?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
📌وقتی خرها گاز میگیرند
(محمد اصغری)
۱- عسقلان، شهری که امروزه کمتر از ۱۲ کیلومتر با منطقه غزه فاصله دارد، روزگاری به عنوان مرکز منطقه بزرگتر غزه و عسقلان به شمار میرفت. عسقلان جزو آندسته از شهرهاست که در سال ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸، تقریبا همه ساکنان بومی عرب آن آواره شدند و امروزه با وجود قرار گرفتن در کنار باریکه غزه، کمترین جمعیت عرب را در درون خود ساکن کرده است. آوارگان عسقلانی چیزی قریب به ۲۰ هزار نفر بودند که تقریبا همه آنها به سمت ساحل غزه رفتند و با وجود ارتباط و پیوند قوم و قبیلهای با غزه، اما ترجیح دادند چادرنشینی اختیار کنند، چیزی که بعدها تبدیل به اردوگاههای آوارگان شد و امروز با گذشت ۸ دهه، بسیاری از عسقلانیها در اردوگاه زندگی میکنند و هنوز هم حاضر به پذیرش این واقعیت نیستند که چندین نسل است که حتی رنگ عسقلان را هم ندیدهاند؛ آنها با اصرار بر زندگی در شرایط موقت، سرسختانه بر این اصل پای میفشرند که اشغال روزی تمام خواهد شد. برای اهالی این منطقه اما حسرت، نمودی دردناکتر دارد؛ کافیست خودتان را به بالای یک بلندی در کران شمالی غزه برسانید، با چشم غیرمسلح هم میشود عسقلان را دید: باغات، مراتع، زمینها و حتی خانههای متروک شده. فرق یک آواره حیفاوی با عسقلانی اینجاست که اهالی عسقلان هر صبح و شام به تماشای آنسوی مرزهای اشغالی مینشینند و سیمخاردارهای اسرائیلی، آینه دقی در برابر چشم آنهاست.
۲- برای عسقلانیها فاصله با آزادی کمتر از چند قدم است. چند گامی که حالا دارد ۸۰ ساله میشود. شاید همین است که در سحرگاه ۷ اکتبر ۲۰۲۳، بچههای عسقلان در پیشانی رزمندگان خطشکن قرار داشتند. رزمآوری اهالی عسقلان اما تباری تاریخی دارد. از عهد راشدین تا همین امروز. وقتی از شجاعان امروزین سخن به میاد میآید، بیتردید نام یحیی بر تارک اهل شجاعت میدرخشد؛ یحیی سنوار یکی از همان عسقلانیتبارهای آواره در غزه بود. درست مثل اسماعیل هنیه. او هم اهل عسقلان بود، از همان روستایی که پیشتر نام بزرگی چون احمد یاسین را به دامان فلسطین بخشید.
۳- عسقلان با نام اباعبدالله پیوند خورده است. نقل است که راس سیدالشهدا لااقل چند صباحی در عسقلان مدفون بوده و چندین قرن مقام حسین در این شهر، محل زیارت هر روزه اهالی بوده و یادآور یکی از راهپیماییهای بزرگ مذهبی در تایخ اسلام است. موسم حسین نام مراسمی بزرگ، بازمانده از عهد اشغال صلیبیهاست. اهالی شهرها و روستاهای اطراف عسقلان، هر سال در روزی مشخص، با پرچم و طبل و هیاهو، به سمت نقطهای کانونی، همان مقام شریف راس الحسین، حرکت میکردند و هر روستا و قبیله، از جهتی به محوطه مقام وارد میشد؛ یک قدرتنمایی بزرگ در برابر اشغالگران: راهپیمایی با یاد حسین. همین مقام راسالحسین اولین بنای بزرگ عسقلان بود که اشغالگران صهیونیست تخریب کردند و حالا جز یک سکوی سفید، چیزی از آن باقی نمانده است. نشانههایی از این مقام شریف، امروزه در حرم حضرت ابراهیم در الخلیل، نگهداری میشود: منبر حسینی که بر فراز آن روایتی از فضیلت سیدالشهدا حک شده و چندین قرن است با وجود تعدی صلیبیها، بریتانیا و صهیونیستها، هنوز هم پابرجاست.
