?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago
?وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ
سبقت گیرندگان درکارخیر؛مقربان درگاهند.?
❤️ خیر وخواهرگرامی فعال خــانم٠٠٠
❇️ واریز مبلغ 500/000 تومان
? بابت دانش آموز یتیم وکرایه نشین
❇️امیدوارم چتر رحمت پروردگار در صحرای سوزان محشر بر سر این نیکوکار و خانواده ی محترمش سایه افکند?
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤موسسه خیریه نسیم رحمت مهـــاباد❤
✳️همراه و امین شما در امور خیریه✳
✍امین نیڪـــوڪـاران
✍**حــامی یتیمان
بانک رفــــاه
5894 6370 0003 0996https://t.me/rahmat955 ⬅** تلگرام
اینستاگرام↙
instagram.com/nasim.rahmat95
تقدیم به شما عزیزان امید که مورد پسند باشد ✨???
?داستان_زیبا ?
.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیر مرد سرفه ای کرد و با لحنی مهربان و پدرانه صدا زد: " پسرم، یک لیوان آب به من بده، خدا خیرت بدهد. "
پسر بعد از چند دقیقه، ظرف آب را برداشت و به کنار چشمه مجاور رفت. کسانی که قبلا لب چشمه بودند، آب را گل آلود کرده بودند. پسر طاقتش نگرفت صبر کند تا آب صاف شود. ظرف را از همان آب پر کرد و به خانه برد. لیوان را پر کرد و بدست پدر داد. یک لحظه فکر کرد نکند پدرش از این حرکت عصبانی شود و یا دوباره او را پی آب زلال بفرستد. پسر خود را به کاری دیگر وا داشته بود، ولی همچنان زیر چشمی پدر را نگاه می کرد.
پدر نگاهی به آب کرد، سلامی داد و چند جرعه ای از آن نوشید، از پسر تشکر کرد و لبخندی زد. پسر انتظار این عکس العمل را نداشت، از اینرو کنار پدر نشست و از او پرسید: " ولی بابا، من که آب گل آلود به دست شما دادم، برای چه اینگونه لبخند می زنی ؟ "
پدر دستش را روی شانه پسر گذاشت، دوباره لبخندی زد و گفت: " پسرم ! من از تو راضی ام ، تشنگی ام را برطرف کردی. خدا خیرت بدهد. اما اگر لبخند زدم، به این خاطر است که یاد جوانی خودم افتادم و روزگاری که پدرم، مثل امروز من، خانه نشین شده بود و من هم، مثل امروز تو، نیازهایش را برطرف می کردم. الآن یک لحظه یاد مواقعی افتادم که پدرم آب می خواست، من از قبل آب خنک تهیه کرده بودم، فورا با آن شربتی درست می کردم به دست پدرم می دادم. او هم همیشه می گفت خدا خیرت بدهد."
?پسر گفت : " خب "
پدر آهی کشید و گفت: " خب، من آنگونه رفتار می کردم، حالا این شده عاقبت کار من، راضی ام، اما در این مانده ام که عاقبت کار تو چگونه خواهد بود?
https://t.me/+QMqS38YBJBc4YTA8
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 8 months, 4 weeks ago