«هراس از بادِ هجرانی نداری؟» -وصل می‌پرسد-
و از عاشق جوابِ «هر چه باداباد!» می‌آید..

•حسین منزوی

گسترش یافت، افق تا افق، آن زیبایی
وقتی ای آینه‌ی حُسن! شکستند تو را

#قربان_ولیئی
#دهاتی‌تر_از_گل‌های_پیراهن_دختران_روستا

صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد ور نه اندیشه این کار فراموشش باد آن‌که یک جرعه می از دست تواند دادن دست با شاهد مقصود در آغوشش باد پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد شاه ترکان سخن مدعیان می‌شنود شرمی از مظلمه‌ی خون سیاووشش…

- من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم من بنده‌ی آن دمم که ساقی گوید: «یک جام دگر بگیر» و من نتوانم #خیام #ای_جان_حدیث_ما_بر_دلدار_بازگو

نه زلف شانه کند، نه به چشم سرمه کِشَد
به خود نمی‌رسد آن شوخ تا به ما چه رسد..

•صائب تبریزی

- من ای صبا رهِ رفتن به کوی دوست ندانم تو می‌روی به سلامت! سلام من برسانی. #سعدی #دهاتی‌تر_از_گل‌های_پیراهن_دختران_روستا

فایل باکیفیت‌تر

Song of the angels / 1881
Painting by William-Adolphe Bouguereau 🇫🇷

#آه_ای_رویش_رنگ

شهر پای تو زبان ریخت و من سر دادم
دیگران زیره و من چشم به کرمان بردم!

#حسین_زحمتکش
#دهاتی‌تر_از_گل‌های_پیراهن_دختران_روستا

من از تو صبر ندارم که بی‌تو بنشینم
کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم

بپرس حال من آخر چو بگذری روزی
که چون همی‌گذرد روزگار مسکینم؟

من اهل دوزخم ار بی تو زنده خواهم شد
که در بهشت نیارد خدایْ، غمگینم

ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
که بی‌وجود شریفت جهان نمی‌بینم

چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به
شب فراق منه شمع، پیش بالینم

ضرورت است که عهد وفا به سر برمت
و گر جفا به سر آید هزار چندینم

نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار
چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم

بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان
به هر جفا که توانی که سنگ زیرینم

چو بلبل آمدمت تا چو گل ثنا گویم
چو لاله لال بکردی زبان تحسینم

مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت
تو می‌کشی به سر پنجهٔ نگارینم!

چو ناف آهو خونم بسوخت در دل تنگ
برفت در همه آفاق بوی مُشکینم

هنر بیار و زبان‌آوری مکن سعدی
چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم

#سعدی