۴- طبرانی در معجم خود، روایتی از پیامبر اسلام نقل کرده که به باور صاحب مجمع الزوائد، همه راویان آن مورد اعتمادند. مضمون حدیث در توصیف آینده است و رسولالله از روزگاری خبر میدهند که مسلمانان بر سر قدرت، همانند گله خرها به جان هم میافتند و یکدیگر را گاز میگیرند (يتكادمون عليه تكادُم الحُمُر). حدیث میگوید در چنین دورانی بهترین عمل جهاد است و بهترین جهاد، آمادگی و نگاهبانی از مسلمانان و اسلام در خط مقدم مواجهه با دشمنان از خلال ارتباط باهم و اتحاد است و بهترینِ این چنین نبردی، در عسقلان است.
۵- حالا که با هزاران دریغ، سیدالشهدای مقاومت را به سینه خاک سپردیم، به روزهایی فکر میکنم که میشد جنگید ولی نخواستیم و حالا که میخواهیم و نمیتوانیم. به روزهای سختی که پیشروی داریم، به فردای ۷ اکتبر، تعللها و فرصتهای از دست رفته، و به حال امروزمان که انگار دوباره تعرب بعد از هجرت کردهایم و باز هم همان دعواها و یارکشیها و اختلافات؛ انگار خریت این جماعت پایانی ندارد. باز هم یاد حدیث نبوی میافتم: مثل خرها همدیگر را گاز میگیرند! و در میانهی همه این منیتهای منتهی به خریت، شکوه مقاومت از غزه طلوع کرده است: مادری که گل میافشاند بر سر رزمنده قسام. قسامی که هنوز تمام نشده و نبض مبارزهای که میزند.
۶- و وقتی خریت در میان مسلمانان بالا میگیرد و چونان گله خرها به جان هم افتادهاند، بر شما باد جهاد، و بهترین نبردها نبرد عسقلان است!
هستهی ارتباطات و دیپلماسی انجمن علمی دانشجویی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات برگزار میکند:
📌 نشست «الگوی ارتباطی جام زهر»
◽️چگونه باید به افکار عمومی منطقه از شکستها و پیروزیها گفت؟!
👤 با ارائهی: دکتر اصغری؛ پژوهشگر حوزهی فلسطین و مدیر اجرایی سابق مرکز رصد فرهنگی کشور
🗓 تاریخ برگزاری: شنبه ۱۵ دی
🕰 زمان: ساعت ۱۹:۳۰
دانشگاه امام صادق علیهالسلام، سالن شهید مطهری رحمةاللهعلیه
✅ هماهنگی برای حضور علاقهمندان خارج از دانشگاه، ارسال پیام به نشانی زیر در پیامرسان تلگرام: @ICCA_admin
➖️➖️➖️➖️➖️
💠دانشگاه امام صادق علیهالسلام
🆔️ @isu_ac_ir
?طوفانالاقصی اصلا عملیات غافلگیرانهای برای محور مقاومت نبود، طوفان یک پرونده روی میز بود و همه شواهد نشان میداد که حماس آمادهی یک اتفاق بزرگ است.
@MuhammadAsghari
?بعد از شهادت سید حسن نصرالله اجازه تجربه سوگ عمیق به جامعه داده نشد؛ جامعه را بیتفاوت کردهایم و انتظار کنش از آن داریم؛ از دل ترس و سوگ میتوان به یک جنبش اجتماعی رسید و به بهانه آن معادلات امنیتی را تغییر داد.
?حزبالله...
(محمد اصغری)
هیچ جای غافلگیری نیست؛ همه میدانستیم آخر راهبرد فعلی به کجا میرسد. مسیر رسیدن به ترور سید حسن نصرالله، این رهبر بزرگ مقاومت، از همان لحظه ترور شهید حاج عماد شروع شد. جایی که نتوانستیم نقطه پایانی بر آن بگذاریم. جلو آمدن گامبهگام اسرائیل و پیشبینیپذیر شدنِ حزبی که غیرقابلپیشبینی بود، تکمیلکننده معادله ترور سید مقاومت شد. حالا بهتر میتوان راز آخرین گلایههای شهید مظلوم ضاحیه، شیخ صالح العاروری، را فهمید؛ عدم توازن در ورود محور مقاومت و جبهه لبنان به جنگ، تبعات سختی به همراه داشت. حزبالله به تصریح دبیرکل آن، باور به وجودی بودن این جنگ فعلی در این زمان نداشت ولی در سوی دیگر اسرائیل این جنگ را به بودن یا نبودن خود تعبیر کرد. اسرائیل بنای حذف عاملیت حزبالله را در این مقطع داشت درحالیکه حزبالله بر کنترل تنش، این واژه بیمعنای تنش، و تاثیر بر جبهه غزه اصرار میکرد و در چنین معادلهای که یک سوی آن رژیمی سفاک صهیونیستی است، بیتردید طرف برنده کسی است که اراده برتر برای ایدهای پیشران، مشخص و در دسترس، یعنی حذف ساختار حزبالله، داشته باشد. تَرَکهای نهایی بر پیکره بازدارندگی حزبالله نیز وقتی رخ نمود که علیرغم اعلام موازنه "هر ترور در ضاحیه، یک ترور در تلآویو" در ۱۱ ماه گذشته حزبالله نتوانست این توازن پاسخ را ایجاد کند. فضای تعلیقی که تا پیش از این عاملی برای توقف رژیم صهیونیستی بود، اینبار حزبالله و محور مقاومت را به مرحله سخت و پرهزینه کشاند. اسرائیل اگر تا قبل از طوفان برآوردی مبهم از حجم و نوع واکنشهای حزبالله داشت، قدم به قدم و با برداشتن دیوارهای ترس و سنجش عملی رفتارهای حزب، توانست به تصویری قابل اتکا و پیشبینیپذیر از حزبالله برسد و همین نقطه عطفی در تغییر معادله شد. درواقع این تعلیق و ابهام، که قرار بود عاملی هراسافکن در مقابل رژیم باشد، تبدیل به فاکتوری برای تعلیق واقعی کنشهای محور مقاومت شد. نداشتن هدف عینی اعلامی و اصرار بر معادلههای برهمخورده، حزبالله را روز به روز بیشتر فرسود و هزینهای غیرقابل جبران را به پیکره این نیروی ممتاز مقاومت وارد ساخت.
ایده حزبالله هرچند میرایی ندارد و ساختار آن نیز قابل احیا و تجدید است، اما نباید با شاعرانگیها، زهر ضربات سهمگین و تلخ این روزها را عادی کرد. حزباللهِ عزیز ما، در این یک هفته ۷ برابر بیش از کل جنگ ۳۳ روزه ضربه دیده و بیشترین تعداد فرماندهان و راهبران بیبدیل خود را از دست داده است؛ این مصیبتی سخت و جانکاه برای همه دلبستگان به مکتب مقاومت است و اتفاقا امروز آنهایی خیانت میکنند که در پی عادی نشان دادن اوضاع هستند، شرایطی به نظر از کنترلی که تصور میکردیم میشود، خیلی وقت است خارج شده است. حالا هم هرچند دیر شده، ولی به قول شهید حسن باقری "باید به خود جرات داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است که استراتژی در این جنگ عوض شود"
?اسماعیل...
(محمد اصغری)
۱- آخرین بار که او را به دور از هیاهوی همایشهای بزرگ و مراسمات سیاسی دیدم، دهکدهای دنج در حاشیه استانبول بود؛ نشسته بودیم پای بساط چای که دیدم صورت بچههای فلسطینی گل انداخته. جنبوجوشها نشان از مهمانی مهم داشت؛ گرم گپ زدن درباره تاثیر علی شریعتی بر تطور فکر اسلامی عربی بودیم که ناگاه یکی از رفقا تکبیر چاق کرد. بادیگارد درشتهیکل ترک که کنار رفت، ابوالعبد هویدا شد. محافظان را کنار زد و گرم و صمیمی میان ما آمد؛ وسط خوشوبشها که فهمید از ایرانم، گرمتر در آغوشمان کشید. حس حضور اسماعیل هنیه، چیزی شبیه بچههای سینهسوخته شلمچه بود، پیررزمندههایی که پیراهن سفید را روی شلوار میاندازند و وسط خندههایشان بوی باروت را میشنوی، از تشویشآمدههایی که عجیب آرامت میکنند. حاج اسماعیل این چنین بود؛ کوه آرامش و ایمان. از پسِ دههها مبارزه، تجسد معنویت بود. هنیه آنقدر صیقل خورده بود که وقتی پشت سرش به نماز قامت میبستی، انگار بر بال فرشتهها بودی. شهادت اگر بویی داشت، عطر گرم عربی شیخ بود که هنوز هم در مشامم مانده. چنان گیرا قرآن میخواند، که میخواستی چشمهایت را ببندی و با او بر فراز مسجد الاقصی معراج کنی. هنگام خطبه خواندنش، محو روایتهای جهاد میشدی، وقتی که انگشت اشارهاش را بالا میآورد، گویی پرده پندار میدرید و پله پله تو را تا ملاقات خدا میبرد. دعایش که تمام شد، گفتم بهترین دعا را از شما میخواهم: شهادت در راه فلسطین؛ آرام دستم را گرفت و گفت: دعا کنیم برای آزادی فلسطین!
۲- شخصیت اسماعیل هنیه را نباید در حصار واژگانی چون "رئیس دفتر سیاسی حماس" خلاصه کرد؛ او رهبر فلسطین بود و امروز فلسطین بزرگترین رهبر تاریخی خود را از دست داده است. آری، به جرات میتوان هنیه را عالیترین رهبر نیمقرن گذشته فلسطین خواند، کسی که میراث رنتیسی و یاسین را در طوفانالاقصی به نمایش گذاشت، هوشمندانه توانست مقاومت را از گردنههای سخت عبور دهد و سرافرازانه در جستجوی شهادت بود. مثلث هنیه، عاروری و سنوار، همان مثلت سرخ امروز فلسطین است و دریغ که پس از شهادت شیخ صالح در خانه حزبالله، حاج اسماعیل نیز در خانه جمهوری اسلامی ترور شد و حالا همه چشم امید مقاومت به یحیی است؛ که به قول بچههای مقاومت: یحیی در هر تفنگی زنده است!
۳- بعید میدانم حتی خون هنیه هم خوابزدگان تهراننشین را بیدار کند. ای بسا خیلی از همین فکلیهای تحلیلگر و میزنشین از او ناراحت هم بودند؛ اسماعیل هنیه خواب خیلیها را آشفته کرد و بزرگترین یادگار او، سیلی سخت ۷ اکتبر و مقاومت پساطوفان، تا دههها خار چشم پولیتیسینها خواهد بود. بله، ما افتخار میکنیم که ۷ اکتبر رویای همآغوشی عدهای را با غرب نقش برآب کرد؛ افتخار میکنیم که شیربچههای هنیه رخوت و رکود تحمیلی به محور مقاومت را شکستند؛ افتخار میکنیم که بار دیگر غیرت حاج قاسم از مشتهای گرهکرده حماس به پاخاست؛ افتخار میکنیم به ایستادن در سمت درست تاریخ و ننگ بر هر آن کسی که هنوز هم باور نکرده ما، یعنی همین مایی که از تهران شروع میشود، دقیقا وسط جنگ هستیم.
