رمان روزهای ارغوانی

Description
💜روزهای ارغوانی💜

نویسنده: نازنین آزادبخت

🍁یک عاشقانه‌ی آرام...

ادمین کانال: @Roman_arghavani

حرفت رو ناشناس بگو: https://t.me/HarfBeManBot?start=NTA0MTEwNzI5OQ
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 19 hours ago

3 months ago

🍁

3 months ago
3 months ago

محبوب من!
پاییز عزیزمان آمده است…

9 months ago

با همدستی هم
زمستان را دست به سر می‌کنیم،
نسیمی از دورها می‌وزد
بهار را هُل می‌دهد به طرف ما...?

[محمد صالح‌ علاء]

9 months ago

??????️♥️

9 months ago
10 months ago

?سلام، شبتون بخیر و آرامش?****

بالاخره رمان نارون به پایان رسید و پارت‌گذاری در کانال خصوصی تموم شد??
بعضی دوستان با منتظر موندن برای پارت‌ها و تیکه تیکه خوندن قصه اذیت میشن و ترجیحشون اینه که رمان رو کامل و یکجا مطالعه کنن.

برای عضویت در کانال نارون (جلد دوم روزهای ارغوانی) و خوندن تمام پارت‌های رمان، به ادمین پیام بدین?
*??***@roman_arghavani

10 months ago
10 months ago

?
من ترسیدم، ما ترسیدیم، همه‌ ما زیاد ترسیدیم.
از چیزهای زیادی ترسیدیم، از جایی به بعد (شاید حتی از آغاز) بی‌دلیل ترسیدیم.

ما از تنهایی ترسیدیم، از تمام شدن خوشی ترسیدیم، از بی‌پولی ترسیدیم، از نمره‌ی کم ترسیدیم، از اخراج از کلاس ترسیدیم، از تصادف ترسیدیم، از غم ترسیدیم، از لذّت ترسیدیم، از پشیمانیِ آینده ترسیدیم، از ماندن ترسیدیم، از رفتن ترسیدیم، از بی‌کار شدن ترسیدیم، از صمیمی شدن ترسیدیم، از رفتنِ آبرو ترسیدیم، از حرف آدم‌ها (حتی آدم‌های ناشناس) ترسیدیم، از غریبه ترسیدیم، از دوست داشتن ترسیدیم، از ضعیف بودن، از بیماری، از مرگ ترسیدیم، از دیده شدن ترسیدیم، از دیده نشدن هم ترسیدیم، از بطالت ترسیدیم.
ما از خودمان، از آنچه در درونمان می‌گذرد، از احساساتمان، از خواسته‌هایمان و از اینکه مبادا بترسیم، ترسیدیم.

ما زیاد ترسیدیم.

ترس قرار بود از زندگی در برابر مرگ مراقبت کند ولی ما با ترس، زندگی را ذره ذره کشتیم. گویی به این دنیا آمده بودیم تا بترسیم، گویی محصول ترس بودیم و نه عشق. گویی زندگی ترسیدن بود و نزدیک نشدن.
اما آیا واقعاً همه‌اش همین بود؟ ترسیدن، ترسیدن، ترسیدن و مُردن؟

من می‌خواهم بایستم، مگر چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ می‌خواهم نترسم، می‌دانم چه می‌شود؟ نه، نمی‌دانم.
شاید همین اولین ترسی است که می‌خواهم رهایش کنم: ترس از ندانستن. شاید، شاید زندگی چیزی غیر از این باشد که تجربه کرده‌ام.

#محمود_مقدسی

10 months, 3 weeks ago
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 3 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 19 hours ago