? خلاصه داستان :

آسانو تایو، دانش‌آموز دبیرستانی، از وقتی پدر و مادرش رو توی تصادف ماشین از دست داده، ارتباط با جامعه براش سخت شده. تنها کسی که میتونه باهاش ارتباط برقرار کنه دوست دوران بچگیش، یوزاکورا موتسومیه- رئیس بزرگ‌ترین خانواده جاسوس‌های جهانه. برادر بزرگ‌تر موتسومی، یوزاکورا کیویچیرو، چون یه بار موتسومی رو در حال مرگ دیده بود، بیش از حد روش حساسه. عشقش به موتسومی مرگباره و تایو هم هدف بعدیشه. تایو برای زنده‌موندن باید با موتسومی ازدواج کنه و عضوی از خانواده یوزاکورا بشه. تایو در حالی که توی این آشفتگی فرو رفته، تلاش میکنه جاسوسی قوی بشه تا از زنش محافظت کنه و راز تاریک گذشته خودش و خانواده یوزاکورا رو کشف کنه.

? خلاصه داستان :

متروپلیس سایبرپانک شینجوکو—یک شهر عظیم که با تابلوهای نئون، آسمان‌خراش‌های بلند و آخرین فناوری‌های پیشرفته تزئین شده است. در اینجاست که در سال ۲۰۹۹ از عصر همجوشی، ارباب شیطانی افسانه‌ای، ولتول، پس از پنج قرن دوباره ظهور می‌کند. اما این چشم‌انداز هیچ شباهتی به آنچه که او سال‌ها پیش فتح کرده بود ندارد، زیرا ترکیب جادو و مهندسی تمدن را به ارتفاعات خیره‌کننده و بی‌سابقه‌ای رسانده است اما این دنیای جدید برای او خواهد بود!

خلاصه داستان ‌:
در دنیای این انیمه دنیایی دیگر وجود دارد که شیاطین در آن دنیا زندگی میکنند. دنیای انسان ها و شیاطین از یکدیگر جدا هستند ولی به وسیله ی دروازه ای به هم متصلند. هیچ موجودی نمی تواند از دنیایی به دنیای دیگه بره ولی شیاطین به وسیله ی تسخیر اشیاء، انسان ها، و سایر موجودات می توانند به دنیای انسان ها بیاند. هر کدوم از این دنیاها هم اسم خاص خودش رو داره...

? خلاصه داستان :

«مِن‌که» فردی عادی‌ست که کارمند دفتریِ یک شرکت می‌باشد. نیمه‌ی اول زندگی او به قدری حوصله‌‌سربر بوده که او از زندگی‌اش پشیمان است، حال در نیمه‌ی دوم زندگی‌اش، او که به بیماری مرموزی دچار شده، قرار است از بی‌حوصلگی بمیرد! این زنِ زمینی چطور می‌تواند بر بی‌حوصلگی‌اش غلبه کند و با لبخند به زندگی ادامه دهد وقتی که هر روز با خطر مرگ مواجه است و بااین‌حال به کار کردن ادامه‌ می‌دهد؟
از طرفی دیگر، قهرمانِ بیگانه‌ «یاسِن» مشتاقانه می‌خواهد او را نجات دهد، ولی کارش چندان تعریفی ندارد!

? خلاصه داستان :

در دنیایی از حیوانات انسان نما، بل لابلاک به عنوان تنها انسان متولد شد. او که دندان نیش، خز یا فلس نداشت، «بی‌چهره» نامیده شد. و از آن‌جایی که هیچکس نمی‌توانست با او همذات پنداری کند، زندگی‌اش را تنها گذراند. "می‌خواهم بخشی از دنیا باشم..." با چنین اشتیاقی در قلبش، تصمیم می‌گیرد برای یافتن ریشه‌ خود راهی سفری شود و راندینگ، شمشیر بزرگی که به بلندی قد او بود را حمل کند. او نمی داند در این راه چه مصیبت‌هایی در انتظارش است...

? خلاصه داستان :

در زمانی که جنگ پنج نژادِ رقیب با یکدیگر برای سلطه بر زمین به رهبریِ قهرمان سید ختم به پیروزی بشریت شد، دنیا ناگهان مقابل چشمان پسری به نام کای «از نو نوشته شد.»
در این دنیای از نو نوشته شده، کای به علت غیبت قهرمان سید، کای شکست بشریت را در جنگ مشاهده می‌کند که در نتیجه، حالا اژدهایان و شیاطین حکمرانی می‌کنند و کای موجودی از خاطر رفته برای انسان‌ها می‌شود.
گرچه، بعد از مواجه شدن با دختری مرموز به نام رینه، کای می‌تواند از این سرنوشت از نو نوشته شده خود را رها سازد. در دنیایی بدون قهرمان، او شمشیر و مهارت‌های رزمی قهرمان سید را به ارث می‌برد و نژاد‌های قدرتمند دشمن که بر زمین حکمرانی می‌کنند را به چالش می‌کشد.

کُمُری یوی یک دختر خوب با یک طرز تفکر مثبته ولی هنوز هم نمیتونه با پدیده هایی مثل دیدن ارواح و موجودات ماوراء ماده ارتباط برقرار کنه خلاص اش اینه که میترسه! حالا اون سال دوم دبیرستانه و به خاط شغل پدرش مجبور میشه به یه دبیرستان شبانه برای هنرمندان و افراد مشهور بره اما در اونجا شایعاتی درباره ی خون آشام ها بین دانشجوها رواج داره...

? خلاصه داستان :

دکتر سونگ جیهیون به‌خاطر مهارتش در نجات بیماران صرفِ ‌نظر از وضعیتشان به‌عنوان اعجوبه‌ای در میان جراحان کره‌ای شناخته می‌شود. در زندگی گذشته‌اش به عنوان الیزه دِه کلورانس، همسر گستاخ امپراتور، حسادت و طمع او منجر به از دست دادن عزیزانش و در نهایت مرگ خودش شده بود. به این دلیل، او قسم خورد که این بار به‌جای از بین بردن جان‌ها، آن‌ها را نجات دهد. پس از سقوط مهلک یک هواپیما، الیزه دوباره خود را در بدن گذشته‌اش می‌یابد. با دانش قبلی‌اش درباره پزشکی مدرن و حالا داشتن فرصتی برای جبران اشتباهاتش، او تصمیم می‌گیرد تا در این زندگی به‌عنوان یک پزشک به امپراتوری خدمت کند. ولی الیزه می‌تواند از نامزدی‌اش با شاهزاده لیندن دِه رومانوف، مردی که تا سرحد مرگ دوستش می‌داشت، اجتناب کند؟

دو مرد جوان که در سایه یک خانواده با نفوذ به دام افتاده اند، آرزوی رسیدن به دنیای افسانه ای آسمانی، پنگلای را دارند. با فرا رسیدن ماه گرفتگی گان شی، یک جادوگر ظاهر می شود و زندگی آنها را تکان می دهد. ستارگان شکل می گیرند، قدرت های پنهان را در آنها بیدار می کنند، و همچنین آرزوهایی را که قبلاً هرگز احساس نکرده بودند، بیدار می کنند.

? خلاصه داستان :

این داستان شش سال قبل از ماجراهای “Barakamon ” تنظیم شده ، زمانی که سشو هوندا یک پسر دبیرستانیه و یک زندگی جالب داره ، بریم به گذشته زمانی که سشو هوندا یک نابغه خوش نویسی و مورد احترام از طرف تمامی دانش آموزان مدرسه بود ، تا جایی که این احترام ها با اشتباهات و قرار گرفتن در موقعیت های سوء تفاهم برانگیز تبدیل به نوعی قلدری هم شده بود . هوندا فقط می خواست یک زندگی آروم داشته باشه اما هیجان اطرافیانش مدام او را به چالش می کشوند. کسانی که سعی می کردند از او یک بت برای پرستش بسازند و از اون طرف سیل طرفدار ها باعث می شد هوندا بیچاره بیشتر وحشت زده و درمانده بشه.