برگ، در سقوطش، به خاک نمی‌رسد، زیرا هرگز برای خاک نبود. او به سرود باد تعلق دارد، به طغیان رنگ‌ها، به شوری که نه در آرامش، که در هرج‌ومرج معنا می‌گیرد. زمین و آسمان نه جدایند و نه یکی؛ بلکه میدان نبردند، جایی که زندگی در هر لحظه بر مرگ چیره می‌شود، هر شکافِ ترک‌خورده‌اش را به رقصی جاودانه بدل می‌کند....*? *چه اگر شکاف‌ها نه گور، که زایشی باشند از خویشتنی پرشورتر؟ چه اگر هر ترکِ آینه، نه جدایی، که تلاشی برای آفرینشی نو باشد؟ آری، برگ که می‌افتد، سقوط نمی‌کند؛ پرواز می‌کند! این زمین نیست که آن را می‌بلعد، بلکه خود خاک است که به پرواز درمی‌آید، که به رقص در میان باد تن می‌دهد....*? *مَصی*✍️***

⚡️@delneveshtemasii⚡️

*?*??شعر شدم ???

شعر شدم پشت حقایق سر پیچ غزل
تا که بگیرم پرِ دامان خیالت بغل
ماه شدم گوشه ی ایوان دلت تا سحر
شاید از این فاصله دورت کنم از هر خطر
چشم تو در خواب و دلت بندِ دلی هم نبود
این همه آرامشت آشوبِ مرا می زدود
این لب خاموشم و این قصه ی پنهانی ام
می کُشدم #با_همه_بی_سر_و_سامانی_ام....#افسانه_احمدی_پونه✍

─┅─═ঊঈ???ঊঈ═─┅─
اجرای مشترک#مهدی_کاکا?#پونه?**@ahmadipone

بگو چگونه بگویم که پای دل بند است!؟
کجا گریزم از این دل که پای دلبند است!؟

چه مانده تا به قمارِ جنون ببازم باز!؟
قمار کار کسی نیست که آبرومند است!

بهای بازیِ دل را جوانی‌ام پرداخت!
حساب آنچه که او باخت، با خداوند است

ندیده روز خوش از عاشقی دلم، امّا
دوباره در پِی انجام این فرایند است!

هوای حادثه دارد دل و نمیداند
گدازه‌های نگاهم پر از دماوند است!

سکوتم آیه‌ی اَمّن یُجیبِ ممتد شد
همیشه آیه‌ی اَمّنْ یُجیب خوشایند است!

چگونه با تو بگویم!؟ چگونه بنویسم!؟
بگو چگونه بگویم که پای دل بند است!؟

مسعود_مهرابی

➩✰♥️✰⇇
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
??@setarehss

?

@delneveshtemasii?

*✨دکلمــــــه ✨*

شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه؟!
یه چیزی شبیه بغض ، شبیه یه فریاد ، شبیه یه غم سنگین که مدت هاست رو دلت انبار شده و خاک خورده
آره ، تو دلت سنگینی کنه و کسی رو نداشته باشی برای درد و دل کردن.
دلم لک زده با یکی درد و دل کنم ولی هیچکس نیست.
نه اینکه هیچکس نباشه ، نه هست ، ولی نمیتونم به هیچکس اعتماد کنم .
هرچی سبک و سنگین و بالا و پایین میکنم تا دردم رو به یکی بگم ، آخرش میرسم به یه بن بست.
ته این بن بست ، تک و تنهام با یه دلی که مجبورم میکنه خالیش کنم ، اما راهی رو نمیبینم برای خالی کردن دلم .
سرم رو بالا میکنم و به آسمون نگاه میکنم ،
من . . . من حتی دردمو به آسمونم نمیتونم بگم ، آخه خیری از آسمون ندیدم . مگه چندبار اشکای شبونه منو پاک کرده؟!
هر وقت رفتم رو به آسمون گریه کنم ، آسمون زودتر از من اشکاش بارید تا کم نیاره .
میدونی خیلی سخته ،من دل خودمو به تنهایی خوش کردم ، اما دلم همش از تنهایی میناله.
خیلی سخته که آدم ندونه کدوم طرفیه.
خیلی سخته که حس کردم خدا منو از بنده هاش جدا کرده .
خیلی سخته که نمیدونم وقتی دارم با خدا دردودل میکنم به حرفام گوش میده یا نه ؟!
یا اصلا نکنه پرده ی گناهام اونقدر ضخیم شده که صدام به خدا نمیرسه.
نمیدونم ، خدا به حرفام گوش نمیده یا پرده ی گناهام اجازه نمیده صدام به گوش خدا برسه !
ولی هرچی که باشه من بازم صداش میکنم.
اره… بارم صدات میکنم خدا.
بازم میخوام فقط با خودت حرف بزنم و دردودل کنم ، حرف زدن با هرکسی جز خودت منو پشیمون میکنه .
آخه بعضی وقتا آدم از کسی میخوره که کنارش بوده ، حواسش بهش بوده ، ساعتاشو باهاش گذرونده ، خیلی براش مهم بوده ، آدم گاهی توقع داره از غریبه بخوره ، ولی از خودی نه ، چون از خودی خوردن دردش خیلی سنگینه.
خیلی… افتاده درختی که به خود میبالید
از داغ تبر به خاک غم مینالید

گفتم چه کسی به ریشه ات زد درخت؟!
گفتا آنکس که به زیر سایه ام میخوابید

✍️ستاره➩✰♥️✰⇇
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
?*?*@setarehss

**دیگر نمی خواهی پس از این همدمت باشم
درمان برای دردهایت ، محرمت باشم

دیگر نمبینی مرا ، هر چند میدانی ؛
لب تر کنی چون آتشی روی غمت باشم

در هر قدم پا پس نهادی راه را حتما ؛
از بس زیادی بوده ام باید کمت باشم

لایق نبودم مثل آنها که بدت گفتند ؛
حتی به شوخی هم شده در عالمت باشم!

من که تمامم را برای تو عیان کردم
آخر چرا باید ، رفیق مُبهمت باشم؟

عشقی اگر هم بود پنهانی سزاوار است؟!
بی حاشیه باشد ، وَ شرطِ مُلزمت باشم!

ارزش ندارد دل شکستن ها در این وادی
بگذار تا ، گهواره ی پیچ  و خمت باشم

باقیِ این راهِ عذاب آور نفسگیر است
کاش ای رفیق نیمه راه ، آه و دمت باشم

دنیای بی رحمی شده دنیای آدم ها !
عیسای دَمهایم شدی تا مریمت باشم

من خالصانه عاشقت هستم ولی ای کاش؛
"حوّا" شوی این بار تا من "آدمَ"ت باشم

رنگین کمانِ بعدِ باران بی تو زیبا نیست
ای کاش میشد "پونه" باشی شبنمت باشم#افسانه_احمدی_پونه ─┅─═ঊঈ???ঊঈ═─┅─**#شماره_ثبت۱۳۴۱۱۱@ahmadipone