به بازی با غربت و قربت دقت کنید. چقدر قشنگه آخه. بعد شما وزنش رو هم نگاه کنید. چهار تا فعلاتن پشت سر همه. یعنی می‌شه اینطور نوشتش که:
«نه مرا طاقت غربت
نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری
که جز این چاره ندانم»

چقدر ریتم جذابی داره. هی می‌ره بالا و هی میاد پایین. می‌شه تیکه تیکه‌ش کرد. وقتی می‌گه نه مرا طاقت غربت، تو رو می‌بره به اوج، توقع داری بعدش بگه خب بهش می‌تونم برسم. ولی بعدش از اوج می‌رسی به دره، می‌گه نه تو را خاطر قربت. تو هم که اصلاً در فکر وصال به من نیستی. بعدش باز می‌گه پس صبوری می‌کنم، تو رو انگاری دوباره می‌رسونه به اوج. یه امیدی بهت می‌ده. بعدش می‌گه که جز این چاره ندانم. دوباره تو رو پرت می‌کنه پایین.

نمی‌دونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه اما واقعاً زیباست. جذابه. فوق‌العاده‌ست‌. نیست؟

یکی از زیباترین تعاریف هجران رو سعدی داره بچه‌ها. و شاید بشه گفت یکی از زیباترین تعاریف عشق. ببینید چطور سعدی بازی می‌کنه. چطور کلمات رو هوشمندانه به کار می‌بره. قشنگ استیصال رو به تصویر می‌کشه. بی‌چارگی رو نشون می‌ده. می‌گه تو که نمی‌ذاری بهت برسم و نزدیکت باشم. من هم که اصلاً تحمل دور بودن از تو رو ندارم. پس تو بگو من چیکار کنم. بگو چطور صبور باشم؟

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

#سعدی
#ادبی‌زار
#شاعران_غیرمعمولی

منتظر حضور تک‌تک شما توی رویدادمون هستما. هم مجازی هست هم حضوری. 🤌
ثبت نام یادتون نره. برای شرکت الزامیه.

تو نیستی که ببینی چقدر پاییز است
چقدر زندگی برگ‌ها غم‌انگیز است

مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم
چرا هنوز نگاهت محبت‌آمیز است؟

#مجید_ترکابادی | @maanagara

مرا فراق چنین کرد، من صبور نبودم…

به باورِ دلِ ناباورم نمیگنجد
هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد.

#حسین_منزوی