?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago
به خیالم هوس بدهکارم
به لبم بوسه از سر شادی
به درونم نشانی از انسان
به جهانم هوای آزادی
من خودم را به من بدهکارم
کوچه های دلم چه بن بستند
روشنی رفته آسمانم را
با نقاب آمدند و با خنجر
تا به پایان برند جانم را
من دچار جهان تکرارم
زندگی در مسیر بیراهه
هر قدم بی امید و نا آرام
حرف های نگفته ام در دل
مثل زهری نخورده ام در جام
یا کمم یا که سخت بسیارم
من که از عشق دردسر دیدم
مهربان بودم و کم آوردم
آسمان گشتم و شدم تیره
عاشقی کو ؟ تکامل دردم
ابریِ ابری ام نمی بارم
در اتاقم نبودنش جاریست
آنکه عشقش به سینه مهمان بود
من برایش گذشتم از جانم
او نماندن برایش آسان بود
چه نفهمم... که دوستش دارم
مردمانی که در پی نانید
آنچه را گفته ام نمی فهمید
مانده ام پشت درد فهمیدن
مرد آشفته ام ، نمی فهمید
منم و بغض و دود سیگارم
انتهای جهان من این است
رفته ام در سکوت و در باران
شعرهایم حلال خوبان باد
جسدم سهمتان عزاداران
- چون نمیشد به خاک بسپارم
#آوای لیلی احمدی ❤️?
بدم هنوز بدم من
بد از نهایت بودن
از اولین شب خلقت
از آفرینش آدم
بدم به غایت انسان
تو راست گفته ای آری
بگو تو / حضرت حوا
از این عذاب دمادم
ازین عذاب که هستم
ازین عذاب که هستی
از آنچه سرد گذشت و
گذشت ساده به ماتم
بدم ، بگو به درونت
بگو قشنگ جهانم
به خود معرفی ام کن
بگو همیشه کمم / کم
من آفریده ی دردم
تو افریده ی عشقی
من آنکه رنگ خزانم
تویی تو بارش نم نم
بدم هنوز و تو خوبی
بخوان دوباره بخوانم
به جان خویش کشانم
بگیر جان من از غم
گناه کار جهانم
بریده باد زبانم
که خوبی تو نگفتم
غزلترانه ی مبهم
همیشه رسم همین است
تو خوب ماندی و من بد
منم خطای بزرگی
تویی به پاکی مریم
1403/04/20
Habib Emamzadeh حبیب امامزاده
چشم هایت مرا به حادثه برد
و نگاهت به سمت ویرانی
با دل مهربانت ای زیبا
چیزی از حال من نمیدانی
در نگاهت غزل فراوان است
گفتنش سخت و دیدنش خوب است
در لبت عاشقانه ها کم نیست
حرف هایت همیشه مطلوب است
چشم در چشم من نگاهم کن
بگذار از تو بگذرم با عشق
بگذار از تو تا خودم برسم
از تو و من به عاشقی تا عشق
با لبت آن شکوه قرمز رنگ
با ردیف مناسب دندان
واژه ها را نثار جانم کن
هر چه پنهان و آنچه نا پنهان
از سرآغاز بودن انسان
ای پناه هر آنچه در من هست
ای شکوه عزیز زیبایی
به تو باید در این جهان دل بست
من اگر لحظه ای حواسم نیست
تو به خال لبت پریشان کن
- جان من را که گیج و مات توام
تو مرا بیگناه ویران کن
در هیاهوی صورتت / دنیا
- مات ماندست ای بلا بانو
در من بیقرار دنیاییست
که شده بر تو مبتلا بانو
تو بخند و بخواه دنیایم
- مست باشد به لطف لبخندت
بندبندم به بودنت بند است
بودنم بند بوسه ی قندت
از نگاهم بهانه میگیری
تو که اوج بهانه های منی
به خیالم سری بزن بانو
و ببین سر به شانه های منی
حسرت تا همیشه تا بودن
سر خوشی های جان به تن هستی
چه بخواهی و گر نمیخواهی
تو عزیز جهان من هستی
@saeed_khaksae58
1402/02/11
آوای لیلی احمدی ❤️?
Telegram
attach 📎
من آنکه سالهاست غزل گریه میکنم
دلواپس دوبیتی لبهای داغ تو
هر بار شعر تازه تری از نبودنت
همواره شعر زرد خزانم به باغ تو
ای حس عاشقانه ترین لحظه های من
وقتش رسیده است ، زمان رسیدنت
وقتش رسیده شعر شوی تا بگویمت
شاعرترم به معجزه ی ناب دیدنت
از راه می رسی و جهان سبز میشود
من از تو با بهار فقط گفتگو کنم
باید تو را به واژه و احساس بسپرم
وانگه تو را برای خودم آرزو کنم
در بیکران آبی اندیشه های من
می آیی و زمان خوشی باب میشود
من مینویسم از تو و شعر لبان تو
شعر از حضور توست که بی تاب میشود
من انکه سالهاست به پایت نشسته ام
تا اینکه باز بیایی و جان شوی
من را که خسته ام بنوازی به ناز خود
باید برای بال و پرم آسمان شوی
@saeed_khaksar58
1403/02/15
چشم هایت مرا به حادثه برد
و نگاهت به سمت ویرانی
با دل مهربانت ای زیبا
چیزی از حال من نمیدانی
در نگاهت غزل فراوان است
گفتنش سخت و دیدنش خوب است
در لبت عاشقانه ها کم نیست
حرف هایت همیشه مطلوب است
چشم در چشم من نگاهم کن
بگذار از تو بگذرم با عشق
بگذار از تو تا خودم برسم
از تو و من به عاشقی تا عشق
با لبت آن شکوه قرمز رنگ
با ردیف مناسب دندان
واژه ها را نثار جانم کن
هر چه پنهان و آنچه نا پنهان
از سرآغاز بودن انسان
ای پناه هر آنچه در من هست
ای شکوه عزیز زیبایی
به تو باید در این جهان دل بست
من اگر لحظه ای حواسم نیست
تو به خال لبت پریشان کن
- جان من را که گیج و مات توام
تو مرا بیگناه ویران کن
در هیاهوی صورتت / دنیا
- مات ماندست ای بلا بانو
در من بیقرار دنیاییست
که شده بر تو مبتلا بانو
تو بخند و بخواه دنیایم
- مست باشد به لطف لبخندت
بندبندم به بودنت بند است
بودنم بند بوسه ی قندت
از نگاهم بهانه میگیری
تو که اوج بهانه های منی
به خیالم سری بزن بانو
و ببین سر به شانه های منی
حسرت تا همیشه تا بودن
سر خوشی های جان به تن هستی
چه بخواهی و گر نمیخواهی
تو عزیز جهان من هستی
@saeed_khaksae58
1403/02/11
من را کشانده ای به سرانجام من ولی
حتی به فکر حال خودم نیستم هنوز
تنها تویی که با خود خود صادقانه ای
تنهاترم که در خیال خودم نیستم هنوز
ای دختر همیشه در پیِ از من فرار ها
بانوی حس و حال یخ زده ای در برابرم
دریاتر از تمامی احساس های ناب
بانوترین بهانه ی خوبی به باورم
آواره ام به سوی تو ای دوردست مست
پایم به راه تا که بسویت روان شوم
ای افتاب روز من و ماهتاب شب
باید برایت از دل و جان آسمان شوم
از آسمان جان و تنم ماهِ رفته ای
شب میشوم برای تو مهتاب نقره ای
یکدم مرا بیا و به آغوش خود ... دریغ
من دیده ام به چشم تو را خواب نقره ای
بوسیدی ام به لب... به فراموشی ات، قسم
بوسیدمت تو را ... به هم آغوشی ات درود
ممنوعه جان ، به شرم عظیمی که بین ماست
باید تو را به اسم کوچک و دردانه ات سرود
1403/01/31
بردی مرا با خود / نمی خواهم مرا با تو
من از منی که با تو راهی شد دلم خون است
در ماجرای بینمان این درد بد جاریست
لیلی نبودی ، در من اما چند مجنون است
شبها تو را در خواب می بینم که می آیی
با کوله باری سر پر از تنهایی و امید
اما دگر سودی نخواهد داشت برگشتن
- حتی میان خوابهایم حضرت تردید
معشوقه ی در بند افکار و خیالاتم
تعبیر خوابم را نمیخواهم ... که برگردی
با رفتنت بر زخم های من نمک بودی
رفتی خدای حیله ها ، دنیای نامردی
دلواپسم ای ابر بی باران تو برگردی
خشکم ، کویرم، التماست را نخواهم کرد
گاهی که می آیم بگویم دوستت دارم
جانم نهیبم میزند دیوانه جان برگرد
دیوانه بودن عالمی دارد نه پای تو
ویرانه های جانم از بودن کنار توست
از یک جهان آیا و اما و مگر سر پر
- باغ دلم بی برگ و بر از نو بهار توست
این را تو یادت نیست گفتم دوستت دارم
تا طعم تلخ قهوه ی چشمت به جانم ریخت
چندین بهار از عمر من پایت خزان گردید
دیوانه جان رفتی و حسرت با دلم آمیخت
یک نکته یادم مانده ، گفتی دوستم داری
مردانه سمتت آمدم در اولین دیدار
از یاد بردی انچه گفتی/ آنچه را بودم
اما حلالت کرده ام ، بانوی ناهنجار
1403/01/27
Saeed Khaksar:
تو سرم را به شانه ات بگذار
تازه کن هر نفس تو جانم را
از شب تیره بگذارانم زود
زنده کن زنده کن جهانم را
مردنم طعم بی تو بودن داشت
سرخوش از با تو زندگی کردن
این سرآغاز رو به پایان را
با تو باید به شوق آوردن
مرد روزی جنون دنیا را
در حضورت بدور می ریزد
گردن آویز دست مهرت را
بایدش دور گردن آویزد
ماندنت سرپناه آینه ها
خانه از عطر بودنت مست است
کوچه ای را که رد نخواهی شد
تا ابد تا همیشه بن بست است
عشق در یک غزل نمیگنجد
صدهزاران غزل برایش کم
بنشین منتظر کمی «حوا»
عشق با خود می آورد «آدم »
زندگی زندگی فقط با تو
ماجرا ماجرای بودن شد
بودنم را به عشق مدیونم
لحظه هایم تو را سرودن شد
تو سرت را به شانه ام بگذار
ماجرا ماجرای من با توست
آن بهشتی که صحبتش ماندست
حس خوب یکی شدن با توست
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 11 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 2 weeks ago