𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
مهم اين نيست كه بتوانيد از طریق انتخابات كسى بر مقامى نصب كنيد مهم اين است كه بتوانيد او را از همان طریق عزل كنيد ... میتوانید ؟؟
با خود گفت: "آنقدر دنیا خرتوخر است که میترسم حرف آنها راست از آب دربیاید و آن دنیا هم باشد. ولیکن دنیای بدون توپ برای دَم توپ خوبست، پس چجور کلاه سر خداشان بگذارم؟"
لذا در اثر انقلاباتِ روحی و محرومیتهای جنسی و بدجنسی به دینِ حنیف تمایل حاصل نمود تا اقلاً در دنیای دیگر شکمی از عزا درآورده با جماعتِ آخوند و طلبه پای حوضِ کوثر، عسل و شراب بخورد و با غلمانان بندازهای ابدی بنماید. این شد که در حضور حجهالحق و الاسلام شیخ پشمالدین تفتازانی و مالک هشدر توبه نصوح کرد و شهادتین را به دهنِ مبارک جاری ساخت و از روی اخلاص به عنعناتِ دینِ مبین پرداخت و اسم جدیدالاسلام خوشقدمباجی روی خودش گذاشت و ترکِ شرک و ملّتِ مذموم هرزگیپرستان گرفت.
_خالقاف: من هم خسته شدهام، میدانی امروز ششمین روز است که مشغول کار هستیم. روزِ چهارم گیاهها را ساختم، روزِ پنجم جانوران را، امروز با هرچه گِل نخاله و زیادی مانده، میروم فیل بسازم. یک جانورِ گنده، سرش اینجا، پایش آنجا. (اشاره میکند.) از آن گِلهای خوب کنار گذاشتهام برای ساختنِ آدم. گفتم هرچه گِل و شفته زیادی مانده، فیل درست میکنم. بعد هم آدم را که نیمهکاره است تمام میکنم. آن وقت روز هفتم مینشینیم و تماشا میکنیم.
_جبرائیل پاشا: انگاری که ساختنِ اینها آسانتر است. زبانم لال میخواستم یک چیزی بگویم.
_خالقاُف: بگو!
_جبرائیل پاشا: یادتان هست که ساختنِ میکربها و حشرات که اول شروع کردید خیلی سختتر از ساختن آدم بود. چقدر با ذرّهبین و سیخ و سنبه سر آنها کار کردید، اما اینها آسانتر است!
🆕 تحریف قرآن - قسمت اول
🔴بحث جذاب «تحریف قرآن» رو امروز توی صفحۀ اینستاگراممون شروع کردیم.
📱 آدرس صفحه اینستاگرام :
بهرحال باید کاری کنیم که اهالی اینجا برای ما جان بکنند و کار بکنند و به دعاگوییِ ذات اقدسِ شهریاری رطباللسان باشند. همچنین بازداشتگاههایی با آخرین وسایل مرگ برقآسا تاسیس مینمایم و سربازانی بر آنها میگمارم با علامت U.S.A که خلاصه "افسران سندهزار اونور دریاها" باشد و رسالهای در علم کینهٔ شتری و فن شریف داغ و درفش تالیف کردهام که صدور اجازهٔ چاپ آنرا از متخصص فقهیات وزارت فرهنگ و جاسوسان محترم شهربانی خواستارم تا هرچه زودتر در دسترس کشورگشایان محترم میهنم بگذارم.
سيده مىگفت: که روز قيامت
ما اولادهاى پيغمبر هستيم آسوده و راحت
اگر گنهكار باشيم، مىبرندمان زمهرير
که آنجا خنك است مثل مناطق سردسير
جهوده مىگفت به ما چنين وعده ندادند
اگر گناه کرديم يك راست توى جهنممان مىاندازند
من در گرما هستم و تو در سرما
تا ببينى عاقبت کارمان مى کشد به کجا
بنابراين خوبست يك قرارى با هم ببنديم
که صرفه به حال هر دومان باشد و بپسنديم
چون تو در زمهرير هستى
براى من که در جهنم هستم يخ بفرستى
من هم در عوض برايت آتش مىفرستم
سيده گفت خيلى خوب قرارداد را بستيم
جای بسی تعجب است با وجودیکه طهارت و استنجا از فکرِ بکرِ عرب تراوش کرده، معلوم نیست چرا خودشان این عملِ شنیع را بکار نمیبندند؟!
. • چلهبُری - برای آبستن شدن، آبِ چهارگوشهٔ حمام را گرفته در پوستِ تخممرغ میکنند و سرشان میریزند. • هنگام گرفتنِ خورشید یا ماه، زنِ آبستن هرجای تنِ خود را بخاراند، همان نقطه تنِ بچه را ماه میگیرد. • زنِ آبستن که سیب را با گونهاش گاز بزند، روی لبِ بچهاش…
حاجی در مقابل زن بسیار بیطاقت میشد؛
با وجودی که اندرونش همیشه پر از صیغه و عقدی بود، هر وقت زنی را میدید که طرف توجه او واقع میشد و عموما این زنها خاله شلخته و چادر نمازی، مچ پا کلفت و ابرو پاچهبزی بودند، چشمهایش کلاه پیسه میشد، نفسش به شماره میافتاد، آب توی دهنش جمع میشد و لهله میزد و خون توی سرش میدوید. حتی چند سالِ پیش هم که هنوز بادِ فتق نگرفته بود با رفقایش گاهی به شهر نو هم گریز میزد و خانهای را قرق میکرد، اما از همه مهمتر دلبستگی حاجی به پول بود. پول معشوق و درمان و مایهٔ لذت و وحشت او بود و یگانه مقصدش در زندگی به شمار میرفت. از اسم پول، صدای پول و شمارش پول، دل حاجی غنج میزد و بیتاب میشد.
سرشب از پای منقل تریاک که بلند شدم از دریچهی اتاقم به بیرون نگاه کردم، یک درخت سیاه با درِ دکان قصابی که تخته کرده بودند، پیدا بود. حس میکردم همهچیز تهی و موقت است. آسمان سیاه و قیراندود مانند چادر کهنهی سیاهی بود که بوسیلهی ستارههای بیشمارِ درخشان سوراخ سوراخ شده باشد، در همین وقت صدای اذان بلند شد. گویا زنی، شاید آن لکاته مشغول زاییدن بود، سرِ خشت رفته بود. من با خودم فکر کردم: اگر راست است هرکس یک ستاره روی آسمان دارد، ستارهی من باید دور، تاریک و بیمعنی باشد. شاید من اصلا ستارهای نداشتهام.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago