زندگی روزانه

Description
ابراهیم موسی‌پور بِشِلی
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 4 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago

5 months, 1 week ago

"کنسرت_نمایش آرش" و ایران امروز

#دیدگاه
یادداشتی از حمید رجب‌نسب

اسطوره‌ی آرش در جهان جدید...
عبوری دراماتیک از سنت و قرائنی نوین و کاربردی از قهرمان افسانه‌ای ایران در "کنسرت نمایش آرش" ....

اگرچه "کنسرت نمایش آرش" صراحتا ملهم از متن و قرائت فاخر "بهرام بیضایی" ست لکن با "دراماتورژی" و "کارگردانی" استاد "عباس ابوالحسنی"، تولیدی "خلّاق" را در بهمن ماه ۱۴۰۳ تماشا کردیم. آنچه در این میان مهمتر می‌نماید، گزینش سوژه‌ی "آرش" و تعبیری نوین و کاربردی از این قهرمان اسطوره‌ای، برای ساختن ایران امروز است.
فقط آنانکه درد و دغدغه‌ی وطن دارند چنین می‌کنند. ایران امروز نیز به شدت نیازمند گسترش مرزهاست اما نه مرزهای جغرافیایی به مفهومی که در قالب "ناسیونالیسم رمانتیک" از متن "اوستا" یا ادبیات "فردوسیِ" بزرگ تعبیر می شود، بلکه در چارچوب "ناسیونالیسم مدنی" که ناظر بر توسعه‌یافتگی همه‌جانبه، موزون، تدریجی، عادلانه و بومی ایران است.
ابوالحسنی این‌بار نیز چون همیشه جسورانه و ساختارشکنانه ظاهر شد. او در ابتدا با ارائه‌ی کاراکتری "ضعیف" و بلکه "ذلیل" از "آرش"، این قهرمان اسطوره‌ای ایران در فصل اول نمایش، و عبورِ از آن به "بایسته‌های" مفهوم "آرش" در جهان امروز طی فصل دوم، اوج شکوه آرش را در این "کنسرت_نمایش" به صحنه کشاند.
"کنسرت_نمایش آرش" به خوبی دریافت و فریاد زد که عصر "قهرمان‌گرایی" پایان یافته است. دنیای جدید، دنیای "دانش _ قدرت" است! دیگر و برخلاف سخن "مائو تسه تونگ"، "قدرت از لوله‌ی تفنگ بیرون نمی‌آید." به قول "بیضایی"، "کمان آرش شکسته و ناکارآمد است."
سازمانها جای شخص و قهرمان را گرفته‌اند. سازمانها و پیمانهایی چون ناتو، سازمان همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای و بین‌المللی و موسسه‌های دانش‌پژوه در سطوح مختلف نظامی، اقتصادی و دانشی، جای بازیگران فردی را گرفته‌اند و اقتدار معدل برتری شد از قدرت نظامی، اقتصادی و دانش فنی و آنکه هر سه‌ی این مولفه‌های قدرت را یکجا و در عالی‌ترین سطح داشته باشد، ابرقدرت است.
وقتی که "سازمان" جای شخص را گرفته و عصر قهرمان‌گرایی پایان یافته باشد، به قول تافلر "دانش قدرت" است (ر.ک: جابجایی در قدرت، آلوین تافلر) و جا دارد از حق نگذریم که بیش از هزار سال قبل از "تافلر"، "فردوسی" _ پردازش‌گر "آرش" _ نیز گفته بود که:
"توانا بود هر که دانا بود."

اگر بنا باشد که ایرانِ "از مداردررفته"ی امروز، سامانی بگیرد و شکوفا شود، همه باید "آرش" شوند تا با الهام از "ناسیونالیسم مدنی"، مرزهای ایران امروز با اقدامِ جمعیِ سازمان‌یافته جابه‌جا شود. اقدامی که مسبوق به "آگاهی همگانی" و برخلاف رویکرد رمانتیک و سنتی گذشته و به‌دور از اندیشه‌ی توسعه‌ی سرزمینی، "کارآمدی" و "توسعه"ی ایران را دنبال کند.
درود بر استاد ابوالحسنی و جامعه‌ی تئاتر شهر که اثری این‌چنین شگرف آفریدند. مدیریت و کارگردانی بیش از یکصد بازیگر در صحنه و پشت صحنه، همت و قابلیت بالایی می‌طلبد و جا دارد تا از شگفتی خلق‌شده تقدیر و تشکر کرد و به احترام خالقان اثر و تک‌تک بازیگران و دست‌اندرکاران، تمام‌قد ایستاد...

[زین‌پس در هشتگ #دیدگاه در این کانال میزبان یادداشت‌های قابل‌پخش دوستان هم خواهم بود؛ #حمید_رجب‌نسب، نویسنده‌ی این #دیدگاه دانش‌آموخته‌ی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه تهران و پژوهشگر در حوزه‌ی هویت ملی است و البته مسوولیت یادداشت با هم‌ایشان است؛ ا.م. بشلی]. نویسنده: بهرام بیضایی
دراماتورژ و کارگردان: عباس ابوالحسنی
‌.
.
زمان اجرا: از ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ (شنبه‌ها تعطیل است)، ساعت: ۱۹، مکان اجرا: بابلسر / بلوار طالقانی / نبش امیرمازندرانی / سالن اصلی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی
پیش‌فروش بلیط در سایت و نرم‌افزار تیوال آغاز شد:
https://www.tiwall.com/p/arash17 در صورت تمایل به تهیه‌ی بلیط به صورت تلفنی با این شماره‌ تماس بگیرید.09371052422

5 months, 2 weeks ago

دفتر شعرطورهای غیرطنزم که مجوز نگرفته؛ طنزطورها که جای خود!
خب امشب به مناسبتی، دوستی این طنزک غریب رو به یادم آورد و گفتم پستش کنم بلکه کمی عقده‌گشایی کرده‌باشم.

قطعه‌ی تناسخیه

از شعرطورهای #ابراهیم_موسی‌_پور_بشلی

طنزطورها

«به دنیا رفتم. کسی نبود. نه خدایی. نه آدمی‌ای...».

**... دویست بار ملخ بوده‌ام دوبار مگس
هزاروششصدوشش دفعه مورِ رنجبری

کسی به نیشِ من اما نمرد از آن‌که نداشت
یکی‌دو دفعه که زنبور بوده‌ام اثری

زمین گواست که زالو نبوده‌ام هرگز
اگر چه کرم شدم گاه پیچی و فنری

شغالکی شده‌ام یک‌دو بار و داشته‌ام
به کارنامه‌ی خود افتخار جانوری

به نشئه‌های دگر هم سوابقی دارم
شدم به کالبد غول و جنّ و دیو و پری

سه دفعه خربزه‌ی تلخ بوده‌ام به‌عوض
در آمدم دو‌سه نوبت به‌سان نیشکری

پس از هزار مصیبت هزار در‌به‌دری
در آمدم سر آخر به‌نشئه‌ی بشری...

... نه از خدا خبری بود، نز بشر اثری...مهرماه ۱۳۸۲
ناتمام... اگر عمری بود یک وقتی بقیه‌ش رو می‌گم خدمت‌تون
🍀*🍀*🍀
@AndoneMila
#شعر #شعرطورها #طنز

5 months, 2 weeks ago

یهودیت و اسلام: مرزها، مناسبات، تعاملها: مجموعه‌مقالاتی در نکوداشت ویلیم برینر، پژوهشگر #تاریخ_اجتماعی و #تاریخ_فرهنگی اسلام و یهود.

کتاب شامل مقالات و سخنرانیهایی است که جمعی از محققان به ویلیم برینر، از پیشگامان پژوهش در روابط و تماسهای فرهنگی میان یهودیان و مسلمانان، تقدیم کرده‌اند. برینر که یکی از مؤلفان ویراست دوم دایرة‌المعارف اسلام (EI2) است و مدخلهای "حرفوش"، "ابن‌غراب"، "ابن‌حبیب"،  "ابن‌ایاس"،  "ابن‌سدید"، «ابن‌صصری» و «ابن‌طولون" را در جلد سوم آن نگاشته، نزدیک به یک‌صد کتاب و مقاله‌ی معتبر در حوزه‌ی مورد اشاره تألیف کرده که فهرست آنها را بری رُس در همین جشن‌نامه (ص بیست‌ونه تا چهل‌وسه) آورده است ازجمله چاپ انتقادیِ نسخه‌ی منحصربه‌فرد الدُرة المضيئة في الدولة الظاهريه اثر ابن‌صصری و ترجمه‌ی آن به انگلیسی با حواشی و تعلیقات مفصل، برکلی کالیفرنیا،۱۹۶۳م.؛ "اهمیت حَرافیش و سلطانشان" در ژورنال تاریخ اجتماعی و اقتصادی شرق؛ "تلاش برای کسب قدرت در دولت ممالیک: ملاحظاتی در باب انتقال قدرت از ممالیک بحری به ممالیک برجی"، ۱۹۷۰م.؛ "برخی اسناد ایوبی و مملوکی از منابع غیر آرشیوی"، ۱۹۷۱م.؛ "مسیحای قرن نوزدهمی از آذربایجان"، ۱۹۷۲ م.؛ "دارالسعاده و دارالعدل در دمشق دور‌ه‌ی ممالیک"، ۱۹۷۷م؛ "بت‌يعور، ذمی؛ یهودیان و مسیحیان تحت حکومت اسلام"، ۱۹۸۵ م.؛ مدخل "عبد‌الحمید بن یحیی بن سعد"، در ایرانیکا؛ مدخل «تغییر دین" در دایرة‌المعارف جهان جدید اسلام اکسفورد؛ مدخلهای "جنیزه"، "اسرائیلیات"، "ادبیات عربیهود"، کعب‌الاحبار"، "الكسائی"، "قصص‌الانبیاء ثعلبی"، و "وهب بن منبه" در راهنمای ادبیات عرب اکسفورد ۱۹۸۲ م.؛ مدخلهای "آرارات"، "انتخاب"، "هاروت و ماروت"، "جودی" و "نوح" در دانشنامه‌ی قرآن و انبوهی دیگر از مقالات.

