𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 1 day ago
در کتاب «دکامرون» نوشتهی جووانی بوکاچو، داستان کوتاهی هست به نام «ریحان»؛
داستان سه برادر که خواهری دارن به نام ایزابلا. این برادرها یک مستخدم هم دارن به نام لورنزو که مخفیانه با ایزابلا رابطه داره.
وقتی برادرها متوجهی این رابطه میشن، لورنزو رو به خارج از شهر میبرن و مخفیانه به قتل میرسونن. ایزابلا که پساز مدتی متوجه قضیه میشه محل دفن معشوقش رو پیدا میکنه و چون تمام بدنش رو نمیتونه با خودش ببره، سرش رو از تن جدا میکنه و با خودش به خونه میبره. سر رو داخل گلدانی میذاره و روش خاک میریزه و داخل خاک تخم ریحان میکاره. شبوروز رو کنار گلدانش سپری میکنه و اون رو با اشکهاش آب میده.
#هنر | #art
گاهی میترسم قدرت فکر کردن را در روزمرگیام از دست بدهم (اگر تا به امروز از دست نداده باشم). چند روزیست به بخشش فکر میکنم، اما حسش نه. آیا به راستی بخشش وجود دارد؟ فکر میکنم اگر هم وجود داشته باشد تنها از آن یکیست؛ خود یا دیگری. زمانی میپنداشتم وسعت قلبم آنقدری هست که آدمها را با هر عمقی از سیاهی ببخشم. اما تنها روز به روز بیشتر در این سیاهی غلتیدم. در نقطهای از زندگیام خودم را بخشیدم و به ناگه از این سیاهی بیرون زدم. دیگر میدانم بخشیدن آدمهایی که لهت میکنند فقط سیاهترت میکند.
من خودم را بابت تمام لحظههایی که آنقدر ضعیف شدم که آدمها لهم کنند، بخشیدم. همین.
به تاریخ ۲۴/مهر/۱۴۰۳.
پیش از آن نمیدانستم که چقدر میتوانم بد و سخت باشم. نمیدانستم بعضیها هستند که در بیرون کشیدن لایههای بد وجود آدم تا این اندازه هنرمندند. چه نقشههای پلیدی از ذهنم میگذشت. خدایا من چقدر میتوانستم بد باشم؟ گنجایش بد بودن آدمی چقدر است؟ من گفتم از خدا بد نباید خواست. این را همیشه مادرم میگفت. راستی مادر چرا یادم ندادی که چطور بد باشم، بدجنسی کنم بی آنکه خودم را آزار بدهم. مگر نه که او وقتی مرا زجر میداد، از صورتش پیدا بود که لذت میبرد.
- خانوم | مسعود بهنود
داستان این نقاشی با نقاشی قبلی (salome and holofernes) که اکثر نسخههاش رو در کانال گذاشتم متفاوته.
مردی به نام «سیسرا» که سپاهش از بنیاسرائیل شکست خورده بود به چادر زنی به نام «یاعیل» پناه میبرد. یاعیل از او پذیرایی میکند، ولی وقتی که سیسرا میخوابد او را با میخ چادری که بر شقیقهاش میکوبد به قتل میرساند.
#هنر | #art
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیدهدل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکردهست از انتظار تو دوشم
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخمخورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تندرست، ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم؟
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
- سعدی | دیوان اشعار: غزل ۴۰۵
روح من سالهاست
چشم بر راه معشوقکی دارد
سالیانیست،
دل باخته در این میدان
روح من او را از برای خویش میخواند
اما،
شومی این درد جانکاه
میرماند پیکر معشوقکش را
روح من اما از پی این درد
فریاد میزند نام دلدادهی خود را
معشوقکش اما چون معشوقان بی وفاییست
که چندی نزدیک و چندی در دور دست میدهد جولان
روح من اما در خواب و بیداری
فریاد میزند نام دلدادهی خود را
معشوقکش اما به هر فرصت
میتازد از دیدگان او
روح من اما
سالهاست
با صبری چند
معشوقکش را چشم در راه است.
آری
روح من مرگ را از برای خویش میخواند
اما مرگ،
این معشوقک بد عهد،
سالهاست عشوهها در آستین دارد.
۱۵/تیر/۱۴۰۳
جرمی بنتام بر این باور است که روسپیگری یکی از جرمهای بدون بزه دیدهی واقعی است و باید از آن وصفزدایی کیفری کرد. در اسناد بینالمللی به ویژه بعد از جنگ جهانی، جرمزدایی فحشا و در عوض جرمانگاری انواع قوادی و شکلهای جدید آن مطرح شد.
مبنای این رویکرد عبارت بود از این که فحشا امری شخصی است و مادام که به جامعه ضرر نمیزند میتواند آزاد باشد. افراد در مورد جسم خود آزادند و به طور ضمنی نیز پذیرفته که زن روسپی، آزادی بدن خود را دارد ولی جامعه باید پیشگیری کند.
ایدهی مالکیت بر بدن، سابقهی دیرینهای دارد، از جمله اندیشمندان لیبرال در قرن ۱۸، بر این که هر انسانی مالک و فرمانروای خود و نیروی کار بدنش است، بارها تأکید کردهاند. از دیدگاه آنان، مالکیت بر بدن، منشأ دیگر مالکیتهاست و این حق هر کسی است که با فروش نیروی کارش، منتفع شود. جان لاک معتقد بود بدن، اولین و مهمترین دارایی انسانها است و در عین حال وسیلهی به دست آوردن حق مالکیت بر اشیای دیگر.
از نظر کانت، مالکیت بر خود، مفهومی متناقض است: «انسان نمیتواند ذات خود را به عنوان یک وسیله به کار برد؛ زیرا ذات انسان، شئ نیست، انسان به عنوان یک شئ، مالک خویش نیست. مالکیت انسان نسبت به خود یک مفهوم متناقض است؛ زیرا انسان از آن جهت که شخص و دارای شخصیت است، موضوع یا فاعل ادراک است که میتواند چیزی به عنوان ملک در تصرف داشته باشد.»
- سعید مدنی قهفرخی | جامعهشناسی روسپیگری
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 1 day ago