خوانش آثارِ محمدعلی امیرمعزّی

Description
مجالی برای خوانش آثار دکتر محمدعلی امیرمعزی
این مجال، زیر نظر دکتر امیرمعزی نیست
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago

4 months, 1 week ago
***🔻***محمدعلی امیرمعزی در جمکران!

🔻محمدعلی امیرمعزی در جمکران!

دکتر محمدعلی امیرمعزی نقل می‌کند که در سال ۱۹۷۳، توسط دایی بزرگ پدری خود احضار شد. او برای دکتر فاش کرد که پنجاه سال قبل، وی به زیارت جمکران رفته است. پس از ورود به روستا، یک راهنما به او شهری زیرزمینی نشان داد که در آن یاران امام زمان پنهان زندگی می‌کنند.
ساکنان این شهر اسرارآمیز زنان و مردانی بودند که هر کدام از یکدیگر درخشش و زیبایی بیشتری داشتند.
همانطور که او به آنها خیره شده بود، جوانی ظهور کرد. به سمت او پیش رفت و شروع کرد به آموختن برخی از اسرار الهی به او. سپس ناگهان، خود را در کاروان خود و در میانه راه قم و تهران دید. یک هفته کامل گذشته بود! چه اتفاقی افتاده بود؟ همه‌اش یک رؤیا بود؟
آیا چنین شهری وجود دارد؟ مهمتر از همه، او از خود پرسید: آیا آن جوانی که با من صحبت کرد خود امام زمان بود؟ او که جرات بازگشت به جمکران را نداشت و اکنون در گرگ و میش زندگی خود است، خواهرزاده بزرگ خود را احضار کرد تا از او بخواهد به آنجا سفر کند و برای کشف این راز تلاش کند.
دکتر امیرمعزی وارد جمکران شد و با همان راهنما ملاقات کرد که اکنون مسن‌تر شده است. میزبان وی هر بار که سعی در طرح مسئله پنهان در قلمرو زمین داشت مودبانه موضوع را به مباحث الهیات، فلسفه و معانی مخفی نهفته در قرآن و روایات ائمه تغییر می داد. امیر‌معزی که احساس سرما می‌کند و تب می‌کند، ناگهان فکر کرد از میزبانش شنیده است که به او می گوید: در اینجا، در جمکران، زمان طور دیگری می گذرد. ما اینجا در حوزه امام زمان هستیم.
سپس میزبان، او را به دیدار چهار همسایه برد. هر بار که امیر‌معزی قصد داشت موضوع شهر پنهان را اعلام کند، میزبانان وی موضوع گفتگو را تغییر می‌دادند. روز که به شب تبدیل شد، او سوار مینی‌بوس شد و پانزده دقیقه سواری را به قم برد.
در حالت تب و خواب آلود، او شروع به دیدن مخلوطی عمیق از تصاویر کرد: دایی بزرگش، درهای سرداب، ساکنان حرم امام پنهان، صدای یکنواخت میزبانش، شعارهای مردان بی‌چهره در یک اتاق مبهم، صدای موتور مینی‌بوس ... .
سپس راننده او را بیدار کرد. چهارشنبه بود او روز یکشنبه وارد جمکران شده بود.
در بازگشت به تهران، او فهمید که خانواده‌اش چهار روز است که از او خبری ندارند. دایی بزرگش آن روز (دوشنبه) درگذشت.

منبع اصلی در توئیتر دکتر فرهاد قدوسی

@AmirMoezzi

5 months ago

🔰داده‌های خیالیِ رجالی در آثار امیرمعزی

در آثار محمدعلی امیرمعزی به داده‌های خیالی زیادی در حیطه علم رجال برخورد می‌کنیم که بر اساس آن‌ها تحلیل و نتیجه‌گیری صورت گرفته است.

برای نمونه امیرمعزی در مقاله «صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات» [۱] نوشته است:

«ابراهیم بن صالح از یاران امام پنجم که در اثر خود به نام الغیبة تعداد امامان ع را پنج ذکر کرده است» (صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات، ص۹۹).

این مطلب عیناً در ترجمه انگلیسی (ص۱۱۲) [۲] و اصل فرانسوی مقاله (ص۲۳۷) [۳] وجود دارد.

علاوه بر این در کتاب «راهنمای ربانی» [۴] نوشته است:

«ابراهیم بن صالح انماطی کوفی، از پیروان امام محمد باقر (متوفی حدود ۱۱۵/ ۷۳۳-۳۴) که امام باقر را مهدی غایب می‌دانست و کتابی با نام کتاب الغیبة نوشته است» (راهنمای ربانی، ص۲۴۰).

و در همان کتاب نوشته است:

«... امامان شماره‌های مختلفی را برای تعداد امامان به کار برده‌اند: پنج (انماطی، کتاب الغیبة) ...» (راهنمای ربانی، ص۲۴۳).

این مطالب در ترجمه انگلیسی کتاب (ص۱۰۱، ۱۰۴) [۵] وجود دارد.

اما آن چه امیرمعزی گفته است به کلی وهم و خیال است!

اوّلاً امیرمعزی چنان به کتاب الغیبة انماطی ارجاع داده و محتوای آن را نقل نموده که گویی این کتاب در دست است یا اطلاعات خاصی درباره محتوای آن وجود دارد. در حالی که آن چه وانمود کرده به کلّی نادرست و دور از شیوه ارجاع علمی است! تنها منبعِ امیرمعزی برای شناختِ این کتاب فهرستِ شیخ طوسی و رجال نجاشی است که به ذکر نام آن اکتفا کرده‌اند. بنابراین ارجاع به این کتاب یا گزارش محتوای آن صرف اوهام و خیالات است.

ثانیاً نجاشی [۶] درباره انماطی تصریح کرده است: «روى عن أبي الحسن و وقف، له كتاب يرويه عدة» (رجال النجاشي، ص۲۴). بنابراین او از اصحابِ امام کاظم (ع) بوده و بر ایشان وقف کرده است و این که امیرمعزی به او نسبت داده که امام باقر (ع) را مهدی غایب می‌دانست، صرف توهّم و خیال‌پردازی و قطعاً نادرست است.

ثالثاً اصل این که انماطی از اصحاب امام باقر (ع) باشد بر اساس رجال برقی (ص۱۱) و رجال شیخ طوسی (ص۱۲۴) است که نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا نه با طبقه راوی او عبیدالله بن احمد بن نهیک متناسب است و نه هیچ حدیثی از امام باقر (ع) روایت کرده است و نه حتی در شمار اصحاب امام صادق (ع) ذکر شده و نه به طور مستقیم از امام صادق (ع) روایت می‌کند؛ بلکه با یک یا دو واسطه از امام صادق (ع) روایت می‌کند (نمونه: مائة منقبة، ص۱۳۷؛ اعلام الوری، ص۳۰۹؛ تأویل الآیات، ص۷۷۲).

رابعاً از همه عجیب‌تر این که امیرمعزی بر اساس همین توهمات، به امامان (ع) نیز نسبت داده است که شمار خود را ۵ امام دانسته‌اند!

نتیجه آن که کل اطلاعاتی که امیرمعزی درباره ابراهیم بن صالح انماطی ارائه کرده و بر اساس آن به تحلیل تاریخ شیعه و امامت پرداخته، غلط اندر غلط و اوهام محض است! او شبیه همین اوهام را درباره دیگر راویان نیز دارد که در همان صفحات ذکرشده در کتاب راهنمای ربانی می‌توان دید.

............................................
[۱] امیرمعزی، محمدعلی (۱۳۹۰ش)، «صفار قمی و کتاب بصائر الدرجات»، امامت‌پژوهی، ش۴.

[2] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (2016), The Silent Qu’ran and the Speaking Qur’an, Columbia University Press.

[3] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (1992), “AI-Saffâr al-Qummî et son Kitâb basâ'ir al-darajât”, Journal asiatique, Número 3-4.

[۴] امیرمعزی، محمدعلی (۱۴۰۱ش)، راهنمای ربانی در تشیع نخستین، نشر نامک.

[5] Amir-Moezzi, Mohammad Ali (1994), The Divine Guide in Early Shi’ism, State University of New York Press.

[۶] نجاشی دو بار نام انماطی را آورده اما از مقایسه نام و راوی و مشخصات معلوم است که یک نفرند.
@AmirMoezzi

5 months, 1 week ago

علی، سرّ مکنون
چهره‌ی نخستین رهبر در عرفان شیعی
محمدعلی امیرمعزی
انتشارات مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه، نوامبر ۲۰۲۰، ۴۷۰ صفحه (CNRSEd)

کتاب، مجموعه مقالاتی است که توسط خود دکتر امیرمعزی نوشته و گردآوری شده است. کتاب از سه بخش، ۹ مقاله، و مانند اغلب آثار امیرمعزی از یک پیش‌گفتار و یک مؤخره تشکیل شده است. همچنین دو مقاله از اورخان میرکازیموف و متیو ترییه هم در پیوست کتاب منتشر شده است.
عنوان مقالات:
- بخش اول: ۱- علی و قرآن؛ ۲- محمدِ فارقلیط، علیِ مسیح؛ ۳- ملاحظاتی در مورد عبارت «دین‌ِعلی».
- بخش دوم: ۱- در باب ربانیت امام؛ ۲- ارواح پنج‌گانه‌ی انسان ربانی؛ ۳- لیلة القدر در تشیع قدیم؛ ۴- تقیه و ختم نبوت.
- بخش سوم : ۱- الدر الثمین رجب برسی، ۵۰۰ آیه‌ی قرآنی در باب علی؛۲- شمایل و مراقبت.
مقالات پیوست:
- علم الهی و عمل مسیحایی، چهره‌ی علی در جنبش‌های عرفانی و موعودگرایانه (از اورخان میرکازیموف).
- حضور علی در فلسفه‌ی اسلامی (از متیو ترییه).
@AmirMoezzi

6 months, 2 weeks ago

? دیروز ‏اولین اکران مستند زندگی محمدعلی امیرمعزی شیعه‌شناس شهیر مقیم فرانسه و استاد دانشگاه سوربون [بازنشسته] را در جشنواره سینما حقیقت تماشا کردم.

مسعود طاهری، سازنده اثر، مستندسازی‌ست که به شکل تخصصی به زندگی و پروژه‌فکری اسلام‌شناسان می‌پردازد. او پیش ازین درباره ایزوتسو و کربن هم مستند‌های دیدنی‌ای ساخته بود.

اگرچه که امیرمعزی بُت شیعه‌شناسی آکادمیک محسوب می‌شود اما به‌نظرم یکی از دلایل اقبال به او در فرانسه این است که در پروژه‌فکری‌‌اش از تشیع روایتی قرین به مسیحیت کاتولیک می‌سازد که خودآگاه یا ناخودآگاه در برابر اسلام‌جهادی اهل سنت یا تشیع انقلابی، نوعی قرائتی فرانسوی پسند از اسلام می‌سازد.

آثار امیرمعزی در شناخت تشیع اولیه به غایت حرفه‌ای هستند. پروژه امیرمعزی تصویر تشیع غالیانه و ابتدایی را اتفاقا تشیع اصیل‌تر بر می‌شمرد و ازین‌رو کاملا با قرائتی از تشیع که فقها، متکلمان و روشنفکران دینی برای ما در طول اعصار توصیف می‌کنند در تعارض است.

به باور دانشگاهیان فرانسوی امیرمعزی پس از کربن و ماسینیون یکی از بزرگترین اسلام‌شناسان سنت علمی فرانسه است.

او‌ روش شناخت تاریخی و پدیدارشناسی را برای فهم تشیع به کار گرفته و ازین رو ماحصل اسلام‌شناسی کشور فرانسه است.

اینکه یک ایرانی، اگرچه از ابتدای جوانی در فرانسه زیسته، مبدل به اسطوره‌ای در اسلام‌شناسی آکادمیک غرب شده حتما برای ما قابل افتخار است.

خواندن آثار امیرمعزی به خصوص اثر “راهنمای ربانی در تشیع نخستین” به کسانی که به تشیع باطنی، عرفانی و عامیانه علاقه‌مند هستند کمک می‌کند تا برای حفظ باورهای‌شان به مستندات دقیق تاریخی و ادله منسجم نظری دست پیدا کنند.

سعید صراف
@AmirMoezzi

8 months, 1 week ago

?داستان‌سرایی امیرمعزی درباره آراء کلامی هشامین
(بخش دوم)
علی عادل‌زاده

  1. جالب است امیرمعزی از این که این آراء «از لحاظ کلامی قانع‌کننده» نیستند، نتیجه می‌گیرد که برخاسته از مکاشفه‌اند!! در حالی که نه قرار است هر سخن کلامی، قانع‌کننده باشد و نه بین کلامی بودن یا مکاشفه بودن، حصر دوگانه‌ای وجود دارد! چرا امیرمعزی این احتمال موجه را در نظر نمی‌گیرد که این آراء برخاسته از اقوال و روایات پیشینیان باشد؟! چگونه است که وقتی نوبت به پیدایش اسلام می‌رسد، امیرمعزی هیچ حسابی برای وحیانی بودن قرآن و اصالت تجربه رسول اکرم (ص) باز نمی‌کند و یکسره سراغ اقتباس پیامبر (ص) از منابع پیشین می‌رود و نمی‌تواند بی‌سابقه بودن آیات را بپذیرد؛ اما وقتی نوبت به هشامین می‌رسد، این آراء عجیب را بر مکاشفه حمل می‌کند و هیچ گونه سابقه فکری و اجتماعی برای آن‌ها در نظر نمی‌گیرد؟!

اتفاقاً آراء منسوب به هشامین مشابه دیدگاهی است که در میانِ مجسمه عامه رواج داشته که جایی برای احتمال مکاشفه باقی نمی‌گذارد. مثلا گفته شده هشام بن سالم به «الشاب الموفق (الموفر)» معتقد بوده (الكافي، ج‏۱، ص۱۰۶) و خدا را _سبحانه و تعالی_ دارای «گیسوی سیاه» یا در حقیقت نور سیاه و بقیه‌ کالبدش را نور سفید می‌پنداشته و می‌گفته نیم‌تنه بالایش تا ناف توخالی و نیم‌تنه پایینش توپر است (مقالات الإسلاميين، ت زرزور، ۱/ ۴۶، ۱۶۷؛ الفرق بين الفرق، ص۵۱، ۲۱۶، ۳۲۱؛ الملل والنحل، ۱/ ۱۸۵؛ الكافي، ج‏۱، ص۱۰۱).

فارغ از ضعف این نسبت‌ها، برای رسیدن به چنین دیدگاهی نیازی به مکاشفه نبوده! زیرا ممکن است مبتنی بر روایاتی متداول در میانِ مجسمه بوده باشد. در یکی از همین گزارش‌ها به خاستگاه روایی چنین پنداری اشاره شده است (الکافی، ج۱، ص۱۰۱). درباره نمونه روایاتِ متعدد شاب موفق / موفر و گیسوی پرپشت و مجعدش در میان مجسمه عامه نک‍: إبطال التأویلات، ص۱۳۳-۱۴۵.

  1. «شناخت این بدن خدایی لازمه ایمان واقعی است.» ظاهرا این گزاره که امیرمعزی به هشام بن حکم نسبت داده حاصل بدفهمی از این عبارت منسوب به هشام است: «انَّ اللَّهَ جِسْمٌ صَمَدِيٌّ نُورِيٌّ مَعْرِفَتُهُ ضَرُورَةٌ يَمُنُّ بِهَا عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ» (الكافی، ج‏۱، ص۱۰۴). بخش دوم این عبارت در مقام غیراکتسابی دانستن معرفت است که بحث کلامی مشهوری بوده است و ربطی به برداشت امیرمعزی ندارد (برای نمونه دیگر کاربرد اصطلاح «ضرورة» در برابر «اکتساب» در روایات و ارتباطش با تجسیم نک‍: التوحيد، ص۱۱۰. درباره دیدگاه منسوب به هشام پیرامون ضروری بودن معرفت نک‍: مقالات الإسلامیین، ج۱، ص۵۸).

  2. در نهایت، القائات امیرمعزی درباره نحوه و علتِ واکنشِ امامان (ع) به سخنان منسوب به هشامین، رجم بالغیب و بدون ذکر هر گونه شاهدی است و با متن و فضایِ این روایات هم کمترین تناسبی ندارد.
    @AmirMoezzi

8 months, 1 week ago

?داستان‌سرایی امیرمعزی درباره آراء کلامی هشامین (بخش اول)
علی عادل‌زاده

محمدعلی امیرمعزی در کتاب «راهنمای ربانی در تشیع نخستین» می‌نویسد:

