غزلی از دوران جهالت و جوانی

اصلا نمی شود که تو را سرسری نوشت
باید تو را به لفظ فخیم دری نوشت

هی باب پشت باب برایت غزل سرود
سعدی برای عشق تو از هر دری نوشت

باید که ناز صورت ماه تو را خرید
این جمله را به خط خودش مشتری نوشت

هرگز به گرد پای شهودم نمیرسد
شعری که در رسای تنت دیگری نوشت

خالق زمان ثبت تو در دفتر وجود
اسم تو را به حسن و لطافت پری نوشت

لبهات ساغرند و تنت می ،خدا برام
روزی سه بار بوسه ای از ساغری نوشت

اصلا نمی شود که تو را سرسری سرود
باید برای تو غزل بهتری نوشت

#هانی_ملک_زاده
#غزل

@hanimalakzadeh

سفیدی تن و موهای مشکی..
بلندی های کم پیدای سینه‌ت
سرم رو بالشه رو بالشِ سنگ
سرم رو سنگه هرشب جای سینه‌ت

#هانی_ملک_زاده

@huggah

لعنتی جان کجاست آغوشت!؟
آتشی در خفاست آغوشت
گرچه شیطانِ بوسه‌ام کفری‌ست
حتم دارم خداست آغوشت

#هانی_ملک_زاده

بخشی از غزل

@hanimalakzadeh

باید چکار کرد
توی جهانی که
خونخواه مجرم و
خونریز شاکیه؟
حاجی بهم بگو
بعد اذان صبح
جدا خدا کجاست؟
اصلا خدا کیه ؟

من ساکتم ولی
تو گوش من یکی آهسته و مدام
فریاد میزنه شاید خودم خدام
شاید خودم خدام

باید چه کار کرد
با این جماعت
دائم نمک به دست
که  زخم زخمم‌و
که درد و داغم‌و
قلب کبابم‌و
روی زغال بور
هی باد میزنه
تنهایی عمیق!
در بندِ زیر تیغ!!
زخمی‌ترین رفیق
ای درد مشترک
کی مثل من تو رو فریاد میزنه ؟؟؟

ماها پرنده‌ایم
هرلحظه مردنی
ماها رو‌ موقع پرواز میزنن
با اولی نشد با دومی...
نشد؟؟
پس باز میزنن

پرواز و یادمه
ما‌ پرشکسته‌ایم
ما بال بسته‌ایم
ما خیلی خسته‌ایم
باید چیکار کرد؟

یا خسته‌ی تبر
یا خسته‌ی خطر
یا گیج و دربه‌در
از تیرِ بی خبر
یا دست روی دست
ما دسته دسته‌ایم
باید چیکار کرد؟

• با جبر زندگی
  با زخم و خستگی
  با دلگرفتگی
  باید چکار کرد؟

خورشیدِ توی بند!
با این شب بلند
میشه بهم بگی
باید چیکار کرد؟

- من سرد و ناامید
تو اشتیاق باش
من سرد و ناامید
لبریز داغ باش

وقتی هوا شبه
وقتی فضا شبه
وقتی که این جهان
بی‌انتها شبه
وقتی تو باورا
حتی خدا شبه
خورشید ‌و بیخیال
لطفا چراغ باش

#هانی_ملک_زاده

@hanimalakzadeh

من از غرور خسته‌ام
از این دل شکسته‌ی خیلی صبور خسته‌ام
از بوسه های توی چت
از بغلای محکمِ از راه دور خسته‌ام
نمیدونم با چه زبونی باس بگم‌
اینکه چقدر اینکه چجور خسته‌ام
من به وفور خسته‌ام ....

نه می‌تونم خیلی زیاد بخوامت‌و
نه می‌تونم که دست کم بگیرمت
میشه فقط بعضی شبا تو بغلم
مثل دوتا زانوی غم بگیرمت
دلم می‌خواد که واقعا ببوسمت
دلم می‌خواد که راس راسی
تو بغلم بگیرمت

#هانی_ملک_زاده

@huggah

یه دفتر پر از عکسم و خاطرات
که تو ذهن خونه ورق می‌خورم
شبایی که بدجوری دلتنگتم
می شینم به یادت عرق می‌خورم

به یاد دوتا چشم بامزه‌ای
که تلخی مشروبم و میبره
شبایی که گیجم شبایی که مست
شبایی که می‌افتم از پنجره

ازم دل بریدی و رفتی که چی؟
دلی که به حکم تو بازنده بود
کدوم بوسه‌مون آخرین بوسه و
کدوم لحظه پایان آینده بود؟

لبم بی‌قرارِ یه لبخنده حیف
همش خنده پاهاش‌و پس می‌کشه
هوایی که میشم دلم داغ نه
جهنم تو سینه‌م نفس میکشه

جوونی و آینده و عشق هیچ!
همه‌چیم‌و پای تو دادم بره
پرید و پریدم تو روزای قبل
عرق خورده بودم که یادم بره

که یادم نیاد عشقِ آدم‌فروش
واسه کشتنم با تو هم دست بود
که یادم بره قاتل خنده‌هام
دو تا چشم چاقو کش مست بود

بگو بره‌ی زخمیِ روزگار
دوتا ماده‌گرگای مستت کجان؟
به این مرد زخمی و تنها بگو
دوتا چشم تیزی به دستت کجان؟

نگاه کن که این آدم هیچ و پوچ
کسی که اسیر چشِت بود نیست
کجا داری میری بشین لعنتی
واسه پیک آخر یکم زود نیست؟

#هانی_ملک_زاده

@huggah

یه روزی تو چشاتون نگاه میکنم و هزار برابر چیزایی که از من گرفتین رو ازتون می‌گیرم

لب تو خسته‌ی بی لبخنده
لب من غرق یه رویا با تو
واسه رفع خستگی اجازه هست
که لبم بغل کنه لبهات‌و؟

دل من هوایی چشم توعه
کفتر جلدم‌و رو هوا بزن
من‌و از غریبه‌ها جدا کن و
اسم کوچیک من‌و صدا بزن

واسه من قله‌ی قافی و یه روز
به خودت از تو چه پنهون می‌رسم
آرزوی خیلیا هستی و من
یه روزی به آرزوشون می‌رسم

خیلی وقته که لبم بی‌کاره
میشه روی لب تو کار کنم؟
میشه سقف بوسه‌هام‌و هرشب
رو تن لخت تو آوار کنم؟

دکمه‌هات حرف دارن با دستام
سرِ صحبت‌و خودم وا می‌کنم
بند بند تنت و می‌خونم
پای آغوشت و امضا می‌کنم

رو تن نرم و لطیفت دختر
جای بوسه‌های من می‌مونه
دیگه پستای عمومی تعطیل
وقت حرفای خصوصیمونه

تو که دیوونگیم‌و دوس داری
تو که می‌دونی چقد آتیشم
منو با دامن کوتاهت نه ...
ست مردونه تنت کن پیشم

می‌تونم پیش تو دیوونه بشم
می‌تونم «نفس» بیام «آه» برم
اگه خسته‌ای بیا می‌تونم
با لبام رو کمرت راه برم

دست من کاشفه و می‌تونه
واسه کشف تنت اقدام کنه
لحن چشمای توعه وحشی رو
می‌تونه بوسه‌ی من رام کنه

می‌تونم اگه جلو راهم بود
واسه پیرْهِن تو چاقو بکشم
می‌تونم بین دو تا کوه سفید
عطر آغوش تو رو بو بکشم

وقت جنگ تن به تن دستات‌و
توی میدون عمل می‌بندم
زیر آتیش یه ریز نفسام
تو رو به بوس و بغل می‌بندم

بغلت کردم و قلبم میگه
لبتو رو تن این ماه بکش
داغِ لب‌های تو رو می‌بوسم
یه نفس زیر تنم آه بکش

گفتی آغوش تو واسم بازه
ولی دس بسته کنارم بودی
لعنتیِ وحشیِ آتیشی!!
تو ورای انتظارم بودی

#هانی_ملک_زاده

@hanimalakzadeh

@seclusive