𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago
و سر انجام چله…
چله فقط یک شب نیست، یک مفهوم است، یک قصه است و یک روایت.
روایت نسل های پیشین برای انتقال تجربه اجتماعی شان به نسل های بعدی:
یعنی تاریکی و ظلماتی که بتدریج ما را فراگرفته و زندگی هایمان را تنگ کرده، بزودی بساطش را جمع خواهد کرد و روشنای گرما بخش خورشید گستره زندگی مان را نورانی خواهد کرد.
چله، و نه یلدا که نامی است سریانی، تداعی گر چهار مفهوم بزرگ زندگی است:
چله یعنی امید
چله یعنی خوش بینی
چله یعنی تاب آوری سازنده
چله یعنی کارآمدیچله فقط یک شب نیست، فرهنگ مردمان روزگاران سخت است، که مانده اند و ظلمات رفته است.
ما نیز می مانیم و ظلمات خواهد رفت.
چله بر همه شما مبارک🥳
نگاهتان روشن و قلب تان گرم
گوتاما👳♂
در شهر ساواتی،مردی روشن ضمیر به نام بودا در باغ یتاوانا به همراه پیروانش زندگی میکرد.
سیدارتها و گویندا سراغ بودا را از مردم شهر گرفتند؛به آنها گفته شد که بودا را در باغ میتوان یافت.
صبح فردا سیدارتها به همراه دوست خویش، راهبی زرد پوش را دیدند که در سیمای او چیزی جز صلح و آرامش یافت نمیشد.
چهرهاش انگار نه غمی را متوجه بود نه شادی را؛
انگار در صلح کامل با خودش و جهان اطراف قرار داشت.🌍
سیدارتها گفت:((گویندا گمان میکنم او والا روان بودا باشد.))
تمام زمان آن روز دو مرد جوان،به تماشای بودا گذشت.
شب که فرا رسید،گوتاما درسهای خویش را برای شاگردان آغاز نمود.
《این آیین را نیکو شنیدید،چنان که نیکو بر شما گفته شد.پس فراز آیید و در پاکی جهان فرا روید و ریشهی رنج را نابود کنید.》
ماه در آسمان میدرخشید که سخنان بودا تمام شد،گویندا از تصمیم خود مطمئن که خواهان آیین بودا است.
وقتی تصمیم خویش را به سیدارتها اعلام نمود؛
متوجه تصمیم متفاوت سیدارتها شد.
هراسید و از دوست خود خواست واضح سخن بگوید!!
سیدارتها گفت:((ای گویندا،دعای خیر مرا ناشنیده گذاشتی.آن را تکرار میکنم:امیدوارم راهت را تا به پایان ادامه دهی و به سرمنزل نجات دست یابی!))
موقع خداحافظی فرا رسید،
بعد از خداحافظی با بهترین همراه خویش در باغ گام برمیداشت تا به والاروان بودا رسید.
از مرد وارسته،اجازه خواست تا با او حرف بزند.
👦ای بزرگوار،بخت یارم بود و سخنان شگرفت را شنیدم.رفیقم اکنون از شاگردان توست.
من اما دوباره سلوک خود را در پیش میگیرم.
👳♂اختیار با توست.
👦سخنانم زیاد گستاخانه است.اما نمیخواهم از حضور والا روان بدون بیان کردن صادقانهی افکارم بروم.
آیا لحظهایی به من گوش میدهید؟
گوتاما بودا با اشاره از او خواست که ادامه دهد.
👦من در تعلیمات تو،همه چیز را دارای ثبات یافتم.در کمال روشنی و صفا.
اما در جهان خلل و گسستگی اندکی وجود دارد که تمامی قانون یگانه و جاوید جهان را درهم میشکند و قانونمندی آن باطل میشود.
این جسارت من را میبخشید؟
👳♂《ای بَرهمن زاده،گفتههای مرا نیک در گوش گرفتهای.
خوشا به حالت که بر آنها چنین بهژرفی غور کردهای.در آنها خللی و فسادی یافتهای
نابجا نیست که بیشتر فرو شوی و به آن بیندیشی.اما به هوش باش؛
در برابر بسیاریِ آرا و درهمیِ آنها و ستیز واژهها.
آرای آدمیان را ارجحی نیست.
عقاید ممکن است نیکو یا زشت و خردمندانه یا سبک مغزانه باشند.
اما آنچه تو از من شنیدی عقیدهی من نیست و رسالتش آن نیست که رازهای جهان را بر جویندگان دانش بگشاید.
غایت گفتههای من چیزی دیگر است.
مقصود فقط رهایی از رنج است.
این است آنچه گوتاما تعلیم میدهد و نه چیز دیگر.》
من دلهانم؛ممنونم که تا انتهای متن خوندید.
این قسمت رو با یک بیت از شعر حافظ تموم میکنم:
حافظ وظیفهی تو دعا گفتن است و بس
در بند آن مباش که نشنید یا شنید
#باشگاه_خوددوستی
#دکتر_جودیسپنزا
ترجمه و طراحی #زینب_رفائی
در سِلک شَمنان
سیدارتها و گویندا به همراه هم به شَمنان تن آزار رسیدند.
از شَمنان راه طریقت را طلب کردند،راه از بین بردن 《من》.
منی که به دنبال لذت جویی،ثروت،رفاه و آسایش بود.
سیدارتها برای از بین بردن من خویش؛
میان تیغ و خارها غلتید تا خون از پوست او سرایز شد🩸
روزها با کسی سخن نگفت،چیزی نخورد تا لذتهای دنیایی پیش چشم خویش خار و بی ارزش گردید.
《حواصیلی 🦅 از فراز بیشهی خیزران میگذشت و سیدارتها آن را در روح خود میپذیرفت و بر فراز بیشه و کوهستان پرواز میکرد،حواصیل میشد و ماهی 🐟 میخورد،همچون حواصیلان.
شغالی🦊 مرده بر ساحل رود افتاده بود.
سیدارتها به درون آن میخلید و لاشه میشد و بر ساحل افتاده میماند و باد میکرد و میگندید و متلاشی میشد.》
روزی سیدارتها به همراه دوست خویش برای گدایی غذا،به شهر میرفت؛
از گویندا پرسید:آیا به نظر تو شمنان میتوانند ما را به راهی که خواهان آن هستیم نزدیک کنند؟
گویندا از سخنان سیدارتها هراسید؛
گفت:ای دوست من،ما راه بسیاری طی کردیم
و راه بسیاری هم در پیش رو خواهیم داشت.
اما در ذهن مرد جوان اتفاقات دیگری در حال رخ دادن بود.چیزی به نام شک کردن به شمنان 🧔♂
در نظر سیدارتها یاد گرفتن راه شمنان از طریق
یک میخوار 🍶
یک روسپی
یک کودک 🧒
هم ممکن بود.
سیدارتها از گویندا پرسید:((تو گمان میکنی پیر ما،آموزگار بزرگوار ما،چند سال از سنش میگذرد؟))
گویندا جواب داد:((شمن بزرگ ما ای بسا شصت سالی داشته باشد.))
سیدارتها گفت:((شصت سال از عمرش میگذرد به هنوز نیروانا دست نیافته است.
یقین دارم که هرگز هم نخواهد رسید همانند سایر شمنان.
گویندا،من از تشنگی میسوزم و در این راه دراز هرگز سیرابی نشناختهام.
سالها از بَرهمنان سوال کردهام و سالها بسیار پاسخ پرسشهای خود را در وداها جستهام.
اما اگر سوالهای خود را از مرغ شاخدار یا بوزینهای🐒 کرده بودم،کارم به همین اندازه زیرکانه و نتیجه بخش میبود.))
سه سال گذشت؛
سیدارتها جز محبوب ترین و داناترین شاگردان شمن بزرگ محسوب میشد.
آوازهیِ مردی بزرگ که به روشنی رسیده بود، هر روز بیشتر از روز قبل بین مردم میگشت.
مردی که گوتاما نام داشت،بودای والا روان،که دردهای دنیا را در وجود خویش نابود کرده و چرخ تبدیل را از جنبش بازداشته بود.
روزی گویندا گفت:((ای سیدارتها،
آیا تو قصد نداری با آیین بودا آشنا بشوی؟
آیا روزگاری خیال ترک شمنان را نداشتی؟))
سیدارتها تصمیم به ترک شمنان گرفت؛
شمن بزرگ مخالفت نمود
اما سیدارتها تواناتر از او بود،پس توانست با کارهایی که از شمن بزرگ یاد گرفته بود او را ساکت نماید.
زمانی که شمنان را ترک میکردند،گویندا گفت:((سیدارتها کاری که چند لحظه قبل انجام دادی، آرزوی شمنهای بزرگ بعد از سالها تن آزاری است.اگر قدری بیشتر با شمنان میماندیم،
میتوانستی روی آب🌊 راه بروی.))
سیدارتها خندید:((بگذار به این خیال خوش باشند.))
من دلهانم؛ممنونم از اینکه تا آخر متن با من همراه بودید.
چندتا کلمه که دونستنش خالی از لطف نیست:
شَمنان تن آزار: به طور کلی شَمن به شخصی گفته میشه که توانایی بر قراری ارتباط با دنیای ماورا طبیعیه رو داشته باشه.👳♂
نیروانا:تو عرفان شرق آدمهایی هستن که توانایی کنترل مرگ و زندگی خودشان رو به دست آورده باشند،یا به زبان عامیانه جاودانگی ⚰
گوتاما:کسی به روشنی رسیده،روشن ضمیر💛
یک فنجان کتاب با مانیماه
قسمت اول_کتاب هر دو در نهایت میمیرند
نویسنده: آدام سیلورا
میتونید از طریق لینک زیر هرچقدر که مایل هستین از این پادکست حمایت کنید.✨
https://hamibash.com/Manimah_cast
#باشگاه_خوددوستی
#دکتر_جودیسپنزا
ترجمه و طراحی #زینب_رفائی
🔸🔸🔸🔸🔸🔸خلاصه فصل دوم کتاب شکست عادتهای کهنه🔸🔸🔸🔸🔸🔸
غلبه بر محیط
در این فصل از کتاب بر اهمیت محیط اطراف در شکلدهی عادات و باورهای ما تاکید میکند.
توضیح میدهد که محیط فیزیکی، اجتماعی و حتی مجازی ما، پیوسته بر ناخودآگاه ما تاثیر میگذارد و به تدریج الگوهای رفتاری و فکری ما را شکل میدهد.
🔅مهمترین نکات این فصل عبارتند :
✅ محیط به عنوان یک معلم بزرگ:
محیط پیرامون ما، از طریق صداها، تصاویر، بوها و لمسها، پیامهای مداومی به مغز ما ارسال میکند. این پیامها میتوانند به تقویت باورهای مثبت یا منفی کمک کنند و در نهایت بر رفتار ما تاثیر بگذارند.
*✅ اهمیت انتخاب محیط:
دیسپنزا معتقد است که ما باید به طور آگاهانه محیط اطراف خود را انتخاب کنیم و آن را به گونهای طراحی کنیم که از اهداف و ارزشهای ما حمایت کند. برای مثال، اگر میخواهیم عادت مطالعه را در خود تقویت کنیم، بهتر است که محیطی آرام و بدون حواسپرتی برای مطالعه ایجاد کنیم.
✅ تاثیر افراد اطراف:
افراد اطراف ما نیز میتوانند به شدت بر ما تاثیر بگذارند. باورها، عادات و رفتارهای اطرافیان به مرور زمان در ما نهادینه میشود. به همین دلیل، انتخاب دوستان و همکاران مثبت و حمایتگر بسیار مهم است.
✅ تغییر محیط برای تغییر خود:
کتاب تاکید میکند که تغییر محیط میتواند به تغییر باورها و عادات ما کمک کند.
🔸برای مثال، اگر میخواهیم عادت خوردن غذاهای ناسالم را ترک کنیم، میتوانیم مواد غذایی ناسالم را از خانه حذف کنیم و به جای آن مواد غذایی سالم تهیه کنیم.
در این فصل، کتاب راهکارهای عملی برای تغییر محیط و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی ارائه میدهد. برخی از این راهکارها عبارتند از:
🌼 تمیز کردن و مرتب کردن محیط:
یک محیط تمیز و مرتب میتواند به ایجاد احساس آرامش و تمرکز کمک کند.
🌼 استفاده از نمادها و تصاویر انگیزشی: قرار دادن تصاویر افراد موفق یا عبارات انگیزشی در محیط اطراف میتواند به ما یادآوری کند که به چه چیزی میخواهیم برسیم.
🌼 ایجاد یک محیط کار یا مطالعه مناسب: داشتن یک فضای اختصاصی برای کار یا مطالعه میتواند به افزایش بهرهوری کمک کند.
🌼 گذراندن زمان در طبیعت: طبیعت میتواند تاثیر آرامشبخش و ترمیمکنندهای بر ذهن و بدن داشته باشد.
✅⬅️در کل، فصل دوم کتاب "شکست عادتهای کهنه" به ما یادآوری میکند که محیط اطراف ما یک عامل قدرتمند در شکلدهی زندگی ما است.
با آگاهی از این موضوع و اعمال تغییرات لازم در محیط، میتوانیم به طور موثر عادات و باورهای خود را تغییر دهیم و به نسخه بهتری از خود تبدیل شویم🎉
به کوشش #آیدا_کریمیان
#باشگاه_خوددوستی
《سیدارتها پسر برهمن؛
که در پناه دیوارهای خانه،در ساحل رود،کنار زورقها
در سایهی سبزینهی جنگل زال و زیر درخت انجیر
بزرگ میشد.》
سلام به همگی 👋
خوش اومدید به اولین قسمت از خلاصه کتاب سیدارتها
نوشته آقای #هرمان_هسه:
سیدارتها نوجوانی که پر از انرژی و شور بود و برای یافتن جواب سوالی که در وجودش قرار داشت،برای #یافتن_خدا،خانه را ترک کرد.
مثل بقیه روزها سر کلاس درس حاضر شد
اما حس میکرد که استادها و برهمنها چیزی برای یاد دادن به سیدارتها ندارند.
در یکی از #مراقبهها حس کرد که وقت این رسیده است که خانه را ترک کند.
فکر خودش را با دوست صمیمیاش،یعنی #گویندا در میان گذاشت،گفت اگر میخواهی همراه من بیایی من قبل از طلوع آفتاب حرکت میکنم.
وقتی که برای گرفتن اجازه از پدر،رفت
پدر به او گفت:
《👳♂سیدارتها،منتظر چه هستی؟
🧑تو خود میدانی!
👳♂میخواهی همینطور ایستاده بمانی تا آفتاب سر زند و ظهر بگذرد و شب فرا رسد؟🌅
🧑ایستاده در انتظار خواهم ماند.
👳♂خسته خواهی شد.
👱خسته نخواهم شد.
👳♂به خواب خواهی رفت.
👱به خواب نخواهم رفت.
👳♂خواهی مرد.
👱خواهم مرد.
👳♂میخواهی بمیری و از پدرت فرمان نبری؟
👱سیدارتها همیشه از پدرش اطاعت کرده است.
👳♂پس آیا میخواهی از تصمیمت چشم بپوشی؟
👱سیدارتها همان را خواهد کرد که پدرش بگوید.》
وقتی اولین پرتو نور خورشید در آمد،پدر که دید زانوهای سیدارتها به لرزه در آمده،اما توی چهرهاش هیچ اثری از تزلزل نیست،
راضی به رفتن فرزند خود شد.
موقع خارج شدن از زادگاه خویش،گویندا را پشت سر خودش پیدا کرد،
که همراه سیدارتها شد.
چندتا کلمه هست که برای خود من جالب بود؛📖📃
☯بَرهمن:به پیشوای دینی بَرهمایی میگویند.
که طبق بعضی منابع به شکل مفرد اگه استفاده بشه یعنی به راه من بیا(یکی از اسمهای خداوند)
🛐آتمان:خدای خدایان،یا گاهی اوقات به معنی خدای یکتا هم ازش یاد میشه.
🕉و صدای اُم:
اگر هم اندکی اهل فلسفه بودیسم باشید حتما با کلمه اُم آشنایی دارید؛
توی کتب بودایی نوشته شده است ،لحظهای که خداوند خواست زمین و آسمان را خلق کند، از این صدا استفاده کرده است.
من دلهانم؛
ممنونم که تا انتهای متن رو خوندید.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 days, 2 hours ago