«در این جا ذکر برخی از سخنان و عقاید دو هشام، یعنی هشام بن حکم و هشام بن سالم جوالیقی، دو تن از اصحاب ائمه، خالی از فایده نیست. این سخنان تشبیه‌آمیز با اندک اختلافاتی هم در متون امامیه و هم در نوشته‌های فرقه‌نگاران مسلمان ضبط شده است. از هشام بن حکم نقل کرده‌اند که خدا دارای بدنی است با درخشش خیره‌‎کننده، بدنی توپر، دارای اجزاء و ابعاد ویژه خویش و شناخت این بدن خدایی لازمه ایمان واقعی است. از هشام بن سالم جوالیقی چنین نقل کرده‌اند که خداوند دارای صورتی انسانی است و بدنی دارد نورانی که قسمت بالای آن توخالی و قسمت پایین آن توپر است و دارای حواس و اعضا و یالی است از نور سیاه. این گفته‌ها هر قدر هم ناقص و تحریف‌شده باشند، بیش از آن که نتیجه نظریه‌پردازی و تفکر باشند، گواه تجارب شهودی گویندگان آن‌ها هستند، زیرا نه از لحاظ کلامی قانع‌کننده هستند و نه از نقطه‌نظر زیبایی‌شناسی اسلامی. آیا نمی‌توان چنین فرض کرد که گفته‌های دو هشام شمّه‌ای بوده از آن چه در حین عمل دیدن در دل مشاهده کرده‌اند؛ کاربستی که خود از امام خویش آموخته بوده‌اند؟ البته امامان با صراحت این گفته‌های دو هشام را رد کرده‌اند؛ اما در عین حال آن دو را از کنار خویش نرانده‌اند. آیا مردود شمردن این سخنان به آن دلیل نبوده که دو هشام واقعیتی از اسرار خدایی را به زبان آورده‌اند، حال آن که امامان همواره اصحاب خویش را از به زبان آوردن واقعیت خدا منع کرده‌اند، زیرا از کلام، به علت نقص و نارسایی‌اش، کاری جز تحریف واقعیت ساخته نیست؟ آیا دو هشام از اسراری سخن گفته‌اند که می‌بایست پنهان بمانند و مخالفت ائمه نه چندان با محتوای سخنان، بلکه با عمل سخن گفتن بوده است؟ آیا دو هشام می‌بایست به جای خدا، از امام سخن می‌گفتند تا اصول خداشناسی شیعه رعایت می‌شد؟ اما آیا برخی از سخنان متشابه خود ائمه به ایشان چنین اجازه‌ای را نمی‌داده است؟» (امیرمعزی، راهنمای ربانی، ص۱۰۸-۱۰۹)

  1. امیرمعزی مستند خود را برخی گزارش‌های موجود در کتابهای مقالات الإسلامیین، الفرق بین الفرق، الملل والنحل، الکافی و التوحید قرار داده است؛ بی‌آن که درباره این گزارش‌های متنوع و بعضاً متناقض، هیچ گونه اعتبارسنجی به دست داده باشد.

  2. امیرمعزی وانمود می‌کند که سخنان منسوب به هشامین حاصل «مکاشفه» باطنی است! بدون این که در این گزارش‌ها هیچ شاهدی از مکاشفه به دست بدهد یا حتی بیرون از این گزارش‌ها، مؤیدی برای علاقه هشامین به روش‌های عرفانی و باطنی یافته باشد.

  3. اتفاقاً در گزارش‌های مورد استناد امیرمعزی شواهد روشنی نشان می‌دهد این سخنان ربطی به مکاشفه ندارند.

مثلاً در یکی از این گزارش‌ها، استدلالی کلامی به کار گرفته شده است: «إِنَّ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ يَقُولُ قَوْلًا عَظِيماً ... يَزْعُمُ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ لِأَنَّ الْأَشْيَاءَ شَيْئَانِ جِسْمٌ وَ فِعْلُ الْجِسْمِ فَلَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ الصَّانِعُ بِمَعْنَى الْفِعْلِ وَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ بِمَعْنَى الْفَاعِلِ» (التوحید، ص۹۹).

در روایت دیگری استدلال هشام بن حکم و یونس چنین گزارش شده است: «وَ زَعَمَ يُونُسُ مَوْلَى آلِ يَقْطِينٍ وَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ: أَنَّ اللَّهَ شَيْ‏ءٌ لَا كَالْأَشْيَاءِ وَ أَنَّ الْأَشْيَاءَ بَائِنَةٌ مِنْهُ وَ هُوَ بَائِنٌ مِنَ الْأَشْيَاءِ، وَ زَعَمَا أَنَّ إِثْبَاتَ الشَّيْ‏ءِ أَنْ يُقَالَ جِسْمٌ فَهُوَ جِسْمٌ لَا كَالْأَجْسَامِ شَيْ‏ءٌ لَا كَالْأَشْيَاءِ ثَابِتٌ مَوْجُودٌ غَيْرُ مَفْقُودٍ وَ لَا مَعْدُومٍ خَارِجٌ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ الْإِبْطَالِ وَ حَدِّ التَّشْبِيهِ» (رجال الكشي، ص۲۸۴).

یا ابوالحسن اشعری از قول ابن الراوندی این استدلال را به هشام بن حکم نسبت داده است: «إن بين إلهه وبين الأجسام المشاهدة تشابهاً من جهة من الجهات لولا ذلك ما دلت عليه» (مقالات الإسلاميين ت زرزور، ۱/ ۴۵).

یا از خود هشام بن حکم تفسیری کلامی در معنای تجسیم گزارش کرده است: «وقال ‌هشام بن الحكم: معنى الجسم أنه موجود وكان يقول: إنما أريد بقولي جسم أنه موجود وأنه شيء وأنه قائم بنفسه» (مقالات الإسلاميين، ت زرزور، ۲/ ۲۳۷).

بنابر روایت دیگری دو هشام در مجلسی جمع می‌شوند و محمد بن ابی عمیر و محمد بن هشام از جانب آن دو درباره صفات خدا مناظره می‌کنند (رجال الكشي، ص۲۷۹). بدیهی است که در این مناظرات درباره مکاشفات استاد خود حرف نمی‌زدند بلکه به استدلال کلامی می‌پرداختند!

دیگر گزارش‌ها در کتب حدیث یا کتب فرق‌نگاری نیز در همین فضا است؛ بنابراین این آراء و حکایات -انتسابش به هشامین درست باشد یا نباشد- ربطی به مکاشفات باطنی ندارد و از مجادلات کلامی برخاسته است.
@AmirMoezzi

1 year ago

?احادیث خیالی در کتاب راهنمای ربانی!

?️در کتاب راهنمای ربانی گاه با عباراتی عربی برخورد می‌کنیم که معلوم نیست چگونه و چرا ساخته شده‌اند! ظاهراً چنین وانمود شده که این‌ عبارات، متن حدیث است؛ در حالی که نه در منبعِ ذکرشده و نه در جای دیگری، چنین حدیثی یافت نمی‌شود. در این جا ۶ مورد ارائه می‌شود که همگی با ترجمه انگلیسی مقایسه شده است:

  1. «کنا ارواح نور فنعلم الأظلة أسرار علم التوحید و التحمید، ابن عیاش مقتضب الأثر، ص۶۳.» (راهنمای ربانی، ص۱۲۳، ۸۴، ۱۲۴؛ The Divine Guide, p.164, 34)

نه در مقتضب و نه جای دیگر چنین عبارتی یافت نشد.

  1. «اثنی عشر أشباحا من نور بین السماء والأرض یوحدون الله عز وجل ویمجدونه، حدیث نبوی نک. خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۱۷۰؛ ابن عیاش، مقتضب، ص۱۲۳» (راهنمای ربانی، ص۱۲۱؛ The Divine Guide, p.162)

نه در کفایه، نه مقتضب و نه جای دیگری این عبارت یافت نشد.

  1. «اغلب در سخن امامان به اصطلاحاتی مانند (العقل قطب دیننا) ... (العقل هو القطب الذی علیه مدار وله الثواب) ... (العقل هو ما یحتج به فی امرنا) و غیره برمی‌خوریم. برای نمونه نک‍. کلینی، اصول من الکافی، ج۱، ص۱۰؛ ابن بابویه، علل الشرائع، ج۱، ص۸۸، ۱۰۷ به بعد، ابن بابویه، امالی، ص۴۱۸.» (راهنمای ربانی، ص۵۱؛ The Divine Guide, p.141)

هیچ یک از این سه عبارت نه در نشانی‌های ذکرشده و نه در جای دیگری به عنوان حدیث یافت نشد! فقط کلینی گفته است: «إذ كان العقل‏ هو القطب‏ الّذي عليه المدار و به يحتجّ و له الثواب، و عليه العقاب» (الكافي، ج‏۱، ص۹) که این هم حدیث نیست و لفظش هم با آن چه امیرمعزی گفته فرق دارد.

  1. «حدیث امام جعفر صادق: ... إن الإمام یعرف شیعته و اعداه بوجوههم و اسمائهم بعلم الطینة التی خلقوا منها، ابن عیاش، مقتضب، ص۴۱؛ صفار، بصائر، ص۳۹۰ ...» (راهنمای ربانی، ص۱۲۵؛ The Divine Guide, p.165)

در مقتضب که چنین چیزی نیست. در بصائر هم با تفاوت‌هایی عنوان باب است نه حدیث: «باب في الإمام أنه يعرف شيعته من عدوه بالطينة التي خلقوا فيها بوجوههم و أسمائهم»‏ (بصائر الدرجات، ج‏۱، ص۳۹۰)

اختلالات مشابه دیگری نیز در کتاب دیده می‌شود که منشأ آن معلوم نیست!

علی عادل‌زاده
@AmirMoezzi

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago