مزار بیدخت

Description
کانال سایت فرهنگی مزار بیدخت در تلگرام

? مشاهده آرشیو فرمایشات :

https://castbox.fm/ch/3839446
Advertising
We recommend to visit

🍎 اولین ؛ بهترین ؛ معروفترین ؛ قدیمی ترین" لینکدونی اخلاقی تلگرام 🍏

شرایط و محل درخواست تبلیغ گروه 👈

@link_inform


 ☝️فقط ☝️خدمات مجازی 👈
@Member_support2

Last updated 1 week ago

سلام رزِ من?
خوش اومدی گلِ من
یک تو برای زندگیِ من فقط بس است...
تبلیغات= @M0bina_yz
ارتباط با ادمین:
@rosekhakestariad


پیج اینستاگرام:
negra__vida

لینک کانال:
https://t.me/+o7dK8GKCR6M5OTBk
لینک گپ:
https://t.me/rosekhakestarigp

Last updated 1 month, 3 weeks ago

🔷️سلام دوستان تنها شماره بنده (00905377376687) دوصفر هست مال کشور ترکیه من شماره دیگری ندارم از طریق واتساپ وتلگرام وبصورت مستقیم درخدمتم۰

آیدی تلگرام👇

@KOOOOKOOOM

🔮لینک کانال آموزش یوتوب

https://youtube.com/channel/UCeU1ARpWW2yiyiC2Fs9cm8g

Last updated 6 months, 1 week ago

2 months, 1 week ago

?فاتحه آخر مجلس

آدرس اینستاگرام:

?instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

2 months, 1 week ago

#مناجات
#اشعار_خوانده_شده_در_حسینیه

شهر یارم آرزو شد در دیار درد یار
در دیارم برد آخر تا دیار شهریار

? شعر: #فیض_کاشانی

? خواننده: #عربی (سیرجان)
? تاریخ: ۱‍۷ اسفند ماه ۱۴۰۲

? حجم: ۵.۵ مگابایت
زمان: ۶ دقیقه

آدرس اینستاگرام:

? instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

2 months, 1 week ago
2 months, 2 weeks ago

? #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

? جلد سوم - قسمت ۳۲ (صفحه ۳)

حالا این دشمنان برعکس می‌کنند؛ یعنی همان‌هایی که به اوج دوستی رسیده‌اند، اگر کمی اختلافی داشتند، مثلاً یکی می‌گوید من در میان غذاها قیمه دوست دارم، یکی می‌گوید من فسنجان دوست دارم، قیمه دوست ندارم، همین را بزرگ می‌کنند و می‌گویند طرفداران قیمه، طرفداران فسنجان. و این تفرقه را می‌اندازند؛ که من به همه اخطار کرده‌ام. البته آن احتراماتی که خود بزرگان و مشایخ نسبت به هم دارند، آن قابل رعایت است. مثلاً آن که اجازه‌اش مقدّم است، مقدّم می‌رود. مثل اینکه ما هم در خانواده‌مان از زمان حضرت سلطانعلیشاه، پدر بر فرزند وصیّت کرده‌اند و گفته‌اند اگر یکی از شماها، یک روز از دیگری بزرگ‌تر باشد، باید احترام او را بگذارید. این نظم است، این بسیار خوب است. واِلّا مشایخ هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارند. شما دو تا چشم دارید، آیا این چشم را از آن یکی چشم بیشتر دوست دارید؟ هر دو چشم است، هر دو با هم است؛ به‌طوری‌که اگر به محکومی بگویند این چشمت را دربیاوریم یا آن چشمت را؟ و از این ناراحت بشود، هر دو چشمش را درمی‌آورند.
مسئلۀ تقدّم زمانِ اجازه مشایخ، هیچ ترجیحی نمی‌آورد، ارجحیّتی ندارد به نحوی که فقرا باید آن را رعایت کنند. خود مشایخ دیدشان خیلی بهتر از شما کار می‌کند و می‌دانند چه‌کار کنند.
باید دعا کنیم که در جلساتمان به فکر دوست باشیم نه به فکر دشمن. ما همه‌اش از دشمن حرف می‌زنیم و چاره هم نداریم، خدا ان‌شاءالله دشمنان ما را به راه راست هدایت کند و یا به راه جهنّم ببرد و ما را خودش حفظ کند.

آدرس اینستاگرام:

? instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

2 months, 2 weeks ago

? #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

? جلد سوم - قسمت ۳۲ (صفحه ۲)

حال، این مطلب ما در مورد کسانی است که نسبت به مشایخ، بخصوص مشایخ، احترام لازم را نمی‌کنند. ایراد می‌گیرند که این آقا آمدند اینجا چنین شد و چنان شد، باید گفت: به تو چه؟ شاید مصلحت همین است که مثلاً چنین بشود. تو اگر سؤالی داری باید بیایی از آن کسی که این مأموریت را داده بپرسی که این مأموریت حکمتش چیست؟ این از این طرف. از آن طرف هم هست، مشایخ به‌هیچ‌وجه حقّ دستورالعمل کلّی ندارند. بعضی‌ها می‌گویند از فلان کس پرسیدیم. از کی پرسیدید؟ از فلان کس. آن فلان‌کس هم اگر گفته به عنوان مشورت به تو گفته. بعد می‌خواستی بپرسی. مشایخ فقط یکی دستورات مربوط به تشرّف و این قبیل امور را می‌گویند و یکی هم دستوراتی مربوط به محلّی که مأموریت دارند.
بعد خیلی‌ها، این دشمنان که گفتم، با این وسیله تفرقه ایجاد می‌کنند. ما بچّه که بودیم - من البته تا کلاس پنجم ابتدایی در بیدخت درس خواندم و ششم ابتدایی را به تهران آمدم، آن هم چون حضرت صالحعلیشاه آن سال در تهران بودند، من هم با اخوی کوچک‌ترم به تهران آمدم - اینجا دبیرستان می‌رفتیم. دو نفر که مثلاً در کوچه دعوا می‌کردند، بچّه‌ها ناخنشان را به هم می‌زدند که دعوایشان شدیدتر شود تا ما تماشا کنیم. این روحیه‌ای بود که در بچّه‌ها دمیده شده بود. حال هم این روحیه متأسّفانه، هست. مثلاً یک وقتی ما در این فیلم‌هایی که مشهور به آرتیست‌بازی و بزن‌بزن بود، این‌قدر شلوغ می‌شد که نمی‌فهمیدم کدام شخص با کدام خوب است و کدام با کدام بد است؛ الآن این‌طوری شده است و به همین جهت توجّه به مسئلۀ صلاحیت مشایخ، و احترام به آنها خیلی ضروری است.
مشایخ هم همه مورد احترام و علاقه هستند. به‌طور تشبیه، یک پدر، یک مادر، به همه فرزندانش علاقه‌مند است، منتها یک فرزند ممکن است مثلاً مریض باشد بیشتر به او توجّه می‌کنند تا حالش خوب شود، یکی پایش شکسته، دستش را می‌گیرند و می‌برند به جبران آن صدمه. واِلّا به همه یکنواخت علاقه‌مند است ولی صلاحیتشان هم همین است. این مسئلۀ صلاحیت را کشورهای دارای دموکراسی جدید، به اصطلاح جهان علم، اقتباس کرده است. مثلاً می‌گویند قوّۀ مقنّنه، قضاییه و مجریّه هر کدام این صلاحیت خاصّ خود را دارند. اگر این مسئلۀ صلاحیت به هم بخورد، نظم و نظام جامعه به هم می‌خورد. هم در هر مملکتی و هم در هر شخصی همین‌طور است. مثال‌های زیادی در این باره هست، از جمله گلستان در این باره داستان‌ها دارد.
یکی از گرفتاری‌هایی که دشمنان ایجاد می‌کنند و در صدر اسلام هم بوده، این است که وقتی می‌بینند دو نفر از این‌هایی که تا دیروز با هم این‌طوری سفت و محکم بودند کَاَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ (سوره صف، آیه ۴)، گوشۀ یکی‌شان یک‌خرده ترک برداشته که می‌خواهند تعمیرش کنند، فوری انگشت می‌گذارند همان‌جا و فشار می‌دهند که از آن طرف بشکند. دو نفری که دیروز به عکس آنچه که آیه قرآن گفته عمل می‌کردند: إِذْ کُنْتُمْ اَعْدَاءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلى‏ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَاَنْقَذَکُمْ مِنْهَا (سوره آل‌عمران، آیه ۱۰۳)، شما با هم دشمن بودید، و در کنار آتش بودید خداوند شما را نجات داد، در دل‌های شما الفت قرار داد، شب دشمن بودید، صبح برادر شدید. یعنی درست از آن ته جهنّم به اوج دوستی رسیدید.

آدرس اینستاگرام:

? instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

2 months, 2 weeks ago

هــو
‏۱۲۱

? #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

? جلد سوم - قسمت ۳۲ (صفحه ۱)

? موضوع: بیشتر سایت‌ها از وسایل تفرقه‌اند - غالیان و متحجرین - هر کسی در درجه خودش صلاحیت دارد حرفی بزند یا کاری بکند، داستان مؤمن الطّٰاق - مشایخ فقط دستورات مربوط به تشرّف و این قبیل امور و دستوراتی مربوط به محلی که مأموریت دارند را می‌گویند - مشایخ هیچکدام بر دیگری برتری ندارند - مسألۀ تقدّم زمان اجازه مشایخ

▫️ صبح پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۷ شمسی

بسم‌الله الرّحمن الرّحيم

بزرگان صدر اسلام، خود پیغمبر(ص)، علی(ع)، سایر صحابه، صحابۀ خاص، به طرزی زندگی کردند که به ما مدل دادند. حتّی مثل اینکه مثلاً در آنجا حاضرند (ما که می‌گوییم روحشان همیشه هست) ولی خواستند پیامشان، پیام روحشان را به ما برسانند، به گوش و چشم ما برسانند. در آیات قرآن هم چنین مواردی هست، در اشعار عارفان نیز چیزهایی وجود دارد که همین الآن به دردمان می‌خورد. مثلاً دربارۀ مخالفین اسلام آمده که دستور می‌دادند به پیروانشان که صبح بروید مسلمان بشوید و ایمان بیاورید، عصر از اسلام خود برگردید. این کار خیلی به مسلمان‌ها لطمه می‌زند. پیغمبر چنین خبر داده ما هم الآن می‌بینیم. خیلی از حرف‌هایی که اکنون بعضی‌ها در مجالس فقرا می‌زنند از این قبیل است. منتها همه‌شان با هم یک‌جور نیستند؛ بعضی‌ها هنوز صبح است یک‌طور حرف می‌زنند، عصرشان یک‌طور دیگر حرف می‌زنند. اوّلاً از هر دوی این‌ها یک نتیجه حاصل می‌شود و بعد هم خود این‌ها هم با هم ایجاد تفرقه می‌کنند. امروز هم که وسایل تفرقه فراوان است. شما باید دل‌هایتان زره‌پوش باشد. این سایت‌ها بیشترشان از این وسایل تفرقه‌اند.
در قرآن لغت وسط برای معتدلین و آنهایی که به قولی، روی جادّۀ آسفالته راه می‌روند، لغت وسط گفته شده است. در یک‌جا چند برادر بودند و ارثی برده بودند، می‌فرماید: قَالَ اَوْسَطُهُمْ (سوره قلم، آیه ۲۸)، آن که از همه‌شان بهتر بود، این چنین گفت. اَوْسَطُهُمْ، وسط‌تر. در جای دیگر خداوند خطاب به امّت مسلمان می‌فرماید: جَعَلْنَاکُمْ اُمَّةً وَسَطاً (سوره بقره، آیه ۱۴۳)، شما را امّت معتدلی قرار دادیم. علی(ع) هم غیر از اینکه دچار آن گونه آدمیان بود، چون پیغمبر رحلت فرموده بود و دوران