?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months ago
ما آقا را خیلی ندیدیم
آقا میرزا محمد علی اوردبادی نقل کرد، که عالم فاضل آقا میرزا مطلّب اوردبادی در سوم ذیقعدة الحرام سال ١٣۵٠، از حاج محمد جعفر اصفهانی قطین تبریزی روایت کرده که:
مرد تاجری بود که در ابتدای کار، تجارت می کرد ولی بعد ورشکست شد وبه تنگدستی افتاد. پس به نجف اشرف آمد ومجاور آن مشهد مطهّر گردید ودرباره مشکل خود، به مرقد شریف متوسّل شد. روزی عده ای به او گفتند: «رفتن به مسجد سهله در هر شب چهارشنبه تا چهل هفته، فائده زیادی دارد ومشهور است که هر کس به این عمل، مداومت کند حضرت حجت (علیه السلام) را می بیند.»
می گوید: به این عمل مشغول شدم ویک اربعین تمام کردم واز نجف به سامرا رفتم که شاید در آنجا به مقصد نائل شوم. شتری کرایه کردم ودر بین راه، جهت قضای حاجت پیاده شدم وصاحب شتر سوار شد وبه راه افتاد. من پیاده به راه خود ادامه دادم ودیدم شخصی که آثار جلالت از وی هویدا بود، نزد من حاضر شد. هیبت او که در زی عرب بود بر من غلبه کرد. پس شروع به حرف زدن با من کرد ووقتی فهمید که من عازم سامرّا هستم، فرمود:
«قل للمیرزا: یقول لک الرجل الفلانی: لم غفلت عن السید الفلانی؟ فان قال: من ذا قال لک هذا؟ قل له: الّذی اعطاک الخاتم لیلة النّصف من شعبان.»؛
به میرزا (شیرازی) بگو که فلان شخص به تو می گوید که چرا از فلان سید غفلت کردی؟ اگر پرسید که این را چه کسی به تو گفت، بگو: آن کس که به تو در شب نیمه شعبان انگشتر داد.
چون به واسطه کمبود وقت، در موقع حرکت از نجف نتوانسته بودم آذوقه تهیه کنم، گرسنه بودم وچیزی نداشتم که بخورم. پس فرمود: «کانّک جائع» گویا گرسنه ای. سپس به من دو قرص نان گرم وتازه عطا فرمودند ومن از این مسأله تعجب کردم که در این بیابان فقر، چنین چیزی بطور عادی ممکن نیست وبه خاطرم خطور کرد که این بزرگوار امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در این حال از نظرم غایب شد.
پس در حسرت وتأسّف ماندم، چون با آن همه اشتیاقی که داشتم، در بیابان وسیعی آن حضرت نزد من بودند ولی بعد از شناختن، از نظرم غایب شدند وامید فراوان داشتم که حاجت من برآورده شده است.
برای رساندن پیغام حضرت به سامرا وبه خانه میرزا رفتم. چون تشریف فرما شدند، من نزدیک رفتم ودست ایشان را بوسیدم وشرح حال گفتم، تا رسیدم به قول حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که فرمود: «الذی اعطاک الخاتم لیلة النصف من شعبان» در این هنگام، میرزا مرا در بغل گرفت وپیشانی مرا بوسید ودر منزل خود میهمان کرد. در سامرا ماندم ودر طول آن مدّت، آن قدر هر روز به من پول داد که وقتی به بغداد برگشتم، مشغول تجارت شدم ووضعم خوب شد
✍️شیفتگان حضرت مهدی (عج)، ج ٢، ص ١٧۶.
این جشن ها برای من آقا نمیشود
مرحوم “آیت اللَّه سید شهاب الدین مرعشى” یکى از مراجع تقلید شیعه که با تکمیل کتاب “احقاق الحق” و تاسیس کتابخانه کم نظیر خود، یکى از نیرومندترین نگهبانان فرهنگ شیعه محسوب مى شود، در یکى از ملاقات هایى که با ایشان داشتم فرمود:در نجف نزد عالمى بزرگوار (این جانب براى حفظ بعضى از جهات از ذکرنام آن عالم معذورم) به طور خصوصى درس مى خواندم. آن عالم بسیار مهذّب و مورد احترام همگان بود، و از کثرت علاقه به امام زمان(عج) در افواه اهل نجف از منتظران ظهور محسوب مى شد.
روزى براى فراگیرى درس به محضرشان رفتم، دیدم گریه مى کند و بسیار پریشان است. علت آن را پرسیدم، فرمود: شب گذشته در عالم رؤیا امتحان شدم، ولى از امتحان بیرون نیامدم، در خواب به من گفته شد که آقا ظهور کرده اند و در وادى السلام -مکان خاصى است که گورستان نجف را در بردارد- مردم با او بیعت مى نمایند، به مجرّد شنیدن این موضوع از جا حرکت کردم و به عجله وارد خیابان شدم.
دیدم غوغایى از جمعیت است و همه با سرعت هر چه بیشتر به سوى وادى السلام مى روند، هر کس به فکر این است که زودتر خود را به امام برساند و با جنابش بیعت کند.دیدم عشق دیدار امام، مردم را چنان خود باخته ساخته که کسى را با کسى کارى نیست و تمام علقه ها را به فراموشى سپرده اند؛ آنها که تا دیروز به من عشق مى ورزیدند دیگر به من اعتنا نمى کنند، بلکه با لحنى تند مى گویند: آقا کنار رو و مانع راه ما نباش.کوتاه سخن آنکه احساس کردم ظهور امام بازارم را کساد کرده است، از همانجا نقشه کشیدم که در ملاقات با امام ایشان را محترمانه از ظهورش منصرف سازم. بعد از آنکه با هزار سختى به خدمتش رسیدم، عرض کردم: فدایت شوم! خودتان را به زحمت انداختید، ما کارها را ساماندهى مى کردیم، نیازى نبود که خود را گرفتار سازید و زحمات طاقت فرساى رهبرى را به عهده بگیرید. با این قبیل سخن ها مى خواستم امام را از ظهورش منصرف کنم، بعد از چند جمله از این نوع گفتارها، یک مرتبه از خواب بیدار شدم و فهمیدم که هنوز لیاقت حضرتش را ندارم.نگارنده گوید: از این حکایت، من و امثال من باید حساب کار خود را بکنند؛ بدانیم که تا اصلاح نشویم وحتى المقدور از آلودگى گناه و ظلمت هوا و هوس بیرون نیاییم، انتظار همنشینى و دیدار آن عزیزِ ابرار و قدوه أخیار را نداشته باشیم.
آیینه شو، جمال پرى طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه و پس میهمان طلب
✍️آیینه اسرار//حسین کریمی قمی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months ago