?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 4 weeks ago
💠 پاسداران حریم تشیع (11)
🔺9. نقدی بر نگاه برخی عالمان معاصر دربارۀ کلمات متقدمان امامی در مورد فرق غالی
از یکی از مراجع معاصر نقل شده است که:
«بعضی از بزرگانی که به غلو متهم شده اند چیزی بیش از زیارت جامعه نگفتهاند.»
فقیه و مرجع دیگر، جناب شیخ جعفر سبحانی مینویسد: «أقول ليس للعلويين مذهب خاص بهم يختلف عن مذهب أهل البيت ع كما يحاول أن يصور ذلك بعض الجهال السذج، و إنما هم شيعة إمامية اثنا عشرية يتمذهبون بمذهب أهل البيت ع و يعولون عليه في أحكامهم و معاملاتهم، إلا أن ثمة معتقدات علوية متميزة...» (الملل والنحل، ج8، ص412)
سپس به عنوان تنها فرق میان شیعه و علویه به طریقه جنبلانیه و اعتقاد به بابیت اشاره میکنند.
همچنین در استفتاءهایی از چند تن از مراجع در مورد نصیریه علویه، این مراجع نصیریه را داخل در شیعه امامیه و مانند ما و واجب التکریم و احترام دانستهاند؛ و به تفصیل آنان را ستودهاند. (العلویون هم أتباع اهل البیت، ج1، ص66-90 فتاوا)
و...
🌱 بررسی:
جای این پرسش است که قدمای امامیه و بزرگانی همچون شیخ نجاشی و طوسی و شیخ مفید و صدوق و ابن غضائری و... برای چه سران این فرق را غالی و منحرف میدانستند؟ آیا علمای امامی تحمل معارف والای این غلات را نداشتند؟ و یا برخی از کتب پر از غلو و کفر غالیان را دیده بودند؟ پژوهشهای متعددی وجه دوم را تأیید میکند (نمونه)
روشن است که بعضی از بزرگان معاصر، با تحقیقات جدید دربارۀ فرق باطنی و نیز آثار گسترده سری فرقی مانند نصیریان آشنا نیستند، و از سر مأنوسنبودن با عقاید فرق ضاله، فرقنویسان متقدم (هر چند از شیعه) را متهم به نقل روایات مغرضانه دشمنان پنداشتهاند. چه آقای سبحانی در همان فصل معتقد است احتمالاً بسیاری از تهمتها به نصیریه اصلی ندارد، و به فرض که واقعیت داشته باشد حاکی از آن است که نصیریه منقرض شده است، و مینویسد: «النصيرية فرقة بائدة!» (الملل والنحل، ج8، ص402)
در حالی که هم نصیریه باقی مانده، و هم مطالعه آثارشان نشانگر آن است که حجم عقاید فاسدشان در الوهیت امامان، تناسخ و اباحیگری بسیار گستردهتر از آنی است که در کتب ملل و نحل نمود یافته است.
از اشتباهات دیگر در آثار فرقهشناسی شیعی امروز این است که برخی بدون بررسی کافی مصادر اصلی و کهن نصیریه، و نیز بدون آشنایی با آثار متأخر و معاصر سری نصیریان، به راحتی آثار عمومی نصیریان معاصر را محور قضاوت دربارۀ این فرقه قرار داده (نمونه: ربانی، فرق و مذاهب کلامی، ص186-202؛ تیموری رزدابی، جایگاه فرقه نصیریه در سوریه تا پایان قرن8، سرتاسر)، و عنایت ندارند که در پیشینه تاریخی این فرقه کتمان عقاید خاص ایشان از اهل دیگر فرق از ضروریات است.
این گمانۀ سادهاندیشانه هم که نصیریه از مواضع پیشین خود بازگشته، نادرست است، و برگشت درصد کمی از یک فرقه، آن را منحل نمیسازد. توضیح آنکه:
1- امروزه جمع زیادی از مؤلفان ایشان حتی در آثار عمومی ضمن تایید حد اکثری سلف خود و آثارشان، تنها مطالبی خاص از آن کتب را بازتاب دهند، آیا برای قضاوت دربارۀ تغییرات معاصر مراجعه مستقیم به مصادر فرقه لازم نیست؟
نسخههای بسیاری از آثار اختصاصی بزرگان معاصر ایشان مانند احمد حسین حمین، معلا ربیع، ابراهیم عبداللطیف، حسین حرفوش، حسین علی عباس، عبدالهادی حیدر و... در دست است که عموماً در تأیید مصادر قدیم فرقه است.
نصیریان معاصر در آثار سری بسیاری، بر نصیری بودن خود و عقاید نصیری اذعان دارند. آیا تغییر نام به علویه به جهت اغراض سیاسی در جامعه واقعیت را عوض می کند؟!
2- اگر کل نصیریه شیعه شده بودند، جا داشت نصیریان معاصر آثار سران غلو مانند ابن حمدان و میمون طبرانی را تخطئه کنند و هم آثار در مورد بابیت ابواب غلو و تناسخ و حلول و قدم عالم و باطنی گری و اباحیه و... را باطل بشمارند. اما گذشته از اندکی از مستبصران، عموم ایشان هیچ تخطئهای ندارند، و برعکس، همین آثار را (به صورت علنی در آثار سری و بدون ذکر نامشان در آثار چاپی) معارف امامان ع معرفی مینمایند!
3- نصیریه نه فقط در منابع سری، بلکه در پایگاههای امروزیشان بر قدمای شیعه و فقهای امامی طعن میزنند و رسماً خود را جدا از شیعه می دانند. برای نمونه میتوان کتاب معجم اعلام العلویین را دید که در آن اصحاب ائمه کسانی معرفی میشوند که در میان امامیه سرسختترین دشمنان آن بودهاند، و در این میان ابداً نامی از فقهای امامیه نمیآورند، و آثار دوران پسین شان را نیز چیز غیر از کتب باطنی نصیری مشحون از منکرات معرفی نمیکنند.
4- گفتوگو با مستبصران نیز تقیه نصیریه را تأیید میکند.
پس سزاست قدردان عالمان متقدم باشیم که از یک سو با تألیف صدها کتاب معارف را در حد توان به ما رساندهاند. و از سوی دیگر برای مقابله با منحرفان و غالیان بهپا خاستهاند و در مقابل جعل و تحریف آنان راه سکوت و تسامح را بر نگزیدهاند.
غلوپژوهی
@gholow2
⚠️ ليلة الرغائب
چند نفر از ما نافلههای نمازهای واجب روزانه را میخوانیم؟ روایات فراوان داریم که به خواندن نافلههای روزانه تشویق کردهاند؛ روایات معتبر و متقن و بیشمار. چقدر در جامعه دیدهایم که مردم برای یکدیگر پست و پیام فوروارد کنند که نافلههای روزانه و پرثواب و پرفایده و نجاتبخش را بخوانند؟ چقدر رسانههای رسمی و غیررسمی، از نافلههای مستحب مؤکد که بر اساس احادیث حتی به وجوب نزدیکاند سخن گفتهاند؟ خوب، تقریبا صفر.
اما تا دلتان بخواهد، همه چسبیدهایم به یک حدیث غیرشیعی از طریق اهلسنت؛ حدیث "ليلة الرغائب" که حتی برخی از خود اهلسنت هم ردش کردهاند و پنبهاش را زدهاند. حدیثی که راویاش جاعلی معلوم الحال است و از متنش آثار جعلیبودن بیرون زده را متدیّن و مقیّدیم و احادیث نمازهای پربرکت و دنیاوآخرتساز نوافل را هیچ!
مردمان عجیبی هستیم
پ.ن: دست آقای فرزاد حسنی هم درد نکند
یادداشت و مقالاتی در نقد لیلة الرغائب:
t.me/gholow2/1158
نوشتاری از جناب آقای محمد باقر ملکیان:
t.me/derasatfielmrejal/215
نظر به پرسش مکرر کاربران مجدداً تقدیم شد.
☝️
??
تحلیلی تکعاملی از پدیدهی سقوط دیکتاتورها:
و نقبی به الهیات شکنجه!
سوریه امروز شاهد موضوعات پیچیده و زخمهای پخته و عفونتهای دمکردهای بود که سالیان بگذرد و باز به صد دفتر نشاید گفت.
در کنار موج شادیهای مردم در خیابانها، توفان روایتهای شکنجه و تلخی ددمنشانهی خشونت زندانهای اسد، که در عرض ۲۴ساعت گذشته از زندانیان «صیدنایا» وزیدن گرفت، به سونامیِ روایات توحشی تبدیل شد که میتواند هر دُزی از شادمانی را به یأسی اسیدی بدل کند.
هرچه کردم دل و جانم راضی به نقل و انعکاس این ژانر فراتخیل از وحشت، در اینجا نشد.
به جای آن گفتم به یک خُردهعامل از صحنهگردانانی اشاره کنم که از مسببان این سونامی دوزخی بودهاند.
کافی است بدانید که این هواداران رژیمی سفاک که بیکمترین مقاومتی، به محض احساس خطر پابه فرار گذاشتند دارای چه ایدههای متوهمانهو ابلهانه و وحشیانهای بودند.
دکتر عبدالرحمن سلیمان زبانشناس تبعیدی سوری که ساکن بلژیک است امروز با انتشار چند دیوارنوشته بر دیوارههای شهرهای مختلف سوریه نشان داد که نُصیریان و طرفداران اسد چه باورهای افراطیای نسبت به او داشتهاند که از نوشتن علنی آنها بر دیوارهای شهر هم شرم و إباء نميکردند.
مثلاً در یکی از آنها نوشته:
(("يسقط ربك وما بيسقط الأسد"))
یعنی:
خدای شما سقوط میکند ولی اسد سقوط نمیکند.
در دیوار دیگری نوشتهاند:
(("نغير الله ولا منغير بشار"))
یعنی:
ما خدا را تغییر میدهیم اما بشار اسد را نه!
و در سومی آمده:
((بشار اسد، غصب عن ربکن و الیالابد))
یعنی:
((بر خلاف میل پروردگارتان، بشار اسد تا ابد در قدرت باقی خواهد ماند.))
کسانی که با دیدهی تردید به روایاتِ جنایات واقع شده در زندانهایی چون«صیدنایا» مینگرند، کافی است نیمنگاهی به این جنونِ کیشِ شخصیت در هواداران او داشته باشند تا بسا که حل معما شود، چرا که با این سنخ از نگرگاهها میتوان هر انسانی را از هویت بشری خلع و ساقط کرد.
البته پیشتر دربارهی وجوه و ابعاد پارادوکسیکال مذهب نصیریه در همین کانال نوشته بودم که مثلاً ابن ملجم و علی را به یک اندازه قدسی میشمارند و تقدیس میکنند.
با این وصف از اختلاط ایدههای موهوم نُصیری با مانیفست حزب بعث نباید غافل شویم.
حتا پیش از شکست نکسه در ۱۹۶۷م در مجلهی ارتش سوری، ابراهیم خلاص که فیلسوف آتهئیست عراقی بود جملهای نوشت که وقتی در سال ۱۹۶۴نیروهای بعثی وارد شهر حماة شدند آن جمله بر دیوارهای شهر حماة نیز نقش بست که:
( هات سلاح خذ سلاح دين محمد ولى وراح )
یعنی:
هر چه سلاح بیاورید و هر سلاحی که برگیرید دین محمد رفته و باطل شده است.
همچنین در سال ۱۹۸۰م، تیپهای دفاعی و پارتیزانها بعثی با شعارهای «یسقط الله»،و «اسد ربنا» ظاهر شدند و شعارشان این بود که:
( لا إله إلا الوطن ولا رسول إلا البعث)
بدین معنا که:
خدایی جز میهن نیست و یگانه پیامبر فقط حزب بعث است و اسد خدای ماست.
شاید گمان کنید این شعارها خیلی اغراقآمیز و پر از مبالغه است.اما کافی است دکتر شفیق کمالی را از حزب بعث عراق به یاد آورید که در مدح صدام حسین گفته بود:
((تبارك وجهك القدسي فينا كوجه الله ينضح بالجلال))
•• این است که سقوط دیکتاتورها به ما نشان میدهد که به قول پوپر: هر نوع قدسیسازی از چهرههای زمینی، زمین را به دوزخ و جهنم ابدی تبدیل خواهد کرد.
سقط الساقط ابن الساقط
وخاب كل جبار عنيد
و
إنَّها الأيام، خير مؤدِّبٍ ومعلم!
*◾️ بر آن دو خشمگین بود*...
- ما رواه علي بن أسباط رفعه إلى الرضا عليه السلام: أن رجلا من أولاد البرامكة عرض لعلي بن موسى الرضا عليه السلام فقال له ما تقول في أبي بكر قال له سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر فألح السائل عليه في كشف الجواب فقال عليه السلام كانت لنا أم صالحة ماتت و هي عليهما ساخطة و لم يأتنا بعد موتها خبر أنها رضيت عنهما. (الطرائف، ج1، ص252)
از امام رضا علیه السلام مروی است که مردی از برمکیان به ایشان گفت نظر شما در مورد ابوبکر چیست؟ پس فرمود: سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر. چون آن مرد بر یافتن پاسخ اصرار ورزید، پس فرمود: ما مادر نیکوکاری داشتیم که در گذشت در حالی که بر آن دو خشمگین بود. و پس از مرگش نیز خبری از رضایتش از آن دو به ما نرسیده است.
▪️گویا اشاره به غضب حضرت صدیقه طاهره بر آن دو با چنین تعابیری، در میان خاندان فاطمه زهراء سلام الله علیها رایج بوده (نیز نک: امالی صدوق، ص756؛ اعتقادات الامامیه، ص105؛ دلائل الإمامة، ص135؛ برای روایت ابن الحنفیه: مصنف عبد الرزاق، ج3، ص521؛ روایات عایشه: بخاری، ط السلطانیة، ج5، ص139؛ ج8، ص146؛ الطبقات الكبرى، ج1، ص23)، و افزون بر ائمه علیهمالسلام، توسط دیگر علویان تکرار شده یا به ایشان نسبت داده شده است:
- ثم قام القاسم بن إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن الحسن بن الحسن بن علي بن أبي طالب" فدعا إلى طاعة الله، وكان خروجُهُ بغربي مصر فأجابه منهم كثيرٌ، وبايعوه وأقام معهم مُدّةً قليلةً ثم سألوه عن أبي بكر وعمر فقال: كانت لنا أمٌّ صدِّيقةٌ ابنة صدِّيقةٍ ماتت وهي غضبانة عليهما، ونحن غاضبون لغضبها
(حقائق المعرفة، احمد بن سلیمان زیدی، ج1، ص521؛ الانتصار في الرد على المعتزلة القدرية، ج1، ص110)
- قال أبو بكر [الجوهری] و حدثني المؤمل بن جعفر قال حدثني محمد بن ميمون قال حدثني داود بن المبارك قال أتينا عبد الله بن موسى بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علي بن أبي طالب ع و نحن راجعون من الحج في جماعة فسألناه عن مسائل و كنت أحد من سأله فسألته عن أبي بكر و عمر فقال أجيبك بما أجاب به جدي عبد الله بن الحسن فإنه سئل عنهما فقال كانت أمنا صديقة ابنة نبي مرسل و ماتت و هي غضبى على قوم فنحن غضاب لغضبها.
قلت قد أخذ هذا المعنى بعض شعراء الطالبيين من أهل الحجاز أنشدنيه النقيب جلال الدين عبد الحميد بن محمد بن عبد الحميد العلوي قال أنشدني هذا الشاعر لنفسه و ذهب عني اسمه قال:
يا أبا حفص الهوينى و ما كنت مليا بذاك لو لا الحمام
أ تموت البتول غضبى و نرضى ما كذا يصنع البنون الكرام. (شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج6، ص50)
آیا قراردادن روزی برای بزرگداشت اولیای دین اشکال دارد؟
طبعاً قرار دادن روز بزرگداشت برای بزرگان دین خوب و بهخودیخود بی اشکال است. بلکه مؤمنان میتوانند روزهای بسیار زیادی در سال را برای تکریم و ترویج فضائل و معارف اولیای دین در نظر بگیرند. با این حال، لازم است نکاتی در این باره در نظر گرفته شود:
۱. آثار منفی تساهل در امر بزرگداشتدر سرزمین ما، درباره نحوهٔ این کارها برای اولیای دین، فرهنگسازی مناسبی صورت نگرفته، و متأسفانه بزرگداشتها سریعاً به تاریخسازی و جعل سالروز وفات و شهادت تبدیل میشوند. بنابراین سزاوار است ابتدا به جامعه مبلغان دینی تفهیم شود که دایره روایات معتبر محدود است، و نمیتوان با حواله به غیب تاریخ ساخت، و دیگر اینکه ساخت یک تاریخ بسیاری اوقات به همین یک دروغ ختم نمیشود، و به تناسب جلساتی که پشتوانه تاریخی ندارند، بسیاری اوقات داستانهایی درباره میلاد و وفات شکل میگیرد، و همچون امروز، دیواری کج تا ثریا میرود. (نمونه) و فراتر از آن بازکردن باب شعائرسازی و آرای باطل در این موارد، تا آنجا است که برخی بر آن نظراتی فقهی و اعتقادی بنا میکنند، و گاه زبان به طعن ناقدان میگشایند و آنان را معارض مذهب میشمارند.
۲. ضرورت پرهیز از جعل جاعلاناگر بنا بر بزرگداشت است، بهتر است روزی غیر از روزهای جعل قطعی به نام میلاد و شهادت باشد (مانند تاریخ جعلی میلاد و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها)، تا بدینوسیله حمایت از جاعلان نشود که هم جعلشان ترویج و تاریخ رسمی شود، و هم گاهی زمینه خوشبینی به جاعل، و یا کوچکشمردن گناه کذب شود.
بهویژه جعل تاریخ مرتبط با اهل بیت (ع) بسیاری اوقات، افترا بر خاندان اهل بیت ع و معصیتی بزرگتر است. همچنین، نباید با تاریخسازی جدید موجبات وهن مذهب ضعیفنمایاندن منابع کهن معتبر شیعه نزد عموم و مخالفان شیعه فراهم شود. مقابله با دروغ نیز امری لازم است، و نباید با مصلحتتراشیهای نابهجا آن را کوچک جلوه داد.
۳. دقت در جایگاه اخبار ضعیفهمچنین در استناد به اخبار ضعیف برای ترویج سالروز میلاد و وفات بزرگان، باید در نظر داشت اخبار ضعیف در حدی باشند که بتوان احتمال صحت در خور توجه باشد. بنابراین، روایات کتب معاصر و دستنوشتههای پساصفوی که عموماً قرینهای دسترسی مؤلفانشان به آثاری کهن ولی ازبینرفته را تأیید نمیکند، قابل استناد نیستند. همچنین روایات منفرد کذابان (که شاهد تاریخی مستقل ندارد) هرچند متقدم باشند (مانند خصیبی) و هرچند جعلیبودن روایتی قطعی نباشد، کنار گذاشته میشوند. و کهنگی دلیلی کافی برای اهتمام به روایات بیشاهد کذابان نیست.
@gholow2
نقدی بر گزینش متون صوفیه در کتب درسی ادبیات فارسی و تاثیر ضمنی آن در ایجاد باورهای فرقهای
محمد امین میکائیلی، حسینی، و یعقوبی
نقد و نظر، ش103، 1400. (برگزیده همایش ملّی تصوف)
کتابهای درسی تاثیر انکارناشدنی در ایجاد و تثبیت باورهای دانشآموزان و جامعه دارند. هدف این نوشتار بررسی و نقد تأثیر متون صوفیانه در کتب درسی ادبیات فارسی، بر باورپذیری عقاید فرقهای است. این تحقیق با مراجعه به 6 جلد کتاب ادبیات فارسی دوره دبیرستان و منابع تاریخ تصوف و کتب صوفیه انجام یافته، و موارد متعددی از مطالبی که میتواند در ایجاد باورهای فرقهای و عقاید ناهمسو با مذهب رسمی جمهوری اسلامی ایران (تشیع)، تاثیرگذار باشد؛ معرفی و نقد کرده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که درج برخی متون انتخاب شده از کتب نویسندگانی با اعتقادات اَشعری - صوفیانه، در کتابهای درسی، میتواند تأثیر منفی بر اعتقادات، اندیشه و عملکرد نوجوانان گذاشته؛ به ترویج روحیه انفعالی و جبرگرایی اَشعری در جامعه شیعی ایران کمک کند.
---
تذکر: البته با تأخیر در نشر مقاله، برخی متون درسی تغییر کردهاند. ولی نشانگر روح حاکم بر مؤلفان است.
▪️صلی الله علیک یا قمر بنی هاشم
نسلْ در نسلْ خاک پایِ توایم
به تو دادیم دلْ نَسَبْ به نسبْ
می کند زنده یاد حیدر را
چین پیشانیات به وقت غضب
اسدالله کربلا , عباس
بِنِشین با وقار بر مرکب
قد کشیدی همینکه روی اسب
لشکر کوفیان کشید عقب
تا تو بودی سفر به خیر گذشت
ای نگهبان محمل زینب
تا تو بودی رباب اصغر داشت
غرق بوسه سپیدی غب غب
تا تو بودی ندید یک مادر
طفلش از تشنگی کند لب لب
تا تو بودی کسی اجازه نداشت
بزند چوب خیزران بر لب
رفتی بر غرورها برخورد
دست نامحرمان به معجر خورد
وای از لحظه ای که غوغا شد
رفتی و در خیام بلوا شد
دختری مشک آب دستت داد
بر دعا دست عمه بالا شد
سایه ات بین نخلها گم شد
پسر فاطمه چه تنها شد
تا رسیدی کنار نهر فرات
علقمه در مقابلت پا شد
تا قیامت خجل ز لبهایت
خنکی های آب دریا شد
جانب خیمه راه افتادی
فکر و ذکرت لبان آقا شد
در کمینت سپاه نامردان
تیرها در کمان مهیّا شد
بی هوا دستِ راستت افتاد
دست چپ هم شکارِ اعدا شد...
از سرِ تو کلاه خود افتاد
یک نفر با عمود پیدا شد...
وای بی دست بر زمین خوردی
سجده گاه تو خاکِ صحرا شد
تیرهایِ کمی فرو رفته
خوب بر جسمِ اطهرت جا شد...
دورتر از تنت حسین افتاد
همه دیدند قامتش تا شد
گفت عباس خیز و کاری کن
رویِ لشگر به خواهرم وا شد
دَمِ خیمه زمان غارت ها
سرِ یک گوشواره دعوا شد
سند ارث بُردن از زهرا
با کف پا به چادر امضا شد
پاسخ اَیْنَ عمّیَ العباس
سیلی چند بی سر و پا شد…
(قاسم نعمتی)
?پاسخ به دو مغالطه غلوآمیز رایج?1. برخی غالیان معتقدند اقتضای فضل امامان این است که معاجز و فضائل همه انبیا را همان طور و بیش از آن داشته باشند. لذا اگر برای حضرت عیسی ع شکل خاصی از ولادت و عروج مطرح است، گونهای از آن را برای امامان نیز میپذیرند.
در برابر باید گفت: بر اساس روایات امامیه، برتری مقام امامت بر نبوت آموزهای شناختهشده و اصیل است (عياشي، تفسير ج1، ص58؛ کلینی، الكافي، ج1، ص175)، اما با اینحال، مثلاً انتساب نبوت (از فضائل انبیا) به ائمه اهل بیت (ع) عقیدهای غالیانه است که در روایات متعدد از سوی ائمه، رد شده است (نمونه: صفار، بصائر الدرجات، ج1، ص258، 452؛ کلینی، الکافی، ج1، ص269، ش6؛ کشی، الرجال، ص301، ص247، 298، 323-324: ش456، 529، 529، 540، 588؛ ابنبابویه، عیون أخبار الرضا، ج2، ص201).
بسیاری اوقات نسبت دادن ِ فضائل و جایگاهِ مقام پایینتر به بالاتر نیز تجاوز از حد و غلو است. به عنوان مثال، رهبری را میتوان تصور کرد که جایگاه برتری در جامعه دارد اما همه فضائل و دانشها و توانمندیهای زیردستانش را ندارد، و یا مانند نبی اکرم (ص) که با وجود برتری بر انبیای پیشین و علم بیشترشان، برخی معاجز انبیا (ع) را دستکم در دوران حضورشان بالفعل نداشتند (برای نمونه: ص: 35-37؛ قصص: 48؛ آل عمران: 59). همچنانکه حضرت موسی ع که پیامبر اولوالعزم بود ولی در برخی اولیای عصر ایشان فضیلتی بالاتر داشتند (قصص: 34؛ کهف: 65-82)
مرحوم قاضی نور الله شوشتری در این زمینه مینویسد:
«علم ایشان به ضمایر، في الجمله باشد و دیگران را نباشد یا کمتر باشد. و اکملیت آن حضرت بیش از این تقاضا نمیکند که اطلاع بر ضمایر، بیشتر از دیگران داشته باشند، بلکه اگر آن حضرت اطلاع بر ضمایر نداشتی و دیگران اطلاع داشتندی، خللی در افضلیت ایشان نمیرسانید، زیرا که بسیاری از انبیاء به بعضی از صفات مخصوص بودهاند که پیغمبر ما آن صفات را نداشته؛ مانند آن که موسی کلیم الله بود و آن حضرت نبود، و عیسی روح الله بود و آن حضرت نبود، و بزرگی حضرت موسی و تفضيل او بر خضر مقرر است و مع هذا بسیاری از حقایق او می دانست که حضرت موسی نمیدانست.
آری، اظهار ضمایر اگر چه یک بار یا دو بار، و از یک کس یا از دو کس باشند، نیز از معجزات است، و در معجزه بودن آن لازم نیست که هر ضمیر را دانند و بعضی اولیاء را که صاحب نفحات از ایشان اظهار ضمیر نقل نموده، می تواند بود که واقع باشد، و آن را نیز کسی دعوی ننموده که همیشه و در همه حال بوده، بلکه حال جميع انبیاء و اولیاء همان است که:
گھی بر طارم اعلى نشینم گهی بر پشت پای خود نبینم» (اسئلة يوسفيه، ص52)
? 2. غالیان میگویند اگر علم و قدرت امامان را محدود بدانید یعنی ایشان را جاهل و عاجز خواندهاید. البته با اندک تأملی روشن است که عقلا حتی یک عالم معمولی را نیز با وجود ناآگاهیهای بسیارش در علوم مختلف جاهل نمیخوانند. پس معلوم است اطلاق جاهل بر حجج الهی با آن حیطه گسترده علوم وحیانی و لدنی ابدا سزاوار نیست. وانگهی آیات و روایات در زمینه محدودیت علم و قدرت انبیا متواتر است (نمونهها). آیا غالیان چنان جسارتی به انبیای الهی را روا میدارند؟
اما استعمال این تعابیر برای اولیای الهی در نسبت به خداوند و یا به صورت موردی (و نه مطلق) چنانکه در برخی آیات و روایات آمده، اشکالی ندارد. چنانکه میفرماید: «إن أدری...»، «لا تعلمهم...»، «ما کنت تعلمها...»، «اللهم... فَإِنِّي ضَعِيف»، «أنا عبدك الضعيف الذليل الحقير...»
@gholow2
Telegram
غلوپژوهی
***🔺***آیاتی دیگر در نفی تفویض خلق و رزق و #علم\_غیب (3) وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِين (یونس: 20) مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ…
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 4 weeks ago