نکته: جامعه شناسی تجربه

Description
جامعه شناسی تجربه
یادداشت ها و فعالیتهای
محمد زینالی اناری:
@Mohamadzeinaliunari
(گروه بحث کانال)
@SoExperience

not for selling
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 4 days ago

2 months ago

به زبان ترکی است

2 months, 2 weeks ago

انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده

حسین بشیری کیوی
#جامعه_شناس

چهار سال پیش در چنین روزهایی انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا برگزار می شد ترامپ رئیس‌جمهور وقت به مصاف بایدن_اوباما رفته بود. هیجان انتخاباتی بیش از آمریکا در ایران مشهود بود از یک طرف براندازان در آرزوی انتخاب مجدد ترامپ بودند که هر روز حلقه تحریم ها را افزایش می داد و رادیکال های جمهوری اسلامی از کیهان شریعتمداری تا پایداری ها روزه سکوت گرفته بودند. اصلاح طلبان تحلیل می کردند و حتی مشارکت فعال داشتند که بایدن_اوباما پیروز شود که در نهایت بایدن_اوباما پیروز انتخابات شد و جمهوری اسلامی هم نفسی تازه کرد.

ولی در انتخابات پیش رو که در ۱۵ آبان برگزار می شود هیجان دوره قبل در ایران وجود ندارد مثل اینکه شهروندان به رئیس‌جمهور پزشکیان اعتماد کرده اند که ترامپ یا بایدن تفاوتی باهم ندارد و هر که باشد مذاکره خواهد کرد.

انتخابات ترامپ و هریس از  ابعاد مختلف قابل تحلیل است نظرسنجی ها از شرایط برابر با واریانس خیلی کم به نفع هریس انتخابات را پیش بینی می کنند ولی قماربازها ۲وسوم به سود ترامپ شرط بندی کرده اند در واقع قماربازها درست در نقطه مقابل نظرسنجی ها قرار گرفته اند اگر ترامپ پیروز شود مراکز نظرسنجی باید در نوع روش شناسی تجدید نظر کند و به سمت تجربه گرایی از نوع قماربازها میل کنند. در هر روی انتخابات ۱۵ آبان نشان خواهد داد که تجربه قماربازها با واقعیت جامعه منطبق است یا همچنان می توان بر نظرسنجی ها اعتماد کرد.

https://t.me/azadikhojastehazadi

3 months ago

چرخه ناممکن زندگی

محمد زینالی اُناری

زندگی در خاورمیانه ناتمام ؛ اساساً آن چه که بشود به آن زندگی گفت و زندگی نامید، رخ نمی دهد. شاید دست نیافتنی باشد اگر بگوئیم معنا و مفهوم زندگی هر چه باشد، آرامش و ثبات از مهمات آن است. باید آرامشی باشد و طمأنینه ای، شبیه آن چه در کتاب آسمانی بهشت نامیده شده، که بتوان آن را زندگی نامید. اما این شیء دست نیافتنی یا گمشده خاورمیانه برای تقریبا هر انسانی دست نیافتنی است. آرامش آن چیزی است که در تمام زندگی به آن نیاز داریم و مهم ترین جایی که باید آن را در زندگی درونی کنیم، دوره کودکی است. اما دوره کودکی در خاورمیانه برای دختر و پسر خردسال سرشار از خشم های پدرسالارانه و طردهای مادرانه است.

شاید از نبود همین شیء باشد که خشم مانند اسطوره ای سراسر خاورمیانه را فرا گرفته است، اما نوع ترکیبی و پیچیده این خشم و طرد، در جنگ هایی رخ می دهد که خاورمیانه را فرا گرفته است. اثر بازتابی این خشم و طرد با صلح طرفین جنگ یا توافقی مثل آن چه دو کشوری می نامند، تمام نمی شود. اضطراب مانند صدا است و موج آن تا مدتی طولانی نامیرا است. به این نحو، زندگی سراسر خشم و اضطراب خاورمیانه را فرا می گیرد و مانند اپیدمی ای مسری که ریشه ای تاریخی و اسطوره ای دارد، چرخه زندگی در آن را ناممکن می سازد. دیروز کودکان سردشت و حلبچه، امروز کودکان غزه و خدای ناکرده فردا شهر و کشوری دیگر تقاص این عنصر پلید و شیطانی خشم و کین را می پردازند.

خشم و کین، به شیطانی سیاه و جاودانه می ماند؛ ماده ای نیست که بگوئیم امروز در ضمیر یک کودک مسلمان انباشته می شود و ممکن است فردا در همان کیش و میان مردم همان شهر و قوم بماند. خشم و کین در جهان مانند انرژی برآمده از هسته اتم و مولکول نفت، ماهیتی چون انرژی داشته و در میان انسان ها رد و بدل می شود. همچون پول است، به ارزش تبدیل می شود و در میان انسان های جهان مثل اضطرابی رد و بدل می شود. انسان ها آن را دیرزمانی در دل امپراطوری های هراس انگیز و خانواده های پدرسالار تولید کرده اند و برای بشریت به یادگار گذاشته اند و با ساختن پاساژها و بلوارهای طولانی و داشتن خانه ها و خودروهای رویایی و آنتیک از بین نمی رود.

بعید است بتوانیم از دست انسانی که احساس امنیت و قدرتمندی را به جای این که از آرامش نهاد بشری بجوید به دنبال آن است که از ابزارهای رنگارنگ و حتی ترسناک خود تدارک ببیند. کسی نیست به او بگوید این همه هیمنه و دستگاه تدارک می بینی که چه کار کنی؟ اگر خشم را با خشم و چشم غره را با چشم زخم جواب بدهی، جز این که در دل کودکان کینه و نفرت بکاری چه قدرتی کسب می کنی؟ چه کسی توانسته است از طریق خشونت به آرامش دست بیاید؟ باید بیدار شد و دانست که فراتر از روانشناسان امروزی، کتاب مقدس بهشت و امنیت را درسایه آرامش درونی و رضایت قلبی انسان نوید داده است نه چیز دیگری و آن فراهم نمی شود مگر این که کودکان امروز، چه فرزند دوست مان باشند چه فرزند دشمنان طعم آن را بچشند.

@thing

5 months, 3 weeks ago

اردبیل؛ شهر سرزنده

محمد زینالی اناری

عمرم که می گذرد همه چیز خاطره می شود، جنگ، سازندگی، آزادی، دروغ و پیش دستی توهم و خوش بینی! دوران بعد از جنگ دو آهنگ ما اردبیلی ها را از چنگ حماسه آهنگران و خون خواهی نزدیکان مان بیرون کشید. در کدری و خستگی آهنگ های جنگی بودیم و هیچ نغمه ی آشنایی به گوش مان نمی رسید، بیاتی های عاشیق ها هم دم از حماسه و غیرت می زدند. اردبیل در پایان دهه شصت شهر نسبتاً کوچکی بود که رفت و آمدی در آن نبود و ساعت هفت عصر، دیدن خانم ها در خیابان برای همه تعجب برانگیز بود. همه شهرهای ایران همین طور جنگزده بودند. بعنوان مثال برای خویشاوندانی مثل ما که دو برادر را در یک هفته تشییع کرده بود و غذای غالبش در دهه 60 دوپیاز بود، چه شب نشینی؟ چه خوشی؟

تا که بعد از دوران جنگ رادیوها هم شروع کردند به پخش صدای ساز زندگی عادی. اکبر هاشمی با شعار سازندگی آمد و شروع کرد به انتشار امتیاز مرغداری ها و بستن قرارداد کشتارگاه ها تا امنیت غذایی ایجاد شود و مهمانی ها گل بگیرد. به تدریج با غذاهای متنوع آشنا شدم. یاد گرفتم که می توان در خورشت به تنهایی یک ران مرغ را خورد. غذاخوری ها زیاد شدند، جاده ها آسفالت و زیرساخت های کشاورزی افزایش پیدا کردند و سال 73 برای کنکور دانشگاه آزاد از ترمینال تازه احداث به تنهایی رفتم به تهران و تجریش. در آن دوره تعاونی های کشاورزی و امتیاز کارخانه و غیره در میان مردم ترویج می شدند و البته بیشتر نصیب فرصت طلبان می شد. همان تورج معروف که قبلا از وی صحبت کرده ام رفت برای ثروتمند شدن کارخانه بزند؛ البته در دوره احمدی نژاد ورشکست شد و بعدا با معدن ثروتمند شد.

اردبیل که امروز به یمن دیوان سالاری ایرانی در دست رقبای صندلی های زیاد مدیریت است، زمانی عشق سخنور، معماری و وهابزاده بود. برایش شعر می گفتند، برای پیشرفتش دل به دریا می زدند و تلاش می کردند. یکی از اینان پدر من بود که هفت سال را در یک سازمان در استقلال از مرکزیت استان کار کرد، دهبان برای جلب بودجه های عمرانی برای توسعه راه ها، اداره راه اردبیل را به اداره کل ارتقا داده بود. این دسته ها به همراه بازاریان شهر بعد از جنگ به دنبال تشکیل انجمن و مجلس افتادند تا بتوانند امتیاز مرکزیت استان را از اکبر هاشمی بگیرند، وقتی هاشمی به اردبیل آمد، التفات شعار می داد: هاشمی هاشمی قسم به روح رهبر اردبیل استان شود. آری این اردبیل با پست های مدیریتی اش این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد، کی سرِ برگِ منِ بی‌سر و سامان دارد؟

اما شب ها! ما بعد از جنگ شب ها را هم کشف کردیم. در آن موقع که این تحولات رخ می داد، ناگهان دو آهنگ ابوعطای کیان خلیق از رادیو به گوش می رسید و مرهمی بود برای اضطراب ها و پریشانی های همچون منی که کودکی را با حماسه های جنگی بزرگ شده بودم. بعدها آهنگ گــــئجه لر جمشید نجفی منتشر شد و تلویزیون محلی هم که یکی از همان سازندگی بود (که این قدر سرکوفت می شنود)، روی آورد به برنامه ی شبانه به نام «گئــجه لر». امروز در زمانی که اردبیل داعیه دار پست و مقام زیادی دارد، نه خلیق زنده است نه نجفی که جانسوزانه درگذشت. اما شب های اردبیل حتی در زمستان، شب های گرم و شورانگیزی است که عاشقانش گاه تا صبح بیدار می مانند و این شعر نجفی در شهر خوانده می شود: گئجه لر اوزون، گئجه لر سس سیز، سحرین عطرین نینیم سن سیز، یاتا بیمیم گل منی سسده ( شب ها چه درازند، ‌شب هایی بی تو بودن، منتظر طراوت صبح نخواهم ماند که خواب ندارم، میایی مرا صدا کنی؟)‌

@ardabilnote
@thing

6 months, 1 week ago

در مورد طرح تخریب یا احیای بالیغلی چای

به زبان فارسی ( فقط یک دقیقه اولش ترکی است)

@ardabilnote

6 months, 1 week ago

سنت مادری در اردبیل

محمد زینالی اناری

نقد و بررسی کتاب «من عروس بودم» نوشته توران قربانی صادق، مهین تاج جباری و رویا علیزاده؛ نشر سارات

به زبان ترکی

@ardabilnote
@thing

8 months, 2 weeks ago

چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم

شیطان، همواه در نجوا است. زندگی، میل به زیبایی های آن و دوری از سختی هایش، نیازها را فزون می دهد و آدمی همواره گرسنه ی منابع مالی است. هر قدر هم از زر و زیور زندگی دوری بجوئیم،‌ نیازهای سلامتی خود و اطرافیان برای اشخاصی که دون پایه و دستمزدبگیر هستند، باز سختی های خود را دارد. نگه داشتن پاکی مالی و حفظ کرامت نفس روز به روز دشوار تر می شود و در این میان،‌ پیشنهادهای بی شرمانه هم هر روز و همواره ما را به داشتن زنگی راحت تر و آسوده تر فرا می خواند. همواره ایمان مان برای از دست دادن شرافیت و وجدان،‌ به خصوص در رعایت ساحت علم و اخلاق علمی، در حال سست شدن است و در این روزگار شنیدن این شعر حافظ با صدای بهرام سارنگ التیامی است بر زخم وجدان.

@thing

9 months, 1 week ago

? مجله رسانه فرهنگ
?شماره ۵۶
?مدیر مسئول: هادی خانیکی
?️سردبیر: یوسف پاکدامن
?سردبیر میهمان: زهره دودانگه و محمد زینالی اناری
?ویژه‌نامه انسان شناسی و فرهنگ
✴️ کانال مجله رسانه فرهنگ در تلگرام
@ResaneFarhang
صفحه مجله رسانه فرهنگ در اینستاگرام
http://www.instagram.com/resanefarhang.mag

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 week, 4 days ago