آنتی کراش خواجه نصیر

Description
We recommend to visit

کانال فیلم

Last updated 1 year, 4 months ago

‌( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد ) ‌

‌آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار‌ ‌‌ ‌

‌‌??? : @mobsec_ads

??? : @sudosup_bot

Last updated 3 months, 1 week ago

2 months, 1 week ago

این قضیه که یه پیرمرد هشتاد و چند ساله متوهم، زندگی و جوونی مارو نابود کرده هم اصلا جالب نیست.

#ادمین_سوم

2 months, 1 week ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
متاسفانه مقداری از این عقاید پوسیده‌ حتی به نسل زد هم سرایت کرده. شاید هنوز برای آزادی آماده نیستیم. هنوز برای برابری جنسی، احترام به حقوق اقلیت های جنسیتی، پایان دادن به زن‌ستیزی و فحش های ناموسی، پایان دادن به فحش های قومیتی، پایان دادن به ملی‌گرایی و قومگرایی و سنت‌گرایی، پایان دادن به کنترل‌گری والدین و احترام به حریم شخصی یکدیگر، احترام برابر به سنین مختلف، دور ریختن خرافات و ادیان و مذاهب و فرقه ها آماده نیستیم.

#پیام_ناشناس

2 months, 1 week ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
دوستان عالی مینوازید هر دو شب یه بار تو این چند یه بحث باز میکنید که نشون بدید میتونید بخاطر اختلافاتون با همدیگه مثل لاشخورا باهم حرف بزنید و ننه بابای همو به فحش بکشید و سرتاپای همو قهوه ای کنید بذارید کنار
خیلی احمقید به خدا
چرا اینو درک نمیکنید که بابا بدبختا هر طرز فکری که دارید هزار نفر اون بیرون مخالف شمان؟ چه گی باشی چه هموفوب باید اینو بفهمی همه مثل تو فکر نمیکنن! باید با تمام عقاید کنار بیای! انقدر نپرید تو جون هم ادم خندش میگیره

#پیام_ناشناس

4 months, 4 weeks ago
5 months ago

تو زمزمه چنگ و عود منی

#ادمین_سوم

5 months ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
پرده‌ی اول:
سه‌شنبه ۲۲ آبان
ساعت هفت و اندی صبح بود که وارد دانشگاه شدم. دانشگاه آرام بود. آفتاب برآمده و شب سخت گذشته زیر نور کم رمق پاییزی، به اتمام رسیده. کمتر کسی میداند شب گذشته در آن خوابگاه‌های آجری چه گذشته است. عده‌ای در آنجا تمام شب را بیدار بودند. کلاس اول برگزار شد.
بعد از چند مدتی، خبرهایی با یک قالب خاص در کانال‌های غیررسمی دانشگاه منتشر شد. از کلمات ابتدای متن های منتشر شده، میتوانستی بفهمی چه‌شده است.
"دانشجوی نوورود دانشگاه، طی حادثه شب گذشته، جان باخت."
از جا برخاستم. به حیاط دانشکده رفتم. جمعیتی جمع شده بود. جلوی آموزش دانشکده، میزی با یک پارچه مشکی که مشخص بود عجله‌ای مهیا شده بود، گذاشته شده بود. تعدادی دانشجو جلوی میز در رفت و آمد بودند.

پرده‌ی دوم:

لابی‌هوافضا - جمعیت زیاد غیرعادی - عده‌ای در رفت و آمد، عده‌ای نشسته برزمین، عده‌ای متعجب و هاج‌وواج، و اما تصویری از یک پسر جوان رشید که هنوز معصومیت نوجوانی از چشمانش رخت برنبسته با روبان مشکی روی میز.
طولی نکشید تا همه جمعیت نظم گرفتند و نشستند.
چشمان گریان - نگاه‌های نگران - سرهای در گریبان.
یک‌نفر حرف میزد. با آنکه سکوتی در سالن حکم‌فرما شد اما صدایش به زحمت به گوش می‌رسید. میزی در جلوی سالن بود که به تدریج با گل و حلوا و شمع تکمیل شد. هرچه میگذشت برجمعیت نشسته روی زمین افزوده می‌شد.

پرده‌ی سوم:

به ناگهان صدای فریاد گلایه‌مند دانشجویی به گوش رسید. سرها به سمت منبع صدا چرخید. بالاخره آمدند. آن پرمدعایان آمده بودند. طی ثانیه‌ای جمعیت بلند شد و دور مسئول را گرفت. گویی همه‌ی ما شدیم آن دانشجویی که فریاد میزد. کم کم بچه‌ها خودشان را رساندند. صدا بالا گرفت. قلب‌ها لرزید. لایه اول و دوم جمعیت که به او نزدیک بودند، امان نمی‌دادند. پرسش، گلایه، شکایت. اما او پاسخ درخوری نداشت. حتی نمی‌توانست فضا را آرام کند. تمام دست و پا زدن‌هایش بیهوده بود. به سختی می‌توانستم او را از بین جمعیت ببینم. دیدی چه برادران شجاعی داشتی؟
وسط آن جمعیت به آن فرومایه امان نمی‌دادند.
دیدی چه خواهران باغیرتی داشتی؟ از حنجره و غیرتشان برایت مایه گذاشتن.
زمان میگذشت و او جوابی نداشت. یک نفر میکروفون به دست از پایین لابی با فریاد جمعیت را راهنمایی کرد تا پایین بیایند و پشت میکروفون حرف بزنند. همراه جمعیت پایین رفتم. بازهم صدا نمی‌آمد. هرازگاهی صدای بچه‌های اطراف او، بالا می‌گرفت. مشخص بود که در حال بهانه‌تراشی کردن بود.
طولی نکشید تا جمعیت به سمت در رفت. قصد خروج داشت. آنجا بود که اورا دیدم. چهره ی خونسرد و مطمئن با آن پوزخند محوی که داشت. مگر پشتت چقدر گرم است که آنقدر مطمئن و آرام بودی و ذره‌ای تردید و غم در تو رخنه نکرد؟

زیربار بی‌مسئولیتی نمی‌روند زیرا بار سنگینی است. بار آرزوهای پسرک نوزده ساله. بار اشتیاق و برق چشمان مادرش به هنگام بدرقه او. بارِ خنده‌های نقش نبسته، راه‌های نرفته، لذت‌های نبرده. بار آرزوهای همیشه خفته در خاک.

#پیام_ناشناس

5 months ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
خطاب به مسئولان خواجه نصیر که دغدغه شون تجمیع دانشگاه در رضایی نژاده!
تجمیع کل دانشکده ها در رضایی نژاد به یک سری خدمات نیاز داره که تا فراهم نکنید نه استاد ها حاضر به منتقل شدن هستن نه دانشجو ها
1.پیگیری برای احداث ایستگاه مترو در نزدیگی پردیس رضایی نژاد
2.پیگیری برای افزایش خدمات رفاهی به دانشجویان
3.افزایش گشت های پلیس روزانه و شبانه برای تضمین امنیت دانشجو ها
4.احداث مرکز درمانی خواجه نصیر
5.برقراری سرویس رفت و برگشت به مرکز تهران
و... که به پیوست بقیه دانشجو ها به این لیست اضافه خواهند کرد(دوستان توجه داشته باشید شاید تجمیع دانشگاه به زمان تحصیل نرسه اما میراثی برای آیندگان خواهد بود که با مطالبه گری ما و البته تلاش صنفی این مهم انجام میشه)

#پیام_ناشناس

5 months, 1 week ago
5 months, 1 week ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
کاش یکی جرات میکرد اسم اون زنیکه مقیمی رو میاورد که ادعای مسئول مرکز مشاوره و بهداشت رو داره و فقط دنبال این بود نیروهای قدیمی رو از مرکز بیرون بکنه و چندنفر لوده رو بیاره به جاشون،
ولی یادش نبوده به خدمات اورژانس و نیاز پزشک و درمان و روانشناس خوابگاه فکری کنه
اسم این مقصر اصلی رو یادتون نره
تا اینکه شنیدم بچه ها امضا جمع کردن برعلیه ساهانی و مقیمی
گفتم دمتون گرم

#پیام_ناشناس

5 months, 1 week ago

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
تو رو قرآن یا لاس نزنید
یا اگه میزنید بعدش فاز نگیرید و پاش بمونیدد

#پیام_ناشناس

We recommend to visit

کانال فیلم

Last updated 1 year, 4 months ago

‌( اَلـفـبای تِکنولژے وَ ترفَنـد ) ‌

‌آمـوزش ، تـرفـند ، ابـزار‌ ‌‌ ‌

‌‌??? : @mobsec_ads

??? : @sudosup_bot

Last updated 3 months, 1 week ago