𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago
قطار ساعت '۶:۱۸ قراره ساعت '۸:۱۵ بیاد و ما از ساعت ۵ بیداریم
زنگ مطالعات، پرسش درسی:
-بگو ببینم، ۱۲ اردیبهشت چه روزیه؟
دانشآموز پس از اندکی مکث، خوشحال از اینکه جواب سوال رو پیدا کرده، گفت: پنجشنبه؟??
امروز پدر میگفت که چند روز پیش درب اتاق دربستهات رو باز کردم و نگاهی بهش انداختم. همه چیز مرتب و سرجاش بود اما سکوتی عجیب اون رو فرا گرفته بود. اون موقع به خودم اومدم و فهمیدم که تو دیگه اینجا نیستی و خبری از سروصدای تو هم نیست.
گفتم من که زیاد سروصدا نمیکردم. ساکت تو اتاقم مینشستم، درو هم میبستم و فقط برای غذا میومدم بیرون.
اما تو دلم داشتم فکر میکردم که آره، بعد از رفتن من، خونه ساکتتر شده. خبری از گلهای تازه روی میز نیست، دیگه بوی رنگ و تینر نمیپیچه، از اسپیکر آهنگهای عجیب و غریب پخش نمیشه، جاروبرقی برای دقایق طولانی، بیوقفه روشن نمیمونه، صدای زمزمهی من در حال تلاش برای آواز خوندن نمیاد، گیاه تو اتاق پژمرده میمونه، احتمالاً میوههای توی یخچال هم دیگه زود تموم نشه. اینها همه نشانهای از زندگی بود که در اون اتاق ۳×۴جریان داشت. اون اتاق روح داشت و در جایجایش میتونستی سرزندگی رو حس کنی. با رفتن من، شاید دیگه اون اتاق بیروح بنظر بیاد، اما تمام آثاری که در هر سانتیمترمربع، از خودم به جا گذاشتم، به افراد بعد از خودم یادآوری میکنه که روزی من اینجا بودم...
یکی از احساسیترین لحظات برای من، اون موقعی بود که همه دوستام رفتن، اما همون دوستی که ساقدوشم بود و چند روز قبل روز عروسی خودشو پیشم رسونده بود، قبل از رفتن، پیشم اومد، طبقه بالا. بغلم کرد و گفت گریه کن سبک میشی. بعد هم گفت بالاخره دوتامون هم عروس شدیم?❤️ و بعد اونم پا به پای من اشک ریخت?❤️
راستی، ما دوتا مراسم داریم، یکیش عروسی مدرنه که با لباس عروس و این حرفاست. مراسم بعدی، مراسم سنتی عروس کشونه که با لباسهای سنتیه و اونجا داماد و فامیلهاش، عروس رو از خونهی پدریاش میبرن که تقریبا یک روز کامل وقت میبره. متاسفانه من این مراسم حالم اصلا خوب نبود، چون شب قبلش ۴صبح خوابیده بودم و ۷صبح سالن بودم. اشتها نداشتم و اون چند لقمه غذایی که خورده بودم هم حالم رو بدتر کرد. کل روز بیحال بودم و به زور فقط لبخند میزدم و دوست داشتم زودتر تموم بشه. شب که دوستهام داشتن میرفتن، نتونستم باهاشون حتی خداحافظی کنم. به جاش رفتم تو اتاق، لباسهام رو عوض کردم و گریه کردم. میدونید، کل روز لبخند زدن و تظاهر به خوب بودن واقعاً کار سختیه. از لحاظ روحی واقعاً حالم خوب بود، اما جسمم خسته بود? تمام طول روز و طی مراسم، نشسته بودم چون نمیتونستم روی پاهام بایستم. حتی وقتی که نشسته بودم هم خیلی یهویی ته دلم خالی میشد و تمام بدنم یخ میکرد ولی خب، خوب بود، خوش گذشت??
وای راستی رقص تانگومون، خیلی جاهاشو اشتباه رفتیم? اما هیچکس متوجه نشد?
۰۲/۰۲/۰۲
بهناز و بهنام
امشب، یکی از بهترین شبهای زندگیم بود...
امشب، یکی از بهترین شبهای زندگیم بود...
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months, 4 weeks ago