?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago
بند بدن نبودم و از تن درآمدم
بیرون زدم از آینه، از "من" درآمدم
موسی نبودم اما در خلسهای شگفت
تاریک محض رفتم و روشن درآمدم
نوری شدم که طاقت خاموشیاش نبود
چون شعلهای کشیده به شیون درآمدم
ای شبدر چهارپری که به یمن تو
هربار زنده از دل بهمن درآمدم؛
من لب نداشتم که ببوسم تو را ولی
از شدت سکوت به گفتن درآمدم
دل را زدم به دریا... شاید بخوانیام
از موجها گذشتم و تا بندر آمدم
بی تن توان زیستنم بود و بی تو نه!
پس عاقبت به هیئت یک زن درآمدم
کبری موسوی قهفرخی
?اقلیماه
نه گنجشکی به من دلبستگی دارد نه شاهینی
در این حد آسمان بودن ندارد جای تحسینی
قفس یک حجم محدود است با تنهایی محدود
غمم را جار زد تا ناکجا باد خبرچینی
بهجای ماه، مشتی پولک تزیینیام دادند
که دلخوش میشود با سکهای ناچیز، مسکینی
بهجا میماند از آیینه، گاهی شیشهای خشدار
برای آفتابی ماندن من نیست تضمینی
زمینیها به اندوهی که دارم ابر میگویند
بهزودی مینشیند بر درختان برف سنگینی
کبری موسوی قهفرخی
?اقلیماه/ ۱۳۹۵
برف ما به بام
برف او به دوش
طفل گلفروش
کبری موسوی قهفرخی
?شبدر چهارپر
سپاس از خانم احمدوند??
فرض کن بچهموش باشیّ و
در دل فاضلاب زاده شوی
بعد هم توی جوب جان بدهی!
وسط این پرانتز منفور
زندگی رودخانهای وحشیست
و تو باید خودی نشان بدهی!
ناگهان دستی از خزانهٔ غیب
سایه میگسترد بهروی سرت
[و تو مبهوت که چه بود و چه شد؟!]
در بغل میفشاردت دائم
آنقدَر که نمیتوانی گاه
دُم خود را کمی تکان بدهی
صاحب دست، عاشق موش است
جیب او گاوصندُوقی مخفی است
که تو را میکند در آن پنهان؛
او نوازشگریست غمگین که
گاه ناچار میشوی هر آن
زیر انگشتهاش جان بدهی!
صاحب دست، عاشق نرمی است
نرمی موش و نرمی خرگوش،
نرمی تولههای مادهسگی،
نرمی دامن حریر زنی،
و تو با نرمی تنت باید
تن به تکرار داستان بدهی
او خیالات روشنی دارد
دوست دارد که با رفیقش، ژُرژ،
صاحب تکهای زمین بشود
صاحب یک اتاق گرم و بزرگ
و تو تا او خیالمست شود
استکان پشت استکان بدهی
مرد یک غول مهربان است و
مثل اسب درشکهچی کاریست
در سرش ماهیای است قرمزرنگ
بیحواس و بدون حافظه که
ناگهان کار میدهد دستش
و تو باید به او زمان بدهی
آخرش کار داد دست خودش
دست او لای موی نرم زنی
رفت و زن زیر دست او جان داد؛
مثل خرگوش و موش و تولهسگش!
بخت گردنشکسته! این دفعه
کاش میشد کمی امان بدهی!
مرد ترسید و بعد طبق قرار
رفت لای درختها گم شد
ژرژ از دورها صدایش زد
او صدا را گرفت در آغوش
مثل اینکه به یک کویر وسیع
مژدهٔ ابر رایگان بدهی
ژرژ او را به سمت دریاچه
برد و خود پشت او نشست و سپس
از خیالات روشنش گفت و
از زمینی که میشود بخرند
و پر از موش و بچهخرگوش است
: «به همه باید آب و دان بدهی...»
ناگهان ماشه را چکاند و چنین
به خیالات موش پایان داد!
کبری موسوی قهفرخی
موشها آدمها
جان اشتاین بک
✳️ اگر به دنبال نام بهترین کتاب های جهان باشید احتمالا جان استاین بک را با شاهکار او یعنی رمان خوشههای خشم میشناسید. ولی ما تصمیم گرفتیم یکی دیگر از آثار او را در لیست معرفی بهترین رمان های تاریخ خود قرار دهیم. رمان موشها و آدمها داستان دو کارگر را روایت میکند که به جایی جدید مهاجرت کردند و در جستجوی کار هستند. آنها آرزو دارند روزی زمین و مزرعه خودشان را داشته باشند و برای رسیدن به این آرزو تلاش میکنند که در دنیای بیرحم اطرافشان شغلی برای خود پیدا کنند.
این رمان به خوبی نشان میدهد که دوستی و رفاقت تا چه اندازه میتواند در زندگی ما انسانها اهمیت داشته باشد. همچنین اشتاین بک زندگی افراد تنها را در آمریکا به خوبی به تصویر میکشد. چنین رمانی از نویسندهای که برنده جایزه نوبل ادبیات هم شده است انتظار میرود.
سلام ای غمِ محبوبِ دائماً در من!
نماد مشترک مرگ و زیستن در من!
چقدر پنجرهٔ بسته هست در روحم
چقدر شاعرِ سرشارِ بیدهن در من
شب است و رایحهٔ ماه منتشر شدهاست
برقص صوفیِ معصومِ بیبدن در من!
بگیر دست مرا و بلند گریه کن و
به شادی دو جهان پشت پا بزن در من
سپس به دشت بزن... با تو راه میآیند
دو گله اسب پریشانِ ترکمن در من
پر است دست من از عطر وحشی دستت
به شوق جامه دریدهست پیرهن در من
گرفتهای یقهام را و خوب میدانم
برنده کیست در این جنگ تن به تن در من
نمیشود که نباشی و روز، شب بشود!
دوباره شعله کشیدهست خواستن در من
کبری موسوی قهفرخی
?عشقسالگی
دکلمه : مائده ابوالفتحی
سلام ای غمِ محبوبِ دائماً در من!
نماد مشترک مرگ و زیستن در من!
چقدر پنجرهٔ بسته هست در روحم
چقدر شاعرِ سرشارِ بیدهن در من
شب است و رایحهٔ ماه منتشر شدهاست
برقص صوفیِ معصومِ بیبدن در من!
بگیر دست مرا و بلند گریه کن و
به شادی دو جهان پشت پا بزن در من
سپس به دشت بزن... با تو راه میآیند
دو گله اسب پریشانِ ترکمن در من
پر است دست من از عطر وحشی دستت
به شوق جامه دریدهست پیرهن در من
گرفتهای یقهام را و خوب میدانم
برنده کیست در این جنگ تن به تن در من
نمیشود که نباشی و روز، شب بشود!
دوباره شعله کشیدهست خواستن در من
کبری موسوی قهفرخی
?عشقسالگی
با من بمان این روزهای واپسین را
از من بگیر این سایهٔ اندوهگین را
پروانهها با مرزها کاری ندارند
بردار از اطراف باغت سنگچین را
در صلح هم چشمان تو سردار جنگاند
در سایهٔ هم مینشانی آن و این را
حال مرا بعد از تو دیدند و نوشتند
تاریخدانان ماجرای باشتین را
در راه خود سد ساخته رودی که عمری
نادیده گیرد سنگهای تهنشین را
کبری موسوی قهفرخی
?غروب پابهماه/ ۱۳۹۳
دکلمه : مائده ابوالفتحی
https://t.me/kobramusavighahfarokhi
تا دست برد سمت دوات موربش
پاشید روی صفحهٔ اصلی، مرکّبش
برخاست بیخیال همین یک دقیقه پیش
انداخت توی آینه بادی به غبغبش
سنجاقسینهای که مزین به نقره بود
افزوده بود بر سر و وضع مرتبش
گلمیزهای سنتیاش را که پاک کرد
دستی کشید بر سر گلهای کوکبش
از رادیو صدای زنی میرسید که
خوشحال بود از خوشوبش با مخاطبش..
اما چرا مخاطب دیرآشنای او
هرگز نمیرسد به قرار سر شبش...؟!
شب یک زن است با کلماتی سپید که
میپژمرند بیهیجان گوشهٔ لبش
کبری موسوی قهفرخی
?اقلیماه
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago