?????_????? ??????

Description
شاید سخت اما امید است به پایانی زیبا..???! ‎‌‎‌‌‎‎‌‌‎ ‎‌‌ 

رمــان ، مـومــنت ، والــپیپـر ، پــست ، اســتـوری ، ادیـــت ✨?
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 5 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month ago

hace 4 meses, 2 semanas

گونه هایش گل انداخت
_چی...چیکار میکنید...آقا.
ران پایش را چنگ زد و با حال خراب و تب کرده لبس را به دندان کشید:

+خیلی وقته طعمت و نچشیدم عروسک!
میخوام تو رو هم‌گرمت کنم.
داغه داغ!.
از وسط شلوارش را پاره کرد و جیغ کوتاهی کشید و‌.....??
https://t.me/+hdnMWSSY1qs4ZWNk
1پاک

hace 4 meses, 2 semanas

مهوا دختری که از هویت اصلیش خبر نداره و به خاطر عمل خواهرش با دورگه ی گرگینه و فرشته ی تاریکی میخوابه!
گیر آلفای خشنی میافته و شب ماه کامل باید باهاش بخوابه??
https://t.me/+hdnMWSSY1qs4ZWNk
1پاک

hace 4 meses, 3 semanas

دو پارت بعدی توی رباته بقیه پارتا فردا میذارم
@onyazhousebot

hace 4 meses, 3 semanas

#رویــای_خـیـس2

· · · • • • • • نویسنده:شادی • • • • • · · ·#Part_7 **"سه ماه بعد"

سه ماهی از روزی که یازگی رو آوردم خونه میگذره و بعضی چیزا کم و بیش یادش اومده.

وقتی فهمید که بچمون رو از دست دادیم یه مدتی افسرده شد و همش گریه میکرد ولی خداروشکر الان وضعیتش اوکی شده.

دکترم خیلی امیدوار بود و میگفت که روند بهبودیش عالی داره پیش میره.

کم کم داشت به زندگیش عادت میکرد و همه چی خوب پیش میرفت.

-اونوررر

با صدای دادش سریع رفتم پیشش.

-جونم عشقم چیزی شده؟

لب برچید و گفت:
-ببین سیرو اذیتم میکنه به حرفم گوش نمیده.

با اخم نگاهی به سیرو کردم که با شیطنت ابرویی بالا انداخت و خندید.

-باز چیکار کردی پدر سوخته؟ چه آتیشی سوزوندی که مامانتو عصبانی کردی؟!

با مظلومیت نگام کرد و گفت:
-هیچی.

رو به یازگی گفتم:

-تو بگو چیکار کرده؟

-بهش میگم تکالیفش رو انجام بده ولی گیر داده میگه  من یه خواهر یا برادرم میخوام.

-خب راست میگم دیگه من تنهایی حوصله ام سر میره.

-ببین به جای فکر کردن به درسش به چیا فکر میکنه؟!

سردرگم نگاهشون کردم نمیدونستم طرف کدومشون رو بگیرم.

به سمت یازگی رفتم و بغلش کردم و گفتم:

-بد نمیگه ها!!

با عصبانیت به سمتم برگشت و گفت:
-چی؟

چشمکی زدم و گفتم:
-خب سیرو بزرگ شده تو هم کم کم خاطراتت داره برمیگرده ما هم خیلی وقته با هم رابطه نداشتیم بد نیست یکم از اون کارای خوب خوب کنیم

⎯⎯⎯⎯⎯⎯ادامه دارد....**

hace 4 meses, 3 semanas

**آخ..امیر آروم تر...

انگار کور شده بود که اصلأ به ناله های از سر دردم توجه ای نمیکرد و با شدت بیشتری به کارش ادامه میداد.
_امیر نکن...نمیخوام... آخ لعنتی

_نمیخوای؟! گوه خوردی نمی خوای دختر عمو....حتی ارزش اینکه بکنمت هم نداری...

چش شده بود؟! چرا اینطوری حرف میزد؟!
یهو خودشو بیرون کشید که از درد زیاد جیغ کوتاهی کشیدم و این سیلی پر از درد امیر بود که صورتمو سوزوند.
_پاشو تن لشتو جمع کن جنده...

توجهی به بهت تو چشام و نگاه اشکیم نکرد و با برداشتن موبایلش و یکم کار کردن باهاش یهوصدای مثل همیشه مهربون بابا تو بلندگو پیچید و روح از تنم پرکشید:
_جانم پسرم...کاری داشتی

_من پسر تو نیستم آقای احمدی...توعم عموی من نیستی یعنی همون موقع که پدر مادرمو کشتی از لیست آشناهام خط خوردی....بیخیال زنگ زدم بگم انتقامم رو ازت گرفتم قاتل برادر....
_من..منظورت چی..چیه پسر...این حرفای بی سر و ته چیه میزنی**

امیر تک خنده هیستریکی زد و با حرص گفت چیزی رو که حکم مرگ من بود:
_راست میگی حرفام بی سر و تهه، اما اینکه دخترت امروز به دست من زن شده که ته داره دیگه؟! اینکه تا همین چند دقیقه پیش دخترت لخت و عور تو بغل من بود که ته داره؟مگه نه؟ تهش میشه بی آبرویی تو جناب احمدیِ برادرکش...
نفهمیدم چیشد که دست به انجام اون کار یهویی زدم .

طی حرکتی جنون آمیز آباژور کنار تخت رو به سرعت چنگ زدم و تیکه شکستش رو قبل از اینکه امیر به خودش بیاد روی شاهرگم فشردم و این خون بود که یکهو کل تخت و بدنم رو سرخ کرد.

بعد از اون هم صدای عصبی و نگران امیر:
_چه غلطی کردی دختره احمق...ترنج...ترنج چشماتو نبند لعنتی....گوه خوردم ترنج منه کثافت گوه خوردم نکن با من این کارو
_لَ...لعنت به تو و اون انتقام کثیف تر از خُ..خُودت.

گفتم و بعد از اون صداها کمرنگ و کمرنگ تر شدن برام. تا جایی که بی هوشی مطلق وجودمو فرا گرفت و من چه میدونستم که چه اتفاقات عجیبی در آینده برام رخ میده؟???
https://t.me/+wOsfzo7xTFY4Yzg0
https://t.me/+wOsfzo7xTFY4Yzg0
https://t.me/+wOsfzo7xTFY4Yzg0
https://t.me/+wOsfzo7xTFY4Yzg0
24پاک

hace 4 meses, 4 semanas

بعد بیان مقایسه کنن انقدر تو اینستا این ادیتا واسه دریا دیدم که گفتم روکم کنی بشه ببینن کی سرتره?*?*??**

╭   ┈─ #??? - #edit - #suburcuyazgiicoskun

??

╰┈➤@onyaz_house

hace 4 meses, 4 semanas

وقتی هرکدوم سخت واسه علاقمندی هاشون تلاش میکنن?*?***

╭   ┈─ #??? - #edit - #OnYaz

??

╰┈➤@onyaz_house

hace 4 meses, 4 semanas

#رویــای_خـیـس2 · · · • • • • • نویسنده:شادی • • • • • · · · #Part_1 "اونور" دستمو روی صورتم گذاشته بودم که با برخورد چیزی به میز سرم رو بالا آوردم. نگاه کردم با دیدن کمیسر نفس عمیقی کشیدم و گفتم: -سریع بازجویی ات رو کن میخوام برم پیش زنم. اخمی کرد…

hace 5 meses
**اونور واسه این بازیگر کامنت گذاشته …

اونور واسه این بازیگر کامنت گذاشته و اسمشو مخفف کرده نوشته دودو ?*?*??**

╭   ┈─ #??? - #onurseyityaran

??

╰┈➤@onyaz_house

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 2 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 5 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month ago