𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
قاضی: چرا کنار هیتلر ایستادید و بر پایه رأی او رأی دادید؟ چرا به قاضی تبدیل شده بودید طرفدار ظلم؟ چطور پشتیبان هیتلر بودید و قتلعام او را لاپوشانی میکردید و حالا میگویید خبر نداشتید، چه جنایتهایی مرتکب شده؟
وزیر دادگستری رایش سوم: اون روزها تبی آلمان رو فراگرفته بود؛ تب بیآبرویی و بیحرمتی و گرسنگی. ترس از امروز، ترس از فردا، ترس از خودمون، ترس از همسایههامون. فقط با درک این شرایط، میتونین بفهمین هیتلر برای ما چه معنایی داشت. هیتلر به ما گفت: شیطانها در میان ما هستند؛ کمونیستها، آزادیخواهها، یهودیها، کولیها. به ما گفت، با از بین رفتن اینهاست که بدبختی و بیچارگی ما هم از بین میره. و ما هم با او همدست شدیم تا اینکه روزی دیدیم وحشیگری و روندی که قرار بود موقت باشه، به سبک زندگی تبدیل شده.
فیلم: محاکمه در نورنبرگ، استنلی کریمر، ۱۹۶۱؛ درباره #محاکمه برخی از قاضیان دوران آلمان نازی در دادگاه بینالمللی در نورنبرگ که بر اساس نژاد، وضعیت سلامت یا دیدگاه سیاسی انسانها رأی صادر میکردند و در بزرگشدن و قدرتمندشدن هیتلر همکاری داشتند.
✍️#گوشه
@gooshe
🎬Judgment at Nuremberg, Stanley Kramer, 1961
🔗یوتیوب
🎬 بخشی از تکگویی ویل اسمیت در فیلم «شش درجه جدایی» (ساخته فِرد شپیسی) درباره #ناطور_دشت و توضیح ایده #سلینجر در بسط و نوشتن این رمان؛ این یکی از صحنههای معروف مربوط به سلینجر در سینماست.
این فیلم براساس نمایشنامهای به همین نام در سال ۹۳ میلادی ساخته شده و این تکگویی (در اصل حدود ششدقیقه است) یکی از صحنههای مشهورش است.
🔗 درباره جی. دی. سلینجر اینجا در مستند/پادکست تصویری گوشه؛ هنر با گوشه ببینید؛ مردی که هیچ تمایلی نداشت خودش و کتابها و داستانهایش ربطی به سینما پیدا کنند، ولی هر کاری کرد، نشد.
جی. دی. سَلینجر و داریوش مهرجویی
✍️#گوشه
سَلینجر اجازه نمیداد براساس داستانهایش فیلمی ساخته شود، از داستانش برداشتی شود یا از شخصیتهای داستانیاش در صنعت سینما استفاده شود.
محکم در برابر کارگردانهایی مثل الیا کازان، بیلی وایلدر، اسپیلبرگ و لئوناردو دیکاپریوی بازیگر با پیشنهادهای میلیوندلاریشان برای گرفتن اجازه اقتباس سینمایی از #ناطور_دشت ایستاد. جک نیکلسون، جری لوئیس و اُلیور استون هم نتوانستند از او برای ساخت نسخه سینمایی «ناطور دشت» بله بگیرند.
سلینجر اصرار داشت، ناطور دشت، بهخصوص شخصیت هولدن، نه روی پرده سینما که باید در ذهن خوانندگان ساخته شود. در مورد همه شخصیتهای داستانهایش این عقیده را داشت. برای همین بود که ۲۶سال پیش جلوی نمایش فیلم پری را در نیویورک گرفت.
#داریوش_مهرجویی میگفت، #پری را با اقتباس یا تصرف آزاد از داستان «فرنی و زویی» سلینجر ساخته، برداشتش از این داستان «ظریف و رقیق» و دور از محتوای کتاب بوده و فیلمنامه متفاوتی براساس آن نوشته ولی درواقع فیلم او خط به خط داستان #فرنی_و_زویی بود؛ پری، شده بود فرنی، داداشی، نقش زویی را داشت، اسد به جای سیمور خودکشی میکرد و صفا نقش برادر محبوب خانواده گلس، بادی را داشت؛ غرق در ادبیات و عرفان.
پری به جای فِرَنی باحجاب بود و چادر سیاه سرمیکرد، به مسجد و مکانهای مذهبی میرفت، کتاب سبز «سلوک» (عرفان اسلامی) به جای «سلوک زائر» مسیحی در نسخه سلینجر او را منقلب میکرد و به جای عارف مسیحی روس و دعاخواندن کاتولیکی بیچشمداشت در داستان سلینجر، ذکر ابوسعید ابوالخیر زیر لب زمزمه میشد و سیر و سلوکی از عرفان اسلامی دیده میشد.
جای مهمانی و رقص و کباب پای قورباغه و مشروب و مارتینی در داستان سلینجر را هم مراسم مذهبی مولودی، اذان، کباب برگ و جوجهکباب و آش و دوغ گرفته بود.
وکیلهای سلینجر به مرکز سینمایی لینکلن در نیویورک اخطار دادند که اجازه ندارند فیلم پری را در هیچجای آمریکا حتی در جشنوارهای کوچک مربوط به سینمای ایران نمایش دهند.
به مهرجویی هم گفته شد، باید نسخه اصلی فیلم را بسوزاند. آنها میخواستند از پخشکننده شکایت کنند، اما چون ایران به قانون کپیرایت تعهدی نداشت، موضوع به جاهای باریک نرسید و فیلم فقط با ممنوعیت اکران خارج از ایران و ممنوعیت نمایش در جشنوارههای خارجی روبهرو شد.
#سلینجر با وسواس، حساسیت و دقت، در هیچ شرایطی نمیخواست شخصیت داستانهایش در هیچجای دنیا وارد فیلمی شوند.
از دید او داستان باید در ذهنها تصویر شود و هرچه که روی پرده سینما از قصهای بیاید، ترکیبی مخدوش و آلودهکننده و جعلی و دستکاریشده از شخصیتهاییست که نویسنده سالها برای خلقشان وقت گذاشته و خون دل خورده است.
به همین دلیل به الیا کازان بعد از دهها پیغام بیپاسخ و رفت و آمد و نامه و تلاش برای جلب رضایت گفته بود: «به هیچعنوان نمیتوانی عمق اصالت شخصیت داستان مرا در هیچ فیلمی نشان دهی. پس خودت را خسته نکن و حتی تصورش را هم نکن که چهره هیچ بازیگر سینمایی به جای شخصیتهای داستانی من در ذهن کسی نقش ببندد.»
🔗 لینک فرسته بالا و قسمتهایی از فیلم پری که برداشت مستقیم از داستان فرنی و زویی است
🔗 در پادکست تصویری یازدهم گوشه، #هنر_با_گوشه درباره #سلینجر ببینید اینجا در مستندی به نام «من ناطور دشتم» و لطفا همانجا نظرتان را بنویسید.
🔗 لینک «من ناطور دشتم» در یوتیوب گوشه
@gooshe
*© لطفا در صورت بازنشر، منبع یعنی گوشه را ذکر و تگ کنید.*
@gooshe
جنگ و سَلینجر
سایه شوم جنگ بر زندگی جی.دی. سلینجر از او آدم دیگری ساخت. تا قبل از جنگ، خوش و خرم و گرم و اهل معاشرت و رقص و شادنوشی بود. اما وقتی در اردوگاه کار اجباری داخائو در آلمان قدم گذاشت، فروپاشید. خودش گفته از آن روز که در لباس سرباز آمریکایی برای آزادسازی اسیران به این منطقه پا گذاشت، دیگر هیچوقت بوی گوشت سوخته انسان از وجودش نرفت. سلینجر بعد از این تجربه از هم گسیخت؛ دچار اختلال اضطراب پس از حادثه (پیتیاسدی) شد. در بیمارستان روانی بستری شد و تا هشتماه نتوانست یک کلمه بنویسد. بعد از آن هم تصمیمهای عجیب میگرفت که بیشتر واکنش به ترس و اضطرابی درونی بود.
پیش از این تجربه، در نبرد نُرماندی دوستان و همرزمانش جلوی چشمانش تکهپاره شده بودند. خمپاره از چند همرزم نزدیکش فقط مشتی پوست و خون برجای گذاشته بود و دوست مجروحی از او خواسته بود به او شلیک کند تا درد نکشد.
همان زمان توان ایستادگی در برابر این حد از خشونت، کشتار، خونریزی و قتلِ مجاز به اسم جنگیدن را از دست داده بود، اما خودش را کشانده بود تا زندگی را تاب آورد، تا روزی که وارد آن اردوگاه با کورههای آدمسوزی شد.
سلینجر جوان اهل بگوبخند و تفریح از جنگ به بعد تمام شد. انسان وطنپرستی بود و تصور کرده بود باید در این جنگ از میهن دفاع کند، اما در دلِ این ظلمت و خشونت بود که حس کرد چقدر راحتند آنها که فرمان جنگ میدهند، تا این همه انسان برای آسودگی آن تعداد کم پشت میزهای قدرت، جان فدا کنند. از آن زمان دولتها و نظامهای جنگطلب را در داستانهایش زیر فحش و ناسزا میگرفت؛ از هیتلر تا ارتش آمریکا، از موسولینی تا امپراطور ژاپن.
جنگ، #سلینجر را تشنه یافتن معصومیت کرد و به دامانداختن حفظ ونگهبانی از معصومیت، دغدغهاش شد.
نوشتههای او، داستانهایش و اولین و آخرین رمانش؛ #ناطور_دشت، از دل بیرحمی و شقاوت جنگ متولد شد.
این آدمها که در صفا و آرامش زندگی میکردند، اعصابش را به بازی میگرفتند. چطور این موجودات نمیفهمیدند، انسانها به فرمان آنها تکهتکه و ناقص میشوند؟ چطور مقامهای بلندمرتبه از تجربه تخریبکننده و از بینبرنده جان و روان آدمهایی مثل او بیخبر بودند؟
بعد از همین تجربه بیرحمانه بود که به نویسنده جدی تلخِ تماموقت تبدیل شد. باید مینوشت از این سیاهی و بیهودگی. باید از جنگ مینوشت و نشان میداد عمق این بیمعنایی و سردرگمی و نومیدی در برابر دنیایی را که پس از جنگ در برابرش قرار گرفته بود.
پس از همین تجربه بود که نوشت: «کاش میشد از تمام دختران جهان عذرخواهی کنم که خمپارهها بیسروصدا جان عشقشان را در جنگها گرفتهاند.»
✍️#گوشه
@gooshe
🔗 لینک عکسهای سلینجر در جنگ، جبهه و پشت جبهه که خیلی وقتها به نوشتن میگذشت
🔗 لینک مستند «من ناطور دشتم» درباره سلینجر اینجا در کانال یوتیوب گوشه است؛ در قسمت یازدهم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه.
🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنر و هنرمندان
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 6 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago