?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago
غلامحسین ساعدی از اعضای حزب کمونیستی توده، نویسنده و فعال چپگرای ایرانی و یکی از برجستهترین مخالفان محمدرضا شاه پهلوی بود.
اسلاید یک: صحبتهای ساعدی درباره علل مخالفتش با حکومت شاه
در بهمن پنجاهوهفت و با سقوط حکومت پهلوی، انقلاب پیروز شد و غلامحسین ساعدی شادمان از به ثمر نشستن تلاشهایش، به دیدار آیتالله خمینی رفت.
با اینحال ساعدی نتوانست انقلابی را که در پیروزی آن نقش داشت، تحمل نماید و تنها دو سال بعد از پیروزی انقلاب، برای همیشه ایران را ترک و به فرانسه مهاجرت کرد.
خودش درباره این مهاجرت میگوید «ناچار شدم جانم را بردارم و فرار کنم»
در فرانسه، ساعدی تبدیل به یکی از برجستهترین منتقدین انقلاب شد! وی انقلاب را حاصل هیجانات و احساسات زودگذری معرفی کرد که بدنبال هیچ هدفی جز انتقام نبود!
ساعدی در بخشی از سخنانش در مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد، با تاکید به درست بودن مخالفتش با حکومت شاه و لزوم انقلاب، معتقد است انقلاب ایران بدرستی هدایت نشده و به بیراهه رفته است. و بر همین اساس به نقد انقلاب میپردازد. [اسلاید دوم]
اسدالله، این تانکها نباید برسد به تهران، اگر برسد به تهران، دیگر شما مرا نمیبینید!
پیش از انقلاب و با تشدید ناآرامیها در تهران، حکومت وقت برای دفاع از پایتخت و برقراری امنیت، دو یگان ویژه به نام لشكر یک گارد و لشکر دوی گارد در نظر گرفته بود که محل استقرار آنها در هنگ جوانان شیر و خورشید [پادگان امام حسین امروزی] بود. گارد جاویدان نیز وظیفه محافظت از کاخهای شاه را برعهده داشت.
در روز هیجدهم بهمن ماه پنجاه و هفت که درگیریهای مسلحانه و ناآرامیها در تهران به اوج خود رسیده بود، حکومت وقت برای حفظ اماکن دولتی پایتخت، از لشکرهایی که در شهرهای نزدیک تهران مستقر بودند درخواست کمک کرد.
از جمله لشکرهایی که برای کمک به نیروهای شاهنشاهی به تهران فراخوانده شدند، یکی لشکر شانزده زرهی همدان و دیگری لشکر هشتادویک زرهی کرمانشاه بود.
نیروهای نفوذی و عناصر انقلابی درون ارتش، از واقعه باخبر شده و آیتالله خمینی را که چند روزی پیش از این به تهران بازگشته بود، در جریان نهادند.
میر اسدالله مدنی روحانی شیعه که بدلیل فعالیتهای ضدشاهنشاهی به دره مرادبیگ همدان تبعید شده بود در این زمان در همدان حضور داشت و رهبری مخالفان حکومت شاهنشاهی در همدان را عهدهدار بود.
مدنی میگوید: «امام از تهران به من زنگ زدند و گفتند: اسدالله، این تانکها نباید برسد به تهران، اگر برسد به تهران، دیگر شما مرا نمیبینید»
بلافاصله مدنی با عدهای از مردم جلسهای برگزار میکند و در پایان تصمیم گرفته میشود که عده زيادی از مردم در جادههای منتهی به تهران بخوابند و بنشینند و مانع حرکت کاروان نظامی بسمت تهران بشوند.
همین اتفاق هم افتاد و انبوه جمعیت به رهبری میراسدالله مدنی، سد راه کاروان نظامی و تانکهای لشکر زرهی همدان و کرمانشاه شدند. بدیهی است که اگر ارتش اراده میکرد با قوه قهریه و گشودن آتش و کشتن عدهای از جمعیت، میتوانست راه را باز کند و به حرکتش به سمت تهران ادامه دهد. اما ارتش دست به چنین اقدامی نزد.
در شهرهای دیگر نیز اتفاقات مشابهی رخ داد و نیروهای کمکی ارتش نتوانستند به تهران برسند و در نتیجه سه روز بعد حکومت پهلوی ساقط شد.
مأخذ
روزنامه جوان شهریور 1401
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan
در شب چله، بیدار میمانیم و آتش میافروزیم
شاید ندانید که نیاکان ما ایرانیان، شب چله را در کنار یکدیگر میگذراندند و بیدار میماندند و آتش میافروختند و به نیایش میپرداختند و در سپیده دم همزمان با طلوع خورشید، مشغول جشن و پایکوبی میشدند! اما چرا؟
باور بر این بود که در درازترین شب سال، میترا به زمین بازمیگردد و با تاریکی و سردی و ظلمت که نماد اهریمن بود، مبارزه میکند تا با شکست تاریکی، شب را کوتاه و روز را بلندتر نماید.
باور رایج دیگری که در میان ایرانیان وجود داشت این بود که اگر شب چله را بیدار نمانند و آتش نیافروزند و به میترا در نبرد با تاریکی یاری نرسانند، تاریکی بر میترا غلبه میکند و خورشید خاموش میگردد و اهریمن بر جهان سلطه مییابد و ظلمت و سیاهی همه جا را فرامیگیرد.
در نتیجه ایرانیان که روشن کردن آتش و ایجاد نور و گرما را نوعی کمک به میترا برای پیروزی بر تاریکی و سرما و اهریمن میدانستند، در شب چله بیدار میماندند و برای یاری رساندن به میترا، آتش میافروختند و طلوع خورشید را نشانهای از پیروزی میترا و شکست تاریکی و اهریمن دانسته و آن را جشن میگرفتند.
علاوه بر اینها، ایرانیان عقیده داشتند که اهریمن در این شب توسط میترا بمدت شش هزار سال به بند کشیده میشود و دوباره سال بعد میترا به جنگ با اهریمنی که تازه متولد شده میرود.
قدمت این باورها در میان ایرانیان، به بیش از هفت هزار سال پیش بازمیگردد.
به همین جهت است که برخی عقیده دارند نام ماه دی، از داتَر یا دادار در آیین میترایی آمده و به معنای خداوند است. چرا که در آغاز ماه دی، میترا بر اهریمن غلبه میکند.
منبع
جشنهای آتش، مهرگان: جشن مهرگان، چله، شب يلدا، جشن سده، پنجه، چهارشنبه سورى همراه با پژوهشى درباره جشنهاى آتش در جهان و مراسم برگزارى و آيينهاى سنتى ميان زرتشتيان ايران و پارسيان. هاشم رضی
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan
علاالدین حلبی، شهروند سوری در ماه مه سال 2013
هنگامی که فقط پانزده سال داشت در پی گزارش یکی از همسایگانش که مزدور رژیم اسد بود به همراه پدرش و به اتهام شرکت در تجمعات مخالفین اسد، در حلب بازداشت شد.
حلبی روایت هشت ماه اسارت در زندانهای اسد را چنین بازگو میکند «بعد از بازداشت، دستهایم را از پشت بستند و مرا بهمراه تعداد دیگری سینه یک دیوار نگه داشتند. به ما گفتند تکان دادن سر ممنوع است. چند سرباز اسلحه خود را به سمت سر ما نشانه گرفته بودند و به آنها گفته شده بود اگر کسی کوچکترین تکانی خورد به سمتش شلیک کنید.
چند ساعت ما را در آن حالت نگه داشتند و ما در تمام مدت از ترس شلیک مثل چوب خشک بودیم. برخی از شدت ترس یا خستگی شلوارشان را خیس میکردند.
سپس ما را برای بازجویی به اتاقی بردند. بازجو از من پرسید:
پروردگار تو کیست؟
در جواب گفتم الله
آنها با اسلحه به سر من زدند و دوباره سوال را تکرار کردند.
گفتم پروردگار من بشار اسد است.
باز قبول نکردند و مرا زیر مشت و لگد گرفتند و گفتند که دروغ میگویی و این را صادقانه نگفتهای.
آنها روی من آب ریخته و شوک الکتریکی دادند و سپس وادار به سجده بر پوستر بشار اسد کردند.
بعد از چند ساعت شکنجه شدن، مرا به یک سلول دو متری بردند که بیست نفر دیگر در آنجا نگهداری میشد. ما ایستاده و بهم چسبیده در سلول قرار گرفته بودیم و شبها ایستاده میخوابیدیم و در همان حالت غذا میخوردیم. آن هم چه غذایی! برای همه ما بیستویک نفر فقط یک نان لواش و دو عدد سیب زمینی میآوردند و هرکداممان فقط یک گاز میزدیم. البته قبل از تحویل غذا سربازان روی آن ادرار میکردند و ما مجبور به خوردن آن بودیم. در همان حالت ایستاده، دستشویی میکردیم. تمام بدنمان پُر از کثافت بود. هجده روز در این حالت بودم و در این مدت از افراد داخل سلول دو نفر فوت کردند. آنها اجساد را به مدت پنج روز برای ترساندن ما در سلول نگه داشتند.
یکی از آن فوت شدهها دانشجویی بود که پیش از فوتش، روزی بازجوها آمدند و از او سوالاتی درباره ارتباطش با مخالفین اسد در خارج از کشور پرسیدند و او هیچکدام از اتهاماتش را نپذیرفت و گفت من با کسی ارتباط ندارم. وقتی بازجوها نتوانستند پاسخ مورد قبول خود را بگیرند، رفتند و بعد از چند ساعت خواهر آن شخص را آوردند و در مقابل همه ما، هشت نفر مرد به خواهر او تجــ.......ـاوز کردند. آن دانشجو دو روز بعد از این اتفاق در سلول بصورت ایستاده مُرد. هر کاری میکنم آن لحظات از حافظهام پاک نمیشود»
آنچه خواندید بخشی از گفتههای علاالدین حلبی یکی از افرادی بود که به اتهام مخالفت با بشار اسد هشت ماه به زندان افتاد و سرانجام نیز با جریمه سنگین نقدی از زندان آزاد شد.
حلبی یکی از چندصد هزار شهروند سوری است که رژیم اسد زندگی آنها را تیره و تار کرده است. مونا محمد یکی از زنان آزاد شده از زندانهای بشار اسد، علاوه بر خاطرات خودش، گزارشهای دیگر قربانیان شکنجه در زندانهای اسد را جمعآوری میکند تا در قالب کتابی به چاپ برساند. این متن بخش کوتاهی از مصاحبه مونا محمد با علاالدین حلبی بود.
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan
در شیراز مردم به آزادی شراب میسازند، مینوشند و میفروشند!
در شیراز یک مسئله مرا به تعجب وامیدارد و آن اینکه مردم به آزادی شراب میسازند، مینوشند و میفروشند در حالی که یک مسلمان در هر کجای دیگر تنها از شنیدن نام آن [شراب] دچار وحشت میشود!
این شراب که مزه جگرسوزی دارد بسیار خوشگوار است و چون از عصاره ناب و غیر تقلبی انگور ساخته میشود ضرری ندارد.
و از آن عجیبتر اینکه بسیار ارزان فروخته میشود، تقریباً یک بطر آن، نیم تا یک قران درمیآید، هرچند معمولاً آن را در بطریهای بزرگی به نام قرابه میفروشند. هر قرابه حدود شش لیتر گنجایش دارد.
نواب همیشه بهترین شراب شیراز را نگه میداشت که البته فقط به دوستان اختصاص داشت. من کمی از این شراب را بعدها در انگلیس نوشیدم، هنوز خوشخور و خوشطعم مانده بود.
مأخذ
شرح سفری به ایالت خراسان و شمال غربی افغانستان جلد یکم ص 45، کلنل سی.ام مکگرِگُر. ترجمه مجید مهدیزاده. 1366
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan
در زمستان سال 1313 خورشیدی، کارکنان شركت نفت ايران و انگليس در بازديدهای هوايی خود از مناطق جنوبی، متوجه تپهای عظيم میان دو حصار در نزديكی رودخانه دز شدند و وجود اين تپه را به یک هيئت باستانشناسی فرانسوی که در شوش مشغول کاوش بود، اطلاع دادند.
پس از اين واقعه توجه باستانشناسان فرانسوی به اين محوطه که محلیها به آن چُغازَنبیل میگفتند، معطوف میشود و در اوایل اسفند همان سال، اولين بازديد خود از اين محوطه را انجام دادند.
دو نفر از اعضای هيئت باستانشناسی فرانسوی به نامهای وندر ميير و لوئيس لوبرتون در همان بازدید اول، چندين قطعه آجرنوشته كه به پادشاهی بنام اونتاش گال یا اونتاش ناپیریشا، اشاره داشت، کشف کردند و در بازدیدهای بعدی نیز آثار دیگری بدست آمد.
پس از بازديدهای اوليه و توافق با نمایندگان دولت ایران، مقرر شد هيئت فرانسوی تحت نظر دو باستانشناس بنامهای دومكنم و ميشالون بمدت پنج سال به کاوش در چغازنبیل بپردازند.
این دو باستانشناس از سال 1314 تا 1317 به کاوش در چغازنبیل مشغول شدند و با آغاز جنگجهانی دوم، کاوشها متوقف شد و نهایتاً فصل پنجم کاوشها با اتمام جنگ، در سال 1324 آغاز شد.
نتيجه این كاوشها، نمایان شدن بخشهايی از بنای زيگورات، تعدادی از واحدهای ساختمانی محوطه مقدس، چندین دیواره و بخشی از مسيرهای آب بود.
شش سال بعد هيئتی دیگر از فرانسه به سرپرستی رومن گيرشمن دور دوم کاوشها در چغازنبیل را به مدت نه فصل آغاز کرد.
عمده اشیاء کشف شده و کتیبههایی كه منجر به خواناسازی و آشکار شدن رازهای شهر دوراونتاش گرديد، متعلق به نه فصل فعاليت رومن گيرشمن است.
وی موفق شد بخش وسيعی از چغازنبيل از جمله زيگورات، معابد، كاخها، واحدهای مسکونی و سه حصار با محدودهای به وسعت صد هكتار مساحت را کاوش كند.
کشفهای گيرشمن باعث شهرت چغازنبیل در جهان شد و نشان داد که شهر باستانی چغازنبیل با تمدن ایلامی، به سبب وجود معبدی مطبّق يا به عبارت دیگر ذيقوراتی عظیم در مرکز آن، در عهد باستان از شهرت و رونق زیادی برخوردار بوده است.
اين معبد مطبّق برای دو تن از ایزدان ايلامی به نامهای اينشوشينک و نپيريشا ایجاد و توسط حصاری در مرکز شهر احاطه شده بود. در پیرامون ذيقورات، معابد دیگری نیز برای خدایان مختلف ايلامی بنا شده بودند که محوطه مقدسی را در میان شهر تشکیل میدادند.
این محوطه مقدس که به زبان ايلامی سيان-کوک نامیده میشد، خود توسط حصار قطور دیگری محصور شده بود. کل محوطه شهر نیز دارای حصاری به طول تقریبی چهار کیلومتر بود. آجرنوشتههای متعددی در بناهای مختلف شهر پیدا شدهاند که تأسیس این شهر نوبنیاد را به شاه ايلامی، اونتاش نپيريشا، نسبت میدهند. وی این شهر نوبنیاد را «اَل اونتاش نپيريشا» به معنی شهر اونتاش نپيريشا نامگذاری کرده بود.
پیشوند «اَل» در حقیقت از واژۀ اکدی اَلوم (ālum) به معنی شهر مشتق شده است.
با وجودی که دمکنم اولین کاوشها را در چغازنبیل انجام داد و در ادامه رومن گيرشمن بخش عظیمی از چغازنبیل را کشف و از زیر خاک بیرون کشید با اینحال این دو باستانشناس، افتخار کشف محوطه باستانی چغازنبیل را به یک زمینشناس گمنام که برای شرکت نفت ایران و انگلیس در خوزستان کار میکرده، نسبت میدهند و عقیده دارند اگر تیزبینی آن زمینشناس در شناسایی محوطه باستانی چغازنبيل نبود، شاید آنان هرگز از وجود این محوطه باستانی باخبر نمیشدند تا در آن به کاوش بپردازند.
مأخذ
چغازنبیل: بافت شهری و جنبههای معماری در ایلام باستان ص 32 تا 35. تألیف دکتر بهزاد مفیدی نصرآبادی. انتشارات دکتر محمود افشار. تهران 1401
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan
در رشته کوههای البرز، مردمانی که عمده ایشان دیلمان و تپوران [مردمان باستانی مازندران کنونی] بودند، تازیان را به سرزمین خود راه نداده، یوغ بندگیِ آنان را نپذیرفتند.
دیلمان از بزرگترین و سهمناکترین دشمنان اسلام شمرده میشدند و حمله و هجوم نابهنگام و بیباکانه آن گروه در میان اعراب، ضربالمثل بود. کوه و دشت از سهم [بیم] و هیبت این مردم میلرزید. تا اواخر قرن سوم هجری میان دیلمان و مسلمانان زد و خوردهای سختی در کار بود.
نتوان گفت که تنها سختیِ کوهستان دیلم و انبوهیِ جنگلها بود که مسلمانان را عاجز میساخت، باید گفت علت عمده همانا مردانگی و دلاوری دیلمان و جانبازیها بود که آن مردم در نگاهداری از مرز و بوم خود آشکار میساختند.
نخستین جنگ دیلمان با تازیان در سال بیستودو هجری بود؛ در این وقت رشته استقلال ایران از هم گسیخته و تازیان تا همدان را گرفته بودند. دیلمان در این وقت پادشاهی بنام موتا داشتند که از کوهستان خود پایین آمده و با پیشقراولان تازی پیوسته زدوخورد میکردند.
در این میان مردم آذربایگان و مردم ری، نامهها به دیلمان نوشته و سپاهی از آنان به دیلمان پیوسته و یکجا حملهای به تازیان کردند.
دیلمان هرگز گرد آشتی و طلب زینهار نگردیده جز روی دشمنی به تازیان ننموده و رشته کینهجویی از دست نداده و هنگام فرصت از تاختوهجوم بر تازیان و کشتار دریغ نمیکردند.
این مطلب مدلل است که دیلمان از نخست خودسر و یاغی میزیسته و کمتر زیر فرمان حکمرانان ایرانی رفتهاند. دیلمان از نخست، دینی نپذیرفته و آئینی را دوست نداشتند. آنها حتی دین زرتشتی را هم نپذیرفته و از نخست مردمان آزاد و وارسته بودهاند. بنحوی که مورخان در طول تاریخ، از دیلمان به بیدینی یاد کردهاند و آنها در دینداری، نام نیک و شهرت خوبی نداشتهاند.
مأخذ
شهریاران گمنام ص 25 تا 48 به اختصار، احمد کسروی
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 2 weeks ago