کدوم غذا فروشی کسکشی ساعت ۱۰.۳۰ شب می‌بنده آخه :)))

بعد از سه ساعت تمرین از باشگاه درومدم برم مرغ بریون بخورم کسکش بسته بود

Still echoes

تو بچگی من به جز دو سه مورد محدود هیچوقت خشونت فیزیکی از طرف مامانم ندیدم، هرچند تهدیدش از طرف داداشم وجود داشت ولی خب؛
یه سری ۱۷ ۱۸ سال بود فکر کنم، توی یه بحثی مامانم دستش رو بلند کرد که مثلا‌ می‌خواد بزنه و اینا، عینک رو درآوردم با حداکثر زورم زدم تو صورت خودم که متوجه بشه این چیزها دیگه تهدید به حساب نمیاد :))
واقعا زندگی پیش خانواده روانی آدم رو روانی می‌کنه:)))

خیلی وقت‌ها هم اینجوری
با ریتم عموم آهنگ‌ها جور درمیاد از جمله 512 لمب :))

تصویر دقیقی از من وسط باشگاه :))
مگر این‌که ریتم آهنگ خوشحال و قری باشد
می‌بینی با لمب دارم بندری تکون می‌دم چون ریتمش ۶ و ۸ئه :))

شاید باورتون نشه ولی هرچی نگاه می‌کنم تک‌تک چیزهایی که من رو در چند سال اخیر در مقیاس کم یا خیلی خیلی زیاد به‌گا داده اینه که برخوردهام و رویکردهام به‌اندازه کافی افراطی نبوده
ولی دیگه این اشتباه رو نمی‌کنم، کونتون پاره‌ست

در باب تمرین برای زور بیشتر و لباس گل‌وگشاد پوشیدن خدمتتون عرض کنم که این خانوم مرغ‌فروشه منو می‌شناسه چون زیاد می‌رم؛ امروز دید دارم شل می‌زنم نگران شد، گفتم چیزی نیست ۳ساعت تمام توی باشگاه بودم دیگه جون نداشتم مجبور شدم بیام بیرون وگرنه ادامه می‌دادم. یکم نگاهم کرد گفت روز اولته؟ :)))
بابا زن من زورم از ۷۰ ۸۰درصد آدم‌های باشگاهمون بیشتره، روز اول چیه =))))

انسان حقیقتا گوساله‌ست

خب بالاخره داد و فریادهای کانون داغ خانواده همسایه تموم می‌شد و می‌تونیم برگردیم سر ضبط ویدیو :))