مشق‌های معنوی

Description
مشق‌های معنوی:
در رهگذر باد عقلانیت نگهبان لاله معنویت باشیم.
Instagram.com/Mashghayemanavi صفحه اینستاگرام
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 3 weeks ago

5 months ago

عشق به سرنوشت
اولین کاری که برای زندگی معنوی باید کرد.

رواقیون اعتقاد به چیزی دارند که به آن می گویند عشق به سرنوشت، هر کدام از ما با یک سرمایه‌هایی مثل سرمایه‌های روانی و جسمانی و ذهنی و فرهنگی و جغرافیایی به دنیا می‌آییم که باید عاشق این سرمایه‌ها باشیم، مسلما همه ما با یک سرمایه مشابه به دنیا نمی‌آییم، یا با ۸ سرمایه ذهنی مثل قدرت یادگیری، قدرت به خاطر سپاری، قدرت یادآوری، هوشبهر، سرعت انتقال، قدرت تفکر، عمق فهم و قدرت اقناع متفاوت به دنیا می‌آییم.

۵۴ یا ۵۶ سرمایه روانی هم روانشناسان کشف کردند که اینها هم در افراد مختلف متفاوت است، مثلاً قدرت مدیریت از بچگی در آدم ها فرق میکند، رواقیون میگفتن به این سرمایه هاتون عشق بورزید و هیچ وقت آرزوی کمتر یا بیشتر برای هیچ کدام از آنها نداشته باشید.

سرنوشت در مکتب رواقیون یعنی این ۵ عاملی که در دست ما نیست (۱- توانایی‌های جسمانی،۲- ذهنی ،۳-روانی،۴-ویژگی‌های اقلیمی جغرافیایی ،۵- ویژگی‌های فرهنگی تاریخی) ، اگر به اینها رضایت بدهید آن وقت چنان آثار مثبتی از این رضا دادن میبینید، که کم‌کم به سرنوشتتان عشق می‌ورزید.

رابرت سولومون فیلسوف آمریکایی که مایه‌های اگزیستانسیالیستی را با روش تحلیلی با هم گرد آورده است، کتابی دارد بنام معنویت برای شکاکان ، سخنش بر سر این است که اگر کسانی بر سر دین و مذهب آنچه که در قدیم وجود داشت موضع شکاکانه دارند، شق دومش این نیست که لزوماً بروند ماتریالیست بشوند، میشه آدم نسبت به آنها آشنا باشد ولی ماتریالیست هم نباشد، لذا راه سومی را معرفی می‌کند به نام معنویت.

میگه اولین کاری که برای زندگی معنوی باید کرد این است که این اندیشه رواقیون را آزمود، بدین صورت که تو اول سرنوشتت را در این ۵ عامل بپذیر و بعد با پذیرشش شروع به زندگی کردن کن، چنان زندگی در نظرت لذت‌بخش می‌شود که این پذیرش تبدیل به عشق به سرنوشت میشود، ولی ما معمولاً نسبت به بعضی از این ها راضی نیستیم مثلاً می‌گوییم چرا زیباتر یا باهوش تر نیستم؟
مصطفی ملکیان

5 months ago

🔊فایل صوتی پادکست الا | پادکست گفت و گو با استاد ملکیان با عنوان «قصه زندگی من| بخش دوم»

https://castbox.fm/va/5598974

@mostafamalekian

5 months ago

بدبختی و خوشبختی یکدیگر (یا یک چیز) را می‌سازند،
دگرگونی آن‌ها را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.
یک مرد خردمند در نزدیکی مرز زندگی می‌کرد.
اسبش بدون دلیل فرار کرد و به سرزمین بربرها رفت.
مردم همگی به او تسلیت گفتند.
پدرش گفت:
«چه کسی می‌داند که این رخ‌داد برایت خوشبختی نخواهد آورد؟»
چند ماه بعد،
اسبش به همراه چند اسب بربر خوب بازگشت.
مردم همگی به او شادباش گفتند.
پدرش گفت:
«چه کسی می‌داند که این رخ‌داد برایت بدبختی نخواهد آورد؟»
خانواده‌اش اکنون اسب‌های زیادی داشتند.
پسرش که علاقه‌مند به سوارکاری بود،
از اسب افتاد و پایش شکست.
مردم همگی به او تسلیت گفتند.
پدرش گفت:
«چه کسی می‌داند که این رخ‌داد برایت خوشبختی نخواهد آورد؟»
یک سال بعد،
بربرها به مرز حمله کردند،
مردان جوان کمان‌ها را کشیدند و به جنگ رفتند،
از هر ده نفر، نه نفر از مردمان در مرز کشته شدند،
اما پسر به دلیل پای شکسته‌اش نجات یافت.
پدر و پسر هر دو نجات یافتند.
[پدرش گفت:
«چه کسی می‌داند که این رخ‌داد برایت بدبختی نخواهد آورد؟»]

