?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago
مطالعه جدیدی که توسط دانشمندان دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (USC) انجام شده، نشان میدهد که سطح هسته درونی زمین ممکن است در حال تغییر باشد. این تحقیق، که در Nature Geoscience منتشر شده، تغییرات ساختاری در نزدیکی مرکز زمین را شناسایی کرده و اطلاعات جدیدی درباره دگرگونیهای هسته درونی ارائه میدهد.
تغییرات هسته درونی مدتهاست که موضوع بحث برای دانشمندان بوده است. با این حال، بیشتر تحقیقات بر ارزیابی چرخش تمرکز داشتهاند. جان ویدال، استاد علوم زمین در کالج هنرها و علوم دانشگاه USC و محقق اصلی این مطالعه، میگوید: "ما قصد نداشتیم ماهیت فیزیکی هسته درونی را تعریف کنیم."
او ادامه میدهد: "آنچه که در نهایت کشف کردیم، شواهدی است که نشان میدهد سطح نزدیک به هسته درونی زمین تغییرات ساختاری را تجربه میکند." این یافته به نقش فعالیتهای توپوگرافی در تغییرات چرخشی هسته درونی اشاره میکند که به طور جزئی طول روز را تغییر داده و ممکن است با کاهش تدریجی سرعت هسته درونی مرتبط باشد.
بازتعریف هسته درونی
هسته درونی که ۳,۰۰۰ مایل زیر سطح زمین قرار دارد، بهوسیله گرانش در هسته بیرونی مذاب مایع نگه داشته شده است. تا پیش از این، هسته درونی بهطور گستردهای به عنوان یک کره جامد شناخته میشد.
هدف اصلی دانشمندان USC بررسی کاهش سرعت هسته درونی بود. "اما وقتی داشتم چندین دهه دادههای لرزهنگاری را تحلیل میکردم، یک مجموعه داده از امواج لرزهای به طرز عجیبی از سایر دادهها متمایز بود." ویدال میگوید. "بعداً متوجه شدم که من در حال مشاهده شواهدی هستم که نشان میدهند هسته درونی به آن شکل جامد که قبلاً تصور میشد، نیست."
این مطالعه از دادههای امواج لرزهای استفاده کرده است—از جمله ۱۲۱ زلزله تکراری از ۴۲ مکان در نزدیکی جزایر ساندویچ جنوبی در قطب جنوب که بین سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۲۴ ثبت شدهاند—برای مطالعه آنچه در هسته درونی اتفاق میافتد.
در هنگام تحلیل دادههای امواج لرزهای از ایستگاههای دریافتکننده در نزدیکی فیر بانکز، آلاسکا و یلوکلیف، کانادا، یکی از مجموعههای داده از ایستگاه یلوکلیف ویژگیهای غیرمعمولی داشت که تیم تحقیقاتی هرگز پیش از این مشاهده نکرده بود.
ویدال میگوید: "در ابتدا این مجموعه داده مرا گیج کرد." "اما زمانی که تیم تحقیقاتیام دقت روشهای تحلیل را افزایش داد، مشخص شد که این امواج لرزهای نمایانگر فعالیتهای فیزیکی اضافی در هسته درونی هستند."
هسته درونی تغییر شکل یافته
این فعالیت فیزیکی به بهترین شکل بهعنوان تغییرات موقتی در شکل هسته درونی توضیح داده میشود. مطالعه جدید نشان میدهد که سطح نزدیک به هسته درونی ممکن است دچار تغییر شکل ویسکوز شود که باعث تغییر شکل آن و جابجایی مرز کمعمق هسته درونی میشود.
واضحترین علت این تغییرات ساختاری، تعامل بین هسته درونی و بیرونی است. ویدال میگوید: "هسته بیرونی مذاب بهطور وسیعی به عنوان یک هسته بیثبات شناخته شده است، اما تا پیش از این هیچگاه نوسانات آن مشاهده نشده بود که بر هسته درونی تاثیرگذار باشد." "آنچه که ما در این مطالعه برای اولین بار مشاهده میکنیم، احتمالاً اختلال هسته بیرونی در هسته درونی است."
ویدال اضافه میکند: "این کشف درهای جدیدی را به سوی پویاییهای پنهان در اعماق هسته زمین باز میکند و ممکن است به درک بهتر میدانهای حرارتی و مغناطیسی زمین منجر شود."
سعید افتاده
لینک مطلب:
https://phys.org/news/2025-02-earth-core-solid-previously-thought.html
مقاله مربوطه:
John Vidale, Annual-scale variability in both the rotation rate and near surface of Earth's inner core, Nature Geoscience (2025). DOI: 10.1038/s41561-025-01642-2. www.nature.com/articles/s41561-025-01642-2
دانشجویان دانشگاه وسترن کلرادو موفق شدند مسیر ردپای دایناسوری ۹۰ میلیون ساله را در مرکز یوتا کشف و نقشهبرداری کنند. این مسیر بیش از ۳۸ متر طول و ۱۳ متر عرض دارد و شامل حداقل ۱۰۴ ردپای مجزا است.
این کشف زمانی رخ داد که پل، یک زمینشناس بازنشسته، و همسرش مری آن، هنگام پیادهروی عصرگاهی به این ردپاها برخورد کردند. پل که متوجه شد این ردپاها قبلاً ثبت نشدهاند، موضوع را به دیرینهشناس ایالتی اطلاع داد و تصاویر را برای دکتر رایان کینگ ارسال کرد.
دکتر رایان کینگ، مدرس زمینشناسی دانشگاه وسترن کلرادو، که مجوز تحقیقات دیرینهشناسی در یوتا را داشت، تصمیم گرفت از این فرصت برای آموزش دانشجویان استفاده کند و یک سفر آخر هفته برای ۲۰ دانشجو ترتیب داد تا سایت را بررسی کنند.
قبل از سفر، دانشجویان در دانشگاه به مطالعه مقالات پژوهشی و بررسی نمونههای کپیشده از ردپاها پرداختند. آنها یاد گرفتند که چگونه فسیلهای ردپا را تحلیل کنند و روشهای علمی برای اندازهگیری و تمایز بین ردپاهای مشابه را تمرین کردند.
در محل، دانشجویان ابتدا مسیر را پاکسازی کردند تا جزئیات بیشتری از ردپاها نمایان شود. سپس با استفاده از نخ و ایجاد یک شبکه مربعی یکمتری که هر کدام به بخشهای ۲۰ سانتیمتری تقسیم شده بود، فرآیند دقیق مستندسازی و اندازهگیری هر ردپا را انجام دادند.
تجزیهوتحلیلها نشان داد که این ردپاها عمدتاً متعلق به دایناسورهای اورنیتوپود بودند. دانشجویان توانستند ارتفاع تقریبی آنها، سرعت حرکت، تغییرات سرعت و جهت حرکتشان را تعیین کنند و الگوهای رفتاری آنها را مورد بررسی قرار دهند.
پس از دو روز کار میدانی، دانشجویان تمام ردپاهای پیدا شده را اندازهگیری کرده، طرح آنها را روی نقشهای از کف دره ترسیم کردند و فرضیههایی درباره حرکت و رفتار دایناسورها ارائه دادند.
پس از بازگشت به دانشگاه، آنها دادههای خود را دستهبندی و تحلیل کرده و یافتههایشان را در قالب مقالهای علمی ارائه دادند. مستندسازی دقیق و استفاده از تصاویر گرفتهشده در محل، به آنها کمک کرد که نتیجهگیریهای خود را تکمیل کنند.
این پژوهش احتمالاً فرصتی برای دانشجویان فراهم خواهد کرد تا نتایج خود را در کنفرانس منطقهای انجمن زمینشناسی آمریکا در ماه می ارائه دهند. دکتر کینگ امیدوار است که این تجربه آنها را به انجام تحقیقات علمی بیشتر و مشارکت در کنفرانسها و مقالات علمی ترغیب کند.
این پروژه نشاندهنده اهمیت تحقیقات میدانی در دیرینهشناسی است و نمونهای از همکاری موفق میان یک زمینشناس بازنشسته، دیرینهشناس ایالتی و دانشجویان محسوب میشود. این کشف، اطلاعات ارزشمندی درباره رفتار دایناسورها و محیط زیست ۹۰ میلیون سال پیش ارائه میدهد.
معرفی مقاله: تأثیر رویداد Jenkyns (توآرسین پیشین) بر دایناسورها: مقایسه با گذار تریاس/ژوراسیک
نکات برجسته:
- رویداد Jenkyns در بازسازی اکوسیستمهای خشکی، از جمله دایناسورها، نقش محوری داشت.
- پس از این رویداد، ترکیب مجموعههای دایناسوری تغییر کرد و دودمانهای جدیدی متنوع شدند.
- افزایش تنوع و اندازه بدن دایناسورها پس از رویداد Jenkyns مشاهده شد.
- گرمایش جهانی باعث بحرانهای زیستی ETME یعنی انقراض پایان تریاس (End-Triassic Mass Extinction) و Jenkyns در اکوسیستمهای خشکی شد.
- در طول ETME و رویداد Jenkyns، پوشش گیاهی مقاوم به گرما و خشکی غالب بود.
چکیده:
رویداد Jenkyns در اوایل ژوراسیک (حدود ۱۸۳ میلیون سال پیش) در محیطهای خشکی با گرمایش جهانی، اختلال در چرخه کربن، افزایش هوازدگی و آتشسوزیهای گسترده مشخص میشود. گرما و باران اسیدی باعث نابودی جنگلها شده و بر تنوع و ترکیب جوامع گیاهی و سایر بخشهای زنجیره غذایی اثر گذاشت. ما پیشنهاد میکنیم که این رویداد، که به فعالیت استان آذرین بزرگ Karoo-Ferrar مرتبط بود، در بازسازی اکوسیستمهای خشکی، از جمله گیاهان و دایناسورها، نقش محوری داشت.
دادههای ماکروفسیلی و پالینولوژیکی نشاندهنده کاهش تنوع و غنای مخروطیان، سیکادوفیتها، جینکوفیتها، بنتیتالهها و سرخسها هستند و شرایط گرم و فصلی خشک ادامه یافت. تغییرات عمدهای در دایناسورهای سوروپودومورف رخ داد، به طوری که خانوادههای ابتدایی متنوع (که قبلاً به آنها "پروسوروپود" میگفتند) و برخی سوروپودهای ابتدایی منقرض شدند. اما در دور توآرسین در آمریکای جنوبی، آفریقا و آسیا، شاخه مشتقیافته Eusauropoda تکامل یافت و در ژوراسیک میانی، دودمانهای جدیدی از جمله Mamenchisauridae, Cetiosauridae, Neosauropoda (Dicraeosauridae و Macronaria) گسترش پیدا کردند که با افزایش شدید اندازه بدن و تنوع در روشهای تغذیه همراه بود.
در میان دایناسورهای اورنیتیسکین، اطلاعات پراکندهای در دست است؛ برخی هترودونتوسوریدها و اسکلیدوسوریدها منقرض شدند و دودمانهای بزرگ جدیدی مانند Stegosauridae, Ankylosauridae, Nodosauridae اندکی پس از رویداد Jenkyns (در باژوسین و باتونین) پدیدار شدند.
در میان تروپودها، Coelophysidae و Dilophosauridae در جریان این رویداد منقرض شدند، اما پس از آن تنوع تروپودها (از جمله Megalosauroidea, Allosauroidea, Tyrannosauroidea) افزایش یافت و رشد قابل توجهی در اندازه بدن آنها مشاهده شد.
ما پیشنهاد میکنیم که بحران زیستی ناشی از رویداد Jenkyns بهویژه با تغییرات در پوشش گیاهی و پیدایش دودمانهای جدید سوروپودومورف و تروپود، که با افزایش اندازه بدن مشخص میشدند، همراه بوده است. مقایسه این رویداد با انقراض گسترده پایان تریاس به درک بهتر تأثیر تغییرات اقلیمی ناشی از فعالیت استانهای آذرین بزرگ بر اکوسیستمهای خشکی و پیامدهای آن بر تکامل اولیه دایناسورها کمک میکند.
سعید افتاده
عنوان و لینک مقاله:
Reolid, M., Ruebsam, W., & Benton, M. J. (2022). Impact of the Jenkyns Event (early Toarcian) on dinosaurs: Comparison with the Triassic/Jurassic transition. Earth-Science Reviews, 224, 104196. https://doi.org/10.1016/j.earscirev.2022.104196
https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S001282522200280X
کشف دندان تیرانوسور در بکسهیل-آن-سی، ساسکس شرقی، با کمک معدنچی بازنشسته با نام "دیو براکهرست" امکان پذیر شد. براکهرست، که سی سال گذشته را صرف کشف فسیلها در "اَشداون بریک وُرکز" کرده است، با اهدای حدود پنج هزار نمونه به موزه بِکسهیل، کمک قابل توجهی به این تحقیق کرد. تلاشهای خستگیناپذیر او منجر به شناسایی چندین گروه از دایناسورهای گوشتخوار، از جمله تیرانوسورها، اسپینوسورها و درمیوسورها شد که صد و سی و پنج میلیون سال پیش در منطقه پرسه میزدند.
در طی این تحقیق که توسط دانشگاه ساوتهمپتون انجام و بتازگی منتشر شده است، اولین باری است که تیرانوسورها در رسوبات این سن و منطقه شناسایی شده اند. این تیم از تکنیکهای مختلفی از جمله روشهای فیلوژنتیک، متمایز و یادگیری ماشینی برای تجزیه و تحلیل دندانهای تروپود پیچیده استفاده کردند.
این دندانها که از نظر اندازه، شکل و آناتومی لبههای دندانهدار متفاوت هستند، برای بازسازی تنوع اکوسیستم باستانی حیاتی هستند.
یافتهها نشان میدهد که تیرانوسورهای کشفشده در بِکسهیل-آن-سی کوچکتر از پسر عموی معروف خود، تی-رکس بودند و احتمالاً دایناسورهای کوچک و سایر خزندگان را در زیستگاه دشت سیلابی خود شکار میکردند. این کشف به ویژه قابل توجه است زیرا فسیلهای تروپود در رسوبات کرتاسه جنوب انگلستان نادر است، و این امر را به یک افزوده مهم برای درک فونای ماقبل تاریخ منطقه تبدیل میکند.
دکتر کریس بارکر، نویسنده اصلی این مطالعه، بر اهمیت این یافتهها در روشن کردن گروههای تروپود که در شرق ساسکس زندگی میکردند، تأکید کرد. نتیجهگیریهای این مطالعه برای دیرینهشناسان هیجانانگیز است، زیرا بینشهای جدیدی در مورد تنوع و توزیع دایناسورهای گوشتخوار در این بخش از جهان ارائه میدهند.
سعیدافتاده
منبع:
مقاله «بازنگری اقدامات نامگذاری: پرسشهایی درباره ی تاکسونومی با توجه به اسطورهشناسی و هیولاهای تخیلی» نوشته ریوتا هایاشی، هیروکی هیگاشیاما و کویچی گوکا، روند جذاب نامگذاری گونههای جدید به نامهای اساطیری و هیولاهای خیالی را بررسی میکند. این عمل، در حالی که علاقه ی عمومی را به خود جلب می کند، سؤالات مهمی در مورد اصول و شیوه های نامگذاری بیولوژیکی ایجاد می کند.
یکی از استدلالهای اولیه ی ارائه شده این است که نامگذاری گونهها با نمادهای فرهنگی شناخته شده میتواند مشارکت عمومی را با تلاشهای تاکسونومی و حفاظت افزایش دهد. به عنوان مثال، گونه ی Ramisyllis kingghidorahi، که از نام هیولای خیالی کینگ گیدورا در فیلمهای گودزیلا نامگذاری شده است، به عنوان یک نمونه ی بارز این است که چگونه چنین نامهایی میتوانند نظر عموم را به خود جلب کنند.
با این حال، نویسندگان هشدار می دهند که این روند همچنین چالش هایی را برای سیستم های نامگذاری سنتی که از زمان لینه ایجاد شده درست می کند. کد بین المللی نامگذاری جانورشناسی (ICZN) در درجه ی اول به نام هایی می پردازد که از شخصیت های تاریخی یا دانشمندان گرفته شده اند، که اغلب بر اساس جنسیت طبقه بندی می شوند. گنجاندن نامهایی از اساطیر و داستانها، که ممکن است هویت جنسیتی مبهم یا سیال داشته باشند، کاربرد این قوانین سنتی را پیچیده میکند.
این مقاله بر اهمیت پایبندی به دستورالعملهای ICZN و داشتن درک کامل از زبان لاتین و یونانی به هنگام نامگذاری گونههای جدید تأکید میکند. این امر تضمین می کند که نام ها نه تنها از نظر علمی مناسب هستند، بلکه از نظر زبانی نیز دقیق هستند. نویسندگان استدلال میکنند که بررسی و مشاوره ی دقیق برای حفظ یکپارچگی شیوههای طبقهبندی ضروری است.
علاوه بر این، استفاده از منابع فرهنگ عامه در نام گونه ها گاهی اوقات می تواند اهمیت علمی خود گونه را تحت الشعاع قرار دهد. در حالی که ممکن است توجه رسانه ها و علاقه ی عمومی را به خود جلب کند، بسیار مهم است که جامعه علمی بر اهمیت بیولوژیکی و اکولوژیکی گونه ای که نام گذاری می شود متمرکز بماند.
نویسندگان این مقاله همچنین پتانسیل افزایش علاقه عمومی را برای حمایت بیشتر از تحقیقات طبقهبندی و تلاشهای حفاظتی برجسته میکنند. با در دسترستر کردن تاکسونومی و جذابتر کردن آن برای عموم، دانشمندان میتوانند آگاهی بیشتری نسبت تنوع زیستی و نیاز به حفاظت از آن را در بین عموم ایجاد کنند.
در پایان، در حالی که اختصاص نام گونهها به هیولاهای افسانهای و تخیلی میتواند ابزار قدرتمندی برای مشارکت عمومی باشد، باید با استانداردهای دقیق نامگذاری علمی متعادل شود. این مقاله خواستار رویکردی متفکرانه برای نامگذاری شیوههایی است که هم به اهمیت فرهنگی و هم به یکپارچگی علمی تاکسونومی احترام میگذارد.
سعیدافتاده
منبع:
https://academic.oup.com/bioscience/advance-article-abstract/doi/10.1093/biosci/biae113/7907471.
لایه های معروف حاوی فسیل های دایناسور در چین، به ویژه آنهایی که در سازند Yixian موجود هستند، مدتها اینگونه تصور می شد که به دلیل فوران های آتشفشانی فاجعه بار تشکیل شده اند. با این حال، یک مطالعه جدید نشان میدهد که این فسیلها در واقع نه بواسطه ی فعالیتهای آتشفشانی بلکه توسط مجموعهای از حوادث ناگوار دفن شدهاند.
سازند Yixian، واقع در شمال شرقی چین، به خاطر فسیلهای فوقالعادهای که از کرتاسه، حدود صد و بیست و پنج میلیون سال پیش، به خوبی حفظ شده اند، مشهور است. این فسیلها شامل مجموعه متنوعی از موجودات، مانند دایناسورهای غیر پرنده، پرندگان، پستانداران، حشرات، قورباغهها و لاک پشتها میشود.
درگذشته محققان معتقد بودند که این موجودات به طور ناگهانی توسط خاکستر و سنگ آتشفشانی در حادثه ای شبیه به "پمپئی کرتاسه" مدفون شده اند. با این حال، مطالعه جدید که در Proceedings of the National Academy of Sciences منتشر شده است، این دیدگاه را به چالش می کشد. محققان از تکنیکهای تاریخگذاری دقیق ژئوشیمیایی برای تجزیه و تحلیل کانیهای زیرکون از بسترهای فسیلی استفاده کردند.
یافتههای آنها نشان داد که فاصله ی زمانی تشکیل بسترهای فسیلی تنها نود و سه هزار سال از یکدیگر است که دورهای کوتاه از نظر زمینشناسی بشمار می آید. این امر نشان میدهد که فسیلها در یک رویداد فاجعهبار منفرد تشکیل نشدهاند، بلکه از چندین رویداد کوچکتر در طول زمان تشکیل شدهاند.
این مطالعه همچنین نشان داد که فسیلهای سه بعدی که شامل اسکلتهای کامل و مفصلی میشوند، قدیمیتر هستند و در زیر لایهای از گدازه ی سخت شده قرار دارند. در بالای این لایه ی گدازه، فسیلهایی با حفظ شدگی دو بعدی (مسطح) وجود دارد که دارای جزئیات خوبی مانند پرها و بافتهای نرم است.
این نکته، فرضیه جدیدی پیشنهاد میکند که سازند Yixian صرفا تصویری از زندگی عادی و مرگ در یک جامعه در کرتاسه پیشین را نشان میدهد، نه یک رویداد ناگهانی که منجر به مرگ دسته جمعی شده باشد. فسیلهای سه بعدی، از جمله فسیلهای دایناسورهای Psittacosaurus، زمانی شکل گرفتهاند که موجودات در لانههایشان دفن شدهاند.
از سوی دیگر، فسیلهای مسطح شده ممکن است با فرآیندهای مختلفی حفظ شده باشند، مانند دفن شدن در محیطهای غرقابی که امکان حفظ استثنایی بافتهای نرم را فراهم میکند.
سعیدافتاده
منبع:
https://www.sciencenews.org/article/china-fossil-beds-new-origins-story
ادامه ? یکی از احتمالات برای شاخهای متفاوت این است که ترتیبات خاصی به گونههای دایناسور شاخدار اجازه میدهد تا یکدیگر را از هم تشخیص دهند. داشتن شاخ بینی بلند و بدون شاخ ابرویی، یا شاخ های بلند ابرویی با تزئینات کوچکتر در اطراف، می تواند به دایناسورهای…
چرا دایناسورها شاخ داشتند؟ ممکن است عملکرد آن صرفاً برای دفاع نبوده باشد ترجمه سعید افتاده تری سراتوپس و خویشاوندان آن ممکن است ساختارهایی را برای مبارزه، تحت تاثیر قرار دادن جفت ها و موارد دیگر ایجاد کرده باشند. دایناسورهای شاخدار نشان دهنده اوج مد…
چرا دایناسورها شاخ داشتند؟
ممکن است عملکرد آن صرفاً برای دفاع نبوده باشد
ترجمه سعید افتاده
تری سراتوپس و خویشاوندان آن ممکن است ساختارهایی را برای مبارزه، تحت تاثیر قرار دادن جفت ها و موارد دیگر ایجاد کرده باشند.
دایناسورهای شاخدار نشان دهنده اوج مد (مدلینگ) ماقبل تاریخ هستند.
آنچه زمانی عمدتاً به عنوان سلاح های ماقبل تاریخ تصور می شد، درخشش جدیدی به خود گرفته است و اکنون بیشتر جلب توجه می کند، زیرا دانشمندان کشف کردند که خود دایناسورها ممکن است سایر اعضای گونه ی خود را از شکل شاخ هایشان تشخیص داده باشند - و حتی ممکن است بواسطه ی آنها دیگری را جذاب یافته باشند.
زمانی بود که تنها تعداد انگشت شماری از گونه های آنها شناسایی شده بودند، اما به مرور تعداد سراتوپسیدهای شناخته شده به ده ها مورد افزایش یافته است. هر گونه ی آنها با چینش شاخ های خود بر روی ابروها، بینی و وسعت استخوانی که از پشت جمجمه بیرون زده است به نام فریل قابل تشخیص می باشد. جدیدترین موردی که بتازگی معرفی شد، لوکیسراتوپ ۷۸ میلیون ساله، دارای شاخهای بلندی بود که بالای هر چشم به سمت بیرون میچرخید و مجموعهای از میخهای نوک تیز در امتداد لبههای گرد، از جمله دو شاخ منحنی رو به پایین در بالا داشت. حال دیرینه شناسان در کنار شناسایی آنها بر مبنای تزیینات شاخ، در حال حل معمای دیگری مربوط به آنها هستند.
زمانی که دایناسورهای شاخدار هنوز برای علم نسبتاً جدید بودند، دیرینه شناسان به جمجمه های چشمگیر خزندگان نگاه کردند و تسلیحات و اجزای آن را دیدند. اندرو فارک، محقق موزه دیرینه شناسی ریموند ام. آلف، می گوید: «اولین دایناسورهای شاخدار قطعاً بر شاخ های خود به عنوان سلاح های بالقوه علیه شکارچیان یا در نبرد با اعضای گونه های مختلف خود متمرکز بودند. برای مثال، در مقالهای در سال ۱۹۹۵، یک دیرینهشناس بنام ریچارد سوان لول معتقد بود که تری سراتوپس باید با شاخهایش به حالت روبه پایین بودن سر به دشمنان حمله میکرد، در حالی که گونههایی با شاخهای بینی بلندتر، مانند سنتروسوروس آلبرتا، باید با بینی خود به دشمنان حمله میکردند. بطور کلی در میان آنها، شاخ ها عمدتاً از نظر حمله و دفاع در نظر گرفته می شدند.
اما حتی از آنجایی که کارشناسان تشخیص دادهاند که برخی از گونهها، مانند تری سراتوپس، واقعاً شاخهای قفلی دارند، بیشتر سراتوپسیدها یکسری شاخها با آرایشی داشتند که به نظر نمیرسد برای مبارزه با تیرانوسورها یا نبرد با یکدیگر بهینهسازی شده باشند. برای برخی از آنها ممکن است برای ترساندن شکارچیانی که می خواستند گاز بگیرند، عمل کرده باشند. اما مهمتر از همه، شاخ ها و زواید نقش های متعددی در زندگی جانوران داشتند.
علی نبویزاده دیرینهشناس دانشگاه پنسیلوانیا میگوید: «در کارکرد شاخها و زواید، دامنه وسیعتری وجود دارد تا اینکه فکر کنیم اینها فقط یک مدل عملکرد دیگری نیز دارند».
فراوانی سراتوپسیدهای جدید بر اهمیت اجتماعی شاخ های برجسته تاکید کرده است. نبوی زاده می گوید: «عملکردهای نمایشی کاملا محتمل است، به ویژه با توجه به تنوع فوق العاده زیاد سراتوپسیدها». حداقل ۲۰ گونه سراتوپسید جدید در طول ۱۵ سال گذشته نامگذاری شده است که بیشتر آنها مربوط به یک بازه نسبتا باریک از زمان کرتاسه هستند. بین ۷۰ میلیون تا ۸۰ میلیون سال پیش، به ویژه، چندین گونه دایناسور شاخدار در منطقه ای که اکنون غرب آمریکای شمالی است تکامل یافته و در زمان همپوشانی دارند. اگر حدود ۷۵ میلیون سال پیش از آلاسکای ماقبل تاریخ به مکزیک سفر کنید، در حین حرکت به سمت جنوب با گونههای دایناسور شاخدار متفاوتی مواجه میشوید که گاهی دو یا سه گونه در یک زیستگاه زندگی میکنند.
در مقاله ی جدیدی، دیرینهشناسان به شرح نکاتی که در مورد استفاده از پروکسی های لازم برای تخمین اندازه بدن و شکل جانوران منقرض شده پرداخته اند.
در چکیده ی مقاله آمده است: اندازه بدن برای درک ما از موجودات منقرض شده اهمیت اساسی دارد. فیزیولوژی، اکولوژی و تاریخچه زندگی، همگی به شدت تحت تأثیر اندازه و شکل بدن هستند که در نهایت نحوه ی تعامل یک گونه با محیط خود را تعیین می کند. بازسازی اندازه و فرم بدن در حیوانات منقرض شده بینشی را در مورد پویایی ترکیب جامعه و گردش جانوران در اکوسیستمهای گذشته و روندهای کلان تکاملی فراهم میکند. بسیاری از جانوران منقرض شده تنها از روی بقایای ناقص شناخته شده اند که نیاز به استفاده از پروکسی های تشریحی برای بازسازی اندازه و فرم بدن وجود دارد. محدودیتهای متعددی که بر مناسب بودن این پروکسیها تأثیر میگذارند اغلب نادیده گرفته میشوند، که منجر به بحث و جدل و عدم دقت در مطالعاتی میشود که بازسازیها دادههای ورودی کلیدی را نشان میدهند.
در این دیدگاه، دیرینه شناسان چهار مطالعه موردی برجسته (دانکلئوستئوس، هلیکوپریون، مگالودون و پروستوس) را مورد بحث قرار داده اند که در آن گونههای پروکسی برای تخمین اندازه و شکل بدن از بقایای تکهای بجامانده استفاده شدهاند. آنها نتایج این مطالعات و سایر مطالعات را برای بحث در مورد تفاوتهای ظریف مؤثر بر اعتبار انتخاب تاکسون، هنگام بازسازی ارگانیسمهای منقرض شده و همچنین اقدامات کاهشی که میتواند انتخاب مناسبترین پروکسی را تضمین کند، ترکیب میکنند. آنها استدلال میکنند که این اقدامات پیشگیرانه برای به حداکثر رساندن استحکام بازسازیها در گونههای منقرض شده برای استنتاجهای تکاملی و زیستمحیطی بهتر ضروری هستند.
در نتیجه گیری مقاله گفته شده است: تمام تخمینهای اندازه و شکل بدن گونههای منقرض شده تا حدی به پروکسیهای منقرض شده یا موجود وابسته است. این تخمین ها می توانند اطلاعات مهم اکولوژیکی و تکاملی را ارائه دهند و در آینده نیز ادامه خواهند داشت. با این حال، چندین محدودیت مهم باید در هنگام استفاده از چنین رویکردی در نظر گرفته شود. سودمندی و اعتبار یک پروکسی معین نه تنها به روابط مورفولوژیکی یا فیلوژنتیکی درک شده بستگی دارد، بلکه به کیفیت و کمیت سابقه فسیلی، تفسیر دیرینه شناسان از مواد بررسی شده خود، درک ما از هستی زایی و دوشکلی جنسی، و درجه فیلوژنتیک بستگی دارد. عدم قطعیت درگیر در یک سطح اساسی تر، گونه پروکسی انتخاب شده ممکن است بر اعتبار رویکردهای مدلسازی ریاضی انتخاب شده تأثیر بگذارد. ما استدلال میکنیم که اتخاذ اقدامات پیشگیرانه برای پرداختن به این عوامل هنگام تعیین اینکه کدام یک از گونههای نیابتی براساس کدام اندازه و شکل بازسازیهای گونههای منقرض شده است، از اهمیت بالایی برخوردار است و باید در صورت لزوم با آنها رفتار شود. بسیاری از این عدم قطعیت ها هنگام برخورد با گونه های منقرض شده پراکنده اجتناب ناپذیر هستند. با این حال، هر جا که ممکن است، مطالعات باید به صراحت به این محدودیت ها اشاره کنند، و استحکام استنتاج های اکولوژیکی و تکاملی را که می توان استخراج کرد، بهبود بخشید.
ترجمه سعید افتاده
برای مشاهده مقاله اینجا کلیک کنید.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 8 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months, 2 weeks ago