فریاد من

Description
هیاهویی برای رسیدن به آرامش

https://telegram.me/BChatBot?start=sc-914358-1R9CB9h
Advertising
We recommend to visit

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 month ago

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 4 days ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 2 days ago

7 months, 1 week ago

نه نای حرف زدن و فریاد دارم ،
نه کسی را می خواهم که سر بر سر هم تکیه بدهیم و گریه کنیم...
هم چون ابری یکه،
اطراف را نگاه می کنم...
خبری از ابر های دیگر اگر نبود،
در یک روز آفتابی شروع به گریه می کنم فرو می ریزم و
تمام خواهم شد...

فاطمه

7 months, 1 week ago

گرد و خاکی در چشمان باد رفته بود
جلوی پای خود را نمی‌دید
کمی‌ هم انگار خشمگین بود
به درختان‌تنه‌ می زد
و ناشیانه پیش‌می رفت ...
مقصدش معلوم نبود‌کجاست؟
هیچ وقت نشنیدم‌باد حرفی بزند!
اما چند روز پیش دست هایش را باز کرده
و چشم ها را بسته بود..
دیوانه وار به دور خود می چرخید
و نفیر می کشید!
انگار اغوا شده بود
من به او نزدیک شدم تا از او بپرسم چه شده ؟
اما دستش محکم به من برخورد کرد و بر زمین افتادم.
نگاهش کردم
همین طور که به دور خود می‌چرخید از‌من دور شد و به سمت دریا رفت
موج ها نیز از دست این‌باد دیوانه پا به فرار گذاشته بودند...

فاطمه

@faryaade_man

7 months, 2 weeks ago

بنویس بنویس و هراس مدار از آن که غلط می افتد بنویس و پاک کن هم چون خدا که هزاران سال است می نویسد و پاک می کند و ما هنوز مانده ایم در انتظار  پاک شدن و بر خود می لرزیم ! شمس لنگرودی @fryaade_man

9 months, 1 week ago

تیرش به سنگ خورد..
سرش هم!
اما‌هنوز هم سنگ را بر می‌دارد
می بوسد و
بر سینه می زند

✍️فاطمه

9 months, 1 week ago

روزی یک انسان تمام می شود...
با همه‌ی حرف های نگفته‌‌اش
دنیا با تمام هیاهو و شلوغی هایش
چه‌سکوت ‌های مظلومانه‌ای
را زیرخاک پنهان کرده‌است!!

✍️فاطمه

9 months, 2 weeks ago

دیوانه تر از درختان این شهر ندیده‌ام
پاییز و زمستان که می شود،
درست همان زمان که
سرما استخوان سوز است،
رخت از تن بر می کَنَند

✍️فاطمه

11 months ago

لب بستم و از پای نشستم اما...او را نتوان که آرزویت نکنم...

11 months ago

خسته بود از اندوه پاییز‌‌‌...
با این که تازه شکوفه داده بود
تکرار فصل ها عاصی اش کرده بود
حتی فکر خواب زمستانی هم بی تابش می کرد
چرا باید این گونه سرپا بایستد؟
دلش می خواست کمی بنشیند و اصلا زانوی غم بغل بگیرد
اما افسوس
محکوم بود به ایستادگی
ایستادنی که داشت او را از پا در می‌آورد
مردی به سمتش آمد
و تبری به همراه داشت
برق لبه‌ی تیز تبر
همچون نور امیدی به دلش تابید...
نور امید به آزاد شدن
امید به نشستن و لمس وجود گرم آتش
همچون تشنه‌ای که عطشان به جرعه‌ای آب خنک می اندیشد،
از شور فکر به سوختن و بوسیدن لب‌های داغ آتش در پوست خود نمی گنجید..‌
آری ایستادن را نمی خواست
می خواست بسوزد و نفس گرمش را که سال‌ها در گلویش حبس شده بود،
شعله‌وار آزاد کند
می خواست با آتش در آمیزد و خاکستر شود
مرد شروع کرد به تبر زدن
و درخت با هر ضربه خود را نزدیک تر می دید
به وصال یار...
به آتش
خوب می دانست زین پس
به او انگ بی ریشگی می زنند
اما او فقط به یک چیز می اندیشید
سوختن...
سوختنی که جگرش را خنک می کرد!..

✍️فاطمه

11 months, 1 week ago

این آهنگ حال منو خوب کرد? امیدوارم حال شما رو هم خوب کنه❤️

11 months, 1 week ago

گفتم: اصلا خنده چیست؟
گفت:مثل شکافی در یک
دیوار کاهگلی که می شود
طومار غم‌ها را تا زد
و در درز آن پنهان کرد!..

✍️فاطمه

We recommend to visit

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 month ago

ترید شاهین 💸 | 🕋𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓
آموزش صفر تا 100 کریپتو 📊
❗️معرفی خفن ترین پروژه ها‌ در بازار های مالی به صورت رایگان🐳
سیگنال فیوچرز و اسپات (هولد) رایگان🔥
با ما باشی💯 قدم جلویی رفیق🥂
𝐈𝐍𝐒𝐓𝐀𝐆𝐑𝐀𝐌 :
www.instagram.com/trade_shahin

Last updated 4 days ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 2 weeks, 2 days ago