هوآینان زی (淮南子)، دو سده پیش از میلاد، برگردان از متن چینی و انگلیسی از این‌جا: https://en.wikipedia.org/wiki/The_old_man_lost_his_horse

5 months, 2 weeks ago
***?******?******?******?***

????

چکیده ای از سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در جمع مربیان وکارمندان موسسه نیکوکاری توانیابان مشهد. (پاره سوم وآخر)
پنج شنبه۱۴۰۳/۱۰/۲۰

۳. احساس معناداری
چند حقیقت است که باید به طور جدی به خود،دیگران وخصوصا توانیابان دائما متذکر گردید:
اولا اینکه خود زنده بودن یا زندگی کردن فارغ از هر چیزی ،ارزشی بسیار والاست.
ثانیا نحوه زندگی کردن ما می‌تواند به زندگی ارزش مضاعف ببخشد.
هر کسی باید بداند که در هر وضعیتی هست ،به اندازه خودش می‌تواند در کارگاه خلقت تاثیرگذار باشد. یعنی هیچ کسی نیست که بود و نبودش در این دنیا با هم فرق نکند
در نتیجه همه انسان‌ها بدون استثنا با هر وضعیتی از توانایی یا عدم توانایی می‌توانند در این جهان تاثیر مثبتی را بر جای بگذارند. این اندیشه باعث معناداری زندگی آنان خواهد شد و خواهند توانست مشکلات و رنج‌هایی را که در زندگی با آن مواجه‌اند به وسیله این معنا داری تحمل نماید

ج) بهره گیری از جهان نگری توانیابان برای تحمل پذیر کردن رنج هایشان.

کار سوم برای توانیابان این است که ببینیم جهان نگری توانیاب چیست؟در هرگونه جهان نگری که داشته باشند می‌توان عقایدی را یافت که به وسیله آن تحمل درد و رنج‌ها را برایشان راحت‌تر خواهد کرد.
البته اگر دیندار باشند خیلی بهتر می‌شود این کار را کرد و از اعتقادات مذهبی او برای کاستن از درد و رنجش کمک گرفت.

مهمترین نکته اینست که برای انجام وظیفه اول یعنی کمک به توانیاب برای جبران توانمندی از دست داده اش هرگز نباید از سوی موسسه خیریه، سازمان مردم نهاد ویا فرد خیر کوچکترین کاری صورت پذیرد که باعث ایجاد احساسات منفی در ایشان گردد. کوچکترین رفتاری که منجر به تضعیف امید،معناداری وسایر احساسات مثبت گردد ،با هر هدفی از جمله کمک به کسب مهارت،دانش ،یافتن شغل یا کمک مالی به لحاظ اخلاقی ،ناپسند است.
پایان
https://t.me/nikukary1
https://t.me/charityforchildren1
https://t.me/charityforteenager
http://www.linkedin.com/in/Management4Charities

5 months, 2 weeks ago
***?******?******?******?***

????

چکیده ای از سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در جمع مربیان وکارمندان موسسه نیکوکاری توانیابان مشهد. (پاره دوم)
پنج شنبه۱۴۰۳/۱۰/۲۰

۲. امید

باید به توان یابان فهماند که هیچ رویدادی در زندگی آنان نیست که اگر برایشان آن رویداد اتفاق بیافتد آنان را کاملاً خوشبخت خواهد کرد و هیچ رویدادی نیز وجود ندارد که اگر به وجود بیاید بتواند آنها را کاملاً بدبخت کند. به تعبیر دیگر برای تضمین خوشبختی و بدبختی ما هیچ رویدادی وجود ندارد.یعنی نمی‌توان اثبات کرد که یک واقعه آنقدر منفی است که می‌تواند کاملاً من را بدبخت کند و همچنین نمی‌توان اثبات کرد که اگر یک واقعه در زندگی من اتفاق بیفتد آنقدر مثبت است که می‌تواند کاملاً مرا خوشبخت سازد.
این سخن بدین معناست که هیچ واقعه منفی وجود ندارد که نتواند منشا خیری باشد و هیچ واقعه مثبتی هم وجود ندارد که نتواند منشا شری باشد.

منشاء امیدواری

اولین منشا امید این است که ما نمی‌توانیم معتقد باشیم که یک واقعه منفی می‌تواند کاملاً ما را بدبخت کند و یا اینکه وقایع مثبتی وجود دارند که می توانند مرا خوشبخت کنند.
منشا دوم امید این حقیقت است که هیچ وضعیت کنونی و "حالی" وجود ندارد که بتواند آینده انسان را تعیین کند. چون قدرت پیش‌بینی انسان تقریباً صفر است.
در نتیجه اگر وضعیت فردی آنچنان است که اکنون به عنوان توانیاب شناخته می‌شود به هیچ وجه این وضعیت حال او تعیین کننده آینده اش نمی‌ باشد.
بدین معنی که ممکن است و باید امیدوار بود که آینده‌ای بسیار بسیار درخشان می‌تواند در انتظار افرادی باشد که وضعیت کنونی آنان به هیچ وجه این را نشان نمی‌دهد.

https://t.me/nikukary1
https://t.me/charityforchildren1
https://t.me/charityforteenager
http://www.linkedin.com/in/Management4Charities

5 months, 2 weeks ago
7 months, 3 weeks ago
مشق‌های معنوی
7 months, 3 weeks ago

▪️پشت کردن به اخلاق، محصول غفلت از سه واقعیت است:

1️⃣ اکتفا نکردن به حداقل ضروریات
?او تعبیری دارد شبیه مارکس در مورد کالا: کالا تجسد و تبدیل یافته‌ی عمر و روح است. قیمت هر کالا (و نیز خدمات رفاهیِ بیشتر از معمول) مقدار عمر و روحی است که می‌دهی تا آن را به دست آوری. ضرورت‌گراییِ (یا اسنشیالیزم) ثورویی به ما می‌گوید عمر و روح‌ات را تا حداقلِ ممکن برای تامین جسم و کالای ضروری بفروش، چون مجبوری و گریزی از آن نیست. اما باقی را برای استعلای خود (رسیدگی به فریاد کودک درون از نگاه یونگ و رایگان بخشی) برای خودت باقی بگذار، تا هرگز و نیز در دوران ناتوانیِ پیری و احتضار، حسرت از ناکرده‌ها و پشیمانی از جبران نکردن اشتباهات نداشته باشی. چون حسرت و پشیمانی برای کسی که همه‌ی روح و عمرش را برای کسب کالای ناضروری داده، حسی است قطعی (مخصوصا با توجه به 40 سال پژوهش الیزابت کوبلر راس بر روی محتضرین).

2️⃣عاریتی و بی‌اصالت شدنِ زندگی‌مان، به دلیل تجاوز از ضروریات حداقلی

?علت اصلیِ رفتن به سراغ ناضروریات (تجملات و بَرج‌ها)، پشت کردن به خود و روکردن به دیگران است [پارسایانِ روی در مخلوق، پشت بر قبله می‌کنند نماز! (سعدی)] . "بود"ها را رها می‌کنیم و به سراغ "نمود" می‌رویم. بالیدن سرشت‌مان را فراموش می‌کنیم و به شخصیت‌مان یا همان برداشت دیگران از "من" رو می‌کنیم. مارکس، نیچه، فروید، فوکو و ... در پاسخ به انگیزه‌ی ریشه‌ایِ رفتار آدمی، نظرات متفاوتی داشتند. پاسخ ثورو به این پرسش مهم این است: زیباکردن تصویر خود در ذهن دیگران. او می‌گوید برای این کار باید به خود پشت کنیم، برای تآمین هزینه‌ی تجملات به هر رذالت احتمالی تن دهیم و از آن بالاتر، رسیدگی به خود را کاملا فراموش کنیم و نحوه‌ی زندگی و نمود خود را همرنگ خواسته و "مد" تحمیلیِ دیگران  و با "چشم‌وهم‌چشمی" تنظیم کنیم. کسب درآمد و زندگی برای خوشامد دیگران، طبعاً چیزی نیست جز زندگیِ عاریتی و بی‌اصالت.

3️⃣ بی‌صداقتی و ناهمخوانیِ با خود، پیامد پی‌گیریِ ناضروریات است.

?غفلت سوم، غفلت از رویاهایی است که از کودکی با تو بوده و همیشه آرزویِ پنهان و آشکارت بوده‌اند. وقتی دنبال پول بیشتر، برای کسب و حفظ تجملات و نمایش نمود و شخصیت و وجاهت باشی، مجبوری به رؤیاهایت پشت کنی. رؤیاها ممکن است عوض شوند، اما نکته‌ی مهم، هم‌عنان بودن و وفاق داشتن انسان با آرمان‌های هرلحظه‌ی زندگی‌مان است. اگر زندگی فاقد این وفاق باشد، یعنی با خودمان صداقت نداریم؛ درون و بیرون‌مان هم‌خوانی ندارند. معلمی را دوست داریم، اما به خاطر ماشین مدل بالاتر، شغلی کاملا بی‌ربط با معلمی را دنبال می‌کنیم و در آن غرق می‌شویم. یادمان می‌رود که پیامد کسب کالای بیش از ضرورت و حتی ابزارهای بیشتر، بی‌صداقتی و ناهمخوانی با خودمان است. ساحات سرشت‌مان (باورها، احساسات، عواطف و ادراکات‌مان) با گفتارها و کردارهای‌مان نمی‌خواند.   

?اگر این سه غفلت را نکنیم، طبعا اخلاقی زیستن و پیکرتراشیِ معنوی‌مان قطعی می‌شود؛ و به انسانی تبدیل می‌شویم که زندگی‌اش اصیل است، با خود  صداقت دارد، به رویاها و سرشتش پشت نکرده و نه دچار حسرت و پشیمانیِ دمِ مرگ و نه دچار اضطرابِ  دل‌نگرانی، دغدغه‌ی افسردگی و قبض تنفر از خود، ملال و هرگونه احساس و هیجان منفی می‌شود و دنیا را دم‌به‌دم  و هر روز، نوبه‌نو کشف می‌کند و به معنای واقعی، "زندگی" و "زندگیِ بامعنی" می‌کند.
▪️استاد مصطفی ملکیان || درسگفتار فلسفه اخلاق، موسسه پرسش، ترم 3

7 months, 3 weeks ago

??مطلوب های ذاتی در زندگی

?به نظر می رسد همه انسانها معمولا در زندگی این موارد را می خواهند:آرامش،شادی درونی،صلح با خود( که همان با خود آشتی بودن و خود را طعن و لعن نکردن است).وقتی انسان بفهمد که در زندگی دقیقا چه میخواهد دیگر لزومی ندارد که چندان درگیر مطلوبهای غیرذاتی شود.یعنی متوجه میشود برای رسیدن به مطلوبهای ذاتی،لزومی ندارد ثروت یا شهرت یا قدرت سیاسی یا علم آکادمیک کسب کند.
رقابت های اجتماعی فقط بر سر این است که ما گمان می کنیم تنها از طریق این مطلوبها می توانیم به مطلوب ذاتی مان برسیم.

با تامل در زندگی برخی عارفان،فیلسوفان،فرزانگان و معنویان جهان در می یابیم که اینها چگونه از برخی مطلوبهای غیرذاتی نظیر شهرت و ثروت میگریزند.کسانی هستند که می دانند نفس مال داشتن یا مال اندوزی سد راه آرامش انسان است. مایستراکهارت در تعبیر بسیار مهمی میگفت:«مالی که تو نمی توانی ببخشی مال تو نیست،تو مال اویی.»یعنی تو مالک آن نیستی بلکه مملوک آن هستی. به عبارت دیگر،اگر میخواهیم بدانیم مالک چه چیزهایی و مملوک چه چیزهایی ایم،باید از خودمان بپرسیم چه چیزی را می توانیم از خودمان جدا کنیم.چیزی را که نمی توان از خود جدا کرد آن چیز مالک ما است و ما مملوک آنیم.

?این نکته بسیار مهمتر از آن نکته ی شناخته شده ای است که می گوید حب مال است که برای انسان مضر است،نه خود مال.این تعبیر می گوید نفس نگهداری مال مضر است و ما را به مملوک آن بدل می کند.به همین سبب الهی دانان مسیحی بر این دعای حضرت مسیح تاکید زیادی دارند که می گوید:«خدایا کفاف هر روز ما را همان روز بده.»چرا نمی گوید کفاف هر هفته ی ما را بده؟به این دلیل که روز اول مصرف می کنی و شش روز بعد باید حافظ مال باشی و هزینه های آن را،نظیر دغدغه ی خاطر،ناآرامیها و ترس از دزد،داشته باشی.این نظر بیان می دارد که ما میتوانیم با مراجعه به خودمان مطلوب های ذاتی مان را دریابیم و از راههای بسیار کوتاهتری به آنها برسیم.بنابراین کشف مطلوب ذاتی که هرکس باید برای خودش آن را بیابد،از اهمیت بالایی برخوردار است و تا حد زیادی از مظالم جامعه می کاهد.

?مصطفی ملکیان،کتاب زمین از دریچه آسمان،ص 176،انتشارات سروش مولانا

11 months ago

من از یک سلسله‌رنج‌ها آزرده می‌شوم که ناشی از آن است که با من بدرفتاری شده، ناشی از احساس تنهایی در من است، به دلیل جداافتادن از محفل دوستان پدید آمده، به علت از دست دادن عزیزانم به وجود آمده، به خاطر کاهش وجهه اجتماعی من است و… اینها رنج‌هایی ناشی از روابط و موقعیت‌های اجتماعی است. برخی از این رنج‌ها به علت روابط اجتماعی و شماری ناشی از موقعیت‌های اجتماعی است. هرگونه شکست و موفقیت اجتماعی، ممکن است منجر به رنج شود. اما این رنج‌ها درمان‌پذیر است و من می‌توانم در صورت ابتلا به آنها، علاج‌شان کنم.
قسم چهارمی از رنج‌های گریزپذیر هم هست که عذاب وجدان است. وقتی من به گذشته خود رجوع می‌کنم و می‌بینم چقدر به خطاهای اخلاقی مبتلا شده‌ام، دچار عذاب وجدان می‌شوم. اما این رنج هم گریزپذیر است.
رنج‌های گریزناپذیر
اما غیر از چهار قسم رنج گریزپذیر فوق، سلسله‌رنج‌هایی هم هست که گویی از آنها مفری نیست. پیش از هر چیز باید مشخص کرد آیا این درد و رنج‌های گریزناپذیر، سودی هم دارند یا خیر. آیا پشت این رنج گریزناپذیر، گنجی هست یا خیر؟ پاسخ این سوال را هرکس باید برای خودش روشن کند. اگر فرد باتوجه به اطلاعات و تجارب و فهم و قدرت تفکرش دریابد که پشت این رنج‌های گریزناپذیر گنجی نیست، به گونه‌ای متفاوت زندگی می‌کند با زمانی که بر اثر علم و تفکر و تجربه دریابد که اگرچه این رنج‌ها گریزناپذیرند، اما برای او سودها یا منافعی هم در بر دارند. در این صورت فرد باید دریابد که آن رنج و گنج چیست. اینجا دو دسته دیدگاه وجود دارد.
راه‌حل‌های استعلایی برای رنج‌های گریزناپذیر
یک سلسله‌دیدگاه‌ها را راه‌حل‌های الهیاتی یا استعلایی یا آن جهانی می‌خوانیم. این دیدگاه‌ها قائل به فایده‌هایی برای رنج‌ها یا دردهای گریزناپذیر هستند، اما این فواید را از طریق الهیات یا امور استعلایی یا امور آن جهانی تصویر می‌کنند. دو دسته از این راه‌حل‌های استعلایی یا آن جهانی مشهور است: نخست راه‌حل‌های شرقی هستند که در تناسخ خلاصه می‌شوند. این راه‌حل‌ها می‌گویند درد و رنج‌های گریزناپذیر فعلی، ناشی از زندگی پیشین است و این‌چنین آنها را معنادار می‌کنند. ادیان شرقی مثل آیین بودا و آیین جین و آیین هندو درد و رنج‌های گریزناپذیر را با توسل به تناسخ توجیه می‌کنند و می‌گویند اگر می‌خواهید در زندگی بعدی چنین نشود، در زندگی فعلی به گونه‌ای دیگر عمل کن.  ادیان غربی یا ادیان موسوی یا ادیان ابراهیمی، یعنی ادیانی که زادگاه‌شان غرب جهان است، به تناسخ قائل نیستند و به‌گونه‌ای دیگر این درد و رنج‌های گریزناپذیر را توضیح می‌دهند و از نظریه «تئودیسه» یا «عدل الهی» بهره می‌گیرند. ایشان هشت راه‌حل ارایه کرده‌اند: گاهی می‌گویند این رنج‌های گریزناپذیر برای آزمایش بشر است. برخی می‌گویند اینها مکافات دنیوی است، یعنی به علت کارهایی در سال‌های قبل همین زندگی پدید می‌آیند. البته گاهی هم گفته می‌شود که اینها مکافات خطاها و تخطی‌های زندگی پدر و مادر فرد است. دیدگاه سوم این است که این درد و رنج‌ها بر فرد وارد می‌شد تا از گناه دور بماند. راه‌حل چهارم این است که فرد این درد و رنج‌ها را می‌برد، اما در ازای آن یک خیر عظیم‌تری در زندگی آن جهانی می‌بیند، آن خیر آن‌قدر بزرگ است که بعدا فرد آرزو می‌کند که ای کاش در زندگی دنیوی بیشتر از اینها رنج می‌بردم. نظریه پنج این است که فرد به رنج افتاده تا از این طریق به خدا نزدیک‌تر شود. یعنی رنج‌ها علتی برای نزدیکی فرد به خدا می‌شوند. نظریه ششم عکس نظریه پنج است و می‌گوید این درد و رنج‌ها، معلول نزدیکی فرد به خدا هستند، یعنی وقتی انسان زیاد به خدا نزدیک شود، رنج و درد بیشتری تحمل می‌کند: ألْبلاءُ لِلْوِلاءِ. نظریه هفتم این است که فرد از طریق رنج‌ها استکمال و استعلای معنوی می‌یابد. نظریه هشتم این است که این رنج‌ها حکمتی دارد، ولو ما از حکمت آن بی‌خبریم.
همه این نظریات استعلایی، خواه شرقی و خواه غربی، سلسله‌ای از فرضیات هستند. اگر این نظریات به نظر فرد عقلانی آمد، آن را می‌پذیرد و با آن رنج خود را معنادار می‌کند و کمتر از رنج‌های گریزناپذیر آسیب می‌بیند.
راه‌حل‌های فلسفی برای رنج‌های گریزناپذیر
◦ راه‌حل دوم مواجهه با درد و رنج‌های گریزناپذیر، فلسفی و تجربی و این جهانی است و الهیاتی و استعلایی و آن جهانی نیست. این راه‌حل‌ها انسان را به نیروانا یا چرخه سامسارا و… ارجاع نمی‌دهند. هفت تا از مهم‌ترین این دیدگاه‌ها چنین هستند: نخست اینکه گفته شود انسان فقط از طریق رنج می‌آموزد و همه آموزش‌ها از طریق رنج است. دیدگاه دوم می‌گوید رنج انسان را اصلاح می‌کند. اینجا زندگی به کیفرهای حقوقی تشبیه شده است، مثل فرد خاطی که از طریق مکافات اصلاح می‌شود.

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months, 1 week ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 3 weeks ago