??????
#هنر_بیطرفی

✅ هنر بی طرفـی
              (قسمــت چهارم_آخر)

❇️ آرزو  مـا  را  به ســوی  مطلـوب
حواسمـان  می کشانـد  . حواس  بر
ذهن غلبـه  می کـند  و ذهـن روح را
به بـردگی می گیرد.      

❇️با پیروی از آرزوها و خواهش ها 
ذهــن همچنان به روال آفریدن کارما
ادامه  مـــی دهد  و ما  را  در دام آن
اسیر می سازد .

❇️ آرزو ‌‌‌‌‌‌ هرگز  دست  از  تقاضا  بر
نمی دارد .  نمی گذارد  بشر  فراغت
داشته باشد ،  او  را  تا  معبد  درون
تعقیب می کند ، و حتی هنگامی که

قربانی شور بخت اش در بستر مرگ
باشد ، و همــه نیـــروها یش مصرف
شده باشند ، آدمی را بر آن می دارد

که  آرزوی  زیستــن  کند ،  و  همین
آرزو  زنجیری است که  به پای روح
بسته  می شـود .
???
✅ حالا می رسیـم به این سـؤال :

⁉️چگونه  می شود  از  نفس آرزو
رهائی حاصل کرد؟

❇️ یک استاد حقیقـی می توانـد تو
را از شر آرزوها رهایی بخـشد .

او چیزی در مقابل تو می گذارد که
جاذبه اش از مطلوب آرزوها بیشتر
است.

درست است که این جایگزین کردن
یک خواهش باخواهشی دیگر است،
امااین استادان آن خواهش را که در

نفس توست با آرزوی خدا جایگزین
میکنند ، و آن را در ذهن تو پرورش
می دهند. چون در غیر  این صورت ،

تو نیروی انگیزش آن خواهش را در
جهت اشیـاء و لـذات دنیـوی به کـار

می گرفتی ، چیزهایی  که به مرتبـه
حیوانات تعلق دارند و بشر را در آن
مرتبه نگاه می دارند . 

❇️ این  عمـل بدیـن ترتیـب  انجـام
می گردد که توجه ، او را در انحصار
خود می گیرند ، در حالی که وظیفه

واقعی او این است که دائماً خود را
به  فراسوی اشیاء  دنیای حـواس و
لذت هایش  سوق دهد .          

❇️ اگــر عــزم  داری که  دائمــاً  بـه
سرزمین های  دور  سفر کنی ، باید
خود را  از  اشیاء حواس  و آرزوی

آن‌ها  مبری  کنی ، تو می توانی از
این  عوامل  دور  شوی  و به نقاط
دور دست  بروی ،  و لیکن  این  به
معنای رها شدن از شر آن‌ها نیست.

❇️ اگر نفس آرزو را در خود ریشه
برنکنده ای ،  از آن‌ چه  پـیش از آن
بوده ای بهتر نیستی .

❇️ پس اگه بشر بتوانـد توجهش را
معطوف  بر  چیزی  نگهدارد  که  از
دنیای حواس نباشد، چیزی که قابل

انهدام  نیست ،  چیزی که  به  جای
زنجیر کـردن او به این جهان ، عملاً
رهائی  از  هر  قیـد  و  بندی  را  به

ارمغان مـی آورد ،  و او را در جهت
متضاد مادیات  می کشانـد ، و  هم
چنین او را به آزادگـی و جاودانگی

دعـوت  می نمایـد ،  آنگاه  آن چـیز
هدف او می شود . آرزو برای چنین
چیـزی ارزشمـند است.

❇️ اهریمن آرزو در نفس آرزو نیست ،
بلکـه در طبیعـت آن چیـزی  اسـت که
مورد آرزوست .

❇️  ذهن چگونه  می توانـد قبول کند
که آرزوی یک چیز خوب هم ، در نفس
خود ، زشتی باشد ؟

نیکی یا زشتی در جهتی است که آرزو
آدمی را می کشانـد .

آن  آرزو ،  یا  خــواهشی  کـه  نیــروی
بیشتری داشته  باشد  عاقبت به ظهور خواهد رسـید .
کشش  در جهت  نزدیک  شدن به خدا
حاصل برترین آرزوهاسـت . 

❇️  یک چیز شناخته شده وجود دارد
که تجربه  آن  توسط  انسان می تواند
همه   آرزوهای   تحتانی  را   از   میان

بردارد ،  آن هم  جریان صوتی خداوند
می باشد . این ابزاری است برتر ، برای
رهائی از قید و بندهاسـت.

این تنها وسیله ای اسـت که بشر را از چیزهای دنیوی که فانی هستند، مبری
می سازد  و او  را  تا  اوج  آزادگی  و استقلال سوق می دهد . 

❇️ کنترل کردن آرزو و نابود کردن آن
دو مبحث متفاوتند ،  و با دانستن این

راز ،  بشر  می تواند  در طی طریق به
سوی خداوند  پیشرفت  زیادی داشته
باشد

❇️ نابود  کردن خواهش های تحتانی
با نفی کردن انجام نمی پذیـرد . با این
وجود، روش نفی کردن متدی است که
نود و نه درصدمردم در پیش میگیرند.

همه نژاد بشر از جمله والدین، معلمین اصـلاح  طلـب ها  و  دادگاه هـا  منــع
می کنــند .

در قانونشان  می نویسند  [تو نباید] .
ولیکن با  نفی کردن !؟ هرگز کاری از
پیش نمی برنـد . 

❇️ نوع بشر در هجومی جنون آمیز
خویش را  بسوی  منجلابی  از  کیف

کردنها، اسارت فتنه ها ، بندگی کار و
معاش ، بندگی لذات و بردگی هزاران
چیز دیگـر می رانــد .

❇️ کارمـا باعــث  می شـود تا همــه پیشرفتـی که  یک  مسافــر  روح  در
اقلیم خدائی کرده است عقیم بماند ،
آنگاه  چون استری در گِل آرزوها گیر
می کنـد . 

اما از سوی دیگر ،  یک مسافر روح ،  
جریان  موسیقی  قابل سماع  حیات
را می آموزد و با  سود جستن از این
منشاء نیروی حیات بخش ،  چراغی
میـشود بر راه .

او  ارباب  تقدیر  خویش  می گردد ،
چون ،  اکنـون  او  صاحـب  آزادی  و
استقلال اسـت و  می‌تواند آزادانه هر

آن‌ چه را که  آرزو می کند  در هر یک
از طبقات سرزمین های دور که  اراده  
کند ،  به  انجام  رساند .
پایان

Telegram

💙 «قوانین معنوی زندگی»

***😇***فرصتی دوباره برای دیدن، دانستن و بودن.