۴- ما دقیقا وسط جنگ هستیم؛ بیراهترین ادعا در اینروزها این است که باز عدهای شروع کنند به تفت دادن این حرف که اسرائیل دنبال گسترش جنگ منطقهای است و اگر پاسخ دهیم، نتانیاهو را به مراد دلش رساندهایم. وضعیت فعلی دقیقا مطلوب اسرائیل است؛ کافیست کمی تاریخ بخوانیم. رژیم صهیونیستی همیشه همین بوده و با تقویت توازن انفعالی به پیش رفته است. اتفاقا اسرائیل به هیچ وجه دنبال رویارویی تمامعیار مستقیم نیست، و دقیقا نسخه انفعالی که برای ما میپیچند، مطلوب نتانیاهوست. معالاسف خروجی نظام تحلیلی تحمیلشده به سیستم، به صورت طبیعی به اتفاقی چون وعده صادق نمیرسد و اینجاست که باید دوباره جرات انقلابی و عقلانیت مکتبی اصیل اسلامی را به امداد فراخواند تا خارج از رویههای رسوبزده، به پاسخی صریح، روشن و همسطح برسیم.
۵- در سالهای تلخ رجم حماس در ایران، همان روزهایی که تنها حاج قاسمها پای این جنبش مانده بودند، خاطرم هست در جلسهای، بعد از کلی کش و قوس تحلیلی درباره فلسطین، یکی از همین همیشهتحلیلگران، به طعنه گفت: امثال تو باید با همین اسماعیل هنیههای سنی محشور بشن! و امروز من از هر زمان دیگری مشتاقترم به محشور شدن با تو: ابن مخیم، مقدام فارس، قائد کبیر، شهید حاج اسماعیل هنیه!
?قومیت، مذهب و رفتار سیاسی
تحلیلی بر یک قطعه از جورچین ۱۵ تیر ۱۴۰۳
(محمد اصغری)
۱- بر اساس برآوردهای اولیه، از سهم ۱۶ میلیون رای مسعود پزشکیان، حدود ۱ میلیون آن را آرای اهلسنت و چیزی قریب به ۴ میلیون آن را آرای ترکها تشکیل میدهد. این درحالیست که حداقل رفتار انتخاباتی ترکهای ایرانی تا پیش از این در لایه ملی کمتر متاثر از مولفه قومیت بود. بیراه نیست که پیشران اصلی آرای پزشکیان چه در دور اول و چه دور دوم را همین آرا بدانیم. مشخصا در دور اول و در کاستی اقبال به صندوق، رایی که توانست پزشکیان را در قامت یک گزینه جدی وارد دور دوم کند، همین بخش از آرای او بود. در دور دوم نیز افزایش مشارکت در مناطق اهلسنت و ترکنشین، افزاینده مهم آرای مسعود پزشکیان است.
۲- دادههای مختلف نگرشی نشان میدهد که احساس تبعیض قومیتی در ۱۰ سال گذشته، بیشترین رشد را در ایران داشته است. در سال ۹۴ تنها ۳۰ درصد از افراد بالای ۱۵ سال ایرانی بر این باور بودند که عدالت قومیتی در ایران وجود ندارد، اما این عدد در زمستان ۱۴۰۲ به ۶۶ درصد رسیده است و به تنهایی رتبه اول رشد احساس تبعیض را در بین انواع عدالت همچون عدالت قضایی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جنسیتی داشته است. مسالهای که البته همواره اولین راه مواجهه با آن، انکار بوده است. بر اساس دادههای فرهنگی و اجتماعی کاملا قابل پیشبینی بود که انباشت متراکم احساس تبعیض با محوریت تبعیض قومیتی و جنسیتی، تعیینکنندهای کلیدی در رفتار سیاسی جامعه، از تحریم تا مشارکت در انتخابات، خواهد بود.
۳- مرور برخی دادهکاویهای یکماه گذشته کمپین انتخاباتی پزشکیان در آذربایجان نشان میدهد رای بالا به مسعود پزشکیان در این منطقه، بیش از مطالبات آغازین قومیتی، همچون خواستهای زبانی و فرهنگی، برآمده از مطالبات توسعهمحور قومیتی و منطقهای است. این باور که یک رئیسجمهور ترک بهتر میتواند مسائل آذربایجان را بفهمد و بیشتر برای این منطقه کار کند، انگیزهای مهم در رای دادن به پزشکیان در آذربایجان بود. رایی که نمیتوان آن را در چارچوب دوگانهایی چون اصلاحطلب اصولگرا یا تحریم و ضدتحریم تعریف کرد.
۴- اما این باور که تا رئیسجمهور از خودمان نباشد، نمیتواند مشکلات آذربایجان را حل کند، از کجا ناشی میشود؟ اتفاقا بخشی از مشکل را دقیقا باید در سیاستهایی جست که دستهای از اعضای ستاد پزشکیان در همه این سالها وضع، پیگیری و اجرا کردهاند؛ رویکردی که سالها اصرار بر برگزیدن مدیران ارشد غیربومی برای آذربایجان داشت و در برابر تسلط و انتفاع افراد بومی از معادن و صنایع این منطقه مقاومت میکرد. این شکاف حتی در نگاه به پیرامون نیز خود را نشان داده. در هنگامه جنگ قرهباغ، درحالی که اهالی اینسوی ارس با همدلی بالا در پیجویی تحولات شمال ارس بودند، اما در همین حال فهم قالبی مرکز در تضاد کامل با این همدلی پیرامونی بود. تحولات قرهباغ نقطه عطفی مهم در تعمیق این گسست شناختی و حتی عاطفی بود، جایی که تصویر و تفسیر رسمیتیافته ملی، در تضاد با ادراک تهنشستشده بومی گشت.
۵- مسعود پزشکیان چالشی سخت در برآورده ساختن مطالبات قومیتی، از مطالبات توسعهمحور تا مطالبات جدی هویتی و فرهنگی، خواهد داشت؛ از سویی بدنه امنیتی اصلاحات و اعتدال، طراحان اصلی انکارها و محدودیتهای قومیتی در دهههای گذشته بودهاند و از سویی دیگر بخش مهمی از لایه سیاسی اصلاحات را باورمندان به ایدههای ایرانشهری تشکیل داده است. با این اوصاف باید منتظر ماند و دید که برآیند نهایی رفتار سیاستی دولت پزشکیان در قبال قومیتها و مشخصا ترکها چه خواهد بود. آیا واقعا شعار ایران برای تمام ایرانیان محقق خواهد شد یا باز همچون دوره روحانی با وعده فرهنگستان زبان ترکی، در نهایت یک آبنبات قومیتی رونمایی خواهد شد!
۶- اما مساله اهلسنت؛ برخورد نادرست چه در دولت رئیسی و چه دولت روحانی با نمایندگی سیاسی اهلسنت و اصرار بر الگووارههای نادرست در معامله بر سر مطالبات ایشان، مانع اصلی در برابر رشد سیاسی اهلسنت ایران و مشخصا بلوچستان بوده است. کمپین انتخاباتی مسعود پزشکیان از اول سبد رای اهلسنت را جدی گرفت؛ از حضور موثر برخی از چهرههای شاخص امنیتی دولت روحانی در بلوچستان و معامله با سران قبائل گرفته تا رویتپذیر کردن مبتدیانه نام برخی چهرههای اهلسنت در تبلیغات تلویزیونی. از نقش جمعه تلخ زاهدان نیز نباید چشم پوشید؛ مسالهای که هرچند نظام در پی جبران آن برآمد، اما....
ادامه متن را از اینجا بخوانید
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago