چطور قلب من رو خالی کردی تا با غم‌هات پرش کنی؟ که وقتی بهم نگاه نمیکردی تا از درد‌هات بگی، غم درونم‌ برای وطنش‌ مینالید؛ برای تو‌.

وقتی نستا توی A Court of silver flames میگفت لیاقت عشق عزیزانشو‌ نداره، درکش نمیکردم. حالا اما میفهمم‌. تو حق داشتی نستا‌. بعضی ادم‌ها انقدر قلب پاک و لبریز از عشقی دارن که تو براشون یه زخم میشی‌. یه زخم عمیق روی قلبشون‌. و حتی اگه اونا تورو ببخشن، تو هیچوقت نمیتونی خودتو ببخشی‌.

"گفتی باید به جای لب‌هام غم درونم و ببوسی تا واقعا بوسیده باشیم" _I buried you deep

"ولی.. در درون همچون آن دریای دوردست بودم که میخواستم با موج‌هایی بی‌امان و پرتلاطم، تمام احساساتم‌ را با سیل اشک‌هایم به سطح آورده و بیرون بریزم.."
.A Court of Mist and Fury

"And I dream too much, and I don't write enough and I'm trying to find God everywhere"

Mama said:
"Be careful with your heart
They'll get the one
And leave you out to rot"
So I'd rather be alone.

کاش تو سیاره‌ای زندگی میکردم که چهارفصلش‌ بهار باشه‌.

میخواستم نوری باشم که بهت زندگی میبخشه، که بهت نشون میده دنیا ارزش زندگی کردن و داره‌. ارزش اینکه بهت عشق ورزیده بشه و بوسیده و نوازش بشی و داره‌. ولی نمیدونم چرا دیگه نوری وجود نداره که بهت نشون بدم. حتی خودم هم دیگه نمیتونم راه برگشت و پیدا کنم. معذرت میخوام که دستاتو ول کردم و مثل یه شمع خاموش شدم...

دلم پنهان شدنی طولانی می‌خواد؛ بین کلمات کتاب‌هایی که نصفه رها شدن، موسیقی‌های گوش‌نوازی که غم رو به دوش می‌کشن، پتوی گرمی که تو رو به آغوش بکشه و خوابی که رگه‌های غم رو ترک کرده باشه.