خانه شوم | House Sinster

Description
--هرچقدر ترسو احساس کنی
بیشتر به حقیقت نزدیک میشی?

-- پوشش تمامی خبر های دارک وب _ دیپ فیک
-- ایلومیناتی _ فراماسونی و صحنه های دلخراش ?

--ارسال خاطرات و داستان های ترسناک شما :??

@TeraHit @TeraHit
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 day, 19 hours ago

1 year, 2 months ago

داستان ترسناک "عکاس" ?

ماجرا در ارتباط با مردی است که هفده سال قبل از دنیا رفته بود. “می” زنی است که این ماجرا را تعریف می کند که در ارتباط با پدرشوهرش می باشد. او تعریف کرد که چگونه پدرشوهرش قبل از مرگش تکه کاغذی را درون جعبه ای در کشوی میز کارش مخفی کرده بود. هیچ یک از اعضای خانواده قبل از مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری از وجود این کاغذ اطلاعی نداشتند. از قرار معلوم آن کاغذ یک رهنمود و دستور از سوی مرد بود.
@House_Sinster ? | ? جوین
مراسم تشییع جنازه در سالن مخصوص برگزاری این مراسم صورت گرفت. بعد طبق آداب و رسوم چینی ها، تابوت متوفی را به مدت پنج روز در سالن نگه داشتند تا دوستان و اقوامی که نتوانسته بودند در مراسم شرکت کنند، به دیدن او بیایند و تسلیت بگویند. رسم براین بود که پسرها و مردهای خانواده شب ها را در سالن سپری کنند و مراقب تابوت باشند.
همان شب اول، نیمه های شب در سکوت مطلق، ناگهان تمام چراغ ها خود به خود خاموش شد! مردان خانواده تصور کردند که فیوز پریده و یکی از آنها به سراغ جعبه برق رفت تا مشکل را برطرف سازد ولی فیوز مشکلی نداشت. به هر حال این جریان سه مرتبه دیگر تکرار شد. کم کم همه به وحشت افتادند و یکی از پسرها سعی کرد با پدرش به نحوی صحبت کند. در نتیجه به محراب رفت و گفت: پدر، خواهش می کنم این کارها را نکن. ما همگی به وحشت افتاده ایم!
بعد، همه چراغها را خاموش کردند، به جز یک لامپ مهتابی را. پس از مدتی دوباره همان اتفاق تکرار شد. آنها عودی را سوزادند و به پدرشان گفتند: پدرجان، هرچه می خواهی ، بگذار ما هم بدانیم. شاید دوست داری همه چراغها خاموش باشند. در نتیجه ما همه چاغها را خاموش کرده ایم. به جز یک لامپ مهتابی را . پس لطفا ما را نترسان!
@House_Sinster ? | ? جوین

بعد از آن دیگر اتفاق خاصی رخ نداد. صبح روز بعد، آنها از یک عکاس حرفه ای دعوت به عمل آوردند تا عکسی از تابوت پدرشان بگیرد. آنها می خواستند یکی از عکسها را به عنوان یادبود نگه دارند و یکی را برای بزرگترین دختر خانواده بفرستد که چون در انگلستان زندگی می کرد، نمی توانست در مراسم حضور یابد. هنگامی که عکاس کارش را آغاز کرد، در کمال حیرت متوجه شد که دوربینش کار نمی کند. از آنجایی که خودش را عکاس حرفه ای و قابلی می دانست، تا حدی خجالت زده شد. در عین حال با این که می خواست از رو نرود، کمی احساس وحشت کرد. بزرگترین پسر دوباره عودی را سوزاند و به پدرش گفت: پدر جان! ما فقط می خواهیم یک عکس از تو بگیریم تا آن را برای دختر عزیزت بفرستیم که در انگلستان زندگی می کند و موفق به حضور در مراسم نشده است.
@House_Sinster ? | ? جوین
بعد از آن از عکاس تقاضا کردند که دوباره امتحان کند و این مرتبه مشکلی پیش نیامد. بعدا مراسم خاکسپاری نیز به خوبی و خوشی انجام شد. چند روز بعد از پایان مراسم وقتی دخترها مشغول مرتب کردن کشوهای میزکار پدرشان بودند، کاغذی را پیدا کردند. آنها تصور می کردند که شاید در این یادداشت کوتاه علت رخ دادن آن اتفاق عجیب و غریب نوشته شده باشد. آنها به محض دیدن یادداشت، دست خط پدرشات را تشخیص دادند. در آن یادداشت، او از تمام اعضای خانواده اس خواهش کرده بود که هیچ یک به خاطر مرگش گریه و زاری نکند. هم چنین درخواست کرده بود که هیچ یک شب را در سالن در کنار تابوتش سپری نکنند!

@House_Sinster ? | ? جوین

1 year, 2 months ago

#فکت
? در سال 2002، یک زن به نام "تندا لین انسلی(Tonda Lynn Ansley)" به صورت زن صاحبخونش شلیک کرد بخاطره اینکه فکر میکرد توی دنیای ماتریکسه
به علاوه اون فکر میکرد توی یه بازیه کامپیوتری قرار داره و تنها کسیه که اینو میدونه
▪️وقتی متوجه شد واقعا صاحب خونشو کشته اونو توی حیاط پشتیش دفن کرد و بعد به دلیل فشار روحی وارد شده بهش خودکشی کرد!

@House_Sinster ? | ? جوین

1 year, 2 months ago

داستان های کوتاه ترسناک

°هروقت صدای خنده نوزاد میشنوم خوشحال میشم به جز امشب .....
ساعت یک شبه و من تنهام !

°با صدای بیسیم اتاق بچم بیدار شدم شنیدم ک زنم داره براش تو اتاقش لالایی میخونه وقتی به پهلو دراز کشیدم دیدم زنم بغلم خوابیده !

°امروز یه گربه خریدم و متوجه شدم تمام مدت میره و به پشت سرم زل میزنه !

°آخرین آدم روی کره زمین تنها تو اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند ....!

°از زمانی که تو این خونه زندگی کردم حاضرم قسم بخورم بیشتر از تعداد درهایی که باز کردم ، بستم .!

@House_Sinster ? | ? جوین

1 year, 11 months ago
یکی دیگر از پیش بینی های …

یکی دیگر از پیش بینی های به واقعیت پیوسته های انیمیشن سیمپسون ها

حادثه 11سپتامبر در 2001?
این بخش انیمیشن درسال 1997 ساخته شد.

@House_Sinster ? | ? جوین

1 year, 11 months ago
1 year, 11 months ago
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 day, 19 hours ago