آخرش جمعه باید یجوری زهرش‌و بریزه.

جدیدا کشش عجیبی به خانومای بالا ۲۴ سال دارم.

وقتی آدم مورد علاقم باشی، من حتی دلم برای غر زدناتم تنگ می‌شه.

از ساعت ده قرار بود در حد یک ساعت حرف بزنیم. ولی الان نزدیک چهاره.

من از اون دسته آدمام که دوستام‌و لوس می‌کنم. درسته تو سر هم می‌زنیم. مثل بقیه هم‌و تخریب می‌کنیم. ولی بیشتر وقتا درحال لوس کردن‌شونم. هر کاری که از دستم بربیاد براشون می‌کنم. البته تا وقتی که از این اخلاقم سواستفاده نکنن.

البته منظورم از گفتن <راضی> این نیست که به اون ایده‌آل ذهنم رسیدم. منظورم اینه که سمت‌ش قدم جدیدی برداشتم.

گاهی فکر می‌کنم سرکار به یه زبون دیگه‌ای صحبت می‌کنم. عجیب حرفم‌و نمی‌فهمن.

یارو برگشته می‌گه دغدغه‌ی شما جوونام فقط پوله. بله عزیزم. ما جوونای قشر متوسط به پایین تنها چیزی که نداریم پوله. هر وقت پول داشته باشیم اون‌وقت فکر می‌کنیم ببینیم دغدغه‌ی دیگه‌ جز پول چی می‌تونه باشه.

چرا هرچی می‌شه حالتای من‌و با گربه مثال می‌زنن؟
مثلا: شبیه گربه‌های سرگردونی. شبیه گربه‌ای می‌مونی که زیر بارون خیس شده. شبیه گربه‌ای می‌مونی که اون گوشه‌س و کسی گردنش نمی‌گیره. و...