گسترش اسلام بود، آن نوع اوّلی که گفتم در آن ایّام کمتر بود، ولی علی می‌فرمود: (حالا به چه عبارتی می‌فرمایند یادم نیست) دو گروه از این امّت مرا، اسلام را، آزار دادند، یکی متحجّرین و دیگری غالیان؛ یعنی آنهایی که غلوّ در حقّ من می‌کنند. خیلی از غُلّات را خود علی(ع) مجازات کرد. آنها می‌گفتند علی خدا است. علی دستور داد این‌ها را مجازات کنید و حتّی بسوزانید. گفتند حالا مطمئن شدیم که تو خدایی برای اینکه خدا می‌تواند بسوزاند. طبقه دیگر متحجّرین بودند؛ حالا اگر این را حمل بر ترس مخالفت نکنیم از این قبیل شده است. علی(ع) وقتی می‌خواست جنگ کند، کسی را فرستاد به عنوان وظیفه، به نظرم به نزد اسامه و به او گفت بیا. اسامه گفت من عهد کرده‌ام، بیعت کرده‌ام که به روی کسی که شهادتین می‌گوید شمشیر نکشم و نمی‌توانم عهدم را بشکنم. این ظاهراً حرف خوبی است ولی متحجّرانه است. برای اینکه علی خودش صاحب عهدهاست. خودش چنین می‌گوید.
در عرفان، در تصوّف امروز هم، بر حسب اوضاع اجتماعی، تغییراتی حاصل می‌شود و اختراعاتی پیدا می‌شود که روزبه‌روز چیزهای عجیب و غریب در می‌آید به‌طوری‌که کم‌کم دیگر اصل زندگی، ماشینی می‌شود، ماشین همه کار را می‌کند و گویی ما نوکرش شدیم، نه اینکه ماشین نوکر ما باشد. هر روز یک وضعی پیدا می‌شود.
مسئله‌ای که از عرفان و در واقع از تصوّف اقتباس کرده‌اند، درجه‌بندی است که هر کسی در درجه خودش صلاحیت دارد حرفی بزند یا کاری بکند. در داستان‌ها بارها گفته شده که مُؤْمِنُ الطَّاق،‏ مؤمنی بود که در یک طاقی در بازار می‌نشست و از صحابۀ بزرگ حضرت صادق بود و خیلی مورد احترام بود. همۀ صحابه هم می‌دانستند. و چون شناخته شده هم بود، بزرگان مخالفین می‌آمدند با او محاجّه می‌کردند، مطلبی می‌پرسیدند، و خودش جواب می‌داد البته گاهی هم می‌گفت صبر کنید از امام بپرسم. یک روز مشغول چنین صحبتی بود که یکی دیگر از شیعیان از آنجا رد شد و جلو آمد و سلام کرد. مُؤْمِنُ الطَّاق جواب داد. این شخص به او گفت: مگر دیروز نشنیدی که حضرت صادق فرمودند که با این‌ها مباحثه نکنید؟ مُؤْمِنُ الطَّاق گفت چرا شنیدم. گفت پس چرا مباحثه می‌کنی؟ مُؤْمِنُ الطَّاق نخواست بگوید که من غیر از تو هستم. گفت تو خودت هم که شنیدی. او گفت بله. مُؤْمِنُ الطَّاق فرمود که آیا به تو هم گفتند که مرا نصیحت کنی؟ او گفت: نخیر. گفت: پس برو پی کار خودت. یعنی مُؤْمِنُ الطَّاق اجازه داشت که بحث کند.

آدرس اینستاگرام:

? instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

5 months, 1 week ago

? #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

? جلد دوم - قسمت ۷۴ (صفحه ۳)

مرحوم شیخ محمّد بُه‌بُه یزدی معروف بود به بُه‌بُه، چون کلّه‌اش را تکان می‌داد و بُه‌بُه می‌کرد. خدا او را رحمت کند درویش بزرگواری بود ولی گاهی این کار برای او عادت شده بود. در اصل حالتی به او دست می‌داد، ولی عادت هم شده بود. مرحوم حاج شیخ عماد (شاید بعضی دیده باشید و خدمت ایشان رسیده باشید) از مشایخ خیلی بزرگوار بود. ایشان دو سه بار گفته بودند: نکن، گوش نداده بود. او می‌آمد دست آقای حاج شیخ عماد را می‌بوسید زیارت می‌کرد بعد زانو را می‌بوسید و سرش را می‌زد به پای حاج شیخ عماد. ایشان پایشان درد می‌آمد. گاهی کلّه‌اش را به سینۀ ایشان می‌زد. یک مرتبه وقتی زانو را گرفته بود آقای حاج شیخ عماد آهسته دو گوش او را گرفتند، تا آمد سرش را تکان بدهد گفت: آخ! فهمید که آقای حاج شیخ می‌خواهند ادبش کنند. سرش را بلند کرد و گفت: ای والله حاج شیخ. آقای حاج شیخ عماد خیلی مورد علاقه و احترام بود چون نوۀ مرحوم حاج شیخ ملّاهادی سبزواری بودند که استاد حکمت و فلسفۀ آقای سلطانعلیشاه بود از این جهت به ایشان هم خیلی احترام می‌گذاشتند. حالت خاصّی داشتند.
یک مرتبه در مجلس درویشی یکی از تازه فقرا نشسته بود و نگاهش متوجّه حاج شیخ عماد بود، مجذوب ایشان بود و حال‌آنکه در مجلسی که قطب هست باید توجّه به او کرد، نه مشایخ. آقای صالحعلیشاه با تندی رو کردند به آقای حاج شیخ عماد و گفتند: شما این‌طور درویش تربیت می‌کنید؟ (این را من شنیدم، خودم نبودم) اشاره به او کرد ایشان خیلی منقلب شدند. مرحوم ابوالحسن مصداقی هم این‌طوری بود. چون حاج شیخ عماد حالت خاصّی داشتند. مجذوب ایشان بود و تا حضرت صالحعلیشاه را ندیده بود همین حال را داشت. می‌گفت: آقای صالحعلیشاه هم در معنا تابع آقای حاج شیخ عماد هستند. تا اینکه در یک سفر آقای حاج شیخ عماد ابوالحسن مصداقی را بردند بیدخت که خدمت حضرت صالحعلیشاه رسید. بعد که برگشت دیگر آقای حاج شیخ عماد را فراموش کرده بود. این مطلب را به مناسبت اینکه ذکر خیر آقای حاج شیخ عماد بود، گفتم واِلّا ربطی به بحث ما نداشت.

آدرس اینستاگرام:

? instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

5 months, 1 week ago

? #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

? جلد دوم - قسمت ۷۴ (صفحه ۲)

در مواقعی خودتان حق ندارید مستحبّات را انجام دهید. آن مواقعی است که حتماً باید با اجازۀ پیر باشد. البته مستحبّات دیگری هست که به این جریانات برخورد نمی‌کند، اجازه نمی‌خواهد. فرض کنید مثل مستحبّاتی که در تعقیبات نماز هست. اوراد نماز دارید، می‌خواهید هر صبح دو رکعت نماز برای رفتگان خود بخوانید. این اجازه نمی‌خواهد. برای اینکه به آن موانع بر نمی‌خورد. می‌خواهید یک روز روزه بگیرید، به آن موانع برخورد نمی‌کند. بنابراین می‌توانید انجام دهید. البته موانع دیگر را باید فکر کنید. اگر آن یک روز روزه برای زن باردار موجب صدمه به طفل شود یا برای زن شیرده موجب شود که فرزند او گرسنه بماند، نباید بگیرد. این مسئله اصلاً از نظر شریعت حرام است؛ که نباید روزه بگیرد. ولی غیر از آن را می‌توانید. امّا آنهایی که با این موانع و این مشکلات برخورد می‌کنند باید با اجازۀ پیر باشد و این مطلب از اینجا به خاطرم آمد که خانمی نوشته چهل شب می‌خواسته نخوابد؛ بیخود!
من یادم می‌آید گاهی اوقات در پاریس که بودم (خیلی پیش، سی سال پیش) گاهی شب‌ها خوابم نمی‌برد پا می‌شدم شب‌ها چراغ را روشن می‌کردم و قرآن مطالعه می‌کردم و می‌خواندم. خیلی وقت بود نخوابیده بودم، یک شب بعد از یک صفحه که خواندم، رسیدم به این آیه که خداوند روز را برای کار کردن و فکر کردن آفرید و شب را برای استراحت کردن. آیه که تمام شد قرآن را بوسیدم گذاشتم کنار و دراز کشیدم و فوری هم خوابیدم؛ یعنی در واقع با قوّۀ تخیّلی استنباط کردم. احساس کردم که این دستور به من است، مثل اینکه استخاره کرده باشم.
در مورد نماز شب خیلی‌ها اجازه می‌گیرند ولی در اصل بهتر این است که منتظر باشند تا به آنها بگویند: شما نماز شب بخوانید. ولی این همیشه نمی‌شود؛ به‌خصوص در دنیای امروز. در این‌طور مواقع باید پرسید. اجازه گرفتن در این مواقع خاص است. آن وقت مستحبّات هم چه با اجازه باشد چه سر خود، باید به حقّ دیگری لطمه نزند. ما همه در جامعه زندگی می‌کنیم، هر کدام بر دیگری حق داریم، بر ما هم از دیگران حقّی هست. اگر یکی همیشه اخمالو باشد او حقّ دیگران را ادا نکرده. یکی می‌تواند بگوید: آقا یا خانم چرا اخم کردی؟ البته ببخشید این از اینجا یادم آمد که خیلی‌ها به من گفته‌اند، ولی این غیر از اخمی است که طبیعی بدن است. به هر جهت منظور آدم بداخلاق است، به حقّ دیگران نباید لطمه بخورد. این است که حتّی مسافرت‌هایی که می‌روید باید با رعایت این نکات باشد. ظاهراً می‌گویید: چقدر کارها مشکل است، نخیر. همه اینها را فطرتاً متوجّه می‌شوید؛ مثل اینکه بگویند: وقتی نگاه آفتاب می‌کنی چشم‌های خود را هم بگذار. محتاج گفتن نیست، من نگاه آفتاب می‌کنم خود چشم روی هم می‌آید. بسیاری از این چیزها فطری است؛ یعنی اگر توجّه کنید خود فطرت عمل می‌کند. آن‌وقت وقتی آداب اجتماعی مدوّن می‌شود، این فطرت ظاهر می‌شود، مثلاً در پندصالح مبحث خدمت را می‌خوانیم، طبیعی است که در موقع عادی من نباید پشت خود را به مؤمن کنم، محتاج گفتن نیست. حالا آمده‌اند و گفته‌اند. این در واقع برای این است که شمایی که مؤمن نیستید و با ما نیستید بدانید که ما این‌طور هستیم. احترام یکدیگر را داریم. ادب را رعایت می‌کنیم. اینها مستحبّاتی است که از فطرت سرچشمه می‌گیرد. رعایت خیلی از این مستحبّات واجب نیست. امّا ترک آن هم اشکالی ندارد اگر بخواهید بهتر زندگی کنید راهش این است وگرنه ترک آن ضرری ندارد. این تفاوت واجب و مستحبّ است.
تمام آداب اجتماعی ما در واقع جزء مستحبّات است. ولی بیشتر این گونه است که در قرارداد اجتماعی بشر این شرایط را فطرت مشترک انسان‌ها القا می‌کند. خدمت از این قبیل است که گفتیم.
حالاتی که به بعضی‌ها در مواقعی دست می‌دهد تکان می‌خورند یا گریه می‌کنند باید سعی کنند به هیچ وجه مزاحم دیگری نباشد. دیگران احساس نمی‌کنند که این حالی است، چون خودشان در این حال نیستند؛ چه بالاتر چه پایین‌تر. افراد زیادی هستند که این عمل را حمل بر ضعف اعصاب می‌کنند. گاهی اوقات درست هم هست. این‌طور اشخاص بروند دورتر که حرکاتشان، حرف‌هایشان، نفس کشیدن آنها جلب توجّه نکند.

آدرس اینستاگرام:

? instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

5 months, 1 week ago

هــو
‏۱۲۱

? #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

? جلد دوم - قسمت ۷۴ (صفحه ۱)

? موضوع: مستحبّات - برخی مستحبّاتی که باید با اجازه پیر باشد - مستحبّات چه با اجازه و چه سر خود نباید به حقّ دیگری لطمه بزند - حالاتی که به بعضی فقرا در مواقعی دست می‌دهد - یادی از آقای حاج شیخ عماد - در مجلسی که قطب هست باید توجّه به قطب کرد و نه به مشایخ

▫️صبح شنبه ۲ آذر ۱۳۸۷ شمسی (جلسه برادران ایمانی)

بسم‌الله الرّحمن الرّحيم

نماز روزانه واجب است؛ یعنی خدا به بنده می‌گوید: دنده‌ات نرم این حرکات را بکن. حالا فکر کنید که این حرکات را بدهکار هستید. وقتی بدهکار، بدهی خود را می‌دهد خوشحال می‌شود. ولی دیگر چیزی طلب ندارد که بگوید من همانم که بدهی خود را دادم. خوب دادی که دادی، باید بدهی. این هفده رکعت این‌طور است. منتها اثر آن این است که اگر آدم بدهکاری، بدهی خود را دیر بدهد، یا بد بدهد، ندهد و بعد به طلبکار بگوید از باغت که میوه داری به ما بده می‌گوید: زهرمار بخوری و در دهان او می‌زند. البته این طلبکار ما (خدا) از آنها نیست که در دهان ما بزند، می‌گوید: خیلی خوب به تو می‌دهم ولی ببینم بعداً چه‌کار می‌کنی؟ این یک فرمول عادی است؛ بدهی داریم و داریم بدهی خود را می‌دهیم. حالا اگر می‌خواهیم مورد محبّت طلبکار قرار بگیریم، آن‌وقت دستورات دیگری داده که اسم آن را گذاشته‌اند: مستحبّات. خداوند گفته بندگان با مستحبّات میل به تقرّب من دارند. برای تقرّب به من این کار را می‌کنند؛ یعنی واجب نیست، بدهکار نیستند. بنابراین ولو از روی اکراه هم باشد، به هر جهت یک مقدار اثر دارد. آن ارباب خیلی کریم است. می‌گوید: زحمتی کشیده یک نقلی بیندازیم جلوی او بخورد. امّا اگر خداوند خود گفت که بیا پیش من، در آن صورت مستحبّات را که انجام دهید برای این است که بروید پیش او و در واقع جواب خواستۀ اوست. البته خداوند به این زبان نمی‌گوید، به این زبان فقط به پیغمبران گفت، وحی کرد. حتّی به ائمه هم به این زبان نگفته است. به پیغمبر ما هم به زبان قرآن گفت. خدا بعد از وحی به زبان دل می‌گوید. زبان دل این است که مستحبّات را که انجام می‌دهید، دارید به منزل کسی، بزرگی، به دیدار او می‌روید بین راه اَخم و تَخم نمی‌کنید که این چه جایی است گرفته‌ای؟ این چه منزلی است؟ چرا ساعت هفت‌ونیم گفتی بعد خودت ساعت هشت می‌آیی، نه دیگر! مثل اسب‌های درشکه که دو طرف چشم آنها یک چشم‌بند گذاشته‌اند که این طرف و آن طرف را نبینند و فقط جلو را ببینند، فقط امر خدا را ببینند، این را ببینید که دارید به سمت او می‌روید. در این مسیر که می‌روید البته اگر مسیر پست و بلند باشد سنگریزه‌هایی هست، اگر صاف باشد آسفالت باشد باران آمده لیز شده آن هم ممکن است اسباب زحمت باشد. باید این مزاحمت‌ها را نداشته باشد بنابراین به سوی مستحبّات که می‌روید با کمال اشتیاق باید رفت. اگر بدون اشتیاق باشد فایده ندارد. کمال اشتیاق این است که هیچ چیزی مانع شما نشود.
یکی از موانع عمده که خدا خود آفریده جسم است. احتیاجات بدن است. بدن به خواب احتیاج دارد. وقتی عبادت می‌کنید یک مانع قوی که خودش آفریده شما را به خواب می‌برد به زور خود را نگه می‌دارید، این درست نیست. این است که من گفتم در هر مستحبّی صحیح یا سقیم، مهم یا غیر مهم که اجرا می‌کنید باید سرحال باشید. در صورتی که خوابتان می‌آید فایده ندارد، انجام ندهید. برای اینکه خواب هم مقتضای بدن است. بدن را هم خدا آفریده است. این هم یک مأمور خداست تا گفت خوابم می‌آید، فوری بخوابید. مستحبّات را باید با اشتیاق انجام داد و به صورت خودکار انجام داد. یک وقتی یکی نماز شب می‌خواند من گفتم: اگر صبح سَر ساعت بیدار می‌شوی و با اشتیاق می‌روی وضو بگیری و نماز بخوانی اشکالی ندارد. امّا اگر ساعت زنگی بالای سر خود می‌گذاری که زنگ بزند، زنگ هم که زد یک خرده نق و نوق می‌کنی فوری پا نمی‌شوی، زنگ را کوک می‌کنی که پنج دقیقه دیرتر زنگ بزند. بعد هم که زنگ زد، هزار خمیازه می‌کشی این طرف و آن طرف و بعد هم که پا می‌شوی می‌روی با آب گرم وضو می‌گیری. آب سرد نمی‌زنی برای اینکه از خواب می‌افتی، این فایده ندارد. این خود را گول زدن است یا بهتر بگوییم خدا را گول زدن است. نه! البته گاهی اوقات باید بر این عاملی که خدا آفریده غلبه کرد. عاملی که خدا آفریده که بدن باشد، ماده باشد این عامل در بعضی موارد دشمنی می‌کند (اقتضایی دارد و دشمنی هم نیست) بدن می‌گوید: من را خدا آفریده گفته باید زندگی کنم، غذا می‌خواهم، خواب می‌خواهم، آب می‌خواهم، همۀ اینها.

آدرس اینستاگرام:

? instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

5 months, 2 weeks ago

? #گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

? جلد دوم - قسمت ۶۷ (صفحه ۳)

خداوند وقتی می‌گوید: إِنِّی جَاعِلٌ فِی‌الْاَرْضِ خَلیِفَةً (سوره بقره، آیه ۳۰)، من در روی زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم یعنی نماینده خودم را قرار می‌دهم، این نماینده باید مقداری اختیارات مِنه و عَنه را داشته باشد. خداوند یک مقدار اراده، یک مقدار عقل به او داده، گو اینکه می‌گویند بعضی حیوانات هم عقل دارند، عقل مخلوق خداوند است، همۀ این تفاوت‌هایی که می‌بینید خداوند آفریده، بعد به او اراده داده و گفته این‌هایی که به تو دادم روی هم بگذار اگر توانستی نتیجه‌گیری خوب بکنی و راه خود را انتخاب کنی من آن بالا منتظر تو نشستم، اگر نتوانی، از همان پایین، دیگر بالا نیا، یک راهروی باریکی هست از همان به جهنم برو. البته باریک، این را هم بدانید.
این است که هیچ کاری را بدون اراده و علم خداوند نمی‌شود انجام داد. به این دلیل از اوّل کسی را بد خلق نکرده است. در شرح پندصالح مرقوم فرموده‌اند که هیچ‌کس را ذم نکنید و بد نگویید، از عمل بد بگویید، نه از شخص، روی همین اصل است که خداوند هیچ کسی را بد خلق نکرده، همه را آماده و با استعداد خلق کرده است تا فکر کنند راه صحیح را پیدا کنند. زندگی ما دوران کوتاهی است خداوند می‌گوید: یک روز نزد خداوندبه‌اندازۀ هزار سال است؛ بنابراین با کمال اطمینان به خود یا به خدا، به عبارت دیگر با اعتماد به نفس یا اعتماد به خدا، زندگی کنید، عباداتتان را کنید، از خدا هم جز توقّع خیر و نیکی نداشته باشید. همان بیماری هم که می‌دهد یک نحوه خیر است.

آدرس اینستاگرام:

? instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht

We recommend to visit

🍎 اولین ؛ بهترین ؛ معروفترین ؛ قدیمی ترین" لینکدونی اخلاقی تلگرام 🍏

شرایط و محل درخواست تبلیغ گروه 👈

@link_inform


 ☝️فقط ☝️خدمات مجازی 👈
@Member_support2

Last updated 1 week ago

سلام رزِ من?
خوش اومدی گلِ من
یک تو برای زندگیِ من فقط بس است...
تبلیغات= @M0bina_yz
ارتباط با ادمین:
@rosekhakestariad


پیج اینستاگرام:
negra__vida

لینک کانال:
https://t.me/+o7dK8GKCR6M5OTBk
لینک گپ:
https://t.me/rosekhakestarigp

Last updated 1 month, 3 weeks ago

🔷️سلام دوستان تنها شماره بنده (00905377376687) دوصفر هست مال کشور ترکیه من شماره دیگری ندارم از طریق واتساپ وتلگرام وبصورت مستقیم درخدمتم۰

آیدی تلگرام👇

@KOOOOKOOOM

🔮لینک کانال آموزش یوتوب

https://youtube.com/channel/UCeU1ARpWW2yiyiC2Fs9cm8g

Last updated 6 months, 1 week ago