دکلمه✍️سناریو🎥

Description
♥️سلام خوش آمدید♥️
🌒🍁✨
دکلمه سناریو آواز
🎶🎤✍️☕
روزهای زوج  ساعت💫 17🌹19💫
محفل شعر و دکلمه
روز های فرد ساعت💫15🌹17💫 سناریو و شعر دونفره
و تایم های سعدی خوانی و نقد شعر و دکلمه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
قدردان حضور گرمتون هستیم🧿
Advertising
We recommend to visit

🍎 اولین ؛ بهترین ؛ معروفترین ؛ قدیمی ترین" لینکدونی اخلاقی تلگرام 🍏

شرایط و محل درخواست تبلیغ گروه 👈

@link_inform

 ☝️فقط ☝️خدمات مجازی 👈
@Member_support2

Last updated 2 days, 9 hours ago

سلام رزِ من🩶
خوش اومدی گلِ من
یک تو برای زندگیِ من فقط بس است...
تبلیغات= @M0bina_yz
ارتباط با ادمین:
@rosekhakestariad


پیج اینستاگرام:
negra__vida

لینک کانال:
https://t.me/+o7dK8GKCR6M5OTBk
لینک گپ:
https://t.me/rosekhakestarigp

Last updated 2 months, 4 weeks ago

🥇لینکدونی چت بزرگترین و پربازده ترین لینکدونی تلگرام🥇
➖➖➖➖➖
🇮🇷تابع‌قوانین‌جمهوری‌اسلامی🇮🇷
➖➖➖➖➖
🔴شرایط ثبت لینک
@Linkdonisaabt

➖➖➖➖➖
🔴ادمین لینکدونی

@adlinkde

@adlinkde

🌏🌏🌏🌏

Last updated 5 days, 6 hours ago

1 month ago

        🫰     @morfin401    🫰
       ‌‌‌‌◉━━━━━━───────
       ↻    ◁     ❚❚     ▷    ⇆
🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵

❤️از همه سری تو❤️

1 month ago
1 month ago

حسی در من زنده‌است هنوز...
مثلِ حسرت‌های کودکی‌ام....
حسی در من زنده‌است هنوز ...
مثلِ اشتیاقم به آغوش پدر...
مثلِ اشتیاقم به بوسه‌های مادر...
حسی در من زنده‌است هنوز از جنسِ امید...
حسی که در سرم فریاد می‌زند ، هر لحظه‌را زندگی کن...
حسی در من زنده هست هنوز ،مثل درمان بال زخمی یک پرنده و پروازش در آسمان بیکران ...
هنوز هم حسی در سرم زار میزند ، مانند ابرهای تکه تکه ، برای باریدن ...
حسی در من زنده هست هنوز ، مثل لبخندت بعد گریه های شبانه ات ...
حسی در من میگرید ، مانند مادری در فراغ فرزندش ...
حسی در من فریاد میزند هنوز مانند لیلیِ بی خبر از مجنونش ....
حسی در من زنده هست هنوز ، مانند خندیدن چشمانت بعد یک غم طولانی ...
حسی در من زار میزند ، برای تو، برای من ،برای من و تو ....
حسی در من هر لحظه میگرید...
حسی در من زنده هست هنوز...
قاصدکِ عمر را به آسمان بسپار
و لحظه‌ات را دریاب...
ببین؛ بازهم که چایی‌ات سرد شد
لحظه‌را دریاب عزیزِ من!
فرداها به گور پدرشان خندیده‌اند.
من و تو چاره ای نداریم...
به جز بند زدنِ این چینی شکسته ،
امیدی هم اگر نیست، باید ساختش....
عمر که بی توجه به حالِ ما می‌گذرد
کمی تقلا برای چنگ زدن به ریسمان رویا هم ، بد نیست....

مَصی✍️
🅲🅷🅰️🅽🅴🅻✓https://t.me/morfin401

1 month, 1 week ago

"خواب"

خواب بودم..
صدای جیغ و داد و همهمه میومد..پلکامو به زحمت باز کردم، با خودم گفتم:این همه مهمون سرزده از کجا اومده؟
صدای ضجه های مادرمو که شنیدم، جا خوردم!
رفتم سمتش..
گفتم مامان، چی شده؟ چرا گریه میکنی؟
هر چی ازش میپرسیدم، نه نگام میکرد...نه جوابمو میداد...
خودشو انداخته بود ، روی یکی که نمی دیدمش...
خواهرامو دیدم...
دیدم اونام حالشون خرابه...
هی جیغ میزنن و گریه میکنن...
رفتم سراغ یکی یکی شون...
میزدم رو شونه هاشون تا بپرسم چی شده؟
اما اونام بهم توجه نمیکردن...خسته شده بودم ازین سردرگمی...
آروووم ، رفتم نزدیک اونیکه مامانم بغلش کرده بود و ولش نمیکرد...
یهو خودمو دیدم...ماتم زده بود...
رفتم نشستم کنارش...گفتم شاید اینجوری منو ببینن و باورشون بشه که زنده م...
باید از خواب بیدارشون میکردم...
اما...
اما هر چی باهاشون حرف میزدم...
هر چی فریاد میزدم....
بی فایده بود...
دیگه ساکت شدم و ناامید...ترجیح دادم فقط نگاشون کنم...
دورمو گرفته بودن...
تو ناله هاشون از من میگفتن...
دیگه خودمم گریه م گرفته بود...
داشتن قنداق پیچم میکردن، تو یه پارچه ی سفید...
میخواستن رومو بپوشونن ، که داد میزدم، نکنین...
نفسم میگیره...
مامانم میدونستا.. اما هر چی پارچه رو میزد کنار، دوباره میپوشوندن...
بالاخره منو پیچیدنو تو یه قفس چوبی گذاشتَنَم...
جاش تنگ بود...اما...توش جا شده بودم...
وااای که چقدر عزیز شده بودم...رو زمین نبودما...
رو شونه هاشون، داشتن منو میبردن....
ازون بالا چقدر همه چی دیدنی بود...
یه عده پچ پچ میکردن...معلوم بود واسه تماشا اومده بودن...
یه عده آروم و قرار نداشتنو فقط میگفتن، خیلی زود بود...
عزیزامو میدیدم که تو راه قبرستون...هی از حال میرن...
بالاخره رسیدیم ...
رسیدیم همونجا که میگن خونه ی اول و آخر هممون اونجاست...
یه چاله کنده بودن که بزارنم اون تو...
خیلی گود بود و تاریک...
یعنی دلشون میومد، منو بزارن و روم خاک بریزنو برن؟
تو دلم میگفتم، میدونم اینکارو نمیکنن...
اما...کردن...
اولین بیلِ خاک رو که ریختن، داد کشیدم...
گفتم نریزید...
خواهش میکنم نریزید...
مگه نمیدونین به بوی خاک حساسیت دارم؟؟؟
نمیدونید نفسم میگیره؟؟؟
انگاااار کر شده بودن...
اونقدررر ریختن، که چاله پر شده بود...
دیگه نای نفس کشیدن نداشتم...
بخودم گفتم؛راحت بخواااب ..که دیگه راحت شدی...
شب بیداریهات تموم شده بانو ...
بخواب ..بخواب دنیا خسیسه
واسه کمتر کسی غم می نویسه..

#جوکر خرم آباد

🅲🅷🅰️🅽🅴🅻✓https://t.me/morfin401

1 month, 1 week ago

حالا که مرا نداری، کسی هست مراقبت باشد؟
کسی هست وقتی دلت گرفته تو را بخنداند؟
کسی هست وقتی خوابت نمی‌برد بنشیند تا خود صبح با تو حرف بزند؟
کسی هست؟ کسی هست مثل من حرصت بدهد و با اخم نامش را که صدا می‌کنی برایت بمیرد؟
کسی هست نوازشت کند؟
کسی هست بداند کدام آهنگ را برایت بگذارد وقتی دلت گرفته ؟ کسی هست آهنگهای غمگین را تندتند رد کند؟
کسی هست درباره کتابی که می‌خوانی با او حرف بزنی؟
کسی هست؟ کسی هست همینطور که راه می‌روی برایت بمیرد؟
کسی هست کف دستت را ببوسد و مست شود از بوی تنت، عطر گندم خام؟ 
حالا که مرا نداری، تنها نمانده‌ای؟ دلتنگ نیستی؟ دلت بوسه و نوازش نمی‌خواهد؟ دلت یک مرد کلافه نمی خواهد که از همه دنیا پناه بیاورد به امن آغوشت؟ دلت یک کشتی شکسته نمی‌خواهد که در بندر دستانت پهلو بگیرد؟ دلت تنگ نشده برای این که بخندانمت، و بعد برگردی و نگاهم کنی که محو شده‌ام در حالت چشمانت، وقتی که می‌خندی از ته دل؟ 
خوش به حال باد. خوش به حال ماه. خوش به حال رژ لبت. خوش به حال شال آبی لعنتیت. خوش به حال آینه‌های آسانسور. خوش به حال خورشید. خوش به حال راننده‌های تاکسی که روزی دوبار صدای تو را می‌شنوند. خوش به حال تمام هفت میلیارد و خرده ای آدم دنیا، که می توانند صدایت کنند و جوابت سکوت نباشد.
حالا که مرا نداری...می‌بینی؟ مرا نداری. چه اهمیتی دارد بعد از این جمله لعنتی چه می نویسم...

#حمید_سلیمی

🅲🅷🅰️🅽🅴🅻✓https://t.me/morfin401

1 month, 1 week ago

🍁#شعر *🍁*

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد

در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کرد

که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است

گفت این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد

گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال

خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست

گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو

🎼#احمد_عبادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌**

🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂

🅲🅷🅰️🅽🅴🅻 https://t.me/morfin401

1 month, 1 week ago
1 month, 1 week ago
1 month, 1 week ago

**دلم می خواست باران مادرم بود
همیشه چتر مِهرش بر سرم بود

به شوقش دانه دانه می شکفتم
بهشتی از قدومش در بَرم بود

میان باغسار ابروانش
تِمِ بادامیِ بارآورم بود

شراب کهنه ی مویش که می ریخت
بلور شانه هایش ساغرم بود

پس از آن خشکسالی های جانسوز
هوای خیس چشمان ترم بود

بهارم بی گل رویش خزان است
چه می شد دامنش باغ و برم بود

پر از گلهای سرخ  و صورتی رنگ
حریری از حیایش چادرم بود

جهان بی چشمهایش دیدنی نیست
گلی بی روی او بوییدنی نیست

نبوغ روح او خورشید گستر
چراغی بی رخش فهمیدنی نیست

هزاران پنجره در خانه باشد
نباشد مهر او تابیدنی نیست

صفایش مروه ی مقبوله ی من
به جز احرام او پوشیدنی نیست

کتاب سینه اش قرآن نور است
به غیر از مصحف اش بوسیدنی نیست#اکرم_نورانی 🅲🅷🅰️🅽🅴🅻✓**https://t.me/morfin401

1 month, 2 weeks ago

🍁دکلمه🍁

🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 سردمه. چشام درست مثل زمان خداحافظی تو  می‌سوزه. همون موقع که جلوی در ایستاده بودی  غرور همیشگیت توی صورتت موج می‌زد؛ اما... اما به من نگاه نکردی  قبل از اینکه من  بغضمو   خالی کنم  زیر لب چیزی شبیه خداحافظی گفتی  و در رو آروم بستی؛ آروم، درست مثل همیشه؛
بهت گفتم در طویله که نیست
در قلبمه . آروم‌تر ببندش!
هنوز هم این صدا رو بلند می‌شنوم.
مگه خاطراتت تو کوه ستگی فراموش میشه . یادم میاد چقد منو دس انداخته بودی این قلبه
یا طویله.
بوی  عطر اردیبهشت که میاد نجیب بودن وشرم دخترونه ات منو بیشتر متعجب میکنه
دروغ گفتی دوسم داری . من مطمئن بودم
که فقط بخاطروقت گذرانی باهام  بودی
ببین صدات تو گوشم می پیچه
-اینجا چی‌کار می‌کنی؟
پسر باز خل وچل شدی
شنیدم مهمونی داری
نه ....صدات داره می پیچه دختر
ببین اومدم
مراسم خاکسپاری، نه مهمونی
احمق دست و پا چلفتی هم نیستم
بغضم داره  می‌ترکه.
اونم خیلی  باحاله.
مشتامو دارم میکوبم به در خونه تو
زود باش برو کنار بدنت هنوز داره نبض میزنه و ناله  می‌کنه.
ببین باورم نمیشه
مراسم خاکسپاری توعه
ببین شوخی قشنگی نیس
  دیوونه شدم
ببین شوخی خوبی نبود  ونیس
قفسه سینه‌م سنگین شده. هوا به سختی
رد میشه فقط صدام کن
وشعر ایام حافظ بخون
فقط بگو این تن بمیره هنوزم هستی
بغلم بی تو خشک وسرده
(ما بیغمان مست دل از دست داده ایم
همراز عشق و همنفس جام باده ایم )
بیا وببین تمام شمشادهای گوشه ی خونه تو خشک شدن
فقط توپ وتشر دخترونه خودتو بزن
ولی..... جون من  بلند شو
ببین بهار اومده...‌‌
#امیرعلی_کشاورزی

🍁🍂🍁🍂🍁🍂

🅲🅷🅰️🅽🅴🅻 https://t.me/morfin401

We recommend to visit

🍎 اولین ؛ بهترین ؛ معروفترین ؛ قدیمی ترین" لینکدونی اخلاقی تلگرام 🍏

شرایط و محل درخواست تبلیغ گروه 👈

@link_inform

 ☝️فقط ☝️خدمات مجازی 👈
@Member_support2

Last updated 2 days, 9 hours ago

سلام رزِ من🩶
خوش اومدی گلِ من
یک تو برای زندگیِ من فقط بس است...
تبلیغات= @M0bina_yz
ارتباط با ادمین:
@rosekhakestariad


پیج اینستاگرام:
negra__vida

لینک کانال:
https://t.me/+o7dK8GKCR6M5OTBk
لینک گپ:
https://t.me/rosekhakestarigp

Last updated 2 months, 4 weeks ago

🥇لینکدونی چت بزرگترین و پربازده ترین لینکدونی تلگرام🥇
➖➖➖➖➖
🇮🇷تابع‌قوانین‌جمهوری‌اسلامی🇮🇷
➖➖➖➖➖
🔴شرایط ثبت لینک
@Linkdonisaabt

➖➖➖➖➖
🔴ادمین لینکدونی

@adlinkde

@adlinkde

🌏🌏🌏🌏

Last updated 5 days, 6 hours ago