"حالت بد باشه حالم بده"
_میخواستم یاد آوری کنم همون فرد باعث همین حال بدیته پس همه حرفاش ..شعر بوده...

گاهی انسان برای عبور چنان درد می‌کشد که دیگر خودش را هم نمی‌تواند بشناسد..

میدونی...
ی مدت حالم خوب نیست
ی مدت طولانیه که انگار خودم نیستم
انگار روح تو بدنم نیست
انگار همه‌ی غذاهای من بی‌مزن،آهنگا گوش خراش شدن،
فیلم‌و سریال ها حوصله‌سر بر شدن،
آدما بیش از حد مزخرف شدن،
فحش‌ها حق مطلبو ادا نمیکنن،
روابط آبکی شده، خونه دلگیره،
بیرون زیاد شلوغ شده،زمان متوقف شده و...
کارا سخت و طاقت فرسان
دیگه با هیچی حال نمیکنم.روزارو همینطوری میگذرونم
بدون هیچ حسی فقط میگذره
هیچکاری هم نمیکنم اصلا معلوم نیس چمه
واقعا حس میکنم روحم بدنمو ول کرده رفته...
میدونی انگار هرچی میرم نمیرسم..

یک‌لحظه‌نشد‌خیالم‌از‌تو‌آزاد.

نباشی میکشه این قلبم تیر

_ی نخسه‌‌ی پُرشور از خودم داشتم که نمیدونم چطور؛ولی از دستش دادم!

_تاریک‌ترین لحظه‌یِ هر‌شبی نزدیکِ روزه!

از من فقط خبر داشت
همین...
مثل مردمی که می‌دانند جایی از جهان
جنگ است.

من میروم؛
و کلید این خانه دلگیر را
زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت
دلتنگ که شدی،آمدی نبودم؛نگرد!
باران،هرگز شبیه آنچه بود
به آسمان بر نمی‌گردد"

'ما صبور و مُحکم نبودیم،دچار مَجبور بودیم...