: تو هنوز هم يه دختربچه موندى. بچه ها خودبهخود فيلسوفن، مىپرسن.
آنا: بزرگها چى؟
فروید: بزرگ ها خودبهخود احمقن، جواب میدن...
#اریک_امانوئل_اشمیت
کتاب: مهمان ناخوانده
? از اینکه روانکاوی را به حکمت و آئین زندگی تعبیر کنم و از طریق آن درس زندگی دهم کاملا بیزارم. زیرا رسالت روانکاوی آموختن راه و رسم صحیح زیستن نیست. هدف روانکاوی بازسازی موقعیتِ انتخاب تروماتیک در ذهن تحليلشونده است. انتخاب تروماتیک نه انتخاب میانِ خوب و بد؛ نه انتخاب میان بد و بدتر، بلکه انتخابِ میان دو گزینهی بدتر است. بواسطه برگزیدن یکی از دو گزینهی بدتر، انسان خودش را از نو در فضای خفقان آور نمادین ادغام میکند.
? در روابط میان افراد آنکسی که گمان میکند رابطهاش متزلزل و رو به پایان است، برای رهاییاش از این تردید پیشدستی کرده و صراحتا به شریک زندگیاش میگوید بیا همه چیز را تمام کنیم. اما آن چیزی که حقیقتا رابطه را به انتها میرساند نفسِ این پیش دستی است. در واقع با تصور اینکه همه چیز تمام شده است، پایان یک رابطه را تسریع میکنیم. در اینجا کاملا میان دو امر بدتر قرار داریم: یا اینکه در تردید و انواع گمانهزنیها ادامه دهیم یا به ارتباطمان پایان دهیم. هر دو بدتر است؛ اما تنها آسیبِ انتخاب است که میتواند ما را از رنج هر نوع آسیب احتمالی دیگر برهاند.
? بنابراین درمان روانکاوی در نهایت آسیبزاست، ولی از دل آسیب چنین انتخابی است که قادر خواهیم بود از آسیبهای دیگر در امان باشیم. لذا در شرایط فعلی به هر دلیلی که گمان میکنیم خوش نیستم و درگیر افسردگی و ملال هستیم؛ اولین اقدام این است که به خودمان حق دهیم ناراحت باشیم. اگر خودمان را سزاوار این ناخوشی ندانیم، احتمالا تصمیات و اقداماتی را انجام میدهیم که کاملا نسبت ما با حقایق زندگی را تحریف میکند. در صورتی که به خودمان حق میدهیم ناشاد باشیم مسائلمان چیدمان صحیحتری پیدا میکند.
? به تعبیر ژیژک روانکاوی تنها گفتمانی است که به انسانها حق می دهد در زندگی از لذت محروم باشند. در اینجا نیز انتخاب تروماتیک تنها گزینهی پیش روست؛ یا به خودمان حق می دهيم در رنج باشیم یا صرفا می توانیم ناکاميها، بیمهریها و شکستها را به یک روانرنجوری جدیدی بدل سازیم.
? عموما سوژههای وسواسی زمانی که دچار بیمهری اطرافیان قرار می گیرند، بجاي آنکه به خودشان اجازه دهند که توسط دیگران مورد توجه نباشند، آن را دلیل قاطعی بر روانرنجوری لحاظ می کنند و با خود می گویند، بسیار خب من میدانم که هیچکسی من را دوست ندارد و دوست داشتنی نیستم.
در مقابلِ موضع سوژه وسواسی، می توانیم رویکرد یک نژادپرست واقعی را قرار دهیم. هر چند نژادپرستیِ واقعی این نیست که از آدما بخاطر ویژگی و خصیصهای متنفر باشیم، چه بسا نژاد پرستی حقیقی در معنای رادیکالش، این است که دارای ویژگیای باشیم که حتی در صورتِ تمایلِ دیگران به دوست داشتن ما، نتوانند ما را دوست بدارند.
✍ رضا احمدی
کژ نگریستن
مکانهایی که #ونگوگ نقاشی کرده.
اینجا تماشا کنید ?
هرچيزى دربارهی ديگران كه ما را میرنجاند میتواند منجر به درک عميق ترى از خودمان شود.
عشق برای مردها، مثل یک زخم عمیق میماند؛ به همین دلیل، بیآنکه چراییاش را بدانند، از کسی که بیشتر از همه دوست دارند، میگریزند!
آنها از این زخم میهراسند؛
این دست خودشان نیست که بیدلیل،
همه چیز را ول میکنند و میروند...
? #آلبر_کامو
? #سوءتفاهم
■ مردجوانی را به نزد حکیم خردمندی بردند و گفتند : " ببین زنان دارند این پسررا خراب و فاسد می کنند". مرد خردمند سری تکان داد ، لبخندی زد و فریادبرآورد که : "این مردان هستند که زنان را خراب و فاسد می کنند ! هر نقصی در زنان باشد ، مردان باید تاوانش را بپردازند و آن نقص را در وجود خوداصلاح کنند – زیرا این مرد است که تصویر زن را برای خود می آفریند و زن تنها خود را با آن تصویر منطبق می سازد"...
? #فردریش_نیچه
? #حکمت_شادان
? بند 68
مرتبط با مبحث "میل، همواره میل دیگری استِ" لکان.
خب بریم لایو ببینیم چی میشه
موضوع خوانش در باب حکمت زندگی شوپنهاور
???
https://www.instagram.com/abozar_shariati?utm_source=qr&igsh=MzNlNGNkZWQ4Mg==
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 day, 2 hours ago