با آن‌که از تالیف مقالات این کتاب بیش از بیست سال گذشته است، تقریبا همه‌ی آنها برای جهان مطالعات فارسی‌زبان در حوزه‌ی تاریخ، نو یا بسیار قابل‌تامل تلقی می‌شوند. از جمله مقاله‌ای از یوناس گرینفیلد، با عنوان «از اله رحمن تا الرحمان منشاء یکی از اسماء‌الله». گرینفیلد با مطالعه درباره‌ی این نام خداوند که در سراسر خاور نزدیک شایع بوده است، شواهدی را از سابقه‌ی استفاده از این واژه در زبانهای آرامی، عبری و کتیبه‌های عربستان جنوبی مطرح کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده که منبع مستقیم اقتباس این اسم در اسلام، احتمالا یهودیانِ ساکنِ یثرب بوده‌اند.
همچنین مارک کوهن در مقاله‌ی "جامعه‌پذیری و مفهوم گالوت در روابط یهودیان و مسلمانان در قرون وسطی"، با عطف توجه به مسئله‌ی جامعه‌پذیری که یکی از ابعاد عملیِ تعاملات میان یهودیان و مسلمانان و نیز یهودیان با مسیحیان بوده بر آن است که میان جامعه‌پذیری بین‌الادیانیِ یهودیان و مسلمانان قرون وسطای اسلامی با معاشرت اجتماعی و روند جامعه‌پذیریِ یهودیان با مسیحیان در قرون وسطای مسیحی، تفاوتی ساختاری
و بنیادی وجود دارد. به عقیده‌ی کوهن، یهودیان در جامعه‌ی اسلامی جایگاه تثبیت‌شده‌ای داشتند و به‌همین‌سبب به‌مراتب بسیار کمتر از یهودیان ساکن در جوامع مسیحی، در معرض زجر و آزار قرار می‌گرفتند.
همین امر می‌تواند مبیّن این واقعیت باشد که یهودیان سرزمینهای اسلامی، حافظه‌ی جمعیِ تاریخیِ اساساً متفاوتی با یهودیانِ جوامع مسیحی دارند.
دنیل لسکر نیز در مقاله‌ی دیگری در این کتاب، با عنوان "گفت‌وگوی یهودی_مسیحی در گذار از ارض شموئیل تا ارض ادوم"، از منظر متفاوتی به موضوع نگریسته است. او در این زمینه برخی رساله‌های جنجالی را که در باب محاسن و معایب بعضی ادیان و مدح‌وذم آنها نگاشته شده‌اند، بررسی و در این مسئله تأمل کرده که یهودیان در نقدهای خود بر مسیحیان، به انتقادات مسلمانان از مسیحیان تأسی جسته‌اند. او به‌ویژه نشان می‌دهد که برخی ردیه‌نویسان یهودی چون یعقوب بن روبن_ مؤلف جنگهای خداوندگار (۱۱۷۰ م)_ و یوسف کیمحی _ مؤلف کتاب عهد (۱۱۷۰ م)_ به هنگام تألیف آثار ضدمسیحی خود، از نقدهایی که علمای مسلمان بر این دین داشتند، کاملاً مطلع بوده و از این مباحث سود جسته‌اند.
(برای معرفی‌ای اجمالی از مقالات این کتاب نک. #ابراهیم_موسی‌_پور_بشلی، "یهودیت و اسلام، مرزها، مناسبات و تعاملها"، در کتاب ماه دین، ش. ۸۳/۸۴، شهریور و مهر ۱۳۸۳ش).
Judaism and Islam, Boundaries, Communication, and Interaction, Essays in Honor of William M. Brinner; edited by Benjamin H. Hary, John L. Hayes and Fred Astren; Leiden, Brill, 2000 (43+420 pp.).
#تاریخ_اجتماعی_دین #تاریخ_اجتماعی_یهودیت #تاریخ_اجتماعی_اسلام

@AndoneMila

7 months, 2 weeks ago
دوباره اتوبوس، دوباره تصادف، دوباره جان‌باختن …

دوباره اتوبوس، دوباره تصادف، دوباره جان‌باختن سربازان بی‌گناهِ وطن... در تیرماه ۱۳۹۵ هم اتوبوس سربازان رهسپار جاده‌ی مرگ شده بود؛ امروز هم این داغ تازه شد.
https://t.me/AndoneMila/761

7 months, 3 weeks ago

جست‌وجوی راه نجات از دلِ آتش

#یادداشتهای_زندگی_روزانه
#ابراهیم_موسی‌_پور_بشلی

شاید شاعران بیش از علمای طبیعت‌شناس، درگیر این راز بوده‌اند که چرا پروانگان خود را به آتشِ شمع می‌زنند و می‌سوزند. پروانگان (یا به هر روی، آن شب‌پرگان) به سوی شعله‌ها جذب می‌شوند و اگر یک بار پرشان به شعله بگیرد و نسوزند، باز هم خود را به دل آتش می‌زنند. صحنه‌ای که هزاران‌بار نظر شاعرانی را جلب کرده که شب‌ها زیر نور شمع‌ها به تامل مشغول بودند.
برخی عالمان (مثلاً ابوالبرکات بغدادی در قرن ششم در المعتبر ) گفته‌اند که حیوانات حافظه ندارند از آن‌رو که اگر حافظه داشتند، پروانه وقتی یک بار خود را به آتش می‌زند و می‌سوزد، نباید بار دیگر به آتش نزدیک بشود اما بارها این کار را تکرار می‌کند (نک. کریم زمانی، شرح کامل فیه‌مافیه، تهران، ۱۳۹۵، ص ۱۲۳) اما مولوی بر آن‌است که پروانه شعله‌ی شمع را چون روزنه‌ای برای خروج می‌بیند و به‌همین خاطر است که می‌کوشد به هر نحو که شده از آن روزنه خود را به جهانِ روشن برساند:
پروانه زان زَنَد خود، بر آتشِ مُوَقَّد
کو را همی‌نماید، آتش به شکلِ روزن
(غزل ۲۰۴۳).*

استاد ما #محمد_مجتهد_شبستری در درس الهیات تطبیقیِ مسیحی (۱۳۷۷) یک بار مثال جالبی درباره‌ی تعبیر مفهوم وحی در مسیحیت (انکشاف خدا از خویش/ [sich offenbaren]) مطرح کرد و گفت این خودآشکارگری‌ای که توجه انسان را جلب می‌کند، چنان است که ما در داخل خیمه‌ای تاریک باشیم و در دیواره‌ی خیمه، پارگی‌ای به‌صورتِ روزنی باشد و از آن روزن، نور مهتاب یا آفتاب به درون بتابد. اگر پروانه‌ای در درون خیمه با ما باشد، لاجرم به سوی آن روزن خواهد شتافت و از آن‌جا راه نجاتی خواهد جست.

صرف‌نظر از مباحث الهیاتی مسیحی، در زندگی روزانه‌ هم وضع کم‌و‌بیش چنین است. همه‌ی ما دربه‌در و شیدای این آرزوییم که روزنه‌ای برای رهایی بیابیم؛ گاهی هم آن‌چه روزنِ نجاتش می‌انگاریم، شعله‌ی سوزنده‌‌ای‌ست اما سودای نجات و رهایی، وادارمان می‌کند که خطر کنیم....
@AndoneMila
#مولوی #فیه‌مافیه #عرفان_زندگی_روزانه

*زمانی (همان، ص ۱۲۴) این بیت مولوی در مثنوی (دفتر چهارم: ۲۲۹۲) را هم یادآوری کرده که:
چون‌که پرَّش سوخت، توبه می‌کند
آز و نسیانش بر آتش می‌زند.
یعنی پروانه از شدت خواهش و طمع و فراموش‌کاری است که مکرراً خود را بر آتش می‌زند و این فرق دارد با آن تعبیر بالا که از مولوی نقل شده.

7 months, 3 weeks ago
.

.

خاک آن‌چنان بسته‌ست راهِ حلق‌ها را که
دیگر مجال و حالِ
نفرین و دعا هم نیست...

#آلودگی_هوا

10 months, 2 weeks ago

بوهای محلی و حافظه‌ی عاطفی

#ابراهیم_موسی_پور_بشلی

?بوهایی که از نخستین روزهای تولد تا زمان شکل‌گیری نسبیِ شاکله‌ی بویایی در حافظه‌ی خود ذخیره می‌کنیم، همچون سایر دریافتهای حسی دیگر و شاید به اندازه‌ی دریافتهای دیداری و شنیداری یا چشیدنی، در ساختنِ شخصیت ما سهم دارند گواینکه ممکن است بازیابی و فراخوانی خاطرات بویایی برای برخی افراد به نسبتِ خاطرات دیداری یا شنیداری آسان نباشد.
اغلب ما ایرانیان، علاوه بر ذخیره‌ی حافظه‌ی بویایی عمومی، حجم قابل‌توجهی از خاطرات بویایی اختصاصی‌تری داریم که در جغرافیاهای محلی شکل گرفته است و از این‌رو طبعاً حافظه‌ی بویایی مثلاً یک مازندرانی با آنِ یک تهرانی به‌کلّی مطابق و یکسان نیست.
خاطرات بویایی هم مثل سایر بخشهای حافظه‌ی عاطفی از سرمایه‌های انسانی_اجتماعی_فرهنگی اقوام ایرانی‌است و یادآوری و ثبت‌و‌ضبط تجربه‌های عاطفی مبتنی بر این بوهای محلی، در مطالعات تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی بسیار مهم است‌.
با سپاس از معدودی از همکاران و دانشجویانم که بدون حمایت اما با علاقه و پشتکار شخصی، در زمینه‌ی بسیارکم‌کارشده‌ی #تاریخ_اجتماعی_بو مطالعه و تحقیق می‌کنند (به‌ویژه آقای #محمد_حسن_پور)، شماری از بوهای خاص محلیِ روستاییِ مازندران را برای نمونه در این یادداشت آورده‌ام که برای کسانی که مایل به مطالعه در باب تاریخ اجتماعی یا فرهنگیِ بوهای محلی هستند، یک قدم ابتدایی بسیار کوچک باشد.

#تاریخ_اجتماعی #تاریخ_فرهنگی #تاریخ_اجتماعی_بو #تاریخ_فرهنگی_بو #حافظه_ی_عاطفی
#تاریخ_اجتماعی_حافظه #خاطرات
اول مهرماه ۱۴۰۳

برخی از بوهای مازندران:

گِل‌گوییِ بو: بوی گِلی که با آن دیوار خانه‌ها را اندود می‌کردند.
بینجِ بو: بوی شلتوک
کَسویِ بو: بوی دسته‌ی برنج تراشیده‌شده در شالیزار
شیرِ آلمِ بو: بوی ساقه‌ی باقی‌مانده‌ی برنج پس‌از برداشت برنج در شالیزار که توی آب خیس‌خورده
دشتِ تیلِ بو: بوی گل‌و‌لای شالیزار
ماتوربَزِه‌دشتِ بو: بوی گلِ شخم‌خورده‌ی شالیزار
تِلِرِ‌دیِ بو: بوی دود تیلر
بیل‌بَزِه‌بِنِه‌ی بو: بوی زمینی که با بیل کنده شده
شِه‌شِه‌وارِشِِ هِوایِ بو: بوی هوای بارانی با باران بسیار ریزِ نرم
تیمجارِ بو: بوی مخزن نشای برنج
اوتیجونِ اویِ بو: بویِ [چی بگم اینو؟]...
هَندِکِنارِ بو: بوی دو طرف کانالهای نهرهای فرعی
اغوذداربِنِ بو: بوی زیر درخت گردو
فِندُق‌داربِنِه بو: بوی زیر درخت فندق
ولیکِ بو: بوی میوه‌ی وحشی ولیک
کِنسِ بو: بوی ازگل
زردِگِلِ بو: بوی گل رس
تَندیرنونِ بو: بوی نان محلی داغ تنوری
خالی‌بِچا تَندیرِ دِلِه‌ی بو: بوی تنور محلی که آتشش مدتها خاموش بوده
خمیرمایه‌ی بو: بوی مایه‌ی خمیر نان
بامبِلوی بو: بوی فضای زیر سقف خانه‌های مازندران
نَرِسی‌وینگومِ بو: بوی بادمجان نرسیده توی جالیز
ونوشه‌ی بو: بوی بنفشه کنار جویبارها
وَکِلیزِ بو: بوی جلبکهای کف نهرها
تِرش‌آشِ بو: بوی آش ترش
هّلی‌کِتونیِ بو: بوی آلوچه‌ی کوبیده‌شده
چَلِ‌سنگِ بو: بوی تخته‌ی خردکردن مواد آشپزی
سنگیسسه‌ی بو: بوی سنگ مخصوص کوبیدن سبزی و مواد آشپزی
کلومِ بو: بوی طویله
کلیموکِ بو: بوی کود حیوانی
یِلاقی‌پَندیرِ بو: بوی پنیر خیکی
پَندیرِ خیکِ بو: بوی خیکِ پنیر
چادِشوی بو: بوی چادرشب
چاسیم‌‌بَزِه‌لایِ بو: بوی لحاف کهنه
گَتِمارِ سِرِه‌ی بو: بوی خانه‌ی مادربزرگ
گِسفِن‌رَمِه‌ی بو: بوی رمه‌ی گوسفند در حال عبور
پَرپَتوهاکِردِه‌کِرکِ بو: بوی مرغی که ذبح و با پر توی آبجوش قرارداده شده که پرش را راحت‌تر بکنند
نِنگِه‌ی بو: بوی ساقه‌ی برنج تراشیده‌شده
کَمِلِ بو: بوی کاه تازه
تَش‌هِدا کَمِلِ بو: بوی کاه‌ سوخته
هیمه‌خَرِه‌ی بو: بوی پشته‌ی هیزم
توربَزِه‌کِچیله‌ی بو: بوی تکه‌های چوب که پس از خورد‌کردن هیزم با تبر پراکنده شده‌اند
اوبَخِردِ کِهلینِ بو: بوی خاکستر خیس
لَمِه‌ی بو: بوی نمد
پوستَختِ بو: بوی پوست گوسفند که به عنوان زیرانداز پهن می‌کنند
بَمِردِ شالِ بو: بوی شغال مرده
گَتِ‌مِرسِ‌بَرکِن‌ِ دِلِه‌ی بو: بوی داخل دیگ بزرگ مسی
عَلِم‌دَپیت‌مِکِنایِ بو: بوی روسریهایی که به علم‌های عزاداری گره می‌زنند
دشتِ‌مَرزمَرزِسَرِ سَگ‌عَلِف بو: بوی علفی که روی مرزهای قطعات شالیزار می‌روید و غذای گاوهاست
کِزِلیکِ بو: بوی فضله‌ی ماکیان
کوهنِه‌دوآجِ بو: بوی دواج کهنه
نارِنج‌پِتتِخالِ بِهارِ بو: بوی شکوفه‌ی بهار نارنج و پرتقال
تَمِشتون‌لَمِ بو: بوی خارستان تمشک
پوسساکِردِ مَمرِزِ بو: بوی [چه عرض کنم این را؟]
باککِلِه‌جارِ بو: بوی مرزعه‌ی باقلا
ساوون‌رامیسِ بو: بوی صابون رامیس
نفتِ‌چَلِکِ بو: بوی پیت نفت
تِرازیِ‌سنگِ بو: بوی سنگ ترازو
صِندِخ‌دِلِه‌ی بو: بوی داخل صندوق
بِتاشی‌خَسیلِ‌ بو: بوی یونجه‌ی چیده‌شده...

10 months, 2 weeks ago

کتاب مستطابِ فضلِ سگان بر بسیاری از آدمیان!
(فضل الکلاب علی کثیر ممن لبس الثیاب!
محمد بن‌خلف ابن‌المرزبان)

به لطف کانال تلگرامی کتابخانه‌ی تخصصی تاریخ اسلام و ایران، امشب فایل پی‌دی‌اف کتابی را که سال‌ها پیش دیدم و دنبالش بودم،  یافتم.
فایل را در این نشانی بیابید.
البته گویا آقای احمدرضا نیکنام چنان‌که در این نشانی
https://niknam.kateban.com/post/1423

گفته، این کتاب شگفت‌انگیز را ترجمه کرده ولی من خبری از نسخه‌ی ترجمه‌شده پیدا نکردم و امیدوارم که چاپ شده باشد.
نیکنام، عنوان کتاب را به‌دقت چنین برگردانده است: برتریِ سگان بر بسیاری از جامه‌بر‌تنان.
درباره‌ی کتاب عجیب فضل الکلاب، و نویسنده‌ی شگرف‌اندیشش، ابن‌مرزبان، به فارسی و به‌خلاصگی، به همان لینک بالا و به عربی و به‌تفصیل، به مقدمه و تحقیق دکتر محمد عبدالله قاسم، در فایل پی‌دی‌اف مراجعه کنید.
بار اولی که در اوایل شروع کارم در کتابخانه‌ی بنیاد دائره‌المعارف اسلامی به این کتاب برخوردم، سخت درگیر این پرسش شدم که چرا نویسنده‌‌ای در قرن سوم هجری (ابن‌مرزبان در دهه‌ی اول قرن چهارم درگذشته‌است)، باید بنشیند و کتابی بنویسد درباب این‌که سگ بر آدمیان شرف دارد.
برای فهمیدن جهان‌زیسته و محیط اجتماعی‌ای که ادیبان قرون سوم و چهارم هجری در آن قلم می‌زدند و برای درک ذهنیت شگفت آن‌ها البته باید با ادبیات عرب این دو قرن آشنا بود (برای یک آشنایی بسیار مفید با نثر ادبی قرن چهارم کتاب النثر الفنی فی القرن الرابع از استاد زکی مبارک را بخوانید و لذت ببرید).
اگر ترجمه‌ی نیکنام منتشر شده باشد، حتماً خواندنش برای فارسی‌زبانان می‌ارزد؛ اگر نه، نسخه‌ی اصلی کتاب را از کانال کتابخانه‌ی تخصصی تاریخ ایران و اسلام دانلود کنید و بخوانید.
وقت‌تان خوش خواهد شد.
@AndoneMila
《سگ بر آن آدمی شرف دارد
کاو دل دوستان بیازارد
این سخن را حقیقتی باید
تا معانی به دل فرود آید
آدمی با تو دست در مطعوم
سگ ز بیرون آستان محروم
حیف باشد که سگ وفا دارد
و آدمی دشمنی روا دارد

سگی را لقمه‌ای هرگز فراموش
نگردد ور زنی صَد نوبتش سنگ
و گر عمری نوازی سفله‌ای را
به کمتر تندی آید با تو در جنگ

سعدی》

Telegram

کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران

كتاب الثقلاء وكتاب فضل الكلاب على كثير ممن لبس الثياب - لأبي بكر محمد بن خلف بن المرزبان الديمرتي 309 هـ کتاب الثقلاء داستان آدم هایی که تحملشان برای آدمی سخت است... شامل اخبار و اشعار و حکایات ..... البته اینجا دو کتاب است. یکی الثقلاء و دیگری فضل الکلاب…

10 months, 2 weeks ago

?  دانش آموزان در میانه‌ی سه دنیای متعارض

(در آستانه‌ی مهر و پاییز آموزش و پرورش)

سازگاری و هماهنگی کلی میان اجزا و عناصر "زیست‌جهان" آدمی، لازمه‌ی سلامت روانی و سامان اجتماعی و سیاسی است. وقتی عناصر زندگی با یک‌دیگر تعارض و ستیز داشته باشند، و هنگامی که رویارویی و خصومت در عرصه‌های متفاوت، آشکارا رخنه کرده باشد، آن‌گاه با تبعات منفی روان‌شناختی و جامعه‌شناختی مواجه خواهیم شد.

در آستانه‌ی ماه مهر و شروع سال جدید تحصیلی، باید به این پرسش بیندیشیم که آیا عناصر و مولفه‌ها‌ی "زیست جهان" دانش‌آموزان با یک‌دیگر سازگار و هماهنگ‌اند؟
در یک نگاه کلی، پاسخ منفی است و دانش‌آموزان، زیستن در سه عرصه‌ی تقریبا متعارض را تجربه می‌کنند.

دانش‌آموزان در سه جهان متعارض زندگی می‌کنند:

جهان اول،  خانواده
جهان دوم،  مدرسه
جهان سوم،  جامعه

سازگاری و یا عدم سازگاری این سه جهان، مهم و بلکه مهم‌ترین و بنیادی‌ترین مسئله‌ای است که باید مورد توجه و تامل قرار گیرد. زیرا "جامعه‌ی سالم"در گرو"انسان سالم"است و سلامت روان‌شناختی، اخلاقی و جامعه‌شناختی هر انسانی بشدت تاثیر سازگاری و یا عدم سازگاری محیط‌های سه‌گانه‌‌ای است که در آن زندگی می‌کند. تعارض و آشفتگی و کشمکش‌های زیست‌جهان، اولا سلامت روان افراد را مخدوش می‌کند و منجر به انواع آسیب‌های روان‌شناختی می‌گردد،  ثانیا،  افراد را به سمت جامعه‌گریزی و حتی جامعه ستیزی سوق می‌دهد. ثالثا، به انحطاط اخلاق منتهی می‌گردد.

زیستن در سه دنیای متعارض، به این معنی است که کودکان با سه جهان ارزشی، سه گونه سلسله مراتب ترجیحات و سه دسته انتظارات متعارض مواجه می‌شوند.
سه جهان مورد نظر را از زوایای مختلف می‌توان مقایسه کرد.  از میان انواع مولفه‌ها، سه عامل تاثیرات مستقیم و کوتاه مدت بر کودکان می‌گذارد. به دیگر سخن، اگر خانه، مدرسه وعرصه‌ی عمومی و یا همان جامعه را به منزله‌ی سه منبع هنجارفرست در نظر بگیریم، گویی کودکان با سه ارباب روبرو هستند که هر یک از این اربابان، انتظارات، هنجارها و دستورات متعارضی دارند و کودکان در میانه‌ی سه ارباب که هر یک او را به سمتی می‌کشد قرار گرفته است.
سرگشتگی اجتماعی و یا "آنومیای اجتماعی"، نتیجه‌ی تعارض هنجارها و ارزشهایی است که بتدریج به علت همین تعارضات، منزلت، مشروعیت و احترام‌شان را از دست می‌دهند و افراد را در برهوت "بی‌هنجاری" رها می‌کنند. به نحوی که معیار، سنجش و تفکیک "خوب" از "بد" را از دست می‌دهند. فرسایش و تخریب ترازوی ارزیابی برای فهم عمل درست، لاجرم به تخریب جامعه و انحطاط اجتماعی منجر می‌شود. تخاصمات و پریشانی‌ها افزایش می‌یابد و "امر اجتماعی" را به بن‌بست می‌کشاند.
صلح اجتماعی بدون سازگاری معقول میان این سه جهان زندگی، چندان ممکن نیست. بلکه تنشی پنهان است که لایه‌های روابط اجتماعی را در هم می‌نوردد. "جنگ سرد" است که با روکشی از صلح‌شکننده تزیین شده است.

اختلاف و کشمکش خانه، مدرسه و جامعه بر سر چیست؟

?به نحو مختصر، از میان موضوعات متعدد، هشت تعارض و ناسازگاری میان این سه حوزه قابل مشاهده است:

۱.  انتظارات متعارض نسبت به "سبک زندگی"
۲.  هنجارهای متعارض نسبت به "ارزش‌های دینی"
۳.  نگرش‌های متعارض نسبت به "ارزش‌های سیاسی"
۴. تعریف متعارض در باره‌ی "خوشبختی و سعادت"
۵. نگرش‌‌های متعارض نسبت به "ارزش‌های فرهنگی"
۶. دیدگاه متعارض نسبت به "هنجارها"
۷. انتظارت متعارض نسبت به "رفتار مطلوب"
۸. برنامه‌ریزی متعارض برای اهداف و آینده‌ای که پیش رو است.

  تعارض و ناسازگاری میان خانه و مدرسه، بیشترین و عمیق‌ترین تعارض‌ها را تشکیل می‌دهد. و از میان انواع تعارضات میان خانه و مدرسه، دو گونه تعارض در صدر اهمیت است:
اولا،  تعارض در ناحیه‌ی نگرش‌ها و ارزش‌های دینی
ثانیا تعارض‌ها در ناحیه‌ی ارزش‌ها و نگرش‌های سیاسی.

هر دوی این تعارضات اختلال جدی در جامعه‌پذیری دینی و جامعه‌پذیری سیاسی ایجاد کرده است. سرگشتگی ارزشی و بحران در حوزه‌ی رفتارها به فرسودگی و فرسایش نوجوانانی منجر شده که قرار است از طریق نهاد آموزش و پرورش، برای یک زندگی سالم و موفق آماده شوند. این در حالی است که نه تنها به این هدف نمی‌رسند که نوعی دچار "چندگانگی فرهنگی" و "تشتت وجودی" می‌گردند.

✔️  نتیجه کلی و ماحصل آموزش و پرورش در نزاع با خانواده، خلق "انسان دوپاره" و "انسان دو زیستی" است.
انسانی که باید هم‌زمان در دو جهان متعارض با دو گونه انتظارات ناهماهنگ زندگی کند، چنان‌که در نهایت سامان فرهنگی، وجودی و سلامت روان‌شناختی‌اش در معرض انواع آسیب‌ها قرار می‌گیرد.
"خستگی مزمن" و از دست رفتن انگیزه‌ی موفقیت، از جمله‌ی تبعات زندگی دوگانه‌ای است که روان دانش‌آموزان را در هم می‌شکند.

✍️ علی زمانیان - ۲۷ / ۰۶ / ۱۴۰۳
@kherade_montaghed

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 10 months, 4 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 6 months, 3 weeks ago