???????? ????

Description
گپ چنل :
https://t.me/+zGbBYnLQHtkwNzRk

ناشناس ادمین جهت تبلیغات :

https://telegram.me/BChatBot?start=sc-885458-XWIon5f

?Admin:@SoLo_hast


1k——⛵️———-1,500

کپی در هر صورت ممنوع ❌?
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 week, 1 day ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months ago

1 year, 7 months ago
متاسفانه به گزارش یونهاپ مونبین عضو …

متاسفانه به گزارش یونهاپ مونبین عضو استرو در۲۵ سالگی فوت کرده

پلیس گفته در حال بررسی احتمال کالبدشکافی برای یافتن دلیل دقیق فوتش هستن

تسلیت به طرفدارا ،اعضا و خانواده ش?

• • • ─────⋅^⋅───── • • •

                 ☾??????? ???

1 year, 7 months ago
???????? ????
1 year, 7 months ago
???????? ????
1 year, 7 months ago
???????? ????
1 year, 7 months ago
موهاشش>>>

موهاشش>>>

• • • ─────⋅^⋅───── • • •
#?????                #????
#??
• • • ─────⋅^⋅───── • • •
                 ☾??????? ???

1 year, 7 months ago
حقققق تا ابد ***??******?***

حقققق تا ابد ???

• • • ─────⋅^⋅───── • • •
#????                #????
#??
• • • ─────⋅^⋅───── • • •
                 ☾??????? ???

1 year, 7 months ago

نه من ایشونو دوست دارم ??

• • • ─────⋅^⋅───── • • •
#?????            #????
#??
• • • ─────⋅^⋅───── • • •
                 ☾??????? ???

1 year, 7 months ago

دوزتان فعلا بخاطر امتحانای ترم ادمینا نمیتونن فعالیت کنن و منم بخاطر کنکورم مشغولم ول سعی میکنم توی روز ک شده یه پست بزارم
شما هم درک کنین و لفت ندیدن ۱ روز فعالیت نکردم ۸۰ تا ریزش گرفتیم ما ک ربات نیستیم فعالیت کنیم دم به دیقه درک میکنم مسئولیت چنل رو برعهده گرفتم ول نمیشه شما هم لف بدین و بگین چون فعالیت نمیکنم باید لفت بدم ما هم به حمایت شما نیاز داریم :))

1 year, 7 months ago
???????? ????
2 years, 4 months ago

#اخرین_قربانی
#part3
دنبالش راه افتادم نور آفتاب از لابه لای درختا رومون میتابید چه رویایی بود دیدم واستاد و تمشکارو با دست بهم نشون داد +بفرما
-ممنون
یون رفت اونطرف و منم مشغول شدم
دیگه سبد داشت پر میشد دیدم تقریبا همه رفتن
بیخیال داشتم میچیدم یکیشون خیلی دور بود سبدو گذاشتم زمینو دستمو دراز کردم ای بابا
نا امید نشدمو رفتم جلو تر که یهو کندمش و خوردم زمین و موهام ریخت جلو چشمم - ای تف توش
صدای خنده های ی نفر نظرمو جلب کرد شایدم سه نفر وای سه تا از اون پسرا بودن سریع بلند شدمو سبدو برداشتم داشتم میرفتم داخل که یکیشون پرسید -هی واستا
با ترس برگشتم سمتش - خدمتکار جدیده تویی؟
+ ب.بله
خندیدو گفت -خوبه میتونی بری
سریع رفتم داخل یهو یون اومد سمتم -چیمیگفتن؟؟؟
+هان
-لعنتی تو دیگه کی هستی اینا تا به حال به یکی از ماها نگاهم نداختن چه برسه بخوان حرف بزنن
+.چی خب نمیدونم واقعا من داشتم تمشک میچیدم بعد یهو افتادم زمین اونام خندیدن
-خندهه؟؟بعدش چی
+هیچی فقط یکیشون پرسید خدمتکاره تازه منم گفتم آره
- عجب خب بیا بریم آشپزخونه زود
+راستی اسمشون چیه؟
-اون سه تا که اونجا دیدی جناب جیمین ، هوسوک و شوگا بودن البته هیچ جا اسمشونو نبر فقط با صفت جناب یا آقا راجبشون بگو خب؟
+ب..باشه
تو آشپزخونه بودیم که دیدم دارن شامو آماده میکنن
یون سریع رفت پیش خانم و پرسید - خانم ما کارمون تموم شد
+خوبه برید پایین کمک بقیه
یون برگشت سمتم و باهم رفتیم ی چنتا پله کوتاه به اونجا بود +کجا میریم
-ملافه هارو بندازیم لباسشویی
+وای کارای اینجا هیچ جوره تموم نمیشه
-این تازه برای یه روزشه
رسیدیم به ی در یون بازش کردو رفت داخل منم دنبالش رفتم دیدم دو نفر دیگه اینجا مشغولن

یکیشون گفت - اومدین .. یکتون بره اتاق جناب شوگا و ملافه هاشو بیاره
یون برگشت سمت منو گفت +تو برو
-باش
+ولی اتاق کدوم یکیه؟
-همین که رفتی بالا سمت چپ در انتهای لاهرو روبه روته راحت پیدا میکنی در بزنی ها شاید تو اتاقش باشه
+باش
از اونجا خرج شدمو از پله ها بالا رفتم این طبقه ی حال مجلل داشت و کتابخونه وایی .. سعی کردم حواسمو جمع کنم برای کار دیگه ای اینجام لباسمو مرتب کردمو رفتم سمت چپ و کنار در وایسادم نفسی کشیدمو در زدم
صداش از تو اتاق اومد -..کیه
+ببخشید اومدم ملافه هارو ببرم
-.. بیا تو
درو باز کردمو همونطور که سرم پایین بود رفتم داخل نمدونم چرا استرس داشتم ..
- همشون همونجا انداختم بردار
سریع رفتمو جمعشون کردم و برداشتموشن داشتم میرفتم که گفت -وایستا
برگشتم سمتش +بله
- .. پاهامو ماساژ بده
دیگه چی چقد پروعه این .. ناچار رفتم سمتش رو تخت دراز کشیده بودمو دستشو گذاشته بود رو چشماش خم شدمو پاهاشو ماساژ میدادم که یهو بلند شد و گفت +.. تو که زور نداری
خب الان چیکار کنم اخه همه اینارو تو ذهنم میگفتم
سرمو انداخته بودم پایین و واستاده بودم روبه روش
-ببخشید میتونم برم؟
+گمشو
بی اهمیت بهش از اتاق رفتم بیرون چقد حس بدی بهم داد اه
سریع برگشتم پیش یون و کارارو انجام دادم
یون گفت -اینجا دیگه کاری نیست میتونی بری
+باش
از اونجا خارج شدمو داشتم میرفتم سمت آشپزخونه که دیدم یکی از اون پسرا با عجله داشت میرفت خورد بهم با دیدن اون نگاه مو به تنم سیخ شد از ترس زبونم بند اومده بود پوزخندی رو لبش شکل گرفتو گفت -اینجور وقتا کلمه معذرت میخوام بکار برده میشه نکنه تو لالی؟
بزور لبامو تکون دادم +ب..ببخشید
-از جلو چشمام گمشو
+خودت گمشو تو جلو پاتو نگاه نمیکنی من باید معذرت بخوام؟
ی اخم غلیظی کردو گفت - تو الان چی گفتی ؟؟
•[@roman_fik_bts]•

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 week, 1 day ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 2 months, 3